عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْمُسَيَّبِ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا ع شُقَّتِي بَعِيدَةٌ وَ لَسْتُ أَصِلُ إِلَيْكَ فِي كُلِّ وَقْتٍ فَمِمَّنْ آخُذُ مَعَالِمَ دِينِي فَقَالَ مِنْ زَكَرِيَّا بْنِ آدَمَ الْقُمِّيِّ الْمَأْمُونِ عَلَى الدِّينِ وَ الدُّنْيَا قَالَ ابْنُ الْمُسَيَّبِ فَلَمَّا انْصَرَفْتُ قَدِمْتُ عَلَى زَكَرِيَّا بْنِ آدَمَ فَسَأَلْتُهُ عَمَّا احْتَجْتُ إِلَيْهِ.
علي بن مسيب گويد به حضرت رضا عليه السلام عرض كردم: راه من بسيار دور است و در هر وقتي نميتوانم به شما دسترسي پيدا كنم، از چه كسي معالم دينم را بگيرم؟ حضرت فرمودند: از زكريا بن آدم قمي، كه او بر دين و دنيا امانتدار است، علي بن مسيب گفت وقتي برگشتم وارد بر زكريا بن آدم شدم و از هر چه كه احتياج پيدا كردم از او سؤال كردم.
نکات روایت:
۱- مشکلی که علی بن مسیب دچار آن شده، عدم دسترسی دائمی به امام زمانش است.
۲- برای حل این مشکل، نیازمند مرجعی است که به جای امام زمانش به او مراجعه نماید.
۳- ویژگی مرجع مورد نظر علی بن مسیب، مرجعیت در گرفتن معالم دین است و نه امور خورد و کوچک. این امر به معنی مرجعیت در حد اعلی آن است.
۴- امام رضا علیه السلام او را به شخص خاصی ارجاع میدهد و نه به مراجعه مستقیم به روایات و یا مراجعه به راویان حدیث.
۵- شخصی که به عنوان مرجع مطرح شده، از سوی امام به «مأمون علی الدین و الدنیا» توصیف شده است.
۶- اخذ این صفت در کلام امام، نشان از دخالت این صفت در مرجعیت زکریا دارد. بنا بر این سایر ویژگیهای زکریا نقشی در مرجعیت او ندارد.
۷- نتیجه تعیین مرجعیت، مراجعه علی بن مسیب به زکریا در تمامی نیازمندیهایش میباشد. به سخن دیگر تلقی وی از سخن امام رضا علیه السلام مرجعیت مطلقه زکریا بوده است.
درایت روایت:
۱- موضوع این روایت مرجعیت مطلقه است، یعنی مراجعه به شخص تعیین شده، محدود به حوزه خاصی نیست.
۲- خود این بیان کافی است برای این که جواز تقلید را ثابت کند. چرا که مرجعیت مطلقه، شامل عمل به فتوا و رأی مرجع هم میشود. اما ادامه روایت صراحت و تأکید بیشتری دارد.
۳- ویژگی «مأمون علی الدین و الدنیا»، علت مرجعیت مطلقه زکریاست. یعنی تمام معیار در مرجعیت زکریا، در امان بودن مراجعه کننده است. لازمه این که تمام معیار و ضابطه کامل در مرجعیت، ویژگی «مأمون علی الدین و الدنیا» است، این است که هیچ ویژگی دیگر در صلاحیت برای مرجعیت دخالت ندارد. نتیجه این ضابطه این است که «مراجعه به روایات» به تنهایی مرجع نمیتواند باشد. همچنین ویژگی «راوی حدیث» بودن نیز در مرجعیت، دخالت ندارد راوی بودن است.
۴- با توجه به نکات اخیر مراجعه به زکریا هرگز محدود به اخذ روایت نیست.
روشن است که امور یاد شده در تضاد با «نظریه نص حدیث» و «روش اخباریون» است.
علاوه بر این، روایت دلیل بر جواز تقلید است. توجه شما را به توضیح بیشتری جلب میکنیم.
ویژگی «مأمون علی الدین و الدنیا» نقطه مقابل خیانت است.
علت و منشأ خیانت دو چیز است: یکی هواپرستی که خیانت آشکار و مستقیم است.
در روایات به شرط دنیاپرست نبودن عالم و فقیه، اشاره شده است.
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْفُقَهَاءُ أُمَنَاءُ الرُّسُلِ مَا لَمْ يَدْخُلُوا فِي الدُّنْيَا قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا دُخُولُهُمْ فِي الدُّنْيَا قَالَ اتِّبَاعُ السُّلْطَانِ فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِكَ فَاحْذَرُوهُمْ عَلَى دِينِكُمْ.
فقهاء امین پیامبران هستند (البته) تا زمانی که داخل دنیا نشده باشند. پرسیده شد ای پیامبر خدا داخل دنیا شدن چیست؟ فرمود پیروی از پادشاه. پس زمانی که فقهاء چنین کردند، در امر دینتان از آنها برحذر باشید.
قَالَ ع الْفُقَهَاءُ أُمَنَاءُ الرُّسُلِ فَإِذَا رَأَيْتُمُ الْفُقَهَاءَ قَدْ رَكِبُوا إِلَى السَّلَاطِينِ فَاتَّهِمُوهُمْ.
فقهاء امین پیامبران هستند، پس زمانی که دیدید فقهاء بر مرکب سوار شده و به سوی پادشاهان میروند، آنها را (در دینٔتان) متهم کنید (و به آنان اعتماد نکنید)
روشن است پیروی از پادشاه، شاه مصداق دخول در دنیاست و دنیاپرستی منحصر به آن نیست.
منشأ دوم خیانت، فقدان علم لازم است که خیانت پنهان است.
بر همین اساس موضوع تمامی روایاتی که از امین خداوند یا پیامبران سخن گفته، علماء هستند. برخی از روایات در این زمینه گذشت. اما روایات دیگر هم وجود دارد.
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْعُلَمَاءُ أُمَنَاءُ وَ الْأَتْقِيَاءُ حُصُونٌ وَ الْأَوْصِيَاءُ سَادَةٌ.
علماء امین هستند و اتقیاء دژ و اوصیاء آقای (امت) هستند.
العلماء أمناء اللَّه على خلقه.
علماء امین خداوند بر خلق او هستند.
با منتفی شدن خیانت از سوی هواپرستی و فقدان علم، امنیت لازم حاصل میآید.
در روایات احیانا امنیت در حوزه محدودی مطرح میشود. مانند:
قَالَ الْحَسَنُ ع لِبَدْرٍ فَامْضِ فَائْتِنَا بِعُثْمَانَ بْنِ سَعِيدٍ الْعَمْرِيِّ فَمَا لَبِثْنَا إِلَّا يَسِيراً حَتَّى دَخَلَ عُثْمَانُ فَقَالَ لَهُ سَيِّدُنَا أَبُو مُحَمَّدٍ ع امْضِ يَا عُثْمَانُ فَإِنَّكَ الْوَكِيلُ وَ الثِّقَةُ الْمَأْمُونُ عَلَى مَالِ اللَّهِ وَ اقْبِضْ مِنْ هَؤُلَاءِ النَّفَرِ الْيَمَنِيِّينَ مَا حَمَلُوهُ مِنَ الْمَال
امام حسن عسگری علیه السلام به عثمان بن سعید فرمود: برو ای عثمان (و وظایف محوله را انجام ده) پس به راستی که تو وکیل و ثقه (ما) هستی و بر مال خدا امانتداری…
در این روایت، اموال، به عنوان محدوده امانتداری معین شده است.[1]
عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ فَقَالَ رَحِمَهُ اللَّهُ وَ بَنَى لَهُ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ كَانَ وَ اللَّهِ مَأْمُوناً عَلَى الْحَدِيثِ.
هشام بن سالم میگوید از امام صادق علیه السلام درباره یونس بن ظبیان پرسیدم. حضرت فرمود خدا او را رحمت کند و برای او خانهای در بهشت بسازد. سوگند به خدا که او امانتدار در حدیث بود.
در این روایت نقل حدیث، به عنوان محدوده امانتداری معین شده است.
اما تعبیر «مأمون علی الدین و الدنیا»، گستره امنیت را فراگیر کرده است و این به معنی منتفی شدن خیانت به شکل کامل است.
بدیهی است که زکریا معصوم نیست، اما با این همه باز هم امام ویژگی «مأمون علی الدین و الدنیا» را به کار برده است.
این امر نکته مهمی است که نیازمند توضیح است.
ویژگی «عصمت» اقتضای میکند که خطا به شکل مطلق نفی گردد. یعنی در معصوم نه احتمال خطای علمی وجود دارد و نه احتمال خطای ناشی از هواپرستی و یا غفلت.
اما با توجه به مورد روایت که زکریای غیر معصوم است، روشن میشود که مقوله امنیت در این گونه موارد با مقوله امنیت ناشی از عصمت متفاوت است. به سخن دیگر خطا با عصمت در تضاد است، اما خطا با «مأمون علی الدین و الدنیا» قابل جمع است.
ریشه این اختلاف دو چیز است.
امر اول این است که معصومین دچار غفلت نمیشوند بر خلاف غیر معصومین که از غفلت مصون نیستند.
امر دوم هم این است که علم معصومین کامل است و آنها احاطه مطلق به همه امور دارند. از رو خطاپذیر نیستند.
اما علم علماء نسبی است نه مطلق. از این رو احتمال خطا میرود و خطا از آنها مشاهده میشود.
این اختلاف علمی، موجب شده است که از علم نسبی علماء، با تعبیر «تخصص» و خبرویت دینی یاد کنیم. از همین رو تعبیر متخصص و خبره، در مورد معصومین روا نیست.
در نتیجه مرجعیت دو طبقه پیدا میکند که در طول هم هستند.
مرجعیت معصومین خطاناپذیر است. از این رو سایر مراجع در عرض معصومین قرار نمیگیرند.
اما مرجعیت علماء در طول مرجعیت معصومین قرار میگیرد.
احتمال میرود که تعبیر «الْفُقَهَاءُ أُمَنَاءُ الرُّسُلِ» نیز به همین اختلاف رتبه اشاره داشته باشد.
با این توضیح که معصومین امناء مستقیم خداوند هستند، اما علماء امناء پیامبران و اوصیاء هستند.
البته تعبیر « العلماء أمناء اللَّه على خلقه» نیز در روایات آمده است که حمل بر امناء با واسطه و غیر مستقیم میگردد.
عصاره کلام این که با وجود تخصص و دانش لازم و نیز تقوا، امنیت حاصل میشود.
یکی از شاخهّهای امنیت، امنیت قبر و قیامت است. به این معنی که پیروی از علماء متقی و اخذ دین از آنها، حجت قابل قبول درگاه الهی در قبر و قیامت است.
ممکن است برخی از روایاتی که در ذیل آیه 18 سوره سبا آمده است به همین مطلب اشاره داشته باشد. توجه کنید:
وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتي بارَكْنا فيها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فيهَا السَّيْرَ سيرُوا فيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنينَ (سبا 18)
و ميان آنان و ميان آبادانيهايى كه در آنها بركت نهاده بوديم شهرهاى متّصل به هم قرار داده بوديم، و در ميان آنها مسافت را، به اندازه، مقرر داشته بوديم. در اين [راه]ها، شبان و روزان آسودهخاطر بگرديد.
بر اساس مجموعهای از روایات در این آیه به چند امر اشاره شده است:
۱- مقصود از «قری» مردان خاصی است. (قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ أ َوجَدْتَ هَذَا فِي كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ الْقُرَى رِجَالٌ قَالَ نَعَمْ - إِنَّمَا عَنَى الرِّجَالَ)
۲- قرای مبارکه، بر اساس روایات مصداق آن ائمه هستند (فَنَحْنُ الْقُرَى الَّتِي بَارَكَ اللَّهُ فِيهَا)
۳- عموم شیعیان (أَيْ جَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ شِيعَتِهِمُ)
۴- واسطه میان ائمه و عموم شیعیان (وَ الْقُرَى الظَّاهِرَةُ الرُّسُلُ وَ النَّقَلَةُ عَنَّا إِلَى شِيعَتِنَا وَ فُقَهَاءُ شِيعَتِنَا إِلَى شِيعَتِنَا - فَأَخْبِرْنِي عَنِ الْقُرَى الظَّاهِرَةِ قَالَ هُمْ شِيعَتُنَا يَعْنِي الْعُلَمَاءَ مِنْهُم)
۵- حاصل این وساطت، امنیت است (آمِنِينَ فِيهَا إِذَا أَخَذُوا مِنْ مَعْدِنِهَا الَّذِي أُمِرُوا أَنْ يَأْخُذُوا مِنْهُ آمِنِينَ مِنَ الشَّكِّ وَ الضَّلَالِ وَ النُّقْلَةِ مِنَ الْحَرَامِ إِلَى الْحَلَالِ لِأَنَّهُمْ أَخَذُوا الْعِلْمَ مِمَّنْ وَجَبَ لَهُمْ بِأَخْذِهِمْ إِيَّاهُ عَنْهُمُ - آمِنِينَ مِنَ الزَّيْغِ - قَالَ آمِنِينَ مِنَ الزَّيْغِ أَيْ فِيمَا يَقْتَبِسُونَ مِنْهُمُ الْعِلْمَ فِي الدِّينِ وَ الدُّنْيَا)
مطالب گذشته بیان همان قاعده عقلی «رجوع به خبره امین» است که روایات بر آن تأکید کرده است.
[1]- مطلب یاد شده بر اساس منطوق روایت است و الا لازمه وکالت این است که محدوده امانتداری بسیار گستردهتر از اموال است.