×

درباره میز از اینجا و آنجا

هر دسته از موضوعاتی که بارورتر شده‌اند در میزهای مستقل ارایه می‌شوند. سایر موضوعات در میز«از اینجا و آنجا» تقدیم می‌شوند. از این رو این محیط شامل مطالبی کاملا متنوع است.
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
جمعه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
۲۶ شوال ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره

افق روشنفکران روزگار ما!

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۱۳-۱۷:۴۲:۱۴
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۸/۰۱/۱۳-۱۷:۴۲:۱۲
    • کد مطلب:22778
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (1) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 43217

واژه «روشنفکری» ترکیبی است از دو واژه «روشن» و «فکر» و اندیشه. این که معنایش خیلی خوب است.

اما واقع روشنفکری چیست؟ و روشنفکران روزگار ما چگونه؟

این را دیگر نمی‌شود از معنای دو واژه ترکیب شده فوق در آورد. باید رفت سراغ روشنفکران و با فکر روشن محک‌شان زد.

محک روشنفکری، دغدغه‌ها مطالباتشان است و آینه مطالباتشان هم چگونگی پرسش‌گری آنها.

مثلا اگر روشنفکری بپرسد: چرا کشورهای مسلمان بدبخت‌ترین وبیچاره‌ترین وجاهل‌ترین کشورهای دنیا هستند؟ کجای کار می‌لنگد؟

اگر در این «ترین»های ردیف شده اندکی مسامحه نماییم، بله، این پرسش به جاست و مسلما یک جای کار می‌لنگد.

اما اگر پرسش‌های روشنفکران روزگار ما رنگ و بوی دیگری داشته باشد، خب نشانه خوبی نیست قطعا.

بنده در فضای مجازی با پرسشگری هم کلام شدم. البته این همکلامی باعث شد چند مقاله‌ای بنویسم و از این منظر بسیار مثبت بود.

اما نمی‌توانم شگفتی خودم را از پرسش‌ها و چگونگی پرسشگری برخی از روشنفکران پنهان کنم.

شاید من اشتباه می‌کنم و آن چه مشاهده کرده‌ام با روشنفکری تعارضی نداشته باشد، شاید!

پس بهتر است قضاوت را به شما واگذارم.

این شما این هم چند پرسش روشنفکرانه!

ادب و ادبیات روشنفکرانه

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۱۳-۱۷:۴۳:۱۰
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۸/۰۱/۱۹-۱۱:۵۳:۲۲
    • کد مطلب:22779
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1408

پیش از طرح پرسش‌های روشنفکرانه! خوب است چند کلمه‌ای هم از ادب و ادبیات پرسشگران روشنفکر بگویم.

شکی نیست که در میدانه پرسش، حلوا پخش نمی‌کنند، پرسش چالش است و چالش هم قواعد خودش را دارد.

اما مسلما ادب و ادبیات، نشان دهنده شخصیت است آن هم همیشه و همه جا.

پس در پرسشگری نباید توقع چشمم و جانم داشته باشیم، اما چگونگی ادب و ادبیات هم کار خودش را می‌کند و شخصیت پرسشگر را نمایش می‌دهد، از جمله افق روشنفکر روزگار ما را.

از جمله آداب پرسشگری، صراحت در پرسش است، اما صراحت در پرسش هرگز به معنی این نیست که ادبیات رکیک و وقیحانه را به کار بریم.

حالا بخواهیم ادب و ادبیاتمان را با طنز توجیه کنیم، خب می‌شود، اما باز هم نباید فراموش کنیم که ادب و ادبیات همیشه و همه جا، از جمله در طنز، نشانه شخصیت ماست.

اگر هم بخواهیم به بهانه طنز با حساسیتهای طرف مقابل بازی کنیم که دیگر تکلیف این روشنفکری روشن است.

البته این گونه ادب و ادبیات روشنفکرانه‌ی روزگار ما، یک کاربرد دیگر هم دارد و آن هم این است که افراد وزین و متین، اگر به ادب و ادبیات متعفن برخوردند، به آسودگی نمی‌توانند به این فضا ورود پیدا کنند.

نتیجه این می‌شود که روشنفکر ما پرسش کرده، اما هیچ پاسخگویی در کار نیست. خب این برگ برنده است و نشانه تفوق منطق روشنفکر روزگار ما!

خوب است کلی گویی را رها کنم و چند تجربه شخصی خودم را نقل کنم.

این گفتمان به درخواست یکی از روشنفکران آغاز شد، اما علی رغم میل بنده ادامه نیافت.

چرایش را دیگر به خودتان واگذار می‌کنم!

این شما و این هم گفتمانی با یکی از روشنفکران زمان ما.

در حاشیه «بهشت زنان مؤمنه»

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۱۹-۱۱:۵۳:۵۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22791
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1720

دو پرسش درباره عیش ناتمام زنان در بهشت مطرح شده است که عبارت است از:

۱) چگونه تعدد زنان بهشتی یک مرد، اعم از زنان مؤمنه و حوریه، عیش زن مؤمنه را ناگوار نمی‌کند؟

۲) آیا زن نیز می‌تواند در بهشت شوهران متعدد داشته باشد؟

هر انسانی دچار پرسش‌های ریز و درشت می‌شود که البته نشان کمال اوست و پی‌گیری او در پافتن پاسخ‌های متناسب نیز نشان بلندی همت او.

اما روشنفکر روزگار ما، به جای پرسش مؤدبانه دو متن بسیار مبتذل را کپی پست کرد.

طرح دو پرسش یاد شده در قالب تمسخر مؤمنان و استهزاء بهشتیان، نشان از انسانیت ندارد تا چه رسد به کمال انسانی.

همراهی ادبیات مبتذل و سخیف با تمسخرها و استهزاءها نیز ممکن است نشان از حرامی اندیشه و حرامی لقمه و… داشته باشد.

اما جالب است که بدانیم تمامی حرام‌کاری‌ها هم تنها با یک کلمه «طنز» توجیه می‌شود.

در فضای مجازی اندک نیست این گونه ادبیات نجس و حرام که به لحاظ پلیدی ادبیات آن، هر انسانی حاضر به مطالعه آن نیست چه رسد به پاسخ به آن.

همین امر نیز موجب توهم روشنفکران ما شده که مسایل مطرح شده پاسخی ندارد!

متأسفانه به جای مباحث اساسی ناچار شدیم در بخشی از مناظره به این گونه مسائل بپردازیم تا گفته نشود که پاسخی ندارد.

در ادامه متن این بخش از مناظره را خواهید دید.

اما ما حاصل این بخش از مناظره در دو مقاله شد که به شکلی خردورزانه و منطقی به دو پرسش یاد شده پاسخ داده است.

شما هم می‌توانید دو مقاله «بهشت زنان مؤمنه» و «بهشت آینه‌ای از حیات طیبه‌ی مؤمنان» را در سایت «آشتی با خرد» ببینید.

اینک توجه شما را به متنی که توسط برخی از روشنفکران به عنوان پرسش ارسال شده جلب می‌کنیم، اما پیش از آن، کمال پوزش و نهایت شرمندگی را از نقل چنین مطالبی اعلام می‌کنیم.

آغاز مناظره

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۱۹-۱۱:۵۴:۵۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22792
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1552

مناظره‌ای در طول چند ماه جریان داشته است. گفتمان یاد شده از طریق تلگرام بود. متون پیش روی شما دقیقا همانی است که رد و بدل گشته، اما با چند تصرف:

یکی این که اسامی و عناوین را حذف کردم که حرمت افراد محفوظ بماند.

البته غلطهای املایی را نیز تصحیح می‌کنم و اندکی هم ویرگول و نقطه می‌گذارم که متن گویاتر بشود.

سوم هم این که برخی از موضوعات پراکنده مطرح شده بود. این موضوعات پراکنده را هم تجمیع کردم تا دسترسی به هر یک از موضوعات آسان‌تر باشد.

اما بیش از این تصرفی نکردم به سخن دیگر امانتداری را به کمال و تمام رعایت کردم.

برای اختصار از روشنفکر محترم با علامت « و از پاسخگو هم با علامت «💡 یاد می‌کنم.

موضوع بخش نخست این مناظره «تکلیف زنان مسلمان در بهشت» و «روایات سکسی اسلام» است.

 

: سلام، لطفا اگر ممکن هست اظهار نظر کنید، این روزها فضای مجازی ایران پر شده از این قبیل تبلیغات، کسی هم پاسخ گوی منطقی نیست.

: سلام واقعا این مزخرفات درسته یا انحرافات دیگران است؟ تو را خدا یکی پاسخ این نامردها را بده،

اینها غلط است یا در دین ما این چیزها هست؟

: سلام این کتابهای زیر درست است؟ مسئله چیست؟ بخدا گیج شده‌ایم.

 [در ادامه پرسشگر چند متن ارسال کرد که به ترتیب در این جا نقل می‌کنیم.]

در این بخش دو متن ارسال شده بررسی می‌کنیم تا ببینیم دغدغه روشنفکران روزگار ما در چه پایه‌ای است!

سپس پاسخ‌های مربوطه هر یک از آنها به دنباله آن می‌آوریم.

دغدغه۱ روشنفکران روزگار ما: ﺗﮑﻠﯿﻒ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ!

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۱۹-۱۱:۵۷:۲۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22793
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2742

ﺑﺮﺍﯼ ﺧﯿﻠﯽﻫﺎ ﺟﺎﯼ ﺳﻮﺍﻝ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﻭ ﺍﺳﻼﻡ ﺍﺯ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﯽﺭﻭﻧﺪ، ﺳﺨﻨﯽ ﺑﻪ ﻣﯿﺎﻥ نیامده ﺍﺳﺖ!

ﺯﻧﺎﻥ ﻣﻮﻣﻨﻪﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﯽﺭﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﻨﺪ؟

هیچ ﻋﻘﻞ سالمی نمی‌تواند بپذیرد ﮐﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﭘﺎﮐﺪﺍﻣﻦ ﻭ ﺑﺎﺗﻘﻮﺍ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﺟﻬﻨﻢ ﻧﺴﻮﺯﻧﺪ. ﻭ ﺑﻌﺪ ﺑﺮﻭﻧﺪ ﺑﻬﺸﺖ ﻭ آنجا ﺁﺏ ﻫﻮﯾﺞ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺑﺨﻮﺭﻧﺪ ﻭ ﺳﮑﺲ ﻫﻤﺴﺮﺍﻧﺸﺎﻥ ﻭ ﯾﺎ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺑﺎ ﺣﻮﺭﯾﺎﻥ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﮐﻨﻨﺪ!

جناب ﺍﻟﻠﻪ ﺭﺳﻤﺎ ﺍﻋﻼﻡ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ، ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺟﻨﺴﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ، ﭘﺲ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺎﻥ مومنه نیز ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﮔﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﺩﺳﺘﻪ ﺩﺳﺘﻪ ﺣﻮﺭﯼﻫﺎﯼ ﺑﺎﮐﺮﻩ ﻭ ﻏﻠﻤﺎﻥ ﺑﺪﻫﻨﺪ، ﭘﺲ ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﺁﺏ ﻫﻮﯾﺞ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﻫﻢ ﺳﺮﻭﯾﺲ ﺟﻨﺴﯽ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ.

ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ، ﮔﺮﻭﻩ ﮔﺮﻭﻩ ﻣﺮﺩﺍﻧﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺩﺍﺷﺖ [با پوزش این بخش متن به دلیل وقاحت بیش از اندازه حذف شد] ﻭ ﺑﻪ ﺩﻓﻌﺎﺕ ﻣﮑﺮﺭ ﻭ ﻧﺎﻣﺤﺪﻭﺩ ﺑﻪ ﺍﻭﺝ ﻟﺬﺕ ﺟﻨﺴﯽ ﺑﺮﺳﺎﻧﻨﺪ.

ﺍﻣﺎ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺻﻮﻻ ﺍﺯ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﺳﺨﻨﯽ ﺑﻪ ﻣﯿﺎﻥ ﻧﯿﺎﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ؟ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺣﺎﻟﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﺬﺍﺏ ﺁﺗﺶ ﺟﻬﻨﻢ، اسلام ﺗﻔﺎﻭﺗﯽ ﺑﯿﻦ ﺯﻥ ﻭ ﻣﺮﺩ ﻗﺎﺋﻞ ﻧﺸﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺟﻬﻨﻤﯿﺎﻥ ﺍﻋﻢ ﺍﺯ ﺯﻥ ﻭ ﻣﺮﺩ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﺟﻬﻨﻢ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ.

ﺟﻮﺍﺏ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ.

ﺍﮔﺮ پیامبر اسلام ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺧﯿﺎﻟﯽ ﺣﻮﺭﯼﻫﺎﯼ ﺑﺎﮐﺮﻩ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺯﻧﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﺑﺮﺩ ﻭ ﺍﻋﻼﻡ می‌کرد ﮐﻪ ﺯﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ می‌روند ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻨﺎﯾﺖ [با پوزش این بخش متن به دلیل وقاحت بیش از اندازه حذف شد]، ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺗﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺑﭽﻪﻫﺎﯼ ﻣﺤﻞ ﻣﺎ ﺧﺸﺘﮏ الله و پیامبرش ﺭﺍ ﭘﺎﺭﻩ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﭘﺮﻭﻧﺪﻩ ﺍﺳﻼﻡ ﻋﺰﯾﺰ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﮐﺎﺭ ﺑﺴﺘﻪ ﻣﯽﺷﺪ.

پیامبر اسلام ﺟﺮﺍﺕ ﻧﮑﺮﺩ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﺻﺤﺒﺘﯽ ﺑﺮﺍﻧﺪ ﻭ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪﻩﺍﯼ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺣﺪﺳﯿﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﺯﺩﻧﺪ، ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺁﺑﺮﻭﯼ ﺧﻮﺩ، ﺳﻌﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺧﻮﺩ ﻧﯿﺎﻭﺭﻧﺪ.

ﻫﻨﻮﺯ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯﻩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ۱۴۰۰ ﺳﺎﻝ، ﮐﻤﺎﮐﺎﻥ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺁﺑﺮﻭﯼ ﺧﻮﺩ، ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺗﺮﺟﯿﺢ می‌دهند ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺻﻼ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﻨﺪ، ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺏ ﻣﯽﺩﺍﻧﻨﺪ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﭼﯿﺴﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪﻫﺎﯼ ﻗﺮﺁﻥ، ﭼﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺯﻧﺎﻥ، ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﻬﺸﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ.

ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺟﺎﻟﺐ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﭼﻨﯿﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪﺍﯼ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﺍﻧﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻻﻥ ﻭ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﮐﻨﻮﻧﯽ، پیامبر اسلام ﻇﻬﻮﺭ ﮐﻨﺪ ﻭ ﯾﺎ ﻭﺣﯽ ﺍﻟﻬﯽ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﻭ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺣﻮﺭﯾﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﺨﻮﺍﺑﮕﯽ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺩﺍﺷﺖ، ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻫﻢ ﻣﺮﺩﺍﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﮑﺲ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺩﺍﺷﺖ، ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﻟﻠﻪ و پیامبرش ﻃﻐﯿﺎﻥ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﻣﯿﺦ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺸﯿﺪ.

دوستان مسلمانی که احتمالا از مطلب این پست ناراحت شده‌اید اگر حرف و جواب منطقی دارید کامنت بزارید ولی لطفا از فلسفه‌بافی و سفسطه‌گری پرهیز کنید.

دغدغه۲ روشنفکران روزگار ما: روایات سکسی‌ اسلام!

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۱۹-۱۱:۵۷:۲۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22794
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2699

در بهشت توان بدنی انسان در کامیابی از زنان به اندازه صد نفر میگردد! (منبع: کتاب کنزالعمال جلد۱۴ صفحه ۴۶۶)

بهترین چیزهایی که مردم در دنیا و آخرت از آنها لذّت میبرند، لذت آمیزش و بهره برداری از زنان میباشد! (منبع: کتاب وسائل جلد ۱۴ صفحه ۴۶۸)

پیامبراکرم (ص) میفرماید: همانا بهشتیان به چیزی بیشتر از نکاح اشتها ندارند و لذت نمیبرند! (منبع: کتاب لثالی صفحه ۵۰۳)

حوری از خیمه خود بیرون آید و روی به تخت مؤمن بخرامد و چون به نزد مؤمن می‌آید با پانصد سال از سالهای دنیا همدیگر را بوسه زنند که برای هیچ کدامشان خستگی و ملال حاصل نمیگردد!

هر مؤمنی را هفتاد زوجه از حوران میدهند و چهار زن از آدمیان، که ساعتی با حوریه صحبت میدارد و ساعتی با زن دنیا و ساعتی با خود خلوت میکند و بر کُرسیها تکیه زده‌اند و با یکدیگر صحبت میدارند! (منبع: بحارالانوار جلد ۸ صفحه ۱۵۷)

بیشتر نهرهای بهشتی از نهر کوثر است که در کناره آن دختران نار پستان، (مانند گیاه) میرویند! در بهشت نهری وجود دارد که در دو طرفش دختران باکره سفید روی و سفید پوش نشسته‌اند و مشغول تغنی (آواز خواندن) هستند! (منبع: بحارالانوار جلد ۸ صفحه۱۹۶)

دوشیزگان با چنان صدایی میخوانند که خلایق تا کنون چنین صدایی را نشنیده‌اند و این نعمت، بالاترین نعمات بهشتی است، این دوشیزگان به تسبیح (ذکر صفات الهی) تغنی میکنند! (منبع: بحارالانوار صفحه۱۲۷)

هر یک از آن حوریان، هفتاد حلّه پوشیده‌اند و سفیدی ساق ایشان از زیر هفتاد حلّه معلوم است!

از جماع با هر یک از آن حوریان لذت صد مرد را مییابد که هر یک چهل سال خواهش مجامعت و آمیزش داشته باشند و برایشان میسّر نشده باشد!

پس آن مؤمن با قوّت صد جوان با آن حوری جماع و آمیزش کند و یک آغوش با او هفتاد سال طول میکشد، مؤمن متحیّر میباشد که نظر به کدام اندام حوری بکند، بر روی او یا بر پشت او یا بر ساق او، بر هر اندام او که نگاه میکند از شدّت نور و صفا، روی خود را در آن مشاهده می‌نماید، پس در این حال زن دیگری بر او مشرف میگردد که خوشروتر و خوشبویتر از اولی است!

هیچ مؤمنی داخل بهشت نمیشود مگر آنکه خداوند غنی، پانصد حوری به او عطا میفرماید که با هر حوری هفتاد غلام و هفتاد کنیز نیز میباشد که هر کنیز مانند لؤلؤ منثور و لؤلؤ مکنون میباشند! (منبع: بحارالانوار جلد ۸ ح ۲۰۵)

راستش من که فکر نمیکنم خانوادم اجازه بدن برم همچین جایی!!!

شما چی؟؟؟؟؟

دوستم ميگفت از اون روز كه زنم اينو خونده مدام تلويزيون رو گذاشته رو فشن شو كه من به بهشت نرم تازه ساعتم خراب كرده كه صبحها زنگ نزنه نماز صبح قضا بشه!

 

این دو متنی بود که روشنفکر روزگار ما ارسال کردند.

جالب است که بدانید روشنفکران پشت این ادبیات فاخر! اسلام را تخطئه می‌کنند که چرا اسلام به زنان بهای شایسته را نداده است! و می‌خواهند انسانیت خودشان را به رخ بکشند که از حقوق انسانی زنان دفاع می‌کنند، البته با این ادبیات فاخر!

در ادامه آن چه میان روشنفکر محترم و بنده پاسخگو گذشته است می‌آورم.

پاسخ به زنان در بهشت و روایات سکسی اسلام

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۱۹-۱۱:۵۷:۲۶
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۸/۰۱/۱۹-۱۲:۶:۵۳
    • کد مطلب:22795
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 540

💡: …ظاهرا جنابعالی پرسش‌هایی داشتین… اگه کاری از دستم بربیاد در خدمت جنابعالی هستم.

: سلام احترام… و اما چندیست مطالبی را در فضای مجازی می‌بینم و یا برایم می‌فرستند که متحیرم می‌کند و چون تخصصی ندارم…

به هر حال سئوالات آزار دهنده است، اما هست، و زیاد هم هست.

بیم آن دارم که وقت گیر و رنج آور باشد.

امر با شماست بفرستم یا نه؟

 

💡: پرسش‌هایی که در این زمینه منتشر می‌شود چند دسته است: پرسش‌هایی از سر درد و در پی علاج ندانستن. چنین پرسش‌هایی مقدس است و ارزش‌مند.

پرسش‌هایی از سر تمسخر یا تخریب، بدون هدف دانستن. چنین پرسش‌هایی هم که وضعش روشن و شأن شما اجل از آن.

در هر صورت امیدوارم بتوانم در لابلای کارهایم در خدمت شما باشم.

💡: وقتی سر و ته مطالب ارسالی رو نگاه کردم، البته چند مسئله اساسی و جالب دیدم، و مطالبی دیگر که…، خیلی به فکر فرو رفتم و شگفت زده که چرا دغدغه جامعه فرهیخته ما (البته به دور از شخصیت شما) در این حد از فرهیختگی است!

 

💡: پیش از هر چیزی یک مطلب به ذهنم آمد که بد نیست بگویم و آن این که در برخی از مستنداتی که به چشم خودم دیدم، به زیر مجموعه خودش سفارشاتی داشت. از جمله این سفارش دشمن که:

تا می‌توانید برای مقدسات مسلمانان طنز پردازی کنید… (بخوانید به جای نقد علمی با تمسخر و استهزا آنها را هو کنید…)

ادامه سفارشات به اینجا می‌سید که: «حتی برای عاشورا هم هر چقدر می‌توانید جک تولید کنید».!!!

این شیوه دشمن است.

اما شما بهتر می‌دانید که چه شیوه‌ای برازنده فرهیختگان است.

💡: در هر صورت، اول از همه می‌روم سراغ دو مطلب ارسالی شما، هر دو را با هم پاسخ می‌دهم. یکی طنز مؤدبانه‌ای!!! با نام «ﺗﮑﻠﯿﻒ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﭼﯿﺴﺖ؟» و دیگری هم «سکس در بهشت».

 

💡: یک بار متن رو خواندم و قسمتهای مؤدبانه‌اش!!! را پر رنگ کردم. دوباره فقط کلمات پر رنگ شده را خواندم. عجب ادب!!! و عجب ادبیاتی!!! دست مریزاد! احوال کواکب و اوضاع جوی مغز نویسنده آشکارا نشان می‌دهد که: صاحب قلم دارای تعادل کامل!!! بوده، به هیچ بیماری جنسی آلوده!!! نبوده، و به جنون سکسی مبتلا نشده است!!! و کاملا از شرافت حلال‌زادگی!!! برخوردار بوده و اصلا گردی از رذالت حرام‌زادگی بر دامن پاکش ننشسته!!! شما هم یک بار دیگر مطالعه کنید. آیا قضاوتی غیر از این دارید؟!

💡: نویسنده با قیافه حق به جانبِ عاقلِ منصفی این جور شروع می‌کند: «هیچ ﻋﻘﻞ سالمی نمی‌تواند بپذیرد ﮐﻪ…».

اما آخرش این جور اسکورت می‌شود که: «دوستان مسلمانی که احتمالا از مطلب این پست ناراحت شده‌اید اگر حرف و جواب منطقی دارید کامنت بزارید ولی لطفا از فلسفه‌بافی و سفسطه‌گری پرهیز کنید».

بنا بر این نویسنده نابغه! پیشاپیش تکلیف جواب را روشن ساخته که هر چه بگویی فلسفه بافی است و سفسطه گری.

💡: آیا فرهیختگان این ادب و ادبیات را (حتی بر فرض این که مطلبش درست باشد) می‌پذیرند؟!

آیا یک انسان با شخصیت حاضر است همین متن را در جمع خانوادگی خودش بخواند؟!

فرض کنید زن‌تان، پسرتان، دخترتان، عروس‌تان، دامادتان، همگی نشسته‌اند، آیا این متن را با صدای بلند برای آنها می‌خوانید؟!

آیا یک مدیر با انسانیت از خواندن این متن در جمع کارکنان زن و مرد شرم نمی‌کند؟!

آیا یک استاد فرزانه به خواندن این متن در کلاس دانشگاهش تن می‌دهد؟!

اصلا آیا زن، مادر، خواهر و یا دختر خود نویسنده حاضر است چنین چیزی بنویسد؟!

💡: اما خود نویسنده که به شهادت ادبیاتش با خشتک پاره بیگانه نیست، نیازهای زنان و مادران و خواهران و دختران مثل خودش را به خوبی به تصویر کشیده است، می‌گوید: «ﮔﺮﻭﻩ ﮔﺮﻭﻩ ﻣﺮﺩﺍﻧﯽ ﺭﺍ…».

من که شرم دارم کلمات چاله میدانی نویسنده را تکرار کنم، اما اکیدا خواهش می‌کنم یک بار دیگر متن ایشان رو بخوانید تا با شخصیت او و زنان مثل او بهتر آشنا شوید.

 

💡: حالا ادب و فرهیختگی و منطق و انصاف نویسنده را به کناری می‌گذاریم و به سراغ اصل مطلب می‌رویم. اصل مطلب این است که: آیا تنوع لذایذ جنسی زنان در بهشت با مردان یکسان است یا خیر؟ لذتهای جنسی در بهشت در چه حد و اندازه است؟ جایگاه و فلسفه لذتهای جنسی در بهشت کدام است؟

 

: سلام و احترام قبل از هر چیز از نگارش و ادبیات بکار گرفته توسط شما که به دور از خودنمایی و فضل فروشی مرسوم در جوامع آخوندیست، بسیار حظ کردم.

نثر شیوا و امروزی است.

دوم اینکه به گمانم قصد دارید با سعه صدر برخورد کنید، و این همان است که نیار زمان است.

کار سختی پیش رو دارید. به خصوص اینکه… و لذا پذیرش حرف حساب و درست از طرف آنها سخت و دشوار است. و این بر مشکلات شما چند چندان می‌افزاید.

برایتان صبر تحمل و توفیق آرزو می‌کنم. قول می‌دهم که پاسخهای منطقی شما در حد توان و بیشتر از توان منتشر شود.

 

💡: شایسته است پیش از هر چیزی نگاهی داشته باشیم به نوشتار کوتاه «بهشت آینه‌ای از حیات طیبه‌ی مؤمنان» که به اختصار چند ویژگی بهشت را بیان می‌کند.

این نوشتار را امروز نوشتم و در سایت درج کردم. [البته این مقاله در طول مناظره به تدریج تکمیل گردید.]

 

💡: پس از درنگ شایسته بر آن چه در نوشتار یاد شده آمده است، سراغ پرسش محترمانه!!! از این نویسنده بسیار محترم!!! می‌رویم. و آن این که: آیا تنوع لذایذ جنسی زنان در بهشت با مردان یکسان است یا خیر؟

جهان مدرن! و جوامع توسعه یافته! در مقوله شهوت از ارضاء و اشباع گذشته است و به دنبال انواع تکنیکها در ارضاء شهوت است. به لطف توسعه یافتگی جوامع پیشرفته!، سرویس جنسی در فاحشه خانه‌ها در انحصار زنان نیست. در برخی از کشورها، مراکزی رسمی و قانونی وجود دارد که مردان به زنان سرویس جنسی می‌دهند. در برخی از کشورها مراکزی رسمی و قانونی وجود دارد که مردان و زنان از انواع سرویس جنسی حیوانات بهره می‌برند. علاوه بر این مراکز، تکنیکهای ارضاء نیز آن چنان متنوع شده که یاد گرفتن آنها نیاز به دوره‌های تخصصی بسیار پیشرفته دارد.

افتخارات جهان سکسی پیشرفته غوغایی به پا کرده، از سکس خشن گرفته تا سکس با نوزاد و سکس با محارم و…، همگی شاهد بر مدرنیزه بودن و توسعه یافتگی است!

متأسفانه قهرمانان المپیک سکس هر روز، جنون تازه‌ای از سکس را برای جهانیان به نمایش می‌گذارند و عطش جدیدی در میان مردم ایجاد می‌کنند تا درآمد صاحبان صنعت سکس روز به روز افزایش یابد و جیب ملتهای تحمیق شده خالی و خالی‌تر گردد.

💡: گویا پرسشگر محترم! بهشت را با جهان مدرن! و جوامع توسعه یافته! یکی دانسته و انتظار دارد مادر و خواهر و دختر امثال خودش از تمامی سرویس‌های جنسی در بهشت بهرمند شوند!

البته به تصریح قرآن و روایات، هر آن چه بهشتیان اشتها پیدا کنند برای آنها حاضر و آماده است. و صد البته بهشت عشرتکده پاکان است. و هزار البته بدی و زشت سیرتی و زشت صورتی در بهشت راه ندارد.

با کنار هم گذاشتن همه این امور به این نتیجه کلی می‌رسیم که هر اشتهایی که سرچشمه آن پاک و سالم باشد در بهشت وجود دارد و هر اشتهایی که از انحرافات شخصیتی سرچشمه گرفته باشد، پیش از ورود به بهشت درمان و اصلاح می‌گردد. بنا بر این، پس از ورود به بهشت چنین اشتهایی باقی نمی‌ماند.

اما به شکل مصداقی سرویس‌های جنسی مورد نظر پرسشگر، یا مصداق قبایح ذایتی (بدی‌ها و زشتی‌ها) است و یا نیست.

اگر مصداقِ از قبایح ذاتی است، با تکامل انسانی در بهشت، اصلا چنین سرویس‌هایی مطلوب احدی نیست.

و اگر مصداقِ قبایح ذاتی نیست، ممکن است در بهشت وجود داشته باشد، البته و صد البته با حذف تمامی مفاسد جانبی آن.

توضیح بیشتر این مطلب را سرفصل «بهشت عشرتکده پاکِ پاکان» از مقاله «بهشت آینه‌ای از حیات طیبه‌ی مؤمنان» ببینید. انتخاب و قضاوت در این باره را به پرسشگر واگذار می‌کنیم. این از نظر سرویس‌های جنسی درخواستی پرسشگر محترم!

 

💡: به طور کلی یکسانی لذت جنسی زنان و مردان، این امر، در دنیا هم، نه مطلوب زنان است و نه مطلوب مردان، تا چه رسد به بهشت.

اگر کسی چنین انتظاری داشته باشد، در واقع نه زنانگی شناخته و نه مردانگی را.

اما اوج لذتهای زنانه و لذتهای مردانه خارج از قبایح ذاتی، مسلم در بهشت وجود دارد.

به توضیحی هم که در نوشتار آمده است هیچ قبیح ذاتی مورد اشتهای بهشتیان قرار نمی‌گیرد. بر فرض تنزل (که هرگز شدنی نیست) قدرت کامله خداوند آن چنان است که هر کاستی را به بهترین شکل و بالاترین درجه جبران نماید.

عصاره سخن این که: با توجه به جوهره زنانگی و مردانگی، لذت یکسان زن و مرد، اصلا معنای درستی ندارد.

آن چه مورد اشتهای بهشتیان قرار گیرد، قطعا به بهترین شکل سیراب می‌گردد.

تنها امور قبیح ذاتی باقی می‌ماند که اصلا در بهشت مورد اشتها قرار نمی‌گیرد.

 

💡: پرسش دوم این است که: جایگاه و فلسفه لذتهای جنسی در بهشت کدام است؟

ابعاد انسان بسیار گسترده و متنوع است. مسلما تمامی این ابعاد در یک پایه از اهمیت قرار ندارند.

از جمله ابعاد انسان که بر اساس حکمت فوق العاده شگفت الهی آفرینده شده، غریزه جنسی است.

البته پایه و رتبه غریزه جنسی با سایر عناصر کمال انسانی بسیار فاصله دارد.

اما دو دلیل اقتضا می‌کند که در بهشت لذت جنسی به نحو کامل وجود داشته باشد:

نخست این که در بهشت همه ابعاد انسانی سیراب می‌گردد. مسلما پایه سیراب شدن از معرفت و کمالات برتر انسانی، بسیار والاتر از سیراب شدن شهوت خوراک و لباس و… است. همچنان که انسان از همه کمالات برتر انسانی سیراب می‌گردد، از سایر ابعاد دیگر، از جمله غریزه جنسی نیز سیراب می‌گردد.

دلیل دوم وجود لذت جنسی در بهشت این است که انسان‌های موفق در دنیا آزمون‌های متنوعی را طی کرده‌اند و از همه آزمون‌ها نیز سرفراز بیرون آمده‌اند. بسیار مناسب است پرهیزِ دنیایی مؤمنان از شهوات و غرایز حرام، در آخرت جبران گردد.

از جمله آزمون‌های دشوار، عفت و پاکدامنی و حیا و غیرت است که همگی به نوعی با غریزه جنسی در ارتباط هستند.

از این رو لذت جنسی جایگاهی مناسب در بهشت دارد.

 

💡: اما پرسش سوم که: لذتهای جنسی در بهشت در چه حد و اندازه است؟

مؤمنانی که در گردونه آزمایش الهی همه رنج‌ها و دشواری‌ها را به جان خریده‌اند، نزد خداوند بسیار عزیز و گرامی هستند.

قدرت بی‌انتهای خداوند، هنگامی که در کنار جود و کرم بی‌پایان او قرار گیرد، هر پاداشی که به بندگانش دهد شایسته است.

البته پاداش الهی از منظر مخلوق بسیار بزرگ و گران قیمت است. اما از منظر خداوند که غنی بالذات است، هر چه عطا کند هیچ چیزی از او کم نمی‌شود و هیچ زحمتی برای او ندارد و هر عطای بزرگی در نزد او کوچک است.

از این رو عطای بهشتی خداوند در همه ابعاد انسانی بسیار بزرگ است.

با توجه به این که یکی از ابعاد انسان غریزه جنسی اوست، پاداش مادیِ جنسیِ مؤمنان در این بحث نیز همانند دیگر پاداش‌های معنوی و عقلانی و روحانی، بی حد و اندازه است. در این زمینه به نوشتار «بهشت آینه‌ای از حیات طیبه‌ی مؤمنان» مراجعه کنید.

 

: متشکرم خوراک چند روز فراهم شد، فقط یک سئوال پس لذت‌های جسمی و جنسی مطرح نیست، یک جور کشاندن بچه به مدرسه است، یا بنحوی گول زدن بچه است.

اما تمام لذات نامبرده شده در این مقال، متوجه جنس مذکر است نه مئونث، درست است؟

: تمامی موارد ذکر شده شامل حال نسوان هم می‌شود؟ به خصوص آنجا که سخن از حور و غلمان، باکره‌های زیبا رخ و متبسم و…‌؟

: آیا می‌توانم نتیجه بگیرم که زنان هر چه در بهشت درخواست کنند و تمایل داشته باشند، در اختیارشان هست؟

اگر چنان است چرا در قران و احادیث اشاره‌ای به تمایل زنان نشده، بر عکس به تفصیل اشاره به تمایلات جنسی وجسمی مردان شده است؟

: مطالب را به دقت خواندم و سئوالهای زیادی در میان برخواست که در بالا به سئوال مورد نظر نویسنده اشاره شد،

نهایتا سئوال اصلی که جایگاه بانوان در بهشت از منظر لذات جسمانی و جنسی چگونه است، بی پاسخ ماند؟

 

💡: مسلما بله شامل همه می‌شود و در این جهت هیچ تفاوتی میان زن و مرد نیست.

: متشکرم، اگر اجازه دارم انتقال دهم به دیگران؟

💡: صد درصد، البته.

 

💡: این بخش از سخن شما دو قسمت داره: یکی تکلیف تمایلات زنان، دوم هم چرا در بیان روی مردان تکیه شده.

💡: برای مفید بودن صحبت، بخش دوم رو یاداشت کنید که بعدا فراموش نشه و تنها متمرکز بر بحث قبلی بشیم.

 

💡: قانون کلی در تمایلات بهشتیان یکی است، بدون هیچ تفاوت میان زن و مرد،

و آن هم: يُطافُ عَلَيْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَكْوابٍ وَ فيها ما تَشْتَهيهِ‏ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ وَ أَنْتُمْ فيها خالِدُونَ (زخرف71) سينيهايی از طلا و جام‏هايی در برابر آنان می‏گردانند، و در آنجا آنچه دلها آن را بخواهند و ديدگان را خوش آيد [هست‏] و شما در آن جاودانيد.

💡: بنا بر این، حکم کلی، بدون هیچ ابهامی و با تمام صراحت چند باره بیان شده، فقط بحث مصداقی است که ممکن است برای برخی اندکی پیچیده باشد.

💡: اما از نظر مصداقی، اگر تمایلات زنان از قبیل شراب و آوازخوانی باشد - به توضیحی که در «بهشت آینه‌ای از حیات طیبه‌ی مؤمنان» آمده - مسلما تحقق می‌یابد.

اگر تمایلات زنان همان از قبیل حشیش و هروئین باشد - باز هم به توضیحی که در مقاله یاد شده آمده - موضوع چنین تمایلاتی کاملا منتفی است. چرا که تمایلات ناشی از انحرافات شخصیتی، پیش از ورود به بهشت اصلاح می‌شود.

💡: جواب تنزلی در مرحله بعد هم که در متن اصلی موجود است.

💡: در آن چه گفته شد، هیچ تفاوتی میان زنان و مردان وجود ندارد.

💡: حالا بفرمایید کجا ابهام دارد؟ در خدمتم.

 

: اگر تمایلات زنان جنسی باشد؟ در مورد مردان، به طرز محرک، مصداق ارائه شده، در مورد زنان سکوت شده، چرا؟

 

💡: بخش نخست سخن شما، ظاهرا تکرار هست و چندین بار راجع به اون در متون ارسالی صحبت شده، گویا نیاز تفصیل و به توضیح بیشتری وجود دارد، و یا این که مطالب ارسالی به دقت مورد مطالعه قرار نگرفته است. در هر صورت این بار موضوع مورد نظر شما را به شکل تطبیقی بیان می‌کنم که یقین به عدم اجمال پیدا بشه.

💡: در آخرین بخش از پرسش در مورد تنوع روابط جنسی زنان در بهشت، پاسخ آنها را، البته به شکل تطبیقی، تکرار می‌کنیم تا هیچ ابهامی باقی نماند.

یکی از انواع روابط جنسی، رابطه ضربدری است.

یکی از روابط جنسی، مفعول واقع شدن مرد است.

یکی از روابط جنسی، به حراج گذاشتن ناموس (مادر، خواهر، زن، دختر و…) است که ناشی از بی‌غیرتی مرد است.

یکی از روابط جنسی، خیانت زن یا مرد است.

یکی از انواع روابط جنسی، سرویس جنسی چند مرد به یک زن است.

یکی از روابط جنسی، سکس دهانی است.

یکی از روابط جنسی، سکس با نوزاد و کودک است.

یکی از روابط جنسی، سکس زوری است. (تجاوز)

یکی از روابط جنسی، سکس خشن است.

از انواع روابط جنسی، ماخوزیسم و سادیسم است.

یکی از روابط جنسی….

حکم همه این ها یکی است. از این رو به توضیح مورد اول یعنی رابطه ضربدری بسنده می‌کنیم. تطبیق بقیه موارد با خود شما.

تردیدی نیست که رابطه‌ی ضربدری برای عموم مردم نفرت انگیز است. اما ممکن است عده‌ی خاصی به آن تمایل داشته باشند. نسبت به عموم مردم که اصلا و ابدا جای این پرسش نیست آیا بهشتیان رابطه ضربدری دارند یا خیر؟ زیرا چنین چیزی هرگز مورد تمایل و رغبت نیست، تا مصداق پاداش قرار گیرد.

اما افراد نادری که ممکن است تن به چنین روابطی دهند، منشأ آن عقده‌ها و انحرافات جنسی است. به صراحت بیان شد که تمامی انحرافات جنسی پیش از ورود به بهشت درمان می‌گردد.

با درمان انحرافات و بازگشت سلامتی افراد، دیگر هیچ تمایلی برای رابطه ضربدری باقی نخواهد ماند، تا موردی برای پرسش یاد شده باقی بماند.

این مطلب به چند شکل پیش از این بیان شده بود، اما ظاهرا جا نیفتاده. انشاء الله با این تطبیق دیگر کاملا شیر فهم شده باشد.

البته آن چه گذشت با یک تسامح بسیار جدی همراه است و آن این که سخن در مورد افرادی است که لیاقت و شایستگی رفتن به بهشت را پیدا می‌کنند.

بدکاران عموما و به ویژه منحرفین جنسی، اصلا بوی بهشت را نمی‌شنوند تا چه رسد به شایستگی ورود به آن.

مصداق درمان پیش از ورود به بهشت، اگر تصور شود، مربوط به کسانی است که در دنیا چنین تمایلاتی در درون خود داشته‌اند، اما تقوا پیشه کرده و مرتکب گناهی نشده‌اند. اصلا این گونه روابط در نیکانی که شایستگی بهشت دارند، محتمل است؟! گویا اشتباهی شده است، بهشت عشرتکده پاکِ پاکان است و نه…

💡: پرسش مطرح شده، نه مورد دست و درمانی دارد و نه ارزش وقت گذاشتن. پس این بحث بی‌ارزش را مختومه می‌کنیم.

 

: موافقم این بحث مختومه شود، ارزش ادامه ندارد،

گر چه شما زیرکانه از پاسخ می‌گریزید.

برای مردان، حور، غلمان، سیه چشمان، نار پستان، باکرگان، بوضوح تمام وعده داده شده، برای بانوان سکوت شده، این بحث و جدل نمی‌خواهد.

خود من از پس این بحث برای جوانان بر می‌آیم.

در نهایت اختصار بهشت فاحشه خانه نیست.

جامعه به شدت مرد سالار عربستان آن زمان، جز این وعده و وعید زبان دیگر نمی‌فهمید، اگر هم اشاره‌ای بتلذذ زنان می‌شد، غیرت و تعصب جاهلانه عرب، پیغمبر و آل او را به آتش می‌کشید…

 

💡: فرمودید: «شما زیرکانه از پاسخ می‌گریزید».

محور صحبتها، دو مطلب انتخاب شده از میان مطالب ارسالی شما بود:

۱- ﺗﮑﻠﯿﻒ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﭼﯿﺴﺖ؟

۲- سکس در بهشت.

بعد از چشم پوشی از ادب و ادبیات فرهیخته!!!، آن دو نوشته را در سه پرسش خلاصه کردیم.

۱- آیا تنوع لذایذ جنسی زنان در بهشت با مردان یکسان است یا خیر؟

۲- لذتهای جنسی در بهشت در چه حد و اندازه است؟

۳- جایگاه و فلسفه لذتهای جنسی در بهشت کدام است؟

پرسش یک برای نوشتار اول، و پرسش دو و سه برای نوشتار دوم.

پاسخ پرسش‌های دوم و سوم، کوتاه بود و چندان هم مورد نقض و ابرام قرار نگرفت.

بنا بر این تمام تمرکز بر پرسش نخست بود.

پاسخ این پرسش ۱- در چند سطح و ۲- با چند بیان و ۳- به صراحت تمام، ۴- تکرار شد. به خصوص بیان تطبیقی، بالاترین صراحت و شفاف‌ترین تبیین را داشت. لذا تعبیر به شیرفهم را به کار بردیم.

اما با این همه فرمودید: «شما زیرکانه از پاسخ می‌گریزید».

نتوانستم توجیه مناسبی برای این جمله شما، آن هم پس از شیرفهمی پیدا کنم، جز این که کانالیزه‌ای در اینجا اتفاق افتاده است.

ممکن است ذهن شما ناخواسته درگیر مطلبی شده است که خارج از سیر تفهیم و تفاهم میان من و شما در جریان است. (کانالیزه ناآگاهانه) اگر چنین چیزی اتفاق افتاده، کافی است متن پرسش یکم را، همراه مطالبی که ارایه شده، به فرد دیگری ارایه دهید، تا هم خود قضاوت نماید و هم برای شما توضیح دهد.

خوبی تفهیم و تفاهم نوشتاری در این است که تمامی مطالب محفوظ است و قابل بازبینی خودمان و قضاوت دیگران.

و ممکن است شما آگاهانه پرسش چهارمی را به پرسش‌های پیشین افزوده باشید که طبعا انشعاب جدیدی در مطالب مطرح شده، ایجاد شده، تا نتیجه گیری از پرسش‌های سه‌گانه (و در اصل پرسش نخست) به کمال و تمام تحقق نیابد. (کانالیزه آگاهانه)

پرسش جدید شما - که در وسط مباحث سه یا چهار بار تکرار شد - عبارت است از:

۴- چرا برای مردان حور غلمان سیه چشمان نار پستان باکرگان بوضوح تمام وعده داده شده برای بانوان سکوت شده است؟

چندین بار تصریح کردیم که پرسش چهارم، خارج از پرسش‌های مطرح شده است و تصریح هم کردیم که به حافظه سپرده شود و تصریح هم کردیم که این پرسش نسیه بماند.

اگر مقصود شما از گریز زیرکانه، اصرار ما بر حفظ سیر بحث و پرهیز از تشتت مطالب است، این مطلب گریز زیرکانه نیست، بلکه یک ضرورت خردورزانه برای تفهیم و تفاهم مثمر ثمر است.

اگر این ضرورت خردورزانه رعایت نشود و در غیر این صورت، درد دل مرغان چمن بسیار است، تفهیم و تفاهم تبدیل می‌شود به از این شاخه به آن شاخه پریدن.

انشاء الله این شیوه خردورزانه که حتما مورد پذیرش جنابعالی هم هست، در سیر مراودات‌مان حفظ می‌شود تا در زمان کمتر نتیجه بیشتری داشته باشیم.

 

💡: مناسب است در حاشیه مطلب فوق نکته‌ای را عرض کنم و آن این که: الحمد لله متون کپی پست شما کاملا بی‌پیرایه!!! است.

خب از دیگران توقعی نیست از کوزه همان تراود که در اوست!

اما قصه تفهیم و تفاهم، آن هم میان من و شما، کاملا متفاوت است.

پس اموری را میان خودمان رعایت کنیم، از جمله بسیار نکوتر و پسندیده‌تر که از تعبیرات باردار استفاده نکنیم تا به شیرینی با هم گپ بزنیم.

روشن است که من و شما از سربیکاری وقت برای این مطالب نمی‌گذاریم.

بنده واقعا با زمان می‌جنگم که در خدمت شما هستم و شما هم حتما همین طور.

 

💡: با اجازه شما یک پرانتز باز می‌کنم که مهم است. و آن این که بارها دوستان و غیر دوستان اصرار کرده‌اند که در گروه‌های مجازی فعال باشم.

اما من به چند دلیل نپذیرفتم:

این که مخاطب محدود است،

این که پستها معلوم نیست درست خوانده می‌شود یا نه،

این که پستهای قبلی هم به بایگانی ما قبل تاریخ می‌رود،

این که اصلا معلوم نیست چقدر سودمند باشد.

الان هم که در خدمت شما هستم به احترام شما است.

البته مسلم بدانید که قصد منت گذاری ندارم مقصود مطلب بعدی است.

در مقابل، مطالبی که در سایت منتشر می‌شود، همیشه مراجعه می‌شود، مقالاتی که چند هزار کلیک خورده و….

بنا بر این تمرکز بنده روی سایت آشتی با خرد است. اتفاقا بسیاری از موضوعات مورد علاقه شما الان روی سایت موجود است.

💡: به دلیل یاد شده، وقت بیشتری گذاشتم و تفاهماتی را که میان ما در مورد تنوع سکس در بهشت رد و بدل شد، تبدیل به مقاله‌ای کردم با نام «بهشت زنان مؤمنه» که [به تدریج تکمیل می‌گردد و] در سایت در حال نشر است.

💡: مقاله «بهشت زنان مؤمنه» شکل تکمیل شده مباحثی است که در خدمت شما بودیم. البته بعلاوه پاسخ یک پرسش باقی مانده شما که: اگر چنان است چرا در قران و احادیث اشاره‌ای به تمایل زنان نشده بر عکس به تفصیل اشاره به تمایلات جنسی وجسمی مردان شده است؟

پاسخ آخرین پرسش شما در این زمینه، به شکل مشروح در مقاله یاد شده وجود دارد. نسخه پی دی اف آن را برای شما می‌فرستم تا منتظر نشر کامل آن در سایت نباشید. شما می‌توانید آن را به دیگران هم ارایه بدهید و آنان نیز نظر خود را بیان کنند

اما در تلگرام دیگر آن بحث بسته را باز نمی‌کنیم تا به مطالب اساسی‌تری برسیم.

هر کسی در مورد مقاله «بهشت زنان مؤمنه» نظری دارد، در سایت دمکراسی علمی حاکم است، همه جا به تفکیک عناوین، جای نظر گذاشته شده و قطعا تمامی نظرات نیز نمایش داده می‌شود و اگر نیاز به پاسخ باشد نیز.

💡: نقطه صفر تحقیق، نگاه فرادینی به انسان است.

جالب‌ترین و بالاترین مسئله مورد تأکید شما این پرسش بود که: «آنچه که متوجه شدم در اسلام معیار برابری انسان مذهب آنهاست نه خود انسان بعنوان انسان».

من هم با شما موافقم، باید نخست این مسئله روشن شود.

اما پایین‌ترین و نازل‌ترین مسایل شما، دو مسئله بود، تنوع سکسی زنان در بهشت و تفخیذ. این دو مسئله بیش از حد ذهن شما را درگیر کرده. (به شهادت تکرارهای شما)

و این برای فرهیخته‌ای مثل شما جای تأسف بسیار دارد.

به دلیل ادبیات نجس منتقدین نماها، در مسئله تنوع سکسی زنان در بهشت، هر کسی وارد این مباحث نمی‌شود.

اما من نخست این بحث را مطرح کردم تا تابو شکنی کرده باشم. مسئله تفخیذ را می‌گذاریم برای جای منطقی خودش، نه این که فراموشش کنیم.

و اینک می‌رویم سراغ اصلی‌ترین و اساسی‌ترین پرسش یعنی: معیار انسانیت چیست؟

اسلام را هم می‌بوسیم و به کناری می‌گذاریم و تنها از منظر خرد، وارد این مسئله می‌شویم.

پس از نگاه فرادینی به انسان آغاز می‌کنیم. انسان را تعریف کنید! معیار را هم به قول شما: ترازویِ نقدِ عقل و عدل زمانه در جهانِ جدید.

: سلام مقاله 22 صفحه‌ای «بهشت زنان مؤمنه» را خواندم در بادی امر بنظر می‌رسد که تعبیر و تفسیر به رای باشد تا واقعیت مطرح شده در مصحف، مثلا غلمان را، مردان مورد نظر زنان که حق انتخاب هم بستری زنان است، معنی شده آنجا که می‌فرمایید غلمان باندازه کافی هست که دنبال مرد دیگری نگردند، در حالی که معنی دقیق غلمان پسر بچه‌های امرد است که بعنوان خدمتکار در دربارها و همچنان در بهشت بکار گمارده می‌شود. و قس علی هذا.

 

💡: در مورد مقاله «بهشت زنان مؤمنه» هم: اول از همه از این که وقت گذاشتید و مطالعه کردید بسیار سپاسگزارم.

و از این نقد کردید باز هم بیشتر سپاسگزارم.

و از این که باز هم نقد کنید بیشترتر استقبال می‌کنم.

اما در مورد غلمان،‌ مردان بهشتی، به دلیل زیبایی همگی امرد هستند و از بچه خبری نیست،

پس جای نگرانی برای زنان نیست. هر حرف غیر مستندی (تفسیر به رأی) از مقاله ارایه کنید بسیار خشنود می‌شوم و نیاز تمام دارم به مشخص کردن موارد قس علی هذا.

 

در اینجا بخش اول از تبادلات تلگرامی ما پایان یافت.

اما حاصل جالب این بخش دو مقاله شد که به شکل جامع به تمامی شبهات یاد شده پاسخ داده است. این دو مقاله عبارتند از:

بهشت آینه‌ای از حیات طیبه‌ی مؤمنان

بهشت زنان مؤمنه

مشروح مطالب در این زمینه را در این دو مقاله مطالعه کنید.

دغدغه۳ روشنفکران روزگار ما: کشکول روشنفکری!

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۲۴-۱۱:۴۱:۸
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۸/۰۱/۲۴-۱۱:۴۸:۴۳
    • کد مطلب:22809
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1493

روشنفکر روزگار ما متن دیگری هم کپی پست کرده است که بسیار جالب است! خواستم عنوانی به آن بدهم اما نشد که نشد. آخرش هم اسمش را گذاشتم کشکول روشنفکری!

ابتدا کپی پست ایشان رو می‌آوریم و در ادامه، مناظره مربوط به این بخش را خواهید دید.

این متن عنوانی نداشت خودم اسمش را می‌گذارم ادعای «فرهنگ منحط و کرامت انسانی».

با هم این متن را می‌خوانیم.

 

در یک فرهنگ‌منحط، جمیع شئون آن فرهنگ منحط می‌شود و خصوصا «زبان» در آن فرهنگ؛

در چنین فرهنگی به ابتذال و فاحشگی می‌افتند، از جمله مفهومِ آزادی و کرامتِ انسان.

در دین و خصوصا در آرایِ فقیهی سنتی که در آن، قتلِ مرتد، واجب و کافر، نجس و جهنمی است و ازدواج با دختر بچه ۹ ساله و یا ازدواج با دختر بچه زیر ۹ سال و مآلا سکسِ منهای دخول با او و یا برده‌داری و سکس با کنیز مجاز است و… و برخورد با اقلیت‌هایِ مذهبی چون بهائیان را در کارنامه خود دارد، وقتی از آزادی و کرامتِ انسان، آنسان که در تعریف این مفاهیم در جهانِ جدید مندرج است سخن می‌گوییم، یعنی شعور مخاطب را حتی در حد یک گوساله و به اندازه یک‌انسانِ مُنگول حساب نمی‌کنیم.

خلخال و زن یهودی و اعتراض علی بن ابی طالب نیز (که شیعیانِ غالی و خرافی و ولایی با این کارنامه در قدرت سیاسی، مدام بر سر عالَمیان می‌کوبند)، ناظر به دغدغه علی بن ابی طالب نسبت به حقوقِ یهودیِ تحتِ پیمان با حکومت اسلامی است و در جایی است که حاکم اسلامی تعهد به رعایت آن حقوق، تحتِ عقدِ ذمه داده است، البته حقوقی که هیچ گاه با مسلمانان برابر نیست؛

در اسلام، انسان‌ها منهای مذهب، نسبت به یکدیگر حقوق و ارزشِ برابر ندارند و حقوق و ارزشِ کافر و مسلمان با هم برابر نیست؛

کسی که به این بدیهیات توجه ندارد و ادعای وجود حقوق بشر و آزادی (به معنای مندرج در فهم مدرن) را در اسلام یا در اندیشه‌های… مطرح می کند، دنبال حقیقت نیست؛ بلکه دغدغه او رفوکاریِ جامه پوسیده اسلام… با کاسه-کلک-بازی (نوعی شعبده-بازی) و با شارلاتان-بازی و با تحریف و مغالطه است؛

برای رهایی از شرمندگیِ عقل و وجدانِ خویش از دستِ شرورِ اسلام و فقه و سیاستِ آن است که در ترازویِ نقدِ عقل و عدل زمانه در جهانِ جدید قرار گرفته است.

در قرآن و اسلام، بشر دارای فطرت و کرامت است، اما کسی که مسلمان‌نیست و مدعیاتِ بلادلیلِ محمد بن عبدالله را تصدیق نمی‌کند، این فطرت و کرامتِ الهیِ خود را با کفر و پلشتی می‌پوشاند و این نعمت خدا (یعنی فطرت و کرامت) را کفران می‌کند و به تبع، کافر و مثل سگ نجس می‌شود و با مسلمانان حقوق برابر ندارد و در این دنیا، «یا مرگ-شمشیر یا اسلام یا جزیه» و در آن دنیا، «جهنم»؛ ولو برایِ کافرانِ اخلاقی و با عملِ صالح، در انتظار او است.

پی‌نوشت:

در اسلام علاوه بر نابرابری در حقوق و ارزش میان «کافر با مسلمان» و «برده با آزاد» که به وضوح با حقوق بشر در جهانِ جدید در تضاد است، میان زن با مرد نیز نابرابری حقوقی وجود دارد؛…

پاسخ به کشکول روشنفکری (بخش۱)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۲۴-۱۱:۴۱:۱۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22810
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1533

روشنفکر روزگار ما در پی ارسال این متن کپی شده فرمود:

: می‌خواهم جوابی اندیشمند و تخصصي به نوشته بالا برایم بفرستی شدیدا نیازمندم

 

: [برای بار دوم این متن را] به دقت خواندم گر چه قبلا هم به عنوان نقد اسلام خوانده بودم، اما نه با دقت این بار.

اجازه دهید مراوداتی از این قماش داشته باشیم، باشد که حقیقتی عریان شود.

فعلا بعلت عملکرد آقایان مدعی اسلام همه چیز شبهه‌ناک شده است و قلم فرسایی زیاد.

اگر هم حوصله‌ای برای پاسخ گویی به این شبهات نمانده بفرمایی تا مزاحم نباشم. عزت زیاد

 

💡: اول متن فوق را تجزیه و تحلیل می‌کنیم و بعد نوبت به نقد آن می‌رسد. منتظر باشید

: دوسه بار متن را خواندم آنچه که متوجه شدم در اسلام معیار برابری انسان، مذهب آنهاست نه خود انسان بعنوان انسان، و زن هم ناقص عقل است و متاع و مطاع مرد. درست فهمیده‌ام یا خیر؟

 

💡: برویم دنباله مطالب، از تجزیه و تحلیل متن ارسالی شما آغاز می‌کنیم.

💡: تجزیه سخن و گفتار، کمک شایانی به تحقیق و نقد علمی می‌کند. از این رو پیش از هر چیز مناسب است متن ارسالی را تجزیه نماییم.

💡: ۱- زبان احساس یا زبان ادراک؟! (پاسخ به کشکول روشنفکری)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۲۴-۱۱:۴۷:۴۸
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۸/۰۱/۲۴-۱۱:۴۹:۱۷
    • کد مطلب:22811
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1417

کاربرد زبان احساس در گفتار علمی، خردورزانه بودن آن را مورد تردید قرار می‌دهد.

اما در متن ارسالی یا همان کشکول روشنفکری، با این جملات احساسی و بدون منطق روبرو هستیم:

«در یک فرهنگ‌منحط، جمیع شئون آن فرهنگ منحط می شود و خصوصا «زبان» در آن فرهنگ؛ در چنین فرهنگی به ابتذال و فاحشگی می‌افتند، از جمله مفهومِ آزادی و کرامتِ انسان. وقتی از آزادی و کرامتِ انسان، آنسان که در تعریف این مفاهیم در جهانِ جدید مندرج است سخن می‌گوییم، یعنی شعور مخاطب را حتی در حد یک گوساله و به اندازه یک‌انسانِ مُنگول حساب نمی‌کنیم.»

💡: ۲- زبان فحاشی و اتهام یا زبان منطق؟! (پاسخ به کشکول روشنفکری)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۲۴-۱۱:۵۱:۳۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22812
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1539

فحاشی و اتهام نیز با زبان منطق در تناقض است.

اما در متن ارسالی یا همان کشکول روشنفکری، چنین آمده است:

«که شیعیانِ غالی و خرافی و ولایی با این کارنامه در قدرت سیاسی، مدام بر سر عالَمیان می‌کوبند. کسی که به این بدیهیات توجه ندارد و ادعای وجود حقوق بشر و آزادی (به معنای مندرج در فهم مدرن) را در اسلام یا در اندیشه‌های… مطرح می‌کند، دنبال حقیقت نیست؛ بلکه دغدغه او رفوکاریِ جامه پوسیده اسلام… با کاسه-کلک-بازی (نوعی شعبده-بازی) و با شارلاتان-بازی و با تحریف و مغالطه است؛ برای رهایی از شرمندگیِ عقل و وجدانِ خویش از دستِ شرورِ اسلام و فقه و سیاستِ آن است که در ترازویِ نقدِ عقل و عدل زمانه در جهانِ جدید قرار گرفته است. اما کسی که مسلمان نیست و مدعیاتِ بلادلیلِ محمد بن عبدالله را تصدیق نمی‌کند»

💡: ۳- نقد دین یا نقد جریانات دینی؟! (پاسخ به کشکول روشنفکری)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۳۰-۹:۱۰:۴۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22813
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1372

در متن ارسالی یا همان کشکول روشنفکری به برخی از حوادث اجتماعی و جریانات تاریخی اشاره رفته است.

مسلما اگر جریانی در حوزه شناخت، منطبق بر دینی باشد و این انطباق در حوزه عمل نیز به خوبی حفظ شود، می‌توان چنین جریانی را مستند نقد خود سازیم.

اما اگر یکی از دو رکن یاد شده متزلزل گردد، استناد به تاریخ، در نقد دین، خردورزانه نیست.

با توجه به این نکته برخی از حوادث یاد شده در متن فاقد صلاحیت استدلال است.

💡: 4- ضرورت شفاف سازی در نقد علمی (پاسخ به کشکول روشنفکری)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۳۰-۹:۱۱:۱۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22818
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1482

یکی از ضرورتهای مهم در نقد و از جمله نقد دین، شفاف سازی است. دو مقاله زیر نگاهی بسیار کلی به این مهم دارد.

شفاف سازی در تحقیقات علمی

(لینک: http://aashtee.org/page/Section.aspx?n=1414-26-)

کدامین دین

(لینک: http://aashtee.org/page/Section.aspx?n=1414-38-)

پیش از پاسخ به متن ارسالی یا همان کشکول روشنفکری، باید توجه داشت که کانون انتقادات و تهاجمات کدامین دین است.

💡: ۵- نقد طبقه‌بندی شده یا نامنظم؟! (پاسخ به کشکول روشنفکری)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۳۰-۹:۱۲:۵۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22819
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1413

پس از شفاف سازی در حوزه مسائل و احکام دین، نوبت به طبقه بندی آن می‌رسد.

نخستین طبقه بندی عبارت است:

۱- شناخت و تفکیک قضایا و احکام عقلانی دین (حوزه هدایت تکوینی دین)

۲- شناخت و تفکیک قضایا و احکام تعبدی دین (حوزه هدایت تشریعی دین)

بدیهی است که موفقیت در حوزه هدایت تکوینی، مشروط به رعایت اموری است. از جمله:

چیدن سلسله مسائل به شکلی که حلقه مفقوده باقی نماند،

تحقیق منطقی و بررسی خردورزانه.

شناخت ابعاد و مسائل عقلانی دین نیز از این قانون مستثنی نیست.

اما در حوزه هدایت تشریعی، پیش از هر چیزی نیازمند اثبات عقلانیت تعبد هستیم. در غیر این صورت، گشودن بحث در مسائل تعبدی خردورزانه نیست.

در هر صورت یکی از ضرورتهای تحقیق علمی و به تبع آن نقد علمی، تفکیک و طبقه بندی مسائل است.

تفکیک مسائل بنیادین از مسائل فرعی و قرار دادن هر مسئله بنیادین یا فرعی در جایگاه خود، کمک فراوانی به تحقیق و نقد علمی می‌کند.

از این رو پیش از هر چیزی، موضوعات مطرح شده در متن پریشان ارسالی یا همان کشکول روشنفکری، را باید طبقه بندی نماییم.

 

مسايل فرادینی

طرح برخی از مسایل در حوزه نقد دین، یا جاهلانه است و یا شیادانه.

زیرا موضوعات فراوانی هستند که هرگز به شکل فرادینی بررسی نشده‌اند و یا تحقیق ناقصی در آنها صورت پذیرفته است.

در این گونه موضوعات درز گرفتن نگرش خردورزانه (نگاه فرادینی) و باز کردن شکاف نقد دین (درون دینی ساختن آن) با هیچ منطق و خردی سازگار نیست.

چه بسا مسائلی که در حوزه نقد دین مطرح شده‌اند، در حالی که جای بررسی عقلانی (فرادینی) دارند که ندانسته یا عامدانه از آن چشم پوشی می‌شود.

ناگفته پیداست که چشم پوشی از طرح مسائل یاد شده در حوزه فرادینی، و نقد آنها در حوزه دینی با خردورزی در تضاد کامل است.

از این رو پیش از هر نقدی بر این موضوعات در حوزه دینی، بایسته است موضوعات یاد شده در نگاه فرادینی بررسی گردد.

در ادامه به برخی از این دست موضوعات اشاره می‌کنیم.

 

مسايل دینی

مسايل بنیادین دین، از شناخت «ضرورت دین» گرفته تا «حقانیت اسلام» و…، این گونه مسائل در حقیقت فرادینی هستند تا دینی.

از این رو ضرورت نخست در تحقیق در دین را دارا هستند.

طبقه دوم، مسائل اصولی دین است که برخواسته از مسائل بنیادین دین است

مانند: جهنمی بودن کافر که شاخه‌ای از بحث عدالت خداوند است.

در رتبه سوم، مسائل فقهی قرار دارد.

البته همه مسائل فقهی نیز در یک طبقه نیستند که در جای خود از جهت اهمیت آن طبقه بندی شده است.

از جمله مسائل فقهی مطرح شده در متن ارسالی این مسائل است: قتل مرتد، نجاست کافر، ازدواج با دختر بچه، برده داری، سکس با کنیز و…

💡: 6- نقد متمرکز یا نقد پریشان؟! (پاسخ به کشکول روشنفکری)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۳۰-۹:۱۳:۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22820
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1496

یکی از شاخصه‌های نقد علمی، بحث متمرکز است. یعنی طرح یک مسئله یا قضیه خاص برای حل آن.

از این رو انباشته کردن اشکالات متعدد و متنوع، آن هم در ارتباط با حوزه‌های متفاوت، بدون رعایت طبقه بندی، پریشان گویی است تا نقد علمی.

در متن ارسالی بسیار کوتاه، یا همان کشکول روشنفکری، موضوعات بسیاری مطرح شده است. به فهرست آنها توجه کنید:

«قتل مرتد، نجاست کافر، جهنمی بودن کافر، ازدواج با دختر بچه، برده داری، سکس با کنیز، عدم تساوی حقوق مسلمان و کافر، عدم تساوی برده با آزاد، عدم تساوی مرد و زن و…»

در حوزه مسائل زنان نیز موضوعات زیر مطرح شده است:

«نقصان عقل زن، نقصان ایمان زن، نقصان ارث زن، ارزش رأی زن، مشورت با زن، حجاب زن، اراده زن، غیرت زن، جهاد زن، اخلاق زن، شرارت زن، معاشرت زن، مسئولیت سپاری به زن، وساطت زن و…».

طرح این تعداد موضوع در نوشتاری بدین کوتاهی، بدون هیچ ترتیب منطقی، مصداق آشکاری از پریشان گویی است.

💡: ۷- نقد اندیشمندانه یا نقد کورکورانه؟! (پاسخ به کشکول روشنفکری)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۳۰-۹:۱۳:۲۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22821
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1436

برخی از منتقدین از سر دردِ شناخت، نقد می‌کنند.

مسلما چنین نقدی ارزشمند، محترم و مقدس است.

اما برخی از منتقدین، نقد را کسب و کار خود قرار داده‌اند و اصلا کاری به حق و باطل ندارند و هرگز درستی و نادرستی برایشان اهمیت ندارد.

مهم‌ترین شاخصه‌این گونه افراد، تقلید کور از دیگران (از جمله کپی و پست در فضای مجازی) است و چه بسا فرصتی برای خواندن متن کپی شده خود ندارند تا چه رسد به اندیشه در آن.

آن چه برای این گونه افراد مهم است سیاه کردن صفحات بیشتر است و تعداد نقدهای بالاتر.

این گونه منتقدان به جای پرداختن به پرسش از آگاهان و آموختن خود، پیوسته فضای اندیشه جامعه را غبارآلود و حتی لجن‌آلود می‌کنند.

چنین نقدی نه تنها مقدس نیست، بلکه منتقدین در مقابل اتهامات…مسئول می‌باشند.

در متن ارسالی یا همان کشکول روشنفکری، رد پایی از نقد اندیشمندانه دیده نمی‌شود.

ادامه مباحث این امر را آشکار خواهد ساخت.

💡: ۸- نقد منصفانه یا نقد شیادانه؟! (پاسخ به کشکول روشنفکری)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۳۰-۹:۱۳:۵۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22822
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1475

یک محقق آزاد آن گاه که اظهار نظر علمی می‌کند، تمامی جوانب قضیه را با هم می‌بیند و اگر در مسئله‌ای از مجموعه مسائل نقدی دارد، تمامی مسائل را با یک چوب نمی‌راند.

بلکه اگر در یک نقطه حقیقتی، حتی نصفه و نیمه، وجود داشته باشد، هرگز آن را از قلم نمی‌اندازد و در پرتو نقدهای علمی خود، قربانی نمی‌کند.

اما اگر پای شیادی و خیانت به میان آید و بوی دشمنی با حقیقت به مشام رسد، چشم خرد بر حقیقت کور و زبان انتقاد یله و بزرگترین خیانتها صورت می‌پذیرد.

شگفت است که در متن بسیار کوتاه پیشین، یا همان کشکول روشنفکری، چند خیانت بزرگ به چشم می‌خورد!

پیش از ورود به مباحث اصلی به دو مورد از شیادی نویسنده اشاره می‌کنیم.

پاسخ به کشکول روشنفکری (بخش2)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۲/۰۳-۱۱:۵:۴۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22831
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1395

در بخش دوم از پاسخ به کشکول روشنفکری به دو خیانتی که نویسنده متن ارسالی مرتکب شده است اشاره می‌کنیم:

جریان خلخال زن یهودی

و مرگ شمشیر، اسلام یا جزیه

منتظر باشید.

 

: بسیار خوب منتظر پاسخ علمی شما در موضوعات مطرح شده در این مبحث هستیم.

لب فرو می‌بندیم و ببینیم اسلام در مورد برده داری؟ ناقص بودن زن در همه جهات، سکس با بچه خورد سال، نجس و جهنمی بودن همه بشریت بجز بخش کوچکی از جامعه بشریت به نام شیعه، آن هم نه همه شیعیان بلکه اثنی عشری که البته خود فرق گوناگون دارد. از انواع و اقسام دراویش گرفته تا حضرات… و اصولا خصومت، نفرت و خشم خدا نسبت به همه آفریدگان بجز شیعیان انهم در سطح بسیار محدود و معدود چه می‌گوید.

کار به کار نابکاران و شیادان منتقد نداریم.

ببینیم فطرت اسلامی چگونه تفخیذ را توجیه می‌کند و…

💡: جریان خلخال زن یهودی (پاسخ به کشکول روشنفکری)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۲/۰۳-۱۱:۶:۱۱
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۸/۰۲/۰۳-۱۱:۱۲:۲۲
    • کد مطلب:22832
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 3220

در متن ارسالی یا همان کشکول روشنفکری، جریان خلخال زن یهودی این چنین آمده است:

«خلخال و زن یهودی و اعتراض علی بن ابی طالب نیز، ناظر به دغدغه علی بن ابی طالب نسبت به حقوقِ یهودیِ تحتِ پیمان با حکومت اسلامی است و در جایی است که حاکم اسلامی تعهد به رعایت آن حقوق، تحتِ عقدِ ذمه داده است، البته حقوقی که هیچ گاه با مسلمانان برابر نیست؛»

جریان خلخال زن یهودی مشهور است اما باز هم مروری دوباره می‌کنیم:

«وَ لَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كَانَ يَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهِدَةِ فَيَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلَّا بِالاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِينَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ كَلْمٌ‏ وَ لَا أُرِيقَ لَهُمْ دَمٌ فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ كَانَ بِهِ عِنْدِي جَدِيرا»

و به راستی که به من این چنین رسیده است که مردی از آنها (دشمن) بر زن مسلمان و زن معاهد (یهودی) وارد می‌شده و خلخال و النگوی و گردنبد و رشته زینتی (که از نگین ساخته شده) می‌ربوده، در حالی که آن زن جز گریه و التماس پناهی نداشته است، سپس دشمنان (غارتگر) با غنایم (یا با عدد کامل) باز گشته، بدون این که یکی از آنها زخمی بردارد و خونی از آنها ریخته شود. پس اگر مرد مسلمانی پس از این حادثه، از ناراحتی بمیرد سرزنشی به او نیست، بلکه نزد من شایسته است از این قصه بمیرد.»

در این فقرات شاهد سوختن غیرتمندی هستیم که فریادش را بر سر بی‌غیرتان آوار کرده است.

در این فقرات غیرتی به نمایش گذاشته شده است که مردن مردان از ننگ غارتگری مالی را سزاوار می‌بیند.

جالب‌ترین نکته این جریان این است که در ننگین بودن این حادثه، هیچ فرقی میان مظلومیت زن مسلمان و مظلومیت زن کافر دیده نمی‌شود.

به سخن دیگر مشکل در بی‌غیرتی مردان است و نه حقوق زنان که در نتیجه آن چنین گفته شود «آیا میان زن مسلمان و کافر فرقی هست یا خیر؟»

آن چه در این جریان برجسته است، این است که «مسلمان بودن آحاد جامعه» با سکوت در مقابل چنین ظلمی، در تناقض شدید است، چه مظلوم زن مسلمان باشد و چه مظلوم زن یهودی باشد.

مسلما از دیدگاه امیرالمؤمنین علیه السلام اگر این حادثه در خارج از قلمروی حکومت اسلامی، برای زنی مسلمان و یا کافر، اتفاق افتد تلخ است و غیر قابل تحمل، اما مسئولیت در قلمرو حکومت اسلام و از جانب شخص مسلمان، بیشتر و سنگین‌تر است.

آن چه در این جریان دیده شده است، ستمی تلخی است که بر انسانی روا شده و مردنمایان آن را خاموش، تماشا کرده‌اند.

این فریاد جوانمردانه در میان تعصب و باورهای نامردانه نویسنده متن ارسالی، آن چنان گم شده که کمر همت بسته است که به هیچ وجه به آن اعتراف نکند، تا مبادا به خیال او حتی یک نقطه روشن برای اسلام ثبت شود.

انصاف نویسنده در این حد است که دغدغه علی در مورد زن یهودی را، تنها در قالب تعهد علی به رعایت عقد ذمه تنزل دهد، و به این هم بسنده نکند، بلکه بلافاصله همین دغدغه را با نابرابری حقوق این زن یهودی با زن مسلمان، اسکورت کند که مبادا فضیلتی برای علی به شمار آید.

اگر نویسنده این دغدغه علی را در قالب زیر می‌دید، باز هم چنین قضاوتی داشت؟!

«وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ‏ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُه‏!

سوگند به خدا اگر هفت اقلیم را با آن چه در زیر آسمان آنهاست به من دهند، تا با ربودن پوست جویی از دهان مورچه‌ای، نافرمانی خدا نمایم، چنین کاری نخواهم کرد!»

ای کاش نویسنده تنها این اندازه چشم انصاف داشت که:

اولا علی را به عنوان قدرتمندترین شخص مملکت، ثانیا زن یهودی به عنوان ناتوان‌ترین فرد اقلیت می‌دید، سپس در فریاد علی درنگ می‌کرد!

ای کاش نویسنده اندکی تاریخ بشریت را ورق می‌زد تا بیابد در میان رهبران جهان، چند جا همانند امیرالمؤمنین موضع گیری کرده‌ند!

چنین نقدی از مدعی علم و خرد، هرگز شایسته نیست.

💡: مرگ شمشیر، اسلام یا جزیه (پاسخ به کشکول روشنفکری)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۲/۰۳-۱۱:۷:۵۶
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۸/۰۲/۱۲-۱۰:۲۷:۱۰
    • کد مطلب:22833
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1418

یکی از مسایل بسیار بنیادین در نظام اجتماعی، کاربرد جبر و خشونت در اداره جامعه است.

«عقلانیت جبر و خشونت»، بحثی کاملا فرادینی است و هرگز اختصاص به اسلام ندارد.

مباحث مصداقیِ «عقلانیت جبر و خشونت» هم به شکل گسترده در جهان مطرح و اجراء و مورد نقض و ابرام قرار گرفته و می‌گیرد.

از جمله ریز مصادیق جبر و خشونت، اعدام، جریمه، تبعید، تحریم، زندانی کردن مجرمین و… است.

یکی از مسایل اختلافی میان ملل در دوران کنونی، عقلانیت اعدام است که میان کشورهای مختلف اختلاف فاحشی در این باره دیده می‌شود و….

«عقلانیت جبر و خشونت» از منظر فرادینی، از مباحث بسیار داغ و چالشی دوران معاصر است.

البته و صد البته پس از ۱- تحقیق فرادینیِ «عقلانیت جبر و خشونت» بسیار شایسته است که ۲- «جبر و خشونت در اسلام» نیز به شکل کلی مورد درنگ محققانه قرار گیرد و ۳- مصادیق آن مستقلا طرح شود. ۴- مصادیق کلی «جبر و خشونت در اسلام» جهاد، درجات بالای امر به معروف و نهی از منکر و اجرای حدود است. ۵- مصادیق ریز «جبر و خشونت در اسلام» از قتل مرتد، سنگسار زناکار، قطع دست دزد، و… گرفته تا به اجبار بر آموزش و تعلم همه را شامل می‌شود.

یکی از ریز مصادیق «جبر و خشونت در اسلام» احکام کافر است که از جمله آنها مخیر ساختن کافر میان اسلام و جزیه و جنگ است.

همان گونه که اشاره کردیم اصل «عقلانیت جبر و خشونت» در نگاه فرادینی، فوق العاده چالشی است و به تبع آن بحث کلی «جبر و خشونت در اسلام» نیز چنین است. هر چند حساسیت مصادیق آن یکسان نیست.

مثلا اجبار اسلام بر آموختن، هرگز مطرح نمی‌شود، ولی اعدام مرتد هزاران بار طرح می‌گردد.

💡: از جمله نویسنده متن ارسالی یا همان کشکول روشنفکری، نیز وارد این گود شده و می‌گوید:

«در قرآن و اسلام، بشر دارای فطرت و کرامت است، اما کسی که مسلمان نیست و مدعیاتِ بلادلیلِ محمد بن عبدالله را تصدیق نمی‌کند، این فطرت و کرامتِ الهیِ خود را با کفر و پلشتی می‌پوشاند و این نعمت خدا (یعنی فطرت و کرامت) را کفران می‌کند و به تبع، کافر و مثل سگ نجس می‌شود و با مسلمانان حقوق برابر ندارد و در این دنیا، «یا مرگ-شمشیر یا اسلام یا جزیه» و در آن دنیا، «جهنم»؛ ولو برایِ کافرانِ اخلاقی و با عملِ صالح، در انتظار او است.»

مسلما تحقیق این مسئله فراتر از این بحث است و ما نیز کاملا و مبسوط «عقلانیت جبر و خشونت» و «جبر و خشونت در اسلام» و مصادیق درشت آن را به خصوص «احکام کافر» را مستقلا طرح، تحقیق و بررسی می‌کنیم.

اما هدف ما از طرح این بخش از سخن نویسنده متن ارسالی، این است که با یکی دیگر از شیادی‌های منصفانه!!! این نویسنده آشنا شویم.

💡: نخستین نکته‌ای که عامدانه یا جاهلانه از آن غفلت شده است، ترتیب میان این امور است.

ترتیب واقعی انتخاب کافر این گونه است که در درجه نخست مسلمان شود و اگر اسلام را نپذیرفت جزیه دهد و اگر این دو را نپذیرفت نوبت به شمشیر می‌رسد.

انشاء الله تحریف در ترتیب، انتخاب عمدی نبوده است.

اما با این همه نویسنده در اینجا خیانت بسیار بسیار بزرگی را مرتکب شده است و آن حذف یک حلقه مهم، پیش از این امور سه گانه است.

حلقه حذف شده در این آیه قرآن آمده است:

«وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ‏ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْلَمُونَ (توبه6)

و اگر يكى از مشركان از تو پناه خواست پناهش ده تا كلام خدا را بشنود؛ سپس او را به مكان امنش برسان، چرا كه آنان قومى نادانند.»

برای توضیح این آیه از دو روایت کمک می‌گیریم:

«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا بَعَثَ سَرِيَّةً بَعَثَ أَمِيرَهَا فَأَجْلَسَهُ إِلَى جَنْبِهِ وَ أَجْلَسَ أَصْحَابَهُ بَيْنَ يَدَيْهِ ثُمَّ قَالَ سِيرُوا بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص لَا تَغْدِرُوا وَ لَا تَغُلُّوا وَ لَا تُمَثِّلُوا وَ لَا تَقْطَعُوا شَجَراً إِلَّا أَنْ تُضْطَرُّوا إِلَيْهَا وَ لَا تَقْتُلُوا شَيْخاً فَانِياً وَ لَا صَبِيّاً وَ لَا امْرَأَةً وَ أَيُّمَا رَجُلٍ مِنْ أَدْنَى الْمُسْلِمِينَ أَوْ أَقْصَاهُمْ نَظَرَ إِلَى أَحَدٍ مِنَ الْمُشْرِكِينَ فَهُوَ جَارٌ- حَتَّى‏ يَسْمَعَ‏ كَلامَ‏ اللَّهِ‏ فَإِذَا سَمِعَ كَلَامَ اللَّهِ فَإِنْ تَبِعَكُمْ فَأَخُوكُمْ فِي دِينِكُمْ وَ إِنْ أَبَى فَاسْتَعِينُوا بِاللَّهِ عَلَيْهِ وَ أَبْلِغُوهُ إِلَى مَأْمَنِهِ‏

امام صادق علیه السلام فرمود: روش پیامبر پیوسته چنین بود هنگامی که لشگری را بسیج می‌فرمود امیر آن لشگر را می‌خواست و او را کنار خود می‌نشاند و سربازانش را در مقابل خود. سپس می‌فرمود: به نام خدا و به یاری خدا و در راه خدا و بر روش پیامبر خدا حرکت کنید (سپس در توضیح راه خدا و روش پیامبر خدا می‌فرمود: در جنگ) پیمان شکنی نکنید و غش نزنید و کشتگان را مثله نکنید و درختی را قطع نکنید مگر این که به قطع آن ناچار باشید، سالمندی و کودکی و زنی را نکشید. هر مردی از نزدیکترین مسلمانها یا از دورترین آنها که به یکی از مشرکین نگاه کرد، به صرف این نگاه، آن مشرک در پناه این مسلمان است تا این که آن مشرک (فرصت یابد) سخن خدا را بشنود. پس هنگامی سخن خدا را شنید اگر از شما پیروی نماید از برادران دینی شماست و اگر سرپیچی کرد پس به خدا بر علیه او کمک بگیرید و(لی پیش از هر چیز) او را به محل امن او برسانید.»

مشرکین کارهای شنیعی در اطراف کعبه انجام می‌دادند، یکی از آنها برهنه چرخیدن اطراف کعبه بود. خداوند چهار ماه فرصت داد که هر کسی به راحتی تصمیم خود را بگیرد و به هر سرزمینی که می‌خواهد برود.

حکم الهی پس از پایان این فرصت، پاک کردن مسجد الحرام و اطراف کعبه و قتل مفسدین بود.

اما این حکم استثناء مهمی داشت و آن استثناء مشرکینی بودند که با مسلمانان پیمان امضاء کرده و تاریخ پیمان آنها منقضی نشده بود. این مشرکین در امان بودند، البته مشروط به این که خیانت نکرده و از دشمن مسلمانان پشتیبانی نکرده باشند.

در هر صورت حکم یاد شده در یک مورد نسخ شد و به شکل یک قانون مادر در آمده است.

💡: مورد نسخ شده را روایت زیر این گونه بیان می‌کند:

«ثُمَّ اسْتَثْنَى فَنَسَخَ مِنْهُمْ فَقَالَ‏ وَ إِنْ‏ أَحَدٌ مِنَ‏ الْمُشْرِكِينَ‏ اسْتَجارَكَ‏ فَأَجِرْهُ‏ حَتَّى‏ يَسْمَعَ‏ كَلامَ‏ اللَّهِ‏ قَالَ مَنْ بَعَثَ إِلَيْكَ مِنْ أَهْلِ الشِّرْكِ يَسْأَلُكَ لِتُؤْمِنَهُ حَتَّى يَلْقَاكَ فَيَسْمَعَ مَا تَقُولُ وَ يَسْمَعَ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ فَهُوَ آمِنٌ فَأَجِرْهُ‏ حَتَّى‏ يَسْمَعَ‏ كَلامَ‏ اللَّهِ‏ وَ هُوَ كَلَامُكَ بِالْقُرْآنِ فَآمِنْهُ‏ ثُمَ‏ أَبْلِغْهُ‏ مَأْمَنَهُ‏ يَقُولُ حَتَّى يَبْلُغَ مَأْمَنَهُ مِنْ بِلَادِهِ

سپس خداوند حکم کشتن مشرکین را نسخ کرد و فرمود «و اگر يكى از مشركان از تو پناه خواست پناهش ده تا كلام خدا را بشنود» یعنی مشرکینی که کسی را به سوی تو فرستاه برای این که امانش دهی تا با تو ملاقات کند و آن چه را تو می‌گویی و آن چه را خداوند به سوی تو فرو فرستاده، بشنود، پس آن مشرک در امان است، تو هم به او امان ده تا سخن خدا را بشنود و آن سخن تو به (خواندن) قرآن است. پس او را امان ده، پس از شنیدن سخن تو، او را به محل امانش برسان، خداوند می‌فرماید (در امان است) تا این که به محل امن از سرزمین خودش برسد.»

گذشته از این آیه و روایات مربوطه، بخش عمده‌ای از منابع وحی درباره خرد و دانش است و به آموزش و فقاهت و درایت تشویق و ترغیب بی‌نظیری صورت پذیرفته است.

آیا نویسنده متن پیشین، این آیه قرآن و صدها و شاید هزاران روایت که درباره تفکر و تعقل و تدبر و تعلم و… آمده است نشنیده است؟!

حلقه پیش از اسلام، معرفت و شناخت و برهان است.

چرا این حلقه در این نوشتار نادیده گرفته است؟!

کسی که مدعی خردورزی و علم و دانش و بینش است، چگونه خیانت به این عظمت را مرتکب می‌شود؟! و سپس همین خیانت بزرگ را، مستند خویش در اتهام اسلام می‌کند؟!

کافری که به اسلام دعوت می‌شود و اگر نپذیرفت با جزیه و شمشیر سر و کار دارد، کافری است که همه راه‌های تحقیق و شناخت حقیقت و واقعیت برایش باز شده، اما او بدون هیچ منطقی، خرد را زیر پا گذاشته و به معرفت پشت کرده است.

چنین کافری در آغاز به اسلام دعوت می‌شود و سپس مراحل بعدی طی می‌گردد.

به سخن دیگر کافری که بخواهد سخن حق بشنود و برهان دین را بیابد، در همه شرایط (تأکید می‌کنم در همه شرایط) راه بر او گشوده است و جانش در امان است.

اما اگر پای عناد و تعصب و بی‌منطقی و در نهایت جنگ با حق و حقیقت پیش آید، دستگاه دیگری گشوده می‌شود.

💡: همان گونه در آغاز گفتیم طرح این بخش از متن ارسالی، آشکار ساختن شیادی نویسنده است.

 

با دو خیانت از نویسنده محترم و دانشمند!!! متن ارسال شده، آشنا شدیم.

آیا چندین خیانت بزرگ این چنینی، در یک متن کوتاه از یک محقق خردمند و دانشمند آگاه!!! جای شگفتی ندارد؟!!!

💡: اما تحقیق در مباحث کلی «عقلانیت جبر و خشونت» و «جبر و خشونت در اسلام» را در مقاله «بسترهای آزادی و جبر» ببینید.

انشاء الله مصادیق درشت مباحث یاد شده جداگانه و به شکل مبسوط ارایه خواهد شد.

از این دسته از مباحث «احکام کافر» در مقاله «کافر در مدار انسانیت» ارایه شده است.

 

💡: اینک تمامی موضوعات و مسائل مطرح شده را به بر اساس جایگاه و اهمیت آن، طبقه بندی می‌کنیم و با ترتیب منطقی به بررسی آن می‌پردازیم.

: با این فرمایش نتیجه می‌گیریم که آزادی عقیده و اندیشه در اسلام مطرح نیست. یا اسلام یا جزیه یا جنگ. درست فهمیده‌ام؟ یا پیری قور درک مرا کم کرده است؟

: آنچه که از این مبحث می‌فهمم مسلمان متکلم محده است و کافر هر ‌که می‌خواهد باشد استدلالش مقبول نیست در نهایت یا مسلمان می‌شود و یا باقی قضایا. درست فهمیده‌ام؟

: این سئوالات بقوه خود باقی است. بسیار خوب منتظر پاسخ علمی شما در موضوعات مطرح شده در این مبحث هستیم لب فرو می‌بندیم و ببینیم اسلام در مورد برده داری؟ ناقص بودن زن در همه جهات، سکس با بچه خورد سال، نجس و جهنمی بودن همه بشریت بجز بخش کوچکی از جامعه بشریت بنام شیعه آنهم نه همه شیعیان بلکه اثنی عشری که البته خود فرق گوناگون دارد .از انواع و اقسام دراویش گرفته تا حضرات خمینی چی و… و اصولا خصومت، نفرت وخشم خدا نسبت بهمه آفریدگان بجز شیعیان انهم در سطح بسیار محدود و معدود چه می‌گوید. کار به کار نابکاران و شیادان منتقد نداریم. ببینیم فطرت اسلامی چگونه تفخیذ را توجیه میکند و…

💡: برای این که رشته سخن پیش گم نشود…، آن چه در مورد مرگ شمشیر گفته شد تنها به عنوان شاهد دوم برای شیادی نویسنده بود. و آن این که یک حلقه بسیار مهم را که «آغوش باز برای شنیدن سخن حق» باشد از قلم انداخته است. اما همان گونه که تصریح کردیم مباحث احکام کافر از زیر مجموعه مربوطه به زودی و جداگانه و با ترتیب منطقی مطرح می‌شود. انشاء الله پس منتظر باشید

💡: تا اینجا دو خیانت از نویسنده محترم! با مستندات کافی ثابت شد. این مسئله را می‌بندیم.

💡: به دلیل این که می‌خواهیم مرحله بعدی گپ را آغاز کنیم که اتفاقا خیلی سودمند و جدی هم هست، خورده ریزه باقی مانده از مباحث پیشین را جمع می‌کنیم.

پاسخ به کشکول روشنفکری (بخش3)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۲/۲۱-۱۰:۴۳:۳۲
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۸/۰۲/۲۱-۱۰:۵۶:۱۴
    • کد مطلب:22909
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1768

💡: بدین ترتیب پرونده نسیه‌ها بسته شد و فصل جدیدی را می‌گشاییم.

💡: تأکید بر یک نکته ضروری:

مسلما پاسخ هر سخن منقول که شما ارسال کنید به دلیل ادب و ادبیاتش، خالی از حواشی نیست.

از این رو از بقیه منقولات شما و لینکهای ارسالی، چشم پوشی کرده تا دچار حواشی اجتناب ناپذیر نشویم.

در آینده نیز اگر با منقولاتی این چنین سر و کار نداشته باشیم و تنها پرسش مستقیم شخص شما مطرح شود، مسلما شاهد مباحث جدی‌تر همراه با صرفه جویی در زمان و سرعت در نتیجه گیری خواهیم بود.

💡: موضوعات پراکنده‌ای که از نخستین تماس جنابعالی مطرح شده عبارتند از: معیار کرامت انسانی و ارزش انسان در اسلام، حقوق انسان در اسلام، آزادی عقیده و اندیشه در اسلام، برابری مسلمان و کافر در اسلام، برابری مرد و زن در اسلام، برابری آزاد و برده در اسلام، نجاست کافر در اسلام، جهنمی بودن کافر، ناقص بودن زن در همه جهات، خصومت و نفرت خداوند نسبت به تمام انسان‌ها به جز اقلیت شیعه، قتل مرتد، اجبار میان قتل شمشیر و اسلام و جزیه، تحریف قرآن، سکس با کنیز، ازدواج با دختر بچه، تفخیذ

💡: دو نکته مهم. پیش از هر چیزی دو نکته مهم باید مورد توجه قرار گیرد:

۱ـ آیا مباحث یاد شده تنها در نگاه دینی قابل بررسی و تحقیق هست یا امکان بررسی فرادینی دارد؟

۲ـ آیا میان مباحث یاد شده رابطه منطقی وجود دارد یا خیر؟

💡: اما در رابطه با نکته نخست: کم لطفی بزرگی که توسط محققین و فرهیختگان شده، این است که تنها اسلام را بر کسی متهم نشانده و همه مسایل یاد شده را در قالب نظر و موضع اسلام مورد پرسش قرار داده‌اند.

در حالی که عمده مسایل، وجهه فرادینی نیز دارند.

بنا بر این شایسته است محققین غیر مسلمان نیز این مسایل را مستقلا مطرح کرده و ابهامات آن پاسخ دهند.

بلکه به حسب ترتیب منطقی، بایسته اکید است پیش از پرداختن به نگاه دینی در این مسایل، آنها با نگاه فرادینی بررسی و تحقیق شود.

بنا بر این ما نیز از نگاه فرادینی آغاز می‌کنیم.

💡: اما رابطه منطقی میان مباحث یاد شده:

پایه و اساس عمده موضوعات مطرح شده، انسان است.

مسلم بدون تعریف انسان، سخن گفتن از حقوق بشر، غیر محققانه است.

بنا بر این، نخستین موضوع تحقیق باید تعریف خود انسان باشد.

پس از روشن شدن تعریف انسان، نوبت به حقوق او می‌رسد، رشته حقوق در علوم انسانی اینجا متولد می‌گردد.

آزادی به عنوان نخستین حق انسان، مطرح شده است، تمامی حوزه‌های آزادی انسان در این جا تعریف می‌شود.

تداخل آزادی افراد، موجب هرج و مرج می‌شود، پس نیاز به ضابطه و قانون آشکار می‌شود، مباحث قانونی از این نقطه منشعب می‌گردد.

به دنبال ضرورت قانون، بحث پشتوانه قانون مطرح می‌شود که همان اجرائیات است، مباحث مربوط به جبر و خشونت در این مرحله متولد می‌یابد.

💡: این بیان بسیار کوتاه، روشن ساخت که «مادرِ» همه مباحث یاد شده و همه شاخه‌های علوم انسانی، همچون روانشناسی و جامعه شناسی و…، تعریف خود انسان است

💡: از این رو نخست وارد این بحث می‌شویم که کدام انسان موضوع مسایل و احکام فردی و اجتماعی است؟

اگر تفسیر ما از انسان، انسان غریزه‌محور باشد، انسان طلبکار است و آزادی حق اوست، حقی که مصونیت آفرین است.

اما اگر تفسیر ما از انسان، انسان خردمحور باشد، انسان در مقابل خرد، مسئول است و ویژگی او، اختیار است نه آزادی. ویژگی اختیار مسئولیت آفرین است نه مصونیت آفرین. و…

💡: طبقه بندی مسایل مطرح شده:

پس پیش از هر چیزی باید مسایل را به درستی طبقه بندی کرده و سپس تعریفی درست از انسان ارایه دهیم.

طبقه بندی علمی مسایل مطرح شده چنین است:

1. انسان چیست؟

2. عقلانیت آزادی

3. عقلانیت حقوق برابر به شکل کلی

4. عقلانیت برابری مرد و زن

5. عقلانیت جبر و خشونت

6.…،

پس از تحقیق خردورزانه در مسایل یاد شده نوبت می‌رسد به این که:

1. نظر اسلام درباره انسان، آزادی، حقوق بشر و… چیست؟

2. نظر اسلام درباره برابری به شکل کلی چیست؟

برابری کافر و مسلمان، آزاد و برده، مرد و زن و… همگی سرشاخه‌های مهم برابری حقوق است.

نجاست کافر، جهنمی بودن کافر و…، شاخه‌های فرعی برابری کافر و مسلمان است.

ناقص بودن عقل زن و…، از شاخه‌های فرعی برابری مرد و زن است.

3. نظر اسلام درباره جبر و خشونت چیست؟ قتل مرتد، اجبار میان شمشیر و جزیه و اسلام، از شاخه‌های جبر و خشونت در اسلام است.

4.….

پس از این نوبت به مسایل تاریخی همچون تحریف قرآن می‌رسد

و سپس نوبت به مسایل فقهی همچون سکس با کنیز، ازدواج با دختر بچه، تفخید و… می‌رسد.

💡: نقطه صفر تحقیق، نگاه فرادینی به انسان.

جالب‌ترین و بالاترین مسئله مورد تأکید شما این پرسش بود که:

«آنچه که متوجه شدم در اسلام معیار برابری انسان، مذهب آنهاست نه خود انسان بعنوان انسان».

من هم با شما موافقم، باید نخست این مسئله روشن شود.

اما پایین‌ترین و نازل‌ترین مسایل شما، دو مسئله بود، تنوع سکسی زنان در بهشت و تفخیذ.

این دو مسئله بیش از حد ذهن شما را درگیر کرده. (به شهادت تکرارهای شما) و این برای فرهیخته‌ای مثل شما جای تأسف بسیار دارد.

به دلیل ادبیات نجس منتقدین نماها، در مسئله تنوع سکسی زنان در بهشت، هر کسی وارد پاسخگویی به این مباحث نمی‌شود.

اما من نخست این بحث را مطرح کردم تا تابو شکنی کرده باشم.

مسئله تفخیذ را می‌گذاریم برای جای منطقی خودش، نه این که فراموشش کنیم.

و اینک می‌رویم سراغ اصلی‌ترین و اساسی‌ترین پرسش یعنی:

معیار انسانیت چیست؟

اسلام را هم می‌بوسیم و به کناری می‌گذاریم و تنها از منظر خرد، وارد این مسئله می‌شویم.

پس، از نگاه فرادینی به انسان آغاز می‌کنیم.

انسان را تعریف کنید!

معیار را هم به قول شما:

ترازویِ نقدِ عقل و عدل زمانه در جهانِ جدید.

💡: لطفا از کپی پست و ارسال لینک خوداری کنید و تنها نظر شخصی خود را بیان فرمایید و چنان که نظر شما مطابق با نوشتار دیگران است، عصاره آن را ارایه دهید تا هم در زمان صرفه جویی کرده و هم سریع‌تر به نتیجه برسیم و صد البته دچار حواشی متون نجیبانه! هم نمی‌شویم.

💡: منتظر پاسخ شما، این گو و این میدان.

پس از تحقیق فرادینی در تعریف انسان، نوبت به بررسی نظر اسلام در مورد انسان می‌رسد.

 

: بسیار خوب من به سایت خرد مراجعه می‌کنم.

اینکه به هر کانالی سر نمی‌زنید، بسیار کار درستی است، پیشگیری از اتلاف وقت است.

و آخر اینکه بر بنده منت نمی‌گذارید متشکرم.

من هم قصد مزاحمت شما را نداشتم. گویا خود خواسته و یا… قصد هدایت این گمراه را کردید که خدایتان اجر دهد.

من هم به علت سابقه زندگی، محل مراجعه چند نفری هستم، چه در تحلیل مسائل روز و گاها مسائلی از این قماش که تلاش آنست کار را به کاردان واگذارم و خود در زمینه‌ای که تخصص ندارم وارد نشوم.

علی ایحال و الامر منکم [مقصود الامر الیکم]، من شخصا نیاز به پاسخی برای این قبیل سئوالات و اشکالات از جانب روحانیت معزز ندارم، فرصتی هم ندارم،

گر چه ممکن است نیاز درجه چندم داشته باشم.

با دعا و آرزو سلامتی شما و خانواده محترم ادامه ارتباط را به خود شما واگذار می‌نمایم.

: [در رابطه با طبقه بندی مسایل] جمع بندی درستی از سئوال‌ها شده است.

: بهتر از من می‌دانید که بسیاری از این مسائل، اگر نگوییم همه، در جهان بطور اعم و در غرب بطور اخص بحث و بررسی شده و گاها پاسخ‌های قطعی داده شده، از جمله برابری حقوق زن ومرد، ممنوعیت بردگی، برابری حقوقی همه انسانها، اعم از کافر و غیر کافر، حقوق کودکان ،حقوق بشر و…

و مهمتر اینکه قفل و بست، به دست آوردهای علوم انسانی زده نشده و همیشه در حال نقد و بررسی و جرح و تعدیل است و کسی را به علت ایجاد شبهه و اشکال و نقد و بیان نظر، به اعدام محکوم نمی‌کنند و مهدور الدم نمی‌سازند و مرتد نمی‌دانند.

این اسلام است که (تا آنجایی که بما گفته‌اند) خروج از دین حق حیات ندارد.

: و این [نظر شما که طرح] «سکس با خرد سال» برای فرهیخته‌ای مثل شما جای تاسف دارد. چرا؟

من نوه‌ای دارم اکنون 4 سال دارد، اگر دینی و آیینی و مذهب و خدا و پیغمبری و روحانیت و… تحت هر شرایطی مجاز بداند چنین شناعتی را با کودک خردسال من، فضربوه علی الدار خواهد بود. [صحیح آن فاضربوه علی الجدار می‌باشد]

به دور باد دامن انسان از این همه وقاحت و بی شرمی، مشت میتواند نشانه خروار باشد دینی که این را مجاز بداند فاجعه… را می‌آفریند و داعش را به صحنه جهان معرفی می‌کند.

بنا بر این جای تاسف نیست جای فریاد است.

: شما انسان را از منظر اسلام معرفی کنید و حدود حق محقق را عنوان دارید و بحث را به عرصه اسکولاستیک قرون وسطایی نکشانید.

در مکتب اسلام وضعیت زن و مرد، آزاد و برده و… چگونه است؟ کار بکار بقول شما شیادان نداشته باشید، زن ناقص عقل هست یا نیست؟ و…

 

💡: سلام و درود. خواستم یک هفته‌ای به مرخصی بروم البته از تلگرام، اما دیدم رنجاندن دل عزیزی روا نیست. پس چند توضیح ضرور بدهکار شدم.

💡: فرمودید:

«من هم قصد مزاحمت شما را نداشتم گویا خود خواسته و یا به در خواست…، قصد هدایت این گمراه را کردید که خدایتان اجر دهد.»

در تبادلات فیمابین بیشتر خودم را در فضای اندیشه می‌یافتم تا ساحت انجام وظیفه. پس ذهن خود از هدایت و گمراهی تهی کنید.

💡: فرمودید:

«علی ایحال و الامر الیکم من شخصا نیاز به پاسخی برای این قبیل سئوالات و اشکالات از جانب روحانیت معزز ندارم فرصتی هم ندارم گرچه ممکن است نیاز درجه چندم داشته باشم. با دعا و آرزو سلامتی شما و خانواده محترم ادامه ارتباط را به خود شما واگذار می‌نمایم».

هرگز قصد مزاحمتی نبوده و هرگز راضی به فرصت سوزی نیستم.

💡: فرمودید:

«من نوه‌ای دارم…»

خدا نوه شما را ببخشد و چشم و چراغ دل و کاشانه‌تان.

اما مبادا احساسات جای خرد را تنگ کند.

آن چه گفته شد درباره رتبه منطقی موضوع یاد شده بود و نه اتخاذ موضع و اگر فرصتی ساز شد موضوع یاد شده را به کوره نقادی می‌سپاریم. پس پیش قضاوت ممنوع.

💡: فرمودید:

«بهتر از من می‌دانید که بسیاری از این مسائل اگر نگوییم همه در جهان بطور اعم و در غرب بطور اخص بحث و بررسی شده و گاها پاسخ‌های قطعی داده شده…».

دقیقا اشکال در همان بررسی‌های انجام شده است و دقیقا همان پاسخ‌های قطعی مورد تردید است. البته از منظر خردورزی و نه اسلام.

💡: فرمودید:

«شما انسان را از منظر اسلام معرفی کنید و حدود حق محقق را عنوان دارید و بحث را به عرصه اسکولاستیک قرون وسطایی نکشانید. در مکتب اسلام وضعیت زن و مرد، آزاد و برده و… چگونه است؟ کار بکار بقول شما شیادان نداشته باشید، زن ناقص عقل هست یا نیست؟»

انشاء الله هر بحثی در جای خودش خواهد آمد، پس عجله ممنوع.

اما اگر روش اندیشه‌ای خاصی (به جز اسکولاستیک قرون وسطایی!) پیشنهاد می‌کنید، در خدمتم.

در هر صورت از عنایت مبذول شده ممنونم!

💡: پس از پوزش از همه سوء تفاهم‌هایی که موجب رنجش شده، فراگیرترین و بزرگترین بحران روانشناسی و جامعه شناسی دوران معاصر، «بحران هویت» است و این که «هویت سازی» جای «هویت یابی» نشسته است.

خشت زیرین هویت یابی، «من چیستم؟» و «من کیستم؟» است.

پس تعریف انسان حیاتی‌ترین بنیاد مسایل انسانی و… است.

💡: بررسی‌ها و تحقیقات در این زمینه، مورد درنگ جدی قرار گرفته. تعریف انسان، ضروری‌ترین عنصر هویت یابی هر انسانی است. این تعریف بر تمامی جهان اندیشه تأثیر فاحش می‌گذارد.

پس پیش از هر چیزی اکیدا نیازمند تعریف انسان هستیم.

«من چیستم؟» «من کیستم؟»

دود از کنده کهنه برمی‌خیزد. بسم الله.

 

💡: خوب یک هفته‌ای گذشت و تا اندازه‌ای سر و سامانی به برخی از کارهایم دادم.

حالا برای تنوع فضای کار و استراحت فکری، چند گپ با شما می‌زنم.

مسلما دو پرسش مطرح شده‌ی «من چیستم؟» و «من کیستم؟» ذهن هر خردمندی را سخت درگیر می‌کند و این درگیری هم کاملا به جاست.

مولا امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید:

در شگفتم از کسی که (هر) گمشده‌اش را جستجو می‌کند در صورتی که واقعا خودش را گم کرده است (و هیچ شناختی از خودش ندارد) اما در جستجوی (شناخت) خویش نیست.

💡: تا شما پاسخ درخور برای تعریف انسان پیدا کنید، بنده چند دستلاف (اصطلاح کاسبان قدیم) برای دست گرمی اندیشه عرض می‌کنم.

در این عرایض هم تنها و تنها به بیان ادعاها بسنده می‌کنم و استدلال را می‌گذارم برای بعد.

💡: ناگفته پیداست که انسان ملیون‌ها بلکه ملیاردها ویژگی دارد.

اما مهم‌ترین ویژگی انسان در درجه نخست، ارادی بودن اوست، البته اراده‌ی پویا و دورنگر و برنامه‌ریز.

این قیود را آوردم که تا هیچ توهمی در ویژه بودن این ويژگی‌ها برای انسان باقی نماند،

چون اگر در حیوانات اراده‌ای هم باشد غریزی است و محدود و…

💡: مقصود از ارادی بودن انسان هم این است که حقیقتا می‌تواند کاری را بکند و یا ترک کند (البته در حوزه اختیارش).

اگر کسی جبری مسلک باشد که اصلا جای این حرف و حدیثها نیست و با او باید به روشی دیگر سخن گفت.

سخن با کسی است که واقعا انسان را با اراده و مختار می‌یابد.

💡: این از ویژگی درجه اول انسان. آیا به نظر شما نخستین ویژگی انسان چیزی جز این است؟

💡: ویژگی درجه دوم انسان هم دو بعدی بودن انسان است: بعد خرد از یک سو و بعد غرایز و احساسات و عشق و… از سوی دیگر.

تمامی حرکتهای انسان، از یکی از دو بعد یاد شده سرچشمه می‌گیرد.

💡: این هم از ویژگی درجه دوم انسان. آیا به نظر شما ویژگی انسان در لایه دوم چیزی جز این است؟

💡: حالا این دو ویژگی را با هم جمع می‌زنیم. حاصل جمع این دو، یک پرسش بسیار بسیار اساسی است و آن این که: سکّان‌دار اراده انسان کدامیک از این دو است؟

مسلما در برخی از موارد سکّان‌دار اراده انسان، خرد اوست و در برخی دیگر غرایز و احساساتش. این که پرسش ندارد!

مقصود از سکّان‌دار اراده انسان، سکّان‌دار اصلی و بنیادین و تأثیرگذار است که شاکله اصلی شخصیت فرد را تشکیل می‌دهد.

💡: خواه ناخواه باید یکی را برگزینیم و در نتیجه با دو گونه انسان روبرو می‌شویم: انسانی که سکّان‌دار اراده‌اش خرد اوست. انسانی که سکّان‌دار اراده‌اش غرایز اوست.

💡: آیا تعریف انسان شامل هر دوی این دو می‌شود یا این که اختصاص به یکی از این دو دارد؟

به سخن دیگر آیا تعریف انسان این است که:

انسان موجودی است ارادی، خواه سکّان‌دار اراده‌اش خرد باشد خواه غریزه.

انسان موجودی است ارادی، که سکّان‌دار اراده‌اش خرد باشد.

انسان موجودی است ارادی، که سکّان‌دار اراده‌اش غریزه باشد.

💡: ریشه تمامی علوم انسانی و بسیاری از مسایل بنیادین و تأثیرگذار دقیقا اینجاست.

یعنی تا اینجا حل و فصل نگردد ورود به شاخه‌ها منطقی نیست.

یعنی بحث آزادی انسان هنگامی قابل طرح است که بدانیم سخن از آزادی کدام انسان است؟

یعنی بحث تساوی حقوق بشر هنگامی قابل طرح است که بدانیم سخن از تساوی کدام بشر است؟

یعنی…

یعنی تمامی مباحث فردی و اجتماعی، روانشناسی و جامعه شناسی، حقوقی و قانونی و… همه و همه هنگامی قابل طرح است که بدانیم سخن از کدام انسان است.

💡: پس حاصل جمع دو ویژگیِ

۱- ارادی بودن انسان

و ۲- دو بعدی بودن انسان،

یک دو راهی بسیار بسیار جدی و اساسی است و آن این که:

۳- سخن از کدام انسان است؟ انسان خردمحور؟ یا انسان غریزه‌محور؟

💡: یادمان هم نرود که فعلا در فضای عقلانی محض و فرادینی گپ می‌زنیم و اصلا کاری به دین نداریم.

سر این دو راهی، راهی که بشر تا کنون رفته، از راهی اسلام رفته جدا می‌گردد.

💡: امام صادق علیه السلام می‌فرماید: اساس انسانیت خرد است. یعنی اسلام، نظریه انسان خردمحور را برگزیده است. و غرب و شرق نظریه انسان غریزه‌محور را.

💡: این را هم بگویم که در مرحله فرادینی اگر آیه و حدیثی می‌آورم، شاهد من منظر عقلانی آن است نه منظر تعبدی آن.

💡: ادعاهای بنده در سه لایه‌ی نخستین انسانیت تمام شد:

انسان موجودی ارادی است.

انسان دارای دو بعد خرد و احساسات است.

باید از میان انسان خردمحور و انسان غریزه‌محور یکی را برگزید.

💡: اگر در این سه لایه حرف و حدیثی نیست و با هم متفقیم، برویم سر مسایل اساسی دیگر تا زودتر به مسایل مورد نظر جنابعالی برسیم.

و اگر در سه لایه مطرح شده شما نظر دیگری دارید، بسم الله آن را مطرح کنید.

البته به تفکیک، اول اصل ادعا، و سپس مستندات آن.

 

: انسان در جبر تاریخ، جبر مکان، جبر زمان، جبر محیط، جبر ژنیتیک، جبر اقتصاد… هست. شما اینجور فکر نمی‌کنید؟

💡: رابطه انسان با جبر و اختیار سه گونه متصور است: ۱- اختیار صد در صد (جبر صفر درصد) ۲- درصدی از اختیار ۳- جبر صد در صد (اختیار صفر درصد)

💡: اختیار صد در صد که خلاف مشهود و وجدان و تجربه همگان است پس به کنار.

جبر صد در صد هم اگر قائلید، بر این اساس هم من مجبورم این چنین بیندیشم و هم شما، پس این مراودات برای چیست؟!

می‌ماند حالت میانی که ترکیبی از درصدی اختیار و درصدی جبر.

برای همین هم قید داخل پرانتز را آوردیم. دوباره دقت نمایید گفتم:

مقصود از ارادی بودن انسان هم این است که حقیقتا می‌تواند کاری را بکند و یا ترک کند (البته در حوزه اختیارش)

💡: شما اگر از چند جبر نام بردید (جبر تاریخ، جبر مکان، جبر زمان، جبر محیط، جبر ژنیتیک ، جبر اقتصاد) که مسلما مقصود شما بیشتر از این هم هست، این درست است، بلکه صدها و هزاران جبر دیگر هم در کار است.

سخن در اصل اختیار است و نه حدود آن.

و به عنوان نمونه و مصداق آن: شما واقعا می‌توانید در این لحظه که متن را مطالعه کنید از مطالعه صرف نظر کنید و یا این که پس از این لحظه واقعا می‌توانید جمله‌ای را در پاسخ بنویسید و می‌توانید صرف نظر کنید و…. آیا در اصل اختیار و اراده تردیدی دارید؟

💡: بنده مشغول نوشتاری با عنوان «بسترهای آزادی و جبر» هستم و اندکی از آن هم در سایت منتشر شده است.

اگر مایل بودید تمام آن را که البته بازبینی نهایی نشده برایتان بفرستم.

💡: در هر صورت اگر درباره اختیار انسان نظر خاصی دارید آن را مطرح کنید، چون زیربنای تمامی مباحث آینده است. و اگر در کلیات آن مشترک هستیم که از آن می‌گذریم تا زودتر به مباحث مورد نظر شما برسیم.

 

: لطفا به مباحث مورد نظر که در بالا سئوال شد بپردازید. [یعنی وارد مباحث طبقه بندی شده پیشین شویم]

 

💡: پیام اخیر شما را به معنی پذیرش مطالب یاد شده تلقی می‌کنم. این تأکید برای این است که دچار دوباره کاری نشویم.

💡: اما در عین حال به برخی از نوشتارهای مرتبط در سایت اشاره می‌کنم.

همان گونه که پیش از این اشاره رفت بزرگترین معضله و فاجعه «روانشناختی اجتماعی» جهان معاصر «بحران هویت» است. در نوشتار «گزیده‌ای از بحث هویت‌یابی» عصاره مقالات متعددی را درباره شخصیت و هویت از روانشناسان و جامعه شناسان ارایه داده‌ایم.

هدف «پروژه خود گم‌شده» از «میز شهر اندیشه» پرداختن به این مهم است.

این پروژه پس از مباحث مقدماتی مهمی، در چهار حلقه، نسخه‌ای از هویت‌یابی را ارایه کرده است، این چهار حلقه عبارتند از: الفبای انسانیت، الفبای عقلانیت، الفبای دیانت، الفبای فقاهت. برخی از این حلقه‌ها تکمیل شده و برخی خیر. موضوع حلقه نخست از «پروژه خود گم‌شده» یعنی «الفبای انسانیت» در واقع همان تعریف انسان است.

می‌توانید مشروح مطالب یاد شده را در لینکهای پیش پی‌گیری نمایید.

💡: البته به دلیل تمرکز بر موضوع، اگر نظری در مطالب یاد شده داشتید، می‌توانند نظر خود را دقیقا در هر سرفصلی از نوشتار در سایت درج کنید.

اولویت سایت نیز نشر نظرات و پاسخ‌گویی به آنهاست.

💡: در داخل پرانتز چند نکته درباره سایت.

مجموعه ارایه شده در سایت، در طول زمانی بیش از بیست سال و در فضاهای متفاوتی نوشته شده است از این رو حال و هوای همه آنها یکسان نیست.

هدف نخستین، تکمیل حلقه‌های مفقوده مباحث بود و تکمیل و ترتیب منطقی آنها و سپس ساده سازی آنها در سه سطح.

متأسفانه هنوز فرصت ساده سازی فراهم نیامده است.

هدف دومین نیز ارایه عمومی نوشتارها برای چکش کاری در بوته نقد و نظر است.

از این رو به جد از هر نقد و نظر استقبال می‌شود و حتی اگر نظر منتقدین در قالب نوشتاری قابل عرضه باشد، خود سایت آشتی با خرد اقدام به نشر آن به نام نویسنده‌اش می‌کند.

همان گونه که پیش از این هم اشاره رفت به دلیل گستردگی شاخه‌های سایت، در مراجعه به سایت از راهنمای سایت غفلت نشود.

💡: اما در حاشیه لینک دادن به سایت.

برخی از موضوعات سالها پیش تحقیق شده، از این رو برای صرفه جویی در زمان، لینک آن معرفی می‌گردد.

برای این که مبادا تلقی فرار از بحث پیش آید، نسبت به هر کدام از مباحثی که لینک آن از سایت گذاشته شده، اگر تمایل داشته باشید همین جا در خدمت شما هستیم. اما با تمرکز بر موضوع مشخص و بدون شاخه شاخه کردن تبادلات. در هر صورت هدف از لینک دادن، صرفه جویی در وقت و نه چیز دیگری.

💡: پرانتز بسته

💡: اگر نقد و ان قلتی نیست، نخستین بحث، پس از طی مباحث طبقه بندی شده، بحث مهم آزادی انسان است. البته از منظر عقلانیت محض و فرادینی. بحثی کاملا عقلانی و بسیار چالشی و پر بار.

 

: سلام کی میروید سر اصل مطلب؟!

بالاخره در دین و آیین شما تفخیذ هست یا نیست؟ زن موجود درجه دو و سه هست یا نیست؟ انسان بصرف انسان بودن محترم هست یا نیست؟ در دین و آیین شما فقط شیعه، آنهم مطابق تعریف بسیار محدود شما حق حیات دارد و بقیه چند ملیارد انسان مهدور دم هستند یا نیستند؟

شما (آخوندها) آنقدر حرف میزنید که حرف اصلی را نزنید.

 

💡: سلام علیکم گویا فراموش شده که یکی از مباحث درخواستی بحث کرامت انسانی بوده،

گویا فراموش شده که مباحث مربوط به کافر، یکی از خواسته‌های خود شما بوده،

گویا فراموش شده که اولویت مباحث و طبقه بندی ارایه شده مقبول شما واقع شده.

پس یک بار دیگر پستهای پیشین‌تان را مرور کنید. به خصوص در یکی از پستها در مورد طبقه بندی و ترتیب منطقی فرمودید: «جمع بندی درستی از سئوال‌ها شده است».

💡: ادبیات مهربانانه شما هم حکایت از چیز دیگری می‌کند. اما بماند و بگذریم.

💡: به علت عجله شما، درباره بحث حیاتی «عقلانیت آزادی» به لینک سایت بسنده می‌کنم.

و منتظر نقد و نظر شما در بخش نظرات سایت می‌مانم.

💡: می‌آییم سر بحث شیرین! و دلپذیر! کافر.

از کرامت انسانی کافر آغاز می‌کنم، هم از منظر خرد و هم از منظر دین.

این هم فایل بخش نخست «کافر در مدار انسانیت».

منتظر نظرات اندیشمندانه و انتقادات محققانه شما.

[از این مرحله برای پیشرفت بحث مطالب به شکل فایل پی دی اف برای ایشان ارسال می‌شد.

نسخه تکمیلی مقاله یاد شده اینک در سایت موجود است]

 

: با تاکید بسیار اندر مزیت خرد در این نوشتار که من و گمان میکنم هر صاحب انصاف و دارای عقل سلیم با آن موافق باشد. لذا خرد میگوید که نظر خداوند بینهایت بر محدود ومعدودی شیعه وروی گردان بودن از همه انسان های دیگر نابخردی است. خرد وخردمندان حکم تفخیذ را نه تنها با خرد (تحت هر شرایطی) مقبول نمیداند که مبین توحش ۱۴۰۰ ساله اعراب بیابان گرد بیخرد میدانند امروزه فقط بیخردان تساوی زن ومرد را قبول ندارند . فقط بیخردان انسان را به کافر و شیعه و سنی تقسیم میکنند و موجب اختلاف و جنگ و جدال قومی و مذهبی راه میاندازند و علم حزب الله و داعش یا پرتستان وکاتولیک بر میافراشند… خرد جهالت قرون وسطیی را قبول نخواهد داشت خرد باور ندارد که احکام و مقررات ۱۴۰۰ پیش بتواند مسائل دنیای پیچیده امروز را حل و فصل کند دیگر خمس و زکات و سهم امام و… پاسخگوی معا‌دلات و معاملات امروز باشد کما اینکه تا کنون نبوده است. عدم پیروی امم اسلام از خرد و مطیع و متعبد بودن به مراجع باعث این همه عقب افتادگی و نکبت شده است و… پس زنده باد خرد زنده باد دانش زنده باد تعقل واندیشه و دورباد تعبد وبی اندیشگی از جوامع انسانی.

 

💡: فرمودید:

«با تاکید بسیار اندر مزیت خرد در این نوشتار که من و گمان میکنم هر صاحب انصاف و دارای عقل سلیم با آن موافق باشد»،

خب این نقطه اشتراک همه ماست.

در آخر پست هم فرمودید:

«پس زنده باد خرد زنده باد دانش زنده باد تعقل و اندیشه و دورباد تعبد وبی اندیشگی از جوامع انسانی».

این هم نقطه اشتراک دیگر.

ما هم فریاد می‌زنیم زنده باد خرد زنده باد دانش و… شعار سایت هم که مستحضر حضورتان هست.

«آشتی با خرد، آشتی با همه خوبی‌ها»

💡: اما جملات میانی شما اشاره به مصادیق خردورزی داشت.

اما مصادیق خردورزی، راهی است که پیش روی بنده و شما گشوده است و باید نفیا و اثباتا هم از سوی بنده و هم از سوی شما برهانی شود.

💡: در حوزه مصادیق خردورزی تا کنون لینک چند بحث مهم را برای شما فرستادم. و اینک لینک دو بحث مهم دیگر:

«عقلانیت حقوق برابر»

«نابرابری مرد و زن چرا؟»

فرموده بودید:

«امروزه فقط بیخردان تساوی زن ومرد را قبول ندارند».

خب، کمر عقل‌تان را راست کنید، آستین اندیشه‌تان را بالا بزنید و مطالب مهمی که به آن اشاره رفت نقد کنید.

بارها تکرار کردیم که از نقد علمی و خردورزانه با آغوش باز استقبال می‌کنیم.

💡: البته شما می‌توانید تحقیقات خودتان را در زمینه‌های یاد شده مستقلا ارایه دهید، اما مستند و مبرهن و خردورزانه.

خوب می‌دانید که تکرار ادعا، نشان از خردورزانه بودن اندیشه ندارد.

💡: ای کاش تلگرام یک شمارنده‌ای هم می‌داشت تا تکرار «تفخیذ» در پستهای شما را می‌شمرد.

این تکرارها، بارها بنده را وسوسه کرد که به این بحث…!!! بپردازم.

اما به شدت در مقابل این وسوسه ایستادم، تا حرمت مباحث بنیادین را ارج نهم.

با این همه مطمئن باشید که از بحث تفخیذ فراموش نخواهم کرد، اللهم بیر بیر.

💡: در هر صورت خونسردی برای سلامتی لازم است. پس خونسرد باشید.

💡: اما ادامه بحث «کافر در مدار انسانیت».

 [مرحله دوم مطالب به شکل فایل پی دی اف برای ایشان ارسال شد. نسخه تکمیلی مقاله یاد شده اینک در سایت موجود است.]

 

: سلام درست میفرمایید خونسردی برای سلامتی لازم است. اما بفرمایید کدام شامه انسانی است که در مقابل این لجنزار متعفن (حکم تفخیذ و........) قرارگیرد و آزرده حاطر نگردد ودچار تهوع نشود مگر اینکه چون چاخوی های سابق به این تعفن عادت کرده باشد و توجیه اندر توجیه دست وپا بزند

: و اما تکرار مکرر کلمه تفخیذ در این بحث، درصدد آنست که عالم متبحر ما اعلام موضع کند و در بحر کلمات و مقالات بقول معروف رد گم نکند. بصراحت بفرمایید تفخیذ حکم اسلام هست یانیست مقاله ونوشتار توجیه کننده (اگر لازم باشد) پس از اعلام موضع میفرمایید.

: سوره روم آیه 59 ما شهر ها را ویران نمکنیم… معلوم میشود شهرهای آباد وپر رونق اروپا و… پیغمبری خوبی داشته و دارد و مردم گوش بفرمان پیام آوران هستند و عراق و سوریه و لیبی و افغانستان در یک کلام بلاد اسلام… از این نعمت برخوردار نیستند و قرن هاست که نبوده‌اند. و ویرانی فقر وجهالت نصیبشان شده است ومیشود

: آنچه که از این مقاله دستگیرم شد اینست که همه مردم دنیا باید کار وبار خود را رها کنند وبروند قم دو زانوبنشینند خدمت حضرات آیات (البته اگر سعید طوسی جزء علمای مدرس نباشد) انهم عده خاصی از علما که عمدتا از دنیا ومافیها بیخبرند وغرق در مباحث فقهی تکراری هزار چند صد ساله شده اند و عمری صرف کنند تا در زمره کفار نباشند و الا حسابشان با کرم الکاتبین است

: بنهایت مبحث خرد وخرد ورزی وعقل ومنطق شما باین ختم میشود که عده ای مقلد وعده ای مقلد باشند بعد هم همه احکام زیر خاکی و آنتیک وبدرد نخور از جمله بردگی وبرده داری تفخیذ ودیه زن نصف بیضه چپ مرد و… را بپذیرند البته باحقنه مقالات مفصل وادامه پر حرفی های حوصله سر کن، این چه دینی وچه تفکری است که حق وخون بهای مریم میرزاخانی نابغه دهر را نصف مرد گاهی معادل بیضه چپ مردهای بیشعور سرتا شکم و برده وبنده اسافل اعضاء بداند، دینی که بردگی و وبرده داری را ودر قرن21 مجاز بداند فضربوه علی جدار حال شما هرچه میخواهید قلم فرسایی کنید و دود چراغ بخورید.

 

💡: جناب… اگر به مرقومه شریف یک دوجین فحش خواهر و مادر هم می‌افزودید، دیگر تمام و کامل بود و هیچ نقص و عیبی نداشت!

خوشبختانه آن چه در سرتاسر این نوشتار فاخر موج می‌زند، خردورزی و ادب و سعه صدر است!!!

بسیار مشعوف هستم که اثری از عقده گشایی در این نوشتار به چشم نمی‌خورد!

بسیار مفتخرم که پاسخ تمامی استدلالهای ارسال شده را به شکلی کاملا خردورزانه و منطقی و علمی دریافت کردم!

انصافا بیانات متقن و مستدل شما، قانع کننده و قاطع بود!

اما شوربختانه اعلام می‌دارم که همچنان مشتاق الطاف بیشتر شما هستم! و ملتمسانه از جناب… خواهشمندم که نقدهای اندیشمندانه و نظرات خردمندانه خویش را از این کوچک‌ترین دریغ نفرماید. الهی هزار آمین

💡: اما تقاضامندم که در این حرکتهای روشنفکرانه، سلامتی وجود شریف از یاد نرود. پس خونسرد باشید.

زیرا همان اندازه که جامعه از لجنزار متعفن، امور مهوع، دست و پا زدن چاخوها بیزار است و همان اندازه که از ما بی‌خبرانِ غرق در مباحث فقهی تکراری چند هزار ساله بی‌نیاز است و همان اندازه که…،

اما بر عکس آن، جامعه به فرهیختگانی همچون جنابعالی با تجربه‌ی هفتاد ساله در عرصه‌های گوناگون و متنوع، شدیدا نیازمند است.

پس اکیدا تقاضامندم که خونسرد باشید تا سلامتی وجود مبارک از هر گزند روزگار و چشم نابکار مصون و محفوظ باشد!

💡: جسارتا ادامه بحث «کافر در مدار انسانیت».

[مرحله سوم مطالب به شکل فایل پی دی اف برای ایشان ارسال شد. نسخه تکمیلی مقاله یاد شده اینک در سایت موجود است.]

💡: اما به دلیل کم اهمیتی بحث کرامت انسان!!!، موقتا آن را رها می‌کنم و به درخواست مصرانه شما، دست از رد گم کردن شسته، حقنه مقالات مفصل را کنار گذاشته، پر حرفی‌های حوصله سر کن را رها کرده، جلو فرسایش قلم بر اعصاب شما را سد کرده، دود چراغ کامپیوتر و هواهی آلوده اینترنت و عمل ناشریف مطالعه را به کناری نهاده، به فرمان مصرانه شما ارج می‌نهم و درباره تفخیذ اعلام موضع می‌کنم.

💡: بحث بعدی شد تفخیذ

: سلام بر…، اصلا ولش کن سلام بر…. من و هر انسان صاحب احساس وعواطف انسانی نمیتواند نفرت وانزجار خودرا از این قبیل احکام از هر منشایی که میخواهد باشد پنهان کند وگر بدلایلی پنهان کند یا از نفاق وترس است یا از جبر وجبن ،باطفل خردسال اجازه جماع داشتن ؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!! زهی انسانیت زهی خرد ورزی زهی دین مداری ودین داری .چنین باوری مستحق روان درمانی است و .بدور نگهداشتن از اجتماع انسانی. واما در این مقاله اخیر که باحوصله هم قرائت شد چیزی بیشتر از مقالات قبلی نداشت وبر معلومات هم اضافه نکرد، مطلبی که مد نظر قرار گرفت کافر بحقیت را مساوی خروج از انسانیت قرارداده بود در هیچ جای مقاله هم حقیقت را معنی دقیقی نکرده بود .اگر حقیقت به مفهوم باور وپذیرش خداوند اسلام ومقدسات مورد نظر اسلام باشد پس باید انسانیت را معنی کرد مصادیق جهان امروز وانسان به مفهوم رعایت حریم هرا نسان و رهایی حداکثر ممکن انسان از فقر وفساد وفحشا وظلم وستم وداشتن زندگی آسوده و آبرومندانه و… باشد و با توهم های من در آوردی برای انسان کرامت تراشی نکنیم ، عمده ملت ها وکشورهایی که که این حرف وحدیث ها را قبول ندارند ویا صدها سال است که آنهارا کنار گذاشته اند بهتر راحت تر انسانی تر زندگی میکنند وبرعکس باورمندان به این مقدسات در الم وعذاب هستند ، آنکلا مرکل صدر اعظم آلمان زمان پذیرش مسلمانان پناهجو گفت خدارا شکر که مسلمانان در فرار از جور ستم حاکمان خود به مکه ومدینه وهيچ کشورمان دیگر پناه نجستند به بن وبرلین دخیل بستند (نقل به مضمون) جرم جنایت اختلاس دزدی تجاوزبعنف در سوئد ونروژ فنلاند که کمترین باورهای خداوند مداران ومذهب مابانه را دارند ..... هزار بار کمتر از کشور های اسلا می است بخصوص ازشهرهای مقدسشان این هم سئوال بجایی که چرا کشورهای مسلمان بد بخت ترین وبیچاره ترین وجاهل ترین کشورهای دنیا هستند؟ کجای کار میلنگد؟ باز هم در جستجوی حقیقت هستم بشرط آنکه از برج عاج فرود آیید وگمان نکنید که همه حقیقت پیش شماست خیر جانم کمی هم ازدریچه دیگری غیر از فقه واصول وحدیت خبر به دنیا نگاه کنید و ببینید در پهنه هستی وصف حه گیتی مقام ومنزلت مسلمانان وکشورهایی اسلامی کجاست ودر چه پایه ایست.

: [کپی پست مطالب دیگران که حذف شد]

 

💡: قرار شد کپی پست را کنار بگذاریم و ما باشیم و اندیشه شما،

پرسش‌های فله‌ای هم چیزی را عوض نمی‌کند مگر این که آخر صف نوبت قرار بگیرند، پس آسیاب به نوبت.

بنده هفته‌ای یکی دو بار به تلگرام شما سر می‌زنم و لابلای کارهای دیگر چند کلمه با هم گپ می‌زنیم. شما هم لابلای کارهای تان سری به تلگرام می‌زنید، هر دو هم به کارهایمان می‌رسیم، پس عجله‌ای که در کار نیست، قرار هم نیست که صف نوبت را کسی بهم بزند، بنده تا هر وقت شما آمادگی داشته باشید در خدمت هستم.

💡: …

💡: خیلی جالب است! بنده را بر برج عاج نشاندید و خود در جستجوی حقیقت.

چند بار مبادلات میان خود و شما را مرور کردم تا اگر چنین بی‌ادبی سر زده پوزش بطلبم. اما متأسفانه نیافتم،

این را گفتم که شما مرا در یافتن مصادیق آن یاری کنید تا عذرخواه شوم.

💡: و این که شما در جستجوی حقیقت هستید بسی مایه خوشحالی است.

انشاء‌الله تبادلات فیمابینِ پیش از این و پس از این نیز گواه روشنی بر این کمال جنابعالی هست و خواهد بود و طبعا ما هم افتخار داریم که چنین مخاطبی داریم

💡: نصیحت مشفقانه‌ای هم فرمودید که:

«گمان نکنید که همه حقیقت پیش شماست خیر جانم کمی هم از دریچه دیگری غیر از فقه و اصول و حدیث خبر به دنیا نگاه کنید»

انشاء‌الله با نظرات خردمندانه و انتقادات اندیشمندانه خود در آن چه فیما بین می‌گذرد، این نصیحت را به عیان نشان خواهید داد و نگریستن را از شما خواهم آموخت.

💡: درباره «کافر در مدار انسانیت» هم فرمودید:

«چیزی بیشتر از مقالات قبلی نداشت و بر معلومات هم اضافه نکرد»،

آیا این را می‌توانم اشتراک نظر نسبت به مقالات یاد شده، تلقی نمایم؟

💡: و تنها ابهام باقیمانده‌ی شما هم این است که:

«در هیچ جای مقاله هم حقیقت را معنی دقیقی نکرده بود».

خب اگر اندک حوصله‌ای به خرج می‌دادید در چند جای نوشتار می‌یافتید که در آن بارها تأکید شد «اگر» و «طبق اصول موضوعه» و «مجال» مناسب.

هدف از این نسیه کاری هم تنها و تنها حفظ تمرکز بحث است و لا غیر.

پس به آن حقیقت هم می‌رسیم. اما آسیاب به نوبت.

💡: و در ادامه نتیجه گرفته بودید:

«پس باید انسانیت را معنی کرد».

این همانی است که بارها بر آن پافشردم و از شما خواستم انسان را معنا کنید و نکردید.

خود بنده تعریفی از انسان ارایه دادم که بر آن حاشیه‌ای نزدید.

اگر مباحث به ترتیب منطقی پیش رود، دیگر دچار این ابهامات نمی‌شوید و بنده را هم متهم نمی‌کنید که:

«با توهم های من در آوردی برای انسان کرامت تراشی نکنیم».

پس باید برگردیم به تعریف انسان.

یا شما تعریفی از انسان ارایه دهید و آن مستند سازید، یا تعریف بنده را نقد کنید.

اگر تعریف بنده هم مورد پذیرش شماست که دیگر جا ندارد پای توهم و کرامت تراشی را به میان بکشید.

برای شاخه شاخه نشدن مباحث فعلا از این مسئله را مسکوت می‌گذاریم و انشاء الله پس از تفخید به این مسئله برمی‌گردیم. پس برمی‌گردیم.

💡: بعد هم سئوال بجایی را مطرح کردید که چرا کشورهای مسلمان بدبخت‌ترین وبیچاره‌ترین وجاهل‌ترین کشورهای دنیا هستند؟ کجای کار میلنگد؟

بله، این پرسش کاملا به جاست و مسلما یک جای کار می‌لنگد.

اما برای سودمندی مباحث، این پرسش و هر پرسش دیگری را در ته صف پرسش‌ها قرار می‌دهیم، تا دچار تشتت نگردیم و پس از نتیجه شفاف در هر یک از مسایل مطرح شده وارد مسئله بعدی شویم.

[همچنان که پیش از این گفتیم به اصرار شما بحث «کافر در مدار انسانیت» را رها کرده و به سراغ بحث تفخیذ می‌رویم.]

دغدغه۴ روشنفکران روزگار ما: تفخیذ

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۳/۰۱-۱۲:۱۳:۳۱
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۸/۰۳/۰۱-۱۱:۳۷:۳۴
    • کد مطلب:22939
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1465

یکی از دغدغه‌های روشنفکران روزگار ما، مسئله تفخیذ است. اصرار بر طرح این مسئله و رها کردن بسیاری از مسائل بنیادین و مهم، نشانه این است که آنها اهداف دیگری را دنبال می‌کنند و به دنبال تحقیق و بررسی علمی نیستند.

ابتدا پستهای پیشین درباره تفخیذ را که در لابلای مسائل دیگر تکرار می‌شد غربال کرده و پشت سر هم مرور می‌کنیم و سپس ادامه پستها را می‌گذاریم:

  1. ❓: نخستین کپی پست شما: در دین و خصوصا در آرایِ فقیهی سنتی که در آن، قتلِ مرتد، واجب و کافر، نجس و جهنمی است و ازدواج با دختر بچه ۹ ساله و یا ازدواج با دختر بچه زیر ۹ سال و مآلا سکسِ منهای دخول با او و یا برده-داری و سکس با کنیز مجاز است و…
  2. ❓: سلام بسیار خوب منتظر پاسخ علمی شما در موضوعات مطرح شده در این مبحث هستیم
  3. لب فرو میبندیم وببینیم اسلام در مورد برده داری؟
  4. ناقص بودن زن در همه جهات، سکس با بچه خورد سال…
  5. ❓: کار بکار نابکاران وشیادان منتقدنداریم.
  6. ببینیم فطرت اسلامی چگونه تفخیذ را توجیه میکند و........

💡: طبقه‌بندی موضوعات مطرح شده توسط شما، از جمله اولویت تفخیذ، به ترتیب اهمیت طبقه‌بندی عبارت است از:

1.  انسان چیست؟ 2.  عقلانیت آزادی 3.  عقلانیت حقوق برابر به شکل کلی 4.  عقلانیت برابری مرد و زن 5.  عقلانیت جبر و خشونت و… .

پس از تحقیق خردورزانه در مسایل یاد شده نوبت می‌رسد به این که:

6.  نظر اسلام درباره انسان، آزادی، حقوق بشر و… چیست؟ 7.  نظر اسلام درباره برابری به شکل کلی چیست؟ برابری کافر و مسلمان، آزاد و برده، مرد و زن و…

همگی سرشاخه‌های مهم برابری حقوق است. نجاست کافر، جهنمی بودن کافر و… شاخه‌های فرعی برابری کافر و مسلمان است.

ناقص بودن عقل زن و… از شاخه‌های فرعی برابری مرد و زن است.

8.  نظر اسلام درباره جبر و خشونت چیست؟ قتل مرتد، اجبار میان شمشیر و جزیه و اسلام از شاخه‌های جبر و خشونت در اسلام است.

پس از این نوبت به مسایل تاریخی همچون تحریف قرآن می‌رسد.

و سپس نوبت به مسایل فقهی همچون سکس با کنیز، ازدواج با دختر بچه، تفخید و… می‌رسد.

💡: اما پایین‌ترین و نازل‌ترین مسایل شما، دو مسئله بود:

تنوع سکسی زنان در بهشت و تفخیذ.

این دو مسئله بیش از حد ذهن شما را درگیر کرده. (به شهادت تکرارهای شما) و این برای فرهیخته‌ای مثل شما جای تأسف بسیار دارد.

به دلیل ادبیات نجس منتقدین نماها، در مسئله تنوع سکسی زنان در بهشت، هر کسی وارد این مباحث نمی‌شود.

اما من نخست این بحث را مطرح کردم تا تابو شکنی کرده باشم.

مسئله تفخیذ  را می‌گذاریم برای جای منطقی خودش، نه این که فراموشش کنیم…

ادامه پستهای تفخیذ شما:

  1. ❓: واین  (سکس با خرد سال )برای فرهیخته ای مثل شما جای تاسف دارد.چرا؟ من نوه ای دارم اکنون 4 سال دارد اگردینی وآیینی ومذهب وخدا پیغمبری و روحانیت و......  تحت هر شرایطی مجاز بداند چنین شناعتی را با کودک خرد سال من فضربوه علی الدار خواهد بود بدور باد دامن انسان از این همه وقاحت وبی شرمی مشت میتواند نشانه خروار باشد دینی که این را مجاز بداند فاجعه سال 67 را میافریند وداعش را به صحنه جهان معرفی میکند بنابر این جای تاسف نیست جای فریاد است

💡: خدا نوه شما را ببخشد و چشم و چراغ دل و کاشانه‌تان.

اما مبادا احساسات جای خرد را تنگ کند.

آن چه گفته شد درباره رتبه منطقی موضوع یاد شده بود و نه اتخاذ موضع.

و اگر فرصتی ساز شد موضوع یاد شده را به کوره نقادی می‌سپاریم. پس پیش قضاوت ممنوع

  1. ❓: سلام کی میروید سر اصل مطلب بالاخره در دین وآیین شما تفخیذ هست یا نیست زن موجود درجه دو وسه هست یا نیست انسان بصرف انسان بودن محترم هست یا نیست  در دین وآیین شما فقط شیعه آنهم مطابق تعریف بسیار محدود شما حق حیات دارد وبقیه چند ملیارد انسان مهدور دم هستند یا نیستند شما (آخوندها) آنقدر حرف میزنید که حرف اصلی را نزنید
  2. ❓: با تاکید بسیار اندر مزیت خرد در این نوشتار که من و گمان میکنم هر صاحب انصاف و دارای عقل سلیم با ان موافق باشد. لذا خرد میگوید که نظر خداوند بینهایت بر محدود ومعدودی شیعه وروی گردان بودن از همه انسان های دیگر نابخردی است

خرد وخردمندان حکم تفخیذ را نه تنها با خرد (تحت هر شرایطی) مقبول نمیداند که مبین توحش ۱۴۰۰ ساله اعراب بیابان گرد بیخرد میدانند…

💡: ای کاش تلگرام یک شمارنده‌ای هم می‌داشت تا تفخیذ را می‌شمرد.

این تکرارها، بارها بنده را وسوسه کرد که به این بحث…!!! بپردازم.

اما به شدت در مقابل این وسوسه ایستادم، تا حرمت مباحث بنیادین را ارج نهم.

با این همه مطمئن باشید که از بحث تفخیذ فراموش نخواهم کرد، اللهم بیر بیر

ادامه پستهای تفخیذ شما:

  1. ❓: سلام درست میفرمایید خونسردی برای سلامتی لازم است. اما بفرمایید کدام شامه انسانی است که در مقابل این لجنزار متعفن (حکم تفخیذ و........) قرارگیرد و آزرده حاطر نگردد ودچار تهوع نشود مگر اینکه چون چاخوی های سابق به این تعفن عادت کرده باشد و توجیه اندر توجیه دست وپا بزند
  2. ❓: و اما تکرار مکرر کلمه تفخیذ در این بحث درصدد آنست که عالم متبحر ما اعلام موضع کند ودر بحر کلمات ومقالات بقول معروف رد گم نکند . بصراحت بفرمایید تفخیذ حکم اسلام هست یانیست مقاله  ونوشتار نوجیه کننده (اگر لازم باشد) پس از اعلام موضع میفرمایید
  3. ❓: آنچه که از این مقاله دستگیرم شد اینست که همه مردم دنیا باید کار وبار خود را رها کنند وبروند قم دوزانوبنشینند خدمت حضرات  آیات (البته اگر سعید طوسی جزء علمای مدرس نباشد) انهم عده خاصی از علما که عمدتا از دنیا ومافیها بیخبرند وغرق در مباحث فقهی تکراری هزار چند صد ساله شده اند و عمری صرف کنند تا در زمره کفار نباشند و الا حسابشان با کرم الکاتبین است
  4. ❓: بنهایت مبحث خرد وخرد ورزی وعقل ومنطق شما باین ختم میشود که عده ای مقلد وعده ای مقلد باشند  بعد هم همه احکام  زیر خاکی و آنتیک وبدرد نخور از جمله بردگی وبرده داری تفخیذ ودیه زن نصف بیضه چپ مرد و..........را.بپذیرند  البته باحقنه مقالات مفصل وادامه پر حرفی های حوصله سر کن این چه دینی وچه تفکری است که  حق وخون بهای مریم میرزاخانی نابغه دهر را نصف مرد گاهی معادل بیضه چپ مردهای بیشعور سرتا شکم و برده وبنده اسافل اعضاء بداند دینی که بردگی و وبرده داری را ودر قرن21 مجاز بداند  فضربوه علی جدار حال شما هرچه میخواهید قلم فرسایی کنید و دود چراغ بخورید

💡: اما به دلیل کم اهمیتی بحث کرامت انسان!!!، موقتا آن را رها می‌کنم

و به درخواست مصرانه شما، دست از رد گم کردن شسته،

حقنه مقالات مفصل را کنار گذاشته،

پر حرفی‌های حوصله سر کن را رها کرده،

جلو فرسایش قلم بر اعصاب شما را سد کرده،

دود چراغ کامپیوتر و هواهی آلوده اینترنت و عمل ناشریف مطالعه را به کناری نهاده،

به فرمان مصرانه شما ارج می‌نهم، و درباره تفخیذ اعلام موضع می‌کنم.

بحث بعدی شد تفخیذ.

  1. ❓: من  وهر انسان صاحب احساس وعواطف انسانی نمیتواند نفرت وانزجار خودرا از این قبیل  احکام از هر منشایی که میخواهد  باشد پنهان کند وگر بدلایلی پنهان کند یا از نفاق  وترس است یا از جبر  وجبن ،باطفل خردسال اجازه جماع داشتن ؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!! زهی انسانیت زهی خرد ورزی زهی  دین مداری ودین داری  .چنین باوری  مستحق روان درمانی است و .بدور نگهداشتن از  اجتماع انسانی.

 

💡: اما درباره تفخیذ پس از حذف جملات احساسی، ابهامات مورد نظر در این مسئله خاص را به پرسش‌های شفافی تبدیل می‌نماییم:

آیا اسلام پدوفیلی (انحراف روانی با میل جنسی به کودکان) را تجویز و یا تشویق کرده است؟

آیا ازدواج با کودکان به انگیزه جنسی، مورد تجویز اسلام است؟

اگر ازدواج با کودکان با انگیزه جنسی ممنوع است، چه انگیزه دیگری برای ازدواج با کودک متصور است؟ و…

شما هم پرسش‌های باقیمانده در این موضوع خاص را ارایه دهید تا پس از تکمیل پرسش‌ها وارد تحقیق شویم.

منتظر پرسش‌های شما در این مسئله خاص با گویاترین و کوتاه‌ترین عبارت

💡: سلام و صبح عالی به خیر روش تحقیق این است که هر تحقیقی و لو بسیار کوچک، باید به پرسشی مشخص پاسخ دهد. بنده هنوز درباره مسئله موسوم به تفخیذ دست به نوشتن نبرده‌ام.

منتظر پرسش طرح شده جنابعالی هستم. تا هم مسیر تحقیق معین شود و هم این که در پایان، روشن شود آیا تحقیق انجام شده پاسخگوی پرسش شما بوده یا خیر؟

به این ترتیب دیگر جای اما و اگر و خورده نظرات باقی نمی‌ماند و در زمان صرفه جویی می‌گردد.

به نظر شما مشکل مسئله تفخیذ دقیقا چند تاست و چیست؟ منتظر

ادامه پستهای تفخیذ شما:

  1. ❓: سلام  و احترام تفخیذ  به معنی این که مجاز باشند لاژ پای بچه بگذارند ولذت ببرند در اسلام مجاز هست یانیست؟ چند فتوایی که من خواندم مجاز دانسته اند

💡: با سلام و درود و احترام

طبق خواسته و اصرار شما، مباحث بنیادین و بسیار سودمند کرامت انسان را موقتا کنار گذاشته و درباره تفخیذ اعلام موضع می‌کنم.

برای این که سود آن همگانی باشد، قدری جامع به این بحث نگریسته و توضیحاتی افزوده شده که ممکن است برای شما طولانی باشد.

البته این طول و تفصیل هم برای این است که بنده معمولا در چنین موضوعی یک بار ورود پیدا می‌کنم برای همیشه، تا کمتر تضییع عمر باشد.

💡: اما شما تنها عصاره مطلب را در صفحه 15 مطالعه فرمایید

تا «هم زودتر بروم سر اصل مطلب»!

و هم سیبل قلم مهربان! شما نشوم که:

«شما (آخوندها) آنقدر حرف میزنید که حرف اصلی را نزنید»

«عالم متبحر ما اعلام موضع کند ودر بحر کلمات ومقالات بقول معروف رد گم نکند»

«مقالات مفصل وادامه پر حرفی های حوصله سر کن»

«حال شما هرچه میخواهید قلم فرسایی کنید و دود چراغ بخورید»

اینک این هم حرف اصلی بنده، الوعده وفا، مَرده و قولش

💡: منتظر نظرات سازنده جنابعالی

انشاء الله پس از بررسی انتقادات و نظرات شما، این مقاله هم می‌رود روی سایتِ «آشتی با خرد آشتی با همه‌ی خوبی‌ها»

این آغوش باز ما و این هم انتقادات علمی و خردورزانه شما

با آرزوی توفیق

💡: ارسال فایل «لجن پراکنی به نام تفخیذ

[این مقاله در سایت درج شده است به این لینک مراجعه نمایید:

«لجن پراکنی به نام تفخیذ»]

❓: سلام  خواندم مطالب مربوط به تفخیذ را یکجا حرام بود یکجا جایز بود یکجا شرایط میبایست محرز باشد یک جا در شمول ازدواج بود یکجا نبود .....والله گیج شدم از این همه قلم فرسایی بی نتیجه

عمر تو در محمول وموضوع رفت

بی بصیرت عمر در مسموع رفت

بقول معروف روستای خودمان خر ما از کرگی دم  نداشت

تو و  احکام اسلامی ،ما وطریق گمراهی تا در این میان یار کرا خواهد میلش به که باشد

بگذار خدای قاهر قادر ما را در آتش خشم سوزنده خود بعلت عدم باور به این قوانین غیر  انسانی ماقبل قرون وسطیی بسوزاند  بهتر از آنست که به  جهالت این چنینی سر بسپاریم وانسانیت خود را مخدوش کنیم لذا:

خدانگدار شما باشد بقیه داستان در پیشگاه عدل الهی بقضاوت مینشینیم

💡: سلام و احترام

پرسش، متفرع بر ندانستن مطلب است

اما اشکال و نقد، متفرع بر فهم مطلب است

چون شما گیج شُدید، نتیجه گیری را می‌گذاریم برای هر وقتی که مطلب برایتان روشن شد

البته کار بنده هم یک اشکال اساسی دارد و آن این که:

هر مقاله تخصصی نیاز به چکیده ساده دارد، اما فرصت چکیده نویسی ساده ندارم

از این جهت کاملا به شما حق می‌دهم.

[بحث تفخیذ با نشر مقاله «لجن پراکنی به نام تفخیذ» در سایت پایان یافت.

در ادامه به بحث احکام کافر بازگشتیم. منتظر باشید.]

در حاشیه «کافر در مدار انسانیت»

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۳/۰۹-۱۱:۴۷:۱۹
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۸/۰۳/۲۳-۹:۳:۲۰
    • کد مطلب:22958
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1435

[پس از «پاسخ به زنان در بهشت و روایات سکسی اسلام»، که حاصل آن دو مقاله «بهشت آینه‌ای از حیات طیبه‌ی مؤمنان» و «بهشت زنان مؤمنه» گردید، وارد مقدمات بحث کافر شدیم.

این بحث نیز با عنوان «پاسخ به کشکول روشنفکری (بخش3)» منتشر شد.

اما به اصرار پرسشگر محترم این بحث را ناقص رها کردیم و وارد بحث «پاسخ به کشکول روشنفکری (بخش3)» شدیم، که حاصل آن مقاله «لجن پراکنی به نام تفخیذ» گردید.

و اینک به ادامه مباحث کافر باز می‌گردیم…]

💡: از فرش سکس در بهشت، به عرش کرامت انسانی صعود کردیم

دوباره به فرش تفخیذ نزول و اینک باز صعود دوباره به عرش

انشاء الله نزولی دوباره نداشته باشیم

پس می‌رویم سراغ مطلب اساسی و ادامه کرامت انسانی

💡: یک نکته‌، مرجع ضمیر در همه نوشتارهای بنده، چه پیش از این و چه پس از این، همگی به مخاطب عام برمی‌گردد مثل همه مقالات سایت

بنا بر این تأکید می‌کنم مبادا خطابی یا عنوانی یا عبارتی از نوشتارها را بر خود تطبیق دهید که البته و صد البته مقصود نیست.

💡: در مبادلات صورت گرفته، شاهد زیباترین تعبیر شما در پست اخیر بودم که «تا یار که را خواهد و میلش به که باشد».

صمیمی‌ترین تعبیر شما هم… بود.

اما از این دو که بگذریم، در این میانه، نامهربانی‌های قلم شما اندک نبود.

که اتفاقا همین امر، احیانا موجب سرکشی قلم بنده هم شده.

اول از طرف شما از خودم پوزش می‌طلبم! و دوم هم از طرف خودم از شما.

انشاء‌الله خداوند قلم‌ها و قلب‌ها را صمیمی‌تر کند.

و شاهد چالش‌های اندیشه‌ایِ جدی‌تر و دشوارتر.

💡: آخرین بخش از جایگاه کافر هم باشد برای تعطیلات آخر هفته بعد.

باغ اندیشه همیشه سبز باد

💡: ارسال بخش چهارم «کافر در مدار انسانیت»

[مرحله چهارم مطالب به شکل فایل پی دی اف برای ایشان ارسال شد. نسخه تکمیلی مقاله یاد شده اینک در سایت موجود است.]

: سلام من با… نقار و پریش ذهنی ندارم که هیچ علقه وعلاقه خونی ولذا کشش عاطفی هم دارم نقار وپریشانی من از انحطاط اندشه وسعی وتلاش برای بکرسی نشاندن بیمار گونه ترین افکار انهم در عصر الکترونیک وارتباطات است ونتیجه عینی این نوع تفکر ونگرش همین هست که هست امت مسلمان ریزه خوار و زیردست سایر ملل است

با هزار مقاله وتوجیه وباهزاران دلیل تراشی نمیشود احکام این چنینی را بر کرسی باور نشاند الا به شمشیر وتعذیر چوب وفلک  . وراستی ازمایی این مهم پهنه هستی است که این افکار را در کنج  حجره حوزه ها دفن کرده ودر معدود نقاطی مثل امروز ایران یا بعضی نقاط دیگر در جلوه بی رونق میایند چندی چون داعش و حزب الله جولانی میدهند وزحمت جامعه بشری را باعث میشوند ودیگر بار به جبر واقعیت زندگی بکنج حجره ها خزیدن میگرند ودر کمین میمانند یا راهی ابدیت میشوند وسرنوشت اسلاف خویش چون مسیحیت و یهودیت را پیش میگیرند  یا بضرورت تغییرشکل ومحتوی میدهند وبدیگر چهره همخوان با جامعه انسانی ادامه حیات میدهند . من از مزاحمت وحقارتی که این قبیل اندیشه  بر انسان بطور اعم وبر مسلمان بطور اخص روا میدارد دل خونم نه از…

سرافراز  وسلامت باشید

💡: اما واژه‌های زیبا! و مطالب مستدل! و روشنفکرانه! شما در پست پیشین اینهاست:

«انحطاط اندیشه… بکرسی نشاندن بیمار گونه ترین افکار… با هزار مقاله وتوجیه وباهزاران دلیل تراشی… افکار را در کنج  حجره حوزه ها دفن کرده… در جلوه بی رونق… به کنج حجره ها خزیدن… و در کمین میمانند یا راهی ابدیت میشوند… اسلاف خویش چون مسیحیت و یهودیت… من از مزاحمت وحقارتی که این قبیل اندیشه  بر انسان بطور اعم وبر مسلمان بطور اخص روا میدارد دل خونم…»

بنده حقیر! از درک ارتباط این ادبیات فاخر! و استدلالهای خردورزانه! و نقدهای اندیشمندانه! و مستندات متقن! به مطالب ارسالی خودم ناتوان هستم! کجای اینها نشانی از فکر و اندیشه دارد، تا بعد بگردم دنبال روشنی فکرش؟!

💡: حمل به صحت برخی از دیگر کلمات شما هم این است که کهولت اثر کرده و حافظه اندکی تا مقداری دچار ابرناکی شده است.

چرا که در پست اخیر بنده را به این احسان خود نواختید که:

«سعی وتلاش برای بکرسی نشاندن بیمار گونه ترین افکار انهم در عصر الکترونیک وارتباطات است ونتیجه عینی این نوع تفکر ونگرش همین هست که هست امت مسلمان ریزه خوار و زیردست سایر ملل است»

لطفا یک بار دیگر پستهای آغازین خود را مرور کنید تا به یاد آورید دقیقا همین مباحث خواسته مصرانه شخص شخیص جنابعالی بوده است.

💡: اگر مراجعه به پستهای پیشین برای شما دشوار است، من چند جمله از پستهای قبلی شما را یادآوری می‌کنم که فرمودید:

 

«میخواهم جوابی اندیشمند وتخصصي به نوشته بالا برایم بفرستی شدیدا نیازمندم…»

«اجازه دهید مراوداتی از این قماش داشته باشیم باشد که حقیقتی عریان شود…»

«اگر هم حوصله ای برای پاسخ گویی به این شبهات نمانده بفرمایی تا مزاحم نباشم…»

«در انتظار نوشته های  عالمانه و دور از تعصب وپیش داوری شما  هستم…»

«متشکرم از سعه صدر شما هرگاه مطالب ارسالی آزار دهنده بود(برای من هست) بفرمایید نفرستم…»

«لطفا اگر ممکن است اظهار نظر کنید…»

«در مورد مسئله قبلی هم در انتظار پاسخی خردمندانه هستم…»

«قبلی ها را که پاسخ نگفتید لا اقل این یکی را جواب بدهید پس این همه درس خواندن وزحمت کشیدن شما به چه درد میخورد . فضای ایران پر است از این شبهات.اگر خودتان فرصت ندارید بدهید بدوستان دیگر تلاشی بکنند…»

«لطفا اگر ممکن هست اظهار نظر کنید این روزها فضای مجازی ایران پر شده از این قبیل تبلیغات کسی هم پاسخ گوی منطقی نیست…»

«واقعا این مزخرفات درسته یا انحرافات دیگران است تورا خدا یکی پاسخ ای نامردها رابده…»

«اینها غلط است یا در دین ما این چیزها هست…»

 

گویا مخاطب محترم فراموش کرده است که پیش از این مصرانه پاسخ برخی شبهات را طالب بوده است!

💡: در آغاز مراوده، دغدغه مؤکد شما، دریافت پاسخ برخی از پرسش‌های ارسال شده توسط شما بود

و اینک دغدغه گذشته خودتان را فراموش کرده‌اید یا این که…

اگر از کپی پست شما و نیز ارسال لینک از فضای مجازی جلوگیری نکرده بودم، الان در مقابل صف بی پایانی از پرسش‌های شما بودم.

آن چه تا کنون ارسال شده تنها بخشی از همان دغدغه‌هایی است که سهوا یا عمدا فراموش شده است.

و هنوز پاسخ پرسش‌های دیگری که شخص شخیص شما ارسال کرده‌اید باقیمانده است.

💡: فرمودید:

«با هزار مقاله وتوجیه وباهزاران دلیل تراشی نمیشود احکام این چنینی را بر کرسی باور نشاند الا به شمشیر وتعذیر چوب وفلک»

تا به حال نشنیده بودم که تلگرام، امکاناتی از قبیل چوب و فلک و شمشیر داشته باشد! خیلی جالب است!

تا کنون خیال می‌کردم با کسی طرف هستم که «شدیدا نیازمند پاسخی خردمندانه است تا حقیقتی عیان شود»!

اما گویا اوضاع افلاک و تغییراتی جوی طالع دیگری را گشوده است!

بنده «پاسخ منطقی به نامردها»ی مورد نظر شما را دادم.

البته مردهایی چون شما اختیار «کرسی باور» خودشان را دارند! می‌خواهند باور کنند یا نکنند، برایم اصلا مهم نیست.

اما «پاسخ منطقی به نامردها» همچنان در انتظار نقد اندیشمندانه نشسته است و منتظر می‌ماند.

افسوس و دریغ از یک نقد اندیشمندانه!

کجایند مردهای اندیشه؟! خواب تشریف دارند یا بر برج عاج هستند یا در مقابل «پاسخ منطقی به نامردها» درمانده شده‌اند؟!

[حتی فرمودید:]

«اگر خودتان فرصت ندارید بدهید بدوستان دیگر تلاشی بکنند»!

[بنده خدمت شما عرض می‌کنم که] لااقل برای خالی نبودن عریضه هم که شده، به یکی از همین جوانان اطرافتان سفارش کنید که اندک پاسخی برای عرایض بنده بیابند و یا این که بنده را هدایت فرمایند!

💡: پیش از این به شما خوشبین بودم که حداقل اطلاعاتی در سیاست دوران معاصر دارید.

اما وقتی در کمال بی ربطی، پای داعش و حزب الله را به میانه این مباحث کشاندید، خوشبینی‌ام فرو ریخت.

هر کسی که اندک شم سیاسی داشته باشد، آشکارا می‌فهمد بابای حرامکار داعش، همان غرب است که کعبه آمال روشنفکران ماست و نه‌نه‌ی هرجایی‌اش، همان حکومتهای منطقه است.

اینها مسائل نرخ شاه عباسی بچه‌های سیاست است، جانم!

اما یک مطلب دیگر هم من درباره داعش می‌افزایم.

از جدی‌ترین تحلیل‌ها (که شاید بالاتر از تحلیل باشد) این است که داعش، برای مقابله با موج بلند اسلام خواهی در غرب، طراحی شد.

برنامه این بوده که با معرفی چهره‌ی دهشتناکی از اسلام، موج اسلام خواهی در جهان را کنترل نمایند.

می‌توانید در این باره مطالعه و تحقیق کنید.

و اگر خواستید اندکی از بسیار را برایتان ارسال کنم.

💡: فرمودید:

«نتیجه عینی این نوع تفکر ونگرش همین هست که هست امت مسلمان ریزه خوار و زیردست سایر ملل است…»

«راستی آزمایی این مهم پهنه هستی است که…  من از مزاحمت وحقارتی که این قبیل اندیشه  بر انسان بطور اعم وبر مسلمان بطور اخص روا میدارد دل خونم…»

 

البته در پستهای پیشین هم این چنین مرقوم فرموده بودید:

«این هم سئوال بجایی که چرا کشورهای مسلمان بد بخت ترین وبیچاره ترین وجاهل ترین کشورهای دنیا هستند؟ کجای کار میلنگد؟

بنده هم همان زمان عرض کردم این پرسش کاملا به جاست و مسلما یک جای کار می‌لنگد.

اما برای سودمندی مباحث، این پرسش و هر پرسش دیگری را در ته صف پرسش‌ها قرار می‌دهیم، تا دچار تشتت نگردیم و پس از نتیجه شفاف در هر یک از مسایل مطرح شده وارد مسئله بعدی شویم.

اما چون تکرار کردید، در این زمان جمله پیشینم را اندکی کامل می‌کنم.

جانم یک جار کار نمی‌لنگد، چند جای کار می‌لنگد!!!

💡: اما مهم، کنکاش در علل پیدایش  این لنگش‌ها است.

هنر یک محققِ فرهیخته‌ی روشنفکر، تحقیق منصفانه و بی‌طرفانه در این زمینه است.

نه تکرار کلیشه‌های قدیمی و ادعاهای کهنه بی‌مستند.

در علل لنگش‌های یاد شده، یا همان بدبختی مسلمانان، چند احتمال هست.

۱- منشأ بدبختی مسلمانان، خود اسلام است.

۲- منشأ بدبختی مسلمانان، جهل مسلمانان به اسلام است

۳- منشأ بدبختی مسلمانان، کاستی در التزام عملی مسلمانان به اسلام است، نه کاستی خود اسلام.

۴- منشأ بدبختی مسلمانان، توطئه‌‌های منافقان صدر اسلام است.

۵- منشأ بدبختی مسلمانان، مدعیان ناآگاه اسلام و حوزویان بی‌سواد هستند.

۶- منشأ بدبختی مسلمانان، علمکرد نادرست زمامداران است.

۷- منشأ بدبختی مسلمانان، توطئه‌های دشمنان اسلام در دوران کنونی هستند

۸-…

البته یک محقق بی طرف (حتی غیر مسلمان) می‌تواند در این امور تحقیق کند.

و صد البته نتیجه تحقیق نیز می‌تواند به شناخت عوامل متعدد بدبختی مسلمانان بینجامد.

و هزار البته نتیجه تحقیق می‌تواند عوامل مؤثر دیگری در بدبختی مسلمانان کشف کند.

💡: یکی از ادعاهای بنده (تأکید می‌کنم ادعا) در این زمینه این است که هرگز مشکل از ناحیه خود اسلام نیست.

سایت «آشتی با خرد، آشتی با همه‌ی خوبی‌ها» نیز در صدد مستند سازی این ادعاست و تلاش می‌کند از عقلانیت اسلام، جانانه دفاع کند. (البته در حد توان و زمان و امکانات)

بخشی از مراودات میان بنده و شما نیز (که در واقع خوراک سایت هست) در همین راستاست.

انشاء‌الله ابطال احتمال نخست با مستندات خردورزانه، روشن خواهد ساخت که بدبختی مسلمانان ناشی از خود اسلام نیست که بماند بلکه اسلام در اوج خردورزی قرار دارد.

بررسی احتمال نخست، اولویت نخست را دارد و تا این مرحله از تحقیق تمام نشود وارد بقیه مراحل تحقیق نخواهیم شد.

پس از تحقیق در این حوزه، نوبت به بررسی بقیه احتمالات نیز می‌رسد.

مسلم بسیار شایسته است که نقش روشنفکران (اعم از روشنفکران غیر دینی و روشنفکران دینی و روشنفکران حوزوی) نیز در بدبختی مسلمانان مورد کنکاش قرار گیرد!

شاید در پس کلاه روشنفکری، با هر رنگ و لعابی که باشد، خبرهایی نهفته باشد!

اما این را می‌گذاریم برای آخر آخر آخر کار.

💡: عزیزم بنده در جستجوی حقیقت هستم، از برج عاجِ‌نرفته هم پایین آمده‌ام، و گمان هم نمی‌کنم همه حقیقت پیش من است، و از دریچه‌های گوناگونی به جهان نگریسته‌ام و باز هم خواهم نگریست.

اما پس از همه نگریستن‌ها (تأکید می‌کنم پس از)، تنها آن چه در ثقلین پیامبر صلی الله علیه و آله (قرآن و حدیث) یافتم، خرد مرا شگفت زده کرد.

و اکنون که با شما سخن می‌گویم، در واقع یافته خرد خویش را به اشتراک می‌گذارم که شاید شاهد انتقادی ارزشمند از اندیشمندی خردمند باشم تا بر استحکام شهر اندیشه‌ام بیفزایم.

هر از چند گاهی هم، دست به خانه تکانی ذهنم می‌زنم که مبادا از لابلای حب و بغض نابجا، موشی در شهر اندیشه‌ام نفوذ کرده باشد.

💡: اگر شما هم در جستجوی حقیقت هستید، پس گاهی به خانه تکانی بندیشید.

خانه تکانی ذهن، همان بررسی چند باره صفر تا صدِ اندیشه است.

خیال می‌کنم تکرار حرفهای کلیشه‌ای، دیگر شایسته روشنفکری در روزگار ما نیست و باید دور ریخته شود.

باور کنید در شرایط اجتماعی سیاسی روزگار ما، افق روشنفکران روزگار ما خیلی تنزل کرده است.

شاید باورهایی که زمانی زرق و برق روشنفکری داشت، اکنون دیگر از تاریخ مصرف آن خیلی گذشته باشد و رنگ و بوی روشنفکری نداشته باشد. شاید!

💡: بگذریم…

و اینک آخرین بخش از بحث مهم «کافر در مدار انسانیت»

همراه با حل دو پرسش پیشین شما، یعنی بحث پرچاش «جنگ شمشیر و جزیه و اسلام» و بحث پرچالش‌تر «ارتداد».

💡: ارسال فایل

[مرحله پنجم مطالب به شکل فایل پی دی اف برای ایشان ارسال شد. نسخه تکمیلی مقاله یاد شده اینک در سایت موجود است.]

💡: هفته بعد یک جمع بندی کلی از مراوادت مان داریم. انشاء الله.

💡: پس از اتمام جمع بندی، مباحث پیشین را ادامه می‌دهیم و باز هم می‌رویم سراغ بقیه پرسش‌های پیشین شما.

البته هم به ترتیب اولویت و هم آسیاب به نوبت.

تا یار که را خواهد و میلش به که باشد

چراغ خرد پر نور باد

خداحافظی که هنر نیست!

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۳/۲۳-۹:۸:۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22988
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1390

: سلام وصبح بخیر

گمان میکنم بحث ما بجایی نمیرسد هرچه پیشتر میرویم فاصله را بیشتر میبینم اصلا از دو منظر و دوجایگاه جدا به هستی و دنیا وانسان نگاه میکنیم شما یکسری مقدسات اعتقادی بدون تغییر دارید و اصرار در ثبات ابدی وجهان شمولی  آن دارید که از تفخیذ گرفته تا حجااب و نجس بودن غیر خود و… و در تلش اثبات   انها هستید  ونگران آخرت مردم  و من امروزه مردم را در نظر دارم  ونگران احکام بول وغایت حشفه وتفخیذ و… نیستم لذا راه بجایی نمیبریم وبعنوان تبیین نگاه مقاله ای را خدمتتان ارسال میدارم وخدذ حافظی میکنم

: [کپی پست متنی با عنوان] از اسلام دقیقا چه باقی مانده که به حجاب اجباری گیر می دهید؟

: ارسال کلیپی خلاصه از فیلم هندی پی کی

[پس از توضیح کوتاهی درباره فیلم] لطفا حوصله به خرج بدهید و تا آخر ببینید! ارزش وقتی که می گذارید را دارد!

: نمیدانم چرا این کلیپ را برایت فرستادم  شاید میخواستم بگم خدای این پسر قابل قبول وباورتر است تا خدای کعبه وکلیسا وکنیسه ومعبد و…

خدا حافظ شاید تا همیشه

💡: سلام

کلیپ ارسالی را دانلود کردم و سر فرصت نگاهش می‌کنم

💡: اما جمع بندی که قرار بود انجام بشه

💡: در مباحث پیشین، پرسش‌های پریشان را شما طبقه کردیم که اتفاقا مورد تأیید شما هم قرار گرفت.

تا کنون به برخی از پرسش‌های شما پاسخ داده‌ایم، البته برخی پاسخ‌ها از پیش در سایت موجود بود (ستاره‌دارها) و برخی دیگر پس از مباحث مطرح شده با شما، به سایت افزوده می‌گردد.

در این میان مباحث جدید به بیش از صد صفحه رسیده است و همچنان ادامه دارد.

پرسش‌هایی که تا کنون پاسخ آن برای شما ارسال شده عبارتند از:

۱) الفبای انسانیت (بحث بنیادین «تعریف انسان»)*

۲) عقلانیت آزادی *

۳) عقلانیت حقوق برابر *

۴) نابرابری مرد و زن چرا؟ *

۵) نابرابری مرد و زن در اسلام چرا؟ *

۶) عقلانیت آزادی (حقوق فردی بشر) *

۷) بسترهای آزادی و جبر (این مقاله‌ی جدید، در حال نشر در سایت است.) [نشر آن به پایان رسید]

۸) نابرابری مسلمان و کافر چرا؟ (این بحث در مقاله‌ی جدید و مهم «کافر در مدار انسانیت»، شامل مباحث قتل مرتد، اجبار کافر میان شمشیر و جزیه و اسلام، و… ارایه شد.)

۹) لذت زنانه و سکس در بهشت (در دو مقاله‌ی جدید با نام «بهشت آینه‌ای از حیات طیبه‌ی مؤمنان» و «بهشت زنان مؤمنه» ارایه شد و در سایت نیز منتشر شد.)

۱۰) تفخیذ (در مقاله‌ی جدید «لجن پراکنی به نام تفخیذ» ارایه شد و به زودی در سایت هم منتشر می‌گردد.) [منتشر شد]

[موارد ستاره‌دار پیش از این در سایت منتشر شده بود و سایر موارد نیز پس از این مباحث منتشر شد]

مؤکدا عرض می‌شود که برای پاسخ به سایر پرسش‌های مطرح شده، همچنان در خدمت شما هستیم.

💡: اما آن چه شما در قبال داشتید، بسیار جالب بود!!!

۱) کپی پستهای فله‌ای که نشانی از دانش و بینش و اندیشه در آن نیافتیم. البته در همان آغاز، این چاه ویل را بستیم و از شما خواستیم که تنها نظرات و تحقیقات شخصی‌تان را عرضه کنید.

۲) جملاتی نامؤدبانه و نامهربانانه که اصلا شایسته شخصیت شما نبود.

۳) خرواری طنازی و فحاشی

۴خرواری توهین و استهزاء (مشت نمونه خروارش هم همین چسبیدن شما به حشفه در پست اخیر است.)

5) خرواری هم متلک

6) خرواری هم ادعا

7) …

خوشبینانه‌ترین تحلیل ادبیات شما، این است که قصد داشتید آستانه تحمل مرا بسنجید و خوب سنجیدید.

و بدبینانه‌ترینش هم این است که دچار تعصبی کور شده‌اید.

تمام پستهای شما را غربال کردم، پس از سرند نخاله‌های یاد شده، هیچ چیزی ته غربال باقی نماند. تنها حاصل آن چه ماند، دریغ از یک جمله‌ی اندیشمندانه و یک مطلب خردورزانه بود!

اگر می‌گویید نه، تمام پستها موجود است، تنها یک نقد خردورزانه نشانم دهید.

اگر باور ندارید این پستها را به عاقلی نشان دهید، بگذار دیگران قضاوت کنند که واقعا مناظره علمی یعنی این؟!

💡: آغاز آن، نمایش اشتیاق به پاسخ پرسش‌ها و فرجام هم این! این پس به آن پیش نمی‌خورد!

آیا حقیقت جویی همین است؟!

مگر شما قول نداده بودید «پاسخهای منطقی در حد توان و بیشتر از توان منتشر شود»؟!

شما که اجازه گرفتید مباحثات را به دیگران هم انتقال دهید، لااقل از دیگران برای دو کلمه حرف حساب کمک می‌گرفتید!

شما که شعار دادید: «با تاکید بسیار اندر مزیت خرد در این نوشتار که من و گمان میکنم هر صاحب انصاف و دارای عقل سلیم با آن موافق باشد… پس زنده باد خرد زنده باد دانش زنده باد تعقل و اندیشه و دورباد تعبد وبی اندیشگی از جوامع انسانی».

پس کو آن انصاف و عقل سلیم و تعقل و اندیشه؟!

انتقاد اندیشمندانه طلب ما، لااقل خودتان دو تا مطلب محققانه به میان می‌گذاشتید تا به نقد آن می‌نشستیم!

💡: جالب هم این است که می‌خواهید با ادای روشنفکری، این چنین خاتمه دهید:

«گمان میکنم بحث ما بجایی نمیرسد هرچه پیشتر میرویم فاصله را بیشتر میبینم اصلا از دو منظر و دوجایگاه جدا به هستی و دنیا وانسان نگاه میکنیم… لذا راه بجایی نمیبریم»

اصلا و ابدا گمان نکنید! و البته یقین بدانید که اگر به همین منوال پیش رویم، تمامی پرسش‌های شما پاسخ داده خواهد شد و صد البته به جاهای خیلی خوبی هم راه می‌بریم.

فقط و فقط کافی است که میدان را خالی نکنید.

کدام مشکل لاینحلی در میان است که راه به جایی نبریم؟! هر دو فارسی زبان! هر دو هم ادعای خردمندی می‌کنیم! سن و سال کمی هم از هر دوی ما نگذشته است! پس چه مرگمان است که را به جایی نبریم؟!

💡: برای مدت کوتاهی همه ادعاها، باورها، اعتقادات، منظرها، جایگاه‌ها، تبیین‌ها و…، همه و همه را به کناری بگذارید (و می‌گذارم)، عقل سلیم را قاضی کنید و خرد را حاکم (و من هم این چنین)، مطمئن باشید که همه چیز حل می‌شود.

برای مدت کوتاهی عینک سیاست را از چشم خرد برداریم و تفاوت حرکت علمی از حرکت سیاسی را باز شناسیم، آن گاه تفاهم خردورزانه سهل و آسان می‌شود.

💡: اگر مباحث درون دینی را از مباحث برون دینی تفکیک کنید…

و اگر هم در حوزه مباحث برون دینی، مسایل بنیادین برون دینی (همانند بحث تعریف انسان) را به خوبی بشناسید و حل و فصل آنها را مقدم دارید…

و اگر هم در حوزه مباحث درون دینی، محکمات و مسلمات قطعی دین را از شاخه‌های فرعی که مورد اختلاف استنباط افراد است، جدا کنید…

خواهید دید که 1ـ اساس اسلام کامل با خردورزی بنا نهاده شده و 2ـ ساختمان آن نیز با تعقل بالا رفته و همچنان 3ـ با خرد حفظ می‌شود.

💡: فرستادن مقاله دیگران (و اخیرا کلیپ ندیده)، برای تبیین نگاه شما که هنر نیست!

خداحافظی هم که شهامت نیست!

💡: تنها شما پرسشگر نیستید. ما هم از مدعیان روشنفکری پرسش‌های فراوانی داریم و بر آنها نقدهای اساسی و جدی و خردمندانه و اندیشمندانه.

انتظار داریم که لااقل این قدر انصاف داشته باشید که ما هم چند پرسش مطرح کنیم و شما پاسخ دهید.

پرسش۱: یکی از شعارهای روشنفکران احترام به عقیده دیگران است. خوب این دیگران شامل ما هم می‌‌شود یا خیر، فقط در انحصار خود روشنفکران است و بس؟ اگر احترام به عقیده شامل امثال بنده هم می‌شود، پاسخگویی خردورزانه به کنار، اما این همه توهین روشنفکرانه چرا؟! شاهدش هم حی و حاضر، پست‌های مبارک جنابعالی!

پرسش ۲: بحث مهمی در مجامع تحقیقاتی دانشگاهی در جریان است به نام «مبدأ هوشمند». کاری هم به دین خاصی ندارد. بیشترش هم فیزیک است. این نظریه در مقابل نظریه «فرگشت» داروین است. اما طرفداران این نظریه ادعا می‌کنند در مجامع علمی جهان خیلی مظلوم واقع شده‌اند. شما الحمد لله زبان‌دان هستید و انگلیسی خوب بلدید. اگر در این زمینه تحقیقی کنید و چکیده آن را ارایه دهید، حتما حتما بنده هم استفاده می‌کنم. نظر شما درباره «مبدأ هوشمند» چیست؟

💡: پس از همه اینها، مجددا تأکید می‌کنم بنده آمادگی کامل دارم تمامی مطالب پیشین را، دوباره و با حوصله گام به گام همراه شما بیایم تا اندک تردیدی نماند و مطالب کاملا روشن گردد.

خوب می‌دانید که درک و حل هر معادله پیچیده ریاضی، ریشه در عملیات ساده جمع و تفریق دارد.

💡: یک امتیاز و یک فرصت دیگر به شما می‌دهم.

اصلا فرض کنیم که کاملا حق با شماست. دو منظر است و دو جایگاه، آن هم با فاصله وحشتناک.

من از همه داشته‌هایم چشم می‌پوشم.

شما بیایید از صفر تا صد شناخت خود را (و نه باورهایتان را) طبقه بندی شده و منطقی و مستدل بیان کنید.

بنده آمادگی دارم هر سخن خردمندانه شما را پذیرا شوم.

من همه شناختهایم را به کناری گذاشتم، شما اگر در حوزه اندیشه، حرف حسابی دارید بسم الله کاملا بگوشم.

منظر و نگرش شما به هستی و دنیا و انسان چیست؟

تفسیر شماره تلفن درست خداوند

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۳/۲۳-۹:۸:۲۳
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۸/۰۳/۲۳-۹:۹:۲۳
    • کد مطلب:22989
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1416

: سلام و صبح بخیر

از متانت و اظهار سعه صدرشما  لذت بردم .امید است که چنین باشد

وادی خوبی را گشودید .

من بتازگی از جراحی کمر راحت  و این هفته جراحی چشم در پیش دارم .گمان میکنم پس ازفراقت لازم باشد حضورا در خدمت باشم تا دیدار یار باشد فرصت گفتار

یک مطلب را شما درست اشاره کردید شاید ما نسبت به اخوند های این زمان دچار پیش فرض شده باشیم انهم ناشی از عملکرد گذشته وحال خود انها ست که موجب این همه خسارت و نقصان شده اند

و اما بعضی احکام ومطالب با هفتاد من مثنوی بخورد ادم نمیرود گرچه  با زبان اوری سقراط گونه بیان شده باشد.

در میدان عمل و واقعیت ظهور اندیشه ها ورویه ها نمایان تراست

واندیشه فقه در جوامع کنونی بروز نکرده اند واگر حضوری داشته اند داعش بوده است یا حکومت علیه ایران

حال دانشمند ما جناب… هرچه میخواهد فلسفه بگوید وسنگ فقه بسینه بزند . خوب است شماهم یک نمونه از سعادت ورفاه وامنیتی که که فقاهت برای انسان در طول تاریخ خود فراهم اورده باشد بیاورید تادر عرصه عمل ببینیم وقانع شویم نه در قیل وقال مدرسه گمراه چنانکه تا کنون شده ایم وحاصل اینست که  در ان گرفتاریم.

: ارسال کلیپی درباره مضرات موبایل برای ستون فقرات

💡: سلام

امیدوارم مشکلات پزشکی شما به سرعت بهبود پیدا کند.

 و باز هم شما خرم قبراق باشید و ما هم در خدمت شما

💡: به دلایل مختلف که مهمترینش نداشتن زمان است فیلم نگاه نمی‌کنم. اما فرصتی دست داد و کلیپ ارسالی شما را به دقت تماشا کردم.

در نگاه نخست بسیار جالب آمد، است. اگر شما به [کامل] آن دسترسی دارید برایم بفرستید که از شما ممنون خواهم شد.

💡: کلیپ پزشکی درباره مضرات موبایل را هم دیدم

بله این هم مشکل بسیار جدی دوران ماست.

برای پرهیز از درگیر شدن با مضرات حاد موبایل، بنده توصیه می‌کنم میز و صندلی مناسب تهیه کنید بعد هم نسخه دسکتاپ تلگرام را روی کامپیوتر نصب کنید. مطالب تان را در ویرایشگری مثل ورد نایپ کنید و از آن جا به تلگرام کپی کنید.

اگر این کار را بکنید خیلی راحت می‌شوید به خصوص اگر تایپ ده انگشتی هم یاد داشته باشید

من این کار را می‌کنم.

 

💡: با سلام و آرزوی سلامتی

پیام فیلم ارسالی چه بود؟

هدف اصلی سازنده فیلم P K و یا تبلیغ کنندگان آن چه بوده و هست، خدا می‌داند.

بدبینانه‌ترین تفسیر فیلم، این است که هدف آن، انداختن بلدزرِ تخریب به ساختمان تمام ادیان، و شخم زدن هر آن چه به نام دین است، می‌باشد.

طبق این تحلیل است که واکنش‌های منفی از هر دو سو آغاز می‌شود، هم از سوی دارندگان شماره‌های اشتباهی و هم از سوی معرفی کنندگان شماره درست خداوند.

اما خوشبینانه‌ترین تفسیر هم این است که این فیلم می‌خواسته از خدای واقعی و از دین واقعی او دفاع نماید.

بر این اساس، مطلب فیلم اصلا و ابدا تازه نیست و در طول تاریخ بارها و بارها بر آن تأکید مؤکد شده است. در منابع وحی نیز بر این مسئله پافشاری جانانه‌ای شده است.

بر این مطلب سه گواه از سه حوزه می‌آورم.

از کوچکترینش آغاز می‌کنم.

💡: شاهد نخست: دفاع از کدامین دین؟

در مباحث پیشین لینک بحث مهم «کدامین دین» را از سایت «آشتی با خرد» برای شما ارسال کردم. نمی‌دانم نگاهی کردید یا نه.

۱- بنده در سرفصل «ضرورت شفاف سازی دین» از بحث یاد شده در سایت این چنین نوشته‌ام:

از چند منظر ضرورت دارد كه مرزهای دین مورد ادعا در یک تحقیق علمی، شفافیت كامل داشته باشد.

منظر نخست: ضرورت حركتهای جهتدار (تدافعی، تهاجمی و ارشادی)

به باور این بنده آنچه به نام «دین» عرضه شده و می‌شود، در غالب موارد (قریب به اتفاق) قابلیت دفاع عقلانی ندارد؛ از این رو پیش از پرداختن به حركتهای معین و جهتدار (حركتهای تدافعی، تهاجمی و ارشادی)، ضروری است به این پرسش پاسخ داده شود كه:

«كدامین دین قابل دفاع است؟»

اهمیت این امر در حركتهای تدافعی، فوق العاده مهم است؛ زیرا چه بسیار است مواردی كه آتش حملات دین ستیزان را، مزخرفات ادیان باطل تدارك می‌كند، و حتی در دین حق، بسیار اتفاق افتاده است كه نظریات بی اساس برخی نااهلان (در ساحت نظر) و عملكرد بد برخی از خودی‌ها (در ساحت عمل) آن چنان چاقوی دشمن را دسته كرده است كه دفاع از دین را دشوار و احیانا ناممكن می‌نماید.

این بنده هنوز تلخی برخی از مناظرات شبكه‌های ماهواره‌ای را، -‌كه ریشه در این دو امر داشت‌- از یاد نبرده و با تمام وجود حس می‌نمایم.

از این رو به باور این بنده در دفاع از دین، لازم است مرزهای آن، در باور دفاع كننده كاملا مشخص شود، و طرف مقابل نیز ملتزم شود تنها در چهار چوب باورهای دفاع كننده، به نقد مستندات وی بپردازد. هر چند خود این امر نیز از منظرهای مختلفی خالی از مشكل نیست.

برای تأكید بر این امر نباید فراموش كنیم كه بسیاری از جنایتهای دشمنان، همانند كتاب آیات شیطانی سلمان رشدی، ریشه در نسبتهای دروغین و رسوایی دارد كه برخی از مسلمانان جعل و [سنیان] در كتب خود ثبت نموده‌اند؛ بدین خاطر همچنان با پرسشهای بی‌پاسخی روبرو هستیم مانند این كه:

«چرا باید مرز دین را آن چنان بگسترانیم كه نه خود آن را باور داریم و نه امكان دفاع از آن وجود دارد؟»

و «چرا باید دین را به افكار شخصی، یا عملكرد گروهی گره زنیم كه خودی را دچار ضعف و تناقض، و بیگانه را مسلح و مسلط نماید؟»

بنا بر آنچه گذشت پرداختن به شفاف سازی دین، ضرورت فضای حركتهای تدافعی و تهاجمی و ارشادی است و نه حركتهای تفاهمی.

منظر دوم: كدام دین اختلاف آفرین است؟

مسلم است كه زندگی بشر از دیر باز شاهد درگیری‌ها و جنگهای خانمان سوزی بوده است، تا آنجا كه بر اساس وضعیت موجود، تصور آینده‌ای بدون خونریزی، جز با معجزه‌ای شگفت، بسیار دور از انتظار است.

در این میان بسیار اتفاق افتاده است كه دین و یا وابستگان به دین، در یك سوی نزاعها و جدالهای بشری قرار گرفته‌اند. این امر، دست آویزی برای دین‌ستیزان شده است تا در جدالها، انگشت اتهام را به سوی دین نشانه روند.

هر چند به شهادت تاریخ، انگیزه‌ی اكثر جدالها (حتی در صورتی كه ظاهری دینی داشته‌اند) مسایل غیر دینی بوده است، و این امر بی‌اساس بودن این اتهام را روشن می‌سازد، اما در هر صورت جدالهای میان دین‌مداران و دین‌ستیزان نیز قابل انكار نیست.

متأسفانه نزاعهای ساحت عمل، از جمله هوسهای سردمداران، خوراكی برای جدالهایی در ساحت نظر شده است كه از جمله‌ی آنها این اتهام است كه: «دین منشأ اختلاف است».

از این رو كسانی با داعیه‌های تفاهم انسانها و…، در اندیشه‌ی حذف دین از میدان جامعه (در گام نخست، و سپس محو تدریجی كامل آن از همه‌ی عرصه‌ها به عنوان هدف نهایی) به سر می‌برند.

هر چند تردیدی در خوبی تفاهم و بدی جدالهای بی‌منطق وجود ندارد، اما آنچه مهم است تحقیق در این امر است كه:

«تا چه اندازه گناه جدالهای خانمان سوز بر گردن دین است؟»

و اگر چنین است «كدامین دین در جدالهای بشری نقش داشته است؟»

منظر سوم: كدام دین متضاد با عقل است؟

تضاد اجمالی برخی از ادیان (و یا صاحبان آن ادیان) با برخی از مكاتب فكری بشر كاملا مشهود است.

در ساحت نظر، بنیادی‌ترین مستند تخطئه‌ی دین به «تضاد میان عقل و وحی» و به تبع آن «علم‌گرایی و دین‌گرایی» باز می‌گردد.

با بررسی اعتبار این مستند نزد قاضی وجدان، درستی و نادرستی بسیاری از مسایل روشن می‌گردد.

اما واژه‌ی كلیدی به كار رفته در این مستند، دو كلمه‌ی «دین» و «عقل» می‌باشد كه متأسفانه با تعابیر و تعاریف بسیار متفاوت و احیانا متناقض بیان شده است.

نتیجه‌ی نخست این اختلافات، ابهام و ایهام گسترده خود این دو واژه است، و برداشت نهایی آن، ذهنیتهای آشفته، مه آلود، غیر قاطع و احیانا غیر قابل قبول است. از این رو ضروری است كه از این دو واژه ابهام زدایی شود.

منظر چهارم: پرداخت هزینه‌های سنگین برای كدام دین؟

دفاع از دین به معنی عام آن (با توجه به بطلان بسیاری از مصادیق آن)، مستلزم پرداخت هزینه‌های سنگین علمی و عملی است.

این در حالی است كه ضرورتی برای طرح این واژه، با شمول و عموم این چنینی وجود ندارد تا به پرداخت هزینه‌های سنگین و یا غیر قابل پرداخت دچار شویم. از این رو مشخص كردن مفهوم این واژه از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

جان كلام این كه حاصل نگرش از منظرهای یاد شده، ضرورت پاسخ به پرسشهای زیر است:

1ـ «كدامین دین قابل دفاع است؟»

2ـ «تا چه اندازه گناه جدالهای خانمان سوز بر گردن دین است؟»

و اگر چنین است:

3ـ «كدامین دین در جدالهای بشری نقش منفی داشته است؟»

4ـ «دو واژه‌ی دین و عقل در نزاع دین گرایان و عقل گرایان چه مفهومی دارند؟»

این بنده به عنوان یك اصل موضوعی، واژه‌ی «عقل» را در این نوشتار به مفهوم «روشنگر حقایق و واقعیتها» به كار می‌برم. اثبات این اصل موضوعی و مستندات این كاربرد در بحث «عقل‌شناسی» از مباحث «دستگاه شناخت» خواهد آمد. انشاءالله.

آنچه هدف این بخش است تعیین مرز «دینِ» به كار برده شده در باور نویسنده‌ی نوشتار است….

لینک:

aashtee.org/page/Section.aspx?n=1414-39-

مطلب فوق که از سایت «آشتی با خرد» نقل کردیم، در واقع ضرورت پیدا کردن شماره واقعی خدا در میان شماره‌های اشتباهی را بیان می‌کند.

💡: شاهد دوم: ما پیش از شما این خدا را میرانده‌ایم!

یکی از علماء بزرگوار مشهد نقل فرمود کسی تلفنی تماس گرفت که ما دو نفر هستیم و پرسشی داریم، می‌خواهیم خدمت برسیم. گفتم مثلا دو سه روز دیگر وقت دارم، بفرمایید. گفتند ما مسافریم و امروز می‌رویم، می‌خواهید وقت بدهید، می‌خواهید وقت ندهید. همان موقع وقت دادم و آمدند دو جوان بودند یکی از آنها این چنین شروع به سخن کرد که ما دو نفر خدا را میرانده‌ایم! و….

من هم کاملا گوش کردم تا حرفهایشان تمام شود.

بعد از آن به آنها گفتم شما احتمال بدهید این خدایی که شما تازه آن را میرانده‌اید، ما بسیار پیشتر از شما آن را میرانده باشیم!

بعد هم توضیح دادم که این خدایی که شما تصور کرده‌اید، ما اصلا خدا نمی‌دانیم که او را بمیرانیم.

خدای که ما شناخته‌ایم این چنین و این چنان است…

این هم شکلی تبیین شماره اشتباهی خداست.

💡: شاهد سوم: تنها یک فرقه از  ۷3 فرقه نجات می‌یابند!

شماره اشتباهی خدا آن چنان مهم است که ۱۴۰۰ سال پیش، بارها و بارها توسط پیامبر صلی الله علیه و آله و اوصیاء آن حضرت به شدت مورد هشدار قرار داده شده است.

در اینجا تنها به یک نمونه آن اشاره می‌کنم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

امت حضرت موسی ۷۱ فرقه شدند، همه آنها هلاک شدند و تنها یک فرقه نجات یافتند (شما بخوانید ۷۰ شماره خدا اشتباهی بود و تنها یک شماره واقعی بود).

امت حضرت عیسی ۷۲ فرقه شدند، همه آنها هلاک شدند و تنها یک فرقه نجات یافتند (شما بخوانید ۷۱ شماره خدا اشتباهی بود و تنها یک شماره واقعی بود).

امت من ۷۳ فرقه می‌شوند، همه آنها هلاک می‌شوند و تنها یک فرقه نجات می‌یابند (شما بخوانید ۷۲ شماره اشتباهی خدا را می‌دهند و تنها یک شماره واقعی وجود دارد).

این ۷۳ فرقه، تنها مربوط به اسلام است، حالا شما سایر ادیان و مکاتب را هم که بیفزایید تعداد شماره‌های اشتباهی خدا سر به فلک می‌زند.

جالب هم این است که خود فرستادگان الهی، نخستین کسانی هستند که دغدغه دارند مبادا کسی شماره اشتباهی خدا را به مردم قالب کند.

این مسئله به کمال و تمام، حداقل ۱۴۰۰ سال پیش، البته با عمق بسیاری و زوایای متنوعی بیان شده است و اصلا و ابدا چیز تازه‌ای نیست.

این هم سه شاهد بر این که پیام فیلم یاد شده، اصلا مطلب تازه‌ای نیست.

چرا شماره تلفن درست خدا فراموش شده است؟

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۳/۲۳-۹:۸:۲۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۸/۰۳/۲۳-۹:۲۱:۴۳
    • کد مطلب:22990
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1493

💡: حاصل دغدغه پیدا کردن شماره درست خدا چیست؟

معلوم است که هر کسی یک شماره درست دارد و ممکن است بینهایت شماره نادرست به او نسبت دهند.

این شبیه همانی است که گفته می‌شود بین دو نقطه تنها و تنها یک خط راست وجود دارد و بی‌نهایت خط کج.

اما مَثَل دقیق‌تر آن، این است که به هدف خوردن تیر، تنها یک صورت دارد، اما خطای آن بی‌نهایت است.

پس تعبیر به شماره اشتباهی، تعبیر درستی نیست، واقعیت آن است که بی‌نهایت شماره‌های اشتباهی برای خدا وجود دارد.

حالا چه باید کرد؟

حاصل این دغدغه مقدس این است که آستین جستجو را بالا زده و کمر تحقیق را محکم بسته و چراغ خرد را بر دست گرفته و به دنبال همان شماره واقعی خدا برگردیم.

اما یک برداشت بسیار مهم دیگر هم وجود دارد و آن این که تکلیف پلورالیسم چه می‌شود؟ تکلیف تکثرگرایی چه می‌شود؟ با جامعه چند صدایی چه باید کرد؟!

پس دو مسئله نرخ شاه عباسی پیدا کرد، یکی ضرورت تحقیق و دیگری بطلان تکثرگرایی. تفصیلش باشد برای جای خودش.

حالا از این دو مسئله که گذشتیم و شماره واقعی خدا را پیدا کردیم، بعدش چه می‌شود؟

خوب معلوم است دیگر، بعدش دو تا مسئله دیگر پیدا می‌شود یکی نفی تمامی شماره‌های اشتباهی و طرد مدعیان دورغین.

دومیش هم چسبیدن به شماره واقعی خدا و تماس با خدا و گوش دادن به پیام خدا و دل سپردن به او و فرمان‌هایش.

تجسم این دو مسئله در مرحله دل و احساس، همان تبری و تولی است که در اسلام مطرح شده است.

بعد از مرحله دل و احساس، نوبت می‌رسد به آثار عملی این دو مسئله که خودش داستانی مفصل دارد و از همه آنها می‌گذریم و تنها به یکی از آنها اشاره می‌کنیم

خوب عده‌ای که اتفاقا کم هم نیستند، به مردم شماره اشتباهی داده‌اند، هم به خدا خیانت کردند و هم به خلایق خدا.

باید یک فکری هم برای اینها کرد، اینهایی که سردمداران شماره اشتباهی هستند، اینهایی که مردم را تحمیق کردند و اینهایی که…

ضروری‌ترین و نخستین کار درباره این افراد، افشاگری است، افشاگری که هم خون می‌خواهد و هم مال و هم تلاش.

این، همان جهاد است که در اسلام مطرح شده است.

اینجاست که صلح و جنگ رقم می‌خورد، صلحش با خدای شماره درست، جنگش هم با سردمداران شماره‌های اشتباهی.

💡: داد و بیدادهای فاطمیه و عاشورا برای فریاد شماره اشتباهی خداست

تمام هدف غاصبان خلافت مولا علی علیه السلام برای نابودی شماره درست خدا بود. (علی مع الحق و الحق مع علی.)

خود غصب خلافت هم، یکی از دانه درشتهای شماره اشتباهی خدا بود.

بعد هم که فاطمه سلام الله علیها دست به مقاومت زد و دشمن از افشاگری‌ها او هراسان شد، آن فاجعه‌های وحشتناک تاریخ رقم خورد.

اصلا فاطمیه برای زنده نگهداشتن همین قضایاست، یعنی برای افشای بزرگترین تقلب در شماره خدا.

بعدش هم عاشوا باز هم دعوا سر همین شماره قلابی بود.

و این رشته همچنان سر دراز دارد، تا ظهور امام زمان که دیگر قرار است ورق برگردد و برای همیشه شماره درست خدا تثبیت گردد.

این مطلبی که گفتیم تنها یکی از رازهای فاطمیه، عاشورا و ظهور است و هنوز هم خبرهای دیگری هست که فعلا کاری به کارشان نداریم.

این هم پایان تفسیر فیلم با قضاوت خوشبینانه و تتمیم و تکمیل آن.

بگذریم.

💡: چرا بحث شماره درست خدا دیر کشف شد؟

گفتیم بحث شماره اشتباهی خداوند، هرگز بحث تازه‌ای نیست، بلکه بالاترین دغدغه پیامبران و اوصیاء آنها همین است. حدیث ۷۳ فرقه، تنها یک مستند از آنهاست.

همچنین گفتیم که همه در این مسئله اشتراک داریم.

پرسشی که مطرح است این است که چرا این پیام (شماره اشتباهی خدا) از مثلا حدیث ۷۳ فرقه دریافت نشده است، اما از یک فیلم این چنین دریافت شده است؟

ممکن است که مطرح کردن فیلم شماره اشتباهی خدا، تنها برای تسویه حساب با دین باشد و نه حمایت از خدای شماره درست.

این را می‌شود از روی مصادیقی که برای شماره نادرست خدا معرفی می‌کنند، تشخیص دارد که غرض و مرضی در کار است، یا نه، دنبال درک یک واقعیت هستیم و در واقع می‌خواهیم به حمایت از خدا بپردازیم.

این احتمال اول در این که چرا تا کنون بحث شماره درست خدا کشف نشده است.

احتمال دوم را با یک مثل بیان می‌کنیم و می‌گذریم.

از قدیم گفته‌اند «مرغ همسایه غاز است» است. خوب بعضی تا یک آیه و حدیث برایشان می‌خوانی، حالشان بهم می‌خورد، اما اگر یک هزارم همان محتوای آیه و حدیث را دیگران بگویند، چه به‌به‌ها و چه‌چه‌ها که نمی‌کنند!

احتمال سوم هم این است که دستگاه هاضمه اندیشه ما خراب است.

توضیح این که بدن سالم نیازهای خودش را به شکل طبیعی از تغذیه سالم به دست می‌آورد.

اما وقتی دستگاه هاضمه مشکل پیدا کرد و بدن نتوانست نیازهای خودش را از غذا تأمین کند، به ناچار می‌روند سراغ آمپول و سرم و…

هاضمه دستگاه اندیشه، خرد است، خرد، هر حکمتی را ببیند بلافاصله جذبش می‌کند.

اما دستگاه هاضمه بعضی‌ها، یعنی گیرایی خردشان، دچار مشکل شده است.

از این رو برای این اشخاص، تا زبان خرد را به زبان احساس ترجمه نکنی، اصلا مطلب را نمی‌گیرند.

این هم احتمال سوم در این که چرا تا کنون بحث شماره درست خدا کشف نشده است.

با این اشاره کوتاه به نقدی جدی در حوزه عقلانیت تلفزیون و سینما، بگذریم.

💡: یافتن شماره درست خدا که هدف مشترک همه انسانهاست، پس تفاوت در کجاست؟

خوب معلوم است که پیام فیلم، مورد تأیید شما هم هست. پس هر دوی ما در این امر مشترک هستیم.

پس تفاوت در چیست؟

نخستین چیزی که موجب تفاوتها می‌گردد این است که من و شما برای شناخت شماره درست خدا چه کرده‌ایم؟ اصلا کوچکترین تکانی به خودمان داده‌ایم و یا این که…؟

و اگر واقعا شماره حقیقی خدا را پیدا کرده‌ایم، آیا تماسی با او داشته‌ایم یا نه؟

آیا پیامی از خدا دریافت کرده‌ایم یا نه؟

و اگر پیامی دریافت کرده‌ایم آیا به پیامهای او ترتیب اثری داده‌ایم یا نه؟

پاسخ عقلانی به شماره درست خدا، مترتب ساختن تمامی آثار و لوازم شماره درست و شماره اشتباهی است.

اگر پیام را گرفتیم، اما زدیم زیر آثارش، این دیگر می‌شود تبعیض در عقلانیت، می‌شود آپارتاید در خردورزی، یا به همان عبارت عامیانه یک بام و چند هوا!

آیا شماره درست خدا «کلمة حق یراد به الباطل» (کلمه حقی است که در پس آن باطلی اراده شده است؟) یا این که شماره درست، کلمه حقی است که واقعا هم می‌خواهیم به آن ملتزم شویم؟!

💡:

این جاست که یک پرسش دیگر از روشنفکران داریم و آن این که:

آیا روشنفکران اصلا شماره درستی برای خدا قائل هستند؟

روشنفکران چه تلاشی برای پیدا کردن شماره درست خدا و معرفی آن کرده‌اند؟!

سهم روشنفکران در دامن زدن به شماره اشتباهی خدا چقدر است؟

آیا سیاه نمایی‌هایی که در پستهای شما شاهد بودیم مصداق تقلب در شماره درست خدا نیست؟

💡: اگر اندکی بیندیشید همین پست اخیر شما، هم فرار از شماره درست خداست و هم اصرار بر آدرس غلط.

اما فرار از شماره درست، این جمله شماست که فرمودید:

«اما بعضی احکام ومطالب با هفتاد من مثنوی بخورد ادم نمیرود گرچه  با زبان اوری سقراط گونه بیان شده باشد…»

اما اصرار بر آدرس غلط هم این جمله شما که فرمودید:

«حال دانشمند ما جناب… هرچه میخواهد فلسفه بگوید وسنگ فقه بسینه بزند . خوب است شماهم یک نمونه از سعادت ورفاه وامنیتی که که فقاهت برای انسان در طول تاریخ خود فراهم اورده باشد بیاورید تادر عرصه عمل ببینیم وقانع شویم نه در قیل وقال مدرسه گمراه چنانکه تا کنون شده ایم وحاصل اینست که  در ان گرفتاریم.»

💡: خب با این پرسش اخیر پرسش‌های ما از شما شد سه تا.

۱- آیا احترام به عقیده دیگران شامل مخالفین روشنفکران هم می‌شود؟

۲- نظر روشنفکران درباره «مبدأ هوشمند» چیست؟

۳- آیا روشنفکران برای خود مسئولیت و نقشی در پیدا کردن و نشان دادن «شماره درست خدا» قائلند؟

در انتظار پاسخ‌های روشنگرانه شما

: مطلب مفصل بود وجراحی جشم مانع از بهره بردن شد نور موبایل اذیتم میکند در اولین فرصت تلگرامی در خدمت خواهم بود.

: سلام واحترام

فرصت شد بدقت مطالب ارسالی شمارا خواندم قبل از آنکه محتوی جلب نظر کند شکل شیفتگی برانگیخت نگارش زیبا و استادانه بود

و اما حاصل این مطالعه برای من این شد که :

جنگ هفتاد دو ملت همه را عذر بنه

چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

70 فرقه موسی و 71فرقه عیسی و 72فرقه  محمد وهمه ملل ونحل از بدو تاریخ تا کنون خطا رفتند، فقط شیعیان درست دیدند آنهم نه همه شان که خود هفتاد وچند فرقه هستند بلکه گروه کوچکی به سردمداری…، حاشا بکرم خدا که تمامی مخلوقاتش از ابتدا تا انتها مستحق عذاب باشند  نجس باشند و… و قلیلی بسیار معدود مستجق مرحمت

بگذریم و اجازه دهید شماره درست را از امام زمان بگیریم که کسی قابل اعتماد نیست .

و اما سئوالات شما من نماینده روشنفکران نیستم نظرا خودم را عنوان میکنم

1_ احترام همه انسان ها واحترام عقایدشان لازم وضرورت است تا آنجا که احترام دیگران را حفظ کنندlive  and let  live [زندگی کن و بگذار زندگی کنی]

شعار خوبی است زندگی کن وبگذاريم دیگران هم زندگی کنند

2_روشنفکران تا آنجا که من میدانم نظرات بسیار متفاوتی در مورد هستی ومبدا و منشا آن داده اند از خدا باوری تا انکار مطلق من هم دامن از این بحث برچیده ام ، اگر از خود من سئوال داری من بدور از ریا و فریب وتظاهرات خدا را دیده ام درآغوش کشیده ام عشق ورزیده ام ومیورزم و کسی را در این حریم (من و او) راهی نیست.

3_تاجائیکه به من وحلقه اطراف من مربوط میشود درد دین و ایمان وبهشت و دوزخ و… نداریم درد نان و آب  حق وحقوق و… مردم راداشته و داریم که تا کنون گند زدیم به دین و دنیای مردم وخسرتالدنیا وآخرت شدیم فقط برای عزیزمان روحانی این دیار آبی بجوی کردیم ونان به صندوق و نسیب ما آن شد که میدانی.

و واما روشنفکران لائیک وتکنوکرات ها و مبارزان راه آزادی و آسایش  مردم در دنیا چه کردند گرچه عذاب ودرد رنج زیادی را متحمل شدند که عمدتا از جانب روحانیون فرق مختلف بود اما دست آورد های زیادی هم داشته اند وبزرگترینش رهایی از حکومت کلیسا امروزه جامعه های اروپایی گرچه اشکالات ومشکلات زیادی دارند اما هزاران بار بهتر وانسانی تر از جوامع اسلامی هستند گرچه روشنفکران  زیادی بوسه بر چوبه دار زدند وگردن به تیغ گیوتین دادند تا کروی بودن زمین را ثابت کردند و اریکه خدای  اسقف را به زمین کشیدند امید آنکه این موهبت نسیب دیگران هم بشود بهرحال روشنفکران نمونه قابل ارائه دارند اما پرونده روحانیت نه تنها خالی از نمونه مطلوب است که سراسری داغ درفش وعذاب وشکنجه است که اوجش را در حال تجربه هستیم در خاور میانه بطور عام ودر حکومت اسلامی داعش بطور خاص که خود را مظهر اسلام محمد میدانند وآنچنان باور دارند که سر از پا نمیشناسند وجان در راه مقصود معبود میدهند همه با استناد به آیات قرآن  وفرهاد الله اکبر به میدان میشتابد. در پایان بد نیست استدلال های فلسقی واندیشمندانه ملا هادی سبزواری راهم  در مورد عکاسی ببینی که همیشه فلسفه وسفسطه با واقعیت موجود جفت وجور نمود

سرحال و قبراق باشید با آدب سلام خدمت…

: آورده اند که ناصرالدین شاه در سفر به خراسان، بر سر راه مشهد، در سبزوار اتراق کرد و در این شهر به دیدن فیلسوف و حکیم بزرگ آن عصر ، حاج ملاهادی سبزواری، رفت و با او به گفت و گو نشست. در پایان نیز از حکیم درخواست کرد اجازه دهد عکاس باشی دربار که همراه همایونی بود، از او عکسی بگیرد.

فیلسوف بزرگ که تاکنون ازعکاسی چیزی نشنیده و ندیده بود، پرسید : ماهیت عکس چیست؟ توضیح دادند که سایه ای است از شخص یا چیزی که بر روی کاغذی می افتد و باقی می ماند. حکیم سبزواری منکر هر گونه امکان پذیری عکس برداری شد و گفت آنچه شما می گویید منطقا" و عقلا" محال است، زیرا ما آنچه که در فلسفه خواندیم و می دانیم وجود ظِلّ (سایه) قائم به وجود ذی ظِلّ (صاحب سایه) است.

یعنی سایه تا وقتی هست که صاحب سایه باشد و به محض ازاله و از بین رفتن صاحب سایه، سایه از بین می رود. امکان ندارد "صورت جوهری" از اصل ماهیت آن جدا شود و به گونه ای "عرض وارانه" بر روی فیلم عکاسی ظاهر شود. به تعبیر دیگر عرض قایم به جوهر است. چرا که بنا بر مبانی حکمت مشاء ، انتقال و جابه جایی "اعراض" ، مستقل و منفک از "جوهر" جسمانی و موضوعی که محل عروض و اتکاء آن است ، محال و ممتنع عقلی است .

فیلسوف متفکر ما (جناب حاج ملا هادی سبزواری) به این نتیجه رسید که عکس گرفتن محال است و هر چه که دیگران در باره عکس گفته و شنیده اند وهم و خیال و اشتباه است ، شاه و همراهان درماندند و از پس قانع کردن حکیم برنیامدند، اما اصرار کردند که ایشان این بحث های منطقی و عقلی را کنار بگذارد و اجازه دهد عکاس باشی از ایشان عکسی بگیرد.

حکیم پذیرفت و روبروی دوربین عکاس باشی نشست و اکنون تنها تصویری که از ایشان باقی مانده، همان عکسی است که ایشان وجود {جابجایی عرض را بدون صاحب عرض (جوهر)} آن را منطقا" و عقلا" محال می دانست!

💡: با سلام و آرزوی سلامتی

خوشبینانه‌ترین پیام کلیپ ارسالی این بود که: باید دنبال شماره درست خدا بود

گفتیم شکل کلی این پیام، درد همه بوده و هست و خواهد بود

اما جنابعالی تا کنون آن را ندیده‌اید و تازه به چشم‌تان آمده است

آن چه هم در این باره بیان شد، اشاره به مستنداتی بود برای وجود این پیام از قرن‌ها پیش از این

اما تطبیق این پیام کلی بر مصادیقش، نه مقامش بود و نه مجالش

تا نتیجه دلخواسته شما حاصل آید

عینک سیاست است که فکر شما را چون آش قلمکار کرده است و به این سرعت پیام کلی را مصداقی کردید و نتیجه دلخواسته را گرفتید.

اگر روال سخن از پیرایه‌ها پاک گردد، نوبت به تطبیق آن هم خواهد رسید. انشاء الله

ممکن است قلم‌کاری آش، شکم را سامان دهد، اما مسلم بدانید که قلم کاری سخن، اندیشه را بی‌سامان کند

💡: نشان فکر بی‌سامان هم هویداست

از یک طرف پیام کلیپ را می‌پذیرید که خداوند تنها یک شماره درست دارد و بقیه شرکتهای جعلی و مدیران شیاد

از یک طرف طعنه می‌زنید که:

«همه ملل ونحل از بدو تاریخ تا کنون خطا رفتند، فقط شیعیان درست دیدند آنهم نه همه شان که خود هفتاد وچند فرقه هستند بلکه گروه کوچکی به سردمداری…»

این تناقض گویی، حاصل همان شله قلم کاری است که از شکم به اندیشه سرایت کرده است.

💡: فرمودید:

«حاشا بکرم خدا که تمامی مخلوقاتش از ابتدا تا انتها مستحق عذاب باشند  نجس باشند و…»

در این باره پیش از این بحث کافر به تفصیل برای شما ارسال شد.

خوب است دست از شعار برداشته و نقد خردورزانه بزنید که صد البته در خدمت شما هستیم

پیداست که با شعار چیزی درست نمی‌شود و شعار نشانه اندیشمندی نیست

💡: پس به تعبیر خودتان به صراحت اعلام موضع کنید که شماره درست خداوند چند تاست؟

بعد از اعلام موضع شما، نوبت به این می‌رسد که ضابطه درستی و نادرستی شماره خدا کدام است؟

مسلم بدانید ریشه که سامان یافت، به تدریج شاخه‌ها هم سامان می‌یابد.

💡: اما پاسخ شما به پرسش نخست که فرمودید:

«احترام همه انسان ها واحترام عقایدشان لازم وضرورت است تا آنجا که احترام دیگران را حفظ کنند»

از شما می‌پرسم واقعا اگر داعش هزاران کیلومتر دورتر از شما باشد و اصلا و ابدا هم دستش به شما نرسد، شما آنها را انسان می‌دانید و احترام به عقایدشان را لازم و ضروری می‌دانید؟!

بنده امثال داعش را انسان نمی‌دانم، تا چه رسد به این که به عقایدشان احترام بگذارم!

یک قدم عقب‌تر می‌روم، هسته فکری داعش (یعنی افکار ابن تیمیه) پیش از این که عملیاتی شود و پیش از این که به احدی تعرض کنند، مورد احترام شماست؟!

💡: از همه اینها می‌گذرم و قضیه را کاملا شخصی می‌کنم.

بنده در طول عمر خودم، کوچکترین احترامی از روشنفکران ندیده‌ام، با این که جرمی جز آموختن و اندیشیدن و تدوین نداشته‌ام.

طلبگی من هنوز آغاز نشده بود که با این پیام تمسخر آمیز… نواخته شدم: «به به کم الله»

اصلا جای دور نمی‌رویم، همین ادبیات خودتان در گفتمان فیما بین را مروری دوباره کنید.

نظر شخصی من این است که مباحث علمی، تا جای ممکن، با ادب و ادبیاتِ تفهیم و تفاهمی برقرار شود (شاهد نقد و حاضرش دیگر گفتمان‌هایی که هم اکنون میان بنده و دیگران در جریان است)

اما با این همه، آن چه از شما مشاهده کردم با شعارهایتان در تناقض آشکار است.

باور کنید شعار شما در احترام به عقیده دیگران، با عملکرد شما کاملا متناقض است.

عملکرد شما، پاسخ معکوس به پرسش نخست بنده داده است.

همین گفتمان را بدهید به یک نفر دیگر تا ناشناخته قضاوت کند.

بنده این کار را کردم، گفتمان خودم با شما را به چند نفر دیگر ارایه کردم از جمله دانشجوی درسخوان و دغدغه داری که اتفاقا هم فکر با بنده هم نیست. قضاوتی دیگر کردند!

💡: اما درباره پرسش دوم فرمود:

«من بدور از ریا و فریب وتظاهرات خدا را دیده ام درآغوش کشیده ام عشق ورزیده ام ومیورزم و کسی را در این حریم (من و او) راهی نیست»

من صمیمانه به شما تبریک می‌گویم

این، همان فطرت الهی است که در نهاد و سرشت تک تک انسان‌ها هست

و این، یکی از مهم‌ترین راه‌های شناخت شماره درست خداست و…

گوارایتان باد

💡: اگر چه شما شهامت اعتراف به مشترکات را ندارید، اما انشاء الله چشم دیدن مشترکات را که دارید

در مباحث پیشین روشن شد که من و شما بر اصل خردورزی اشتراک نظر داریم.

این نقطه جدید، یعنی «دیدن خدا به چشم دل و در آغوش جان کشیدنش و عشق ورزیدنش» که دین همه [اینها] را در یک کلمه «فطرت» خلاصه می‌کند، این نقطه، اشتراک دوم ما و شماست.

💡: اما در ادامه این نقطه مشترک، سخن بر سر این است که آیا میان این یافته مقدس شما از یک سو، و دانش و خرد از سوی دیگر رابطه‌ای هست یا نه؟

مسلما یافته شما، غیر علمی و غیر عقلانی نیست، پس باید تبیین شود

آیا این تبیین نمی‌تواند نقطه مشترک سومی برای تفاهم میان من و شما نه، برای تفاهم میان همه انسان‌ها قرار گیرد؟!

💡: برای همین هم گفتم زحمتی به خود داده در زمینه «مبدأ هوشمند» تحقیق کنید.

نخستین هدفم این بود که بدانید علم چندان بی طرف نیست، یعنی اصلا بی طرف نیست، بد جوری هم نامرد است.

هدف دوم من هم این بود که دانشی بیفزایید

و هدف سوم این که میان یافته شما (فطرت) و علم و خرد پلی بزنیم و بعد بر اساس این پل، سایر ساختمان اندیشه را بالا بریم.

از این رو مؤکدانه اما متواضعانه از شما تقاضا می‌کنم که زحمت بکشید و در این باره تحقیق کنید و آن را به اشتراک بگذارید

قطعا به اشتراک گذاشتن شما، بهار سبز اندیشه را نوید خواهد داد و خشت محکمی برای ساختمان تفاهم میان انسان‌ها بنیاد خواهد نهاد.

پس لطفا رنج تحقیق را بر خود هموار سازید.

باور کنید که این هم، در ادامه‌ی همان «خدا دیدن و عشق ورزیدن به اوست» و باور کنید که این هم، همان جستجوی شماره درست خداست

💡: اما پاسخ شما به پرسش سوم، واقعا مصداق شماره نادرست و آدرس غلط است.

اصلا گور همه، چه کار به دیگران داریم؟! فعلا من و شما هستیم فقط!

شما به شخصه چه کاری برای شماره درست خدا کرده‌اید؟!

خوب دغدغه‌مند خلق هم که هستید!

آیا این خدمت به خلق نیست که شخص شما، مردم را، کودکان اندیشه را، بیگانگان از اندیشه را، و…، با شماره درست خدا آشنا کنید؟! همان خدایی که به چشم دل دیده‌اید و در آغوش جان کشیده‌اید و به آن عشق می‌ورزید!

بر ورق به ورق پرونده خودتان با اندیشه درنگ کنید

بروید سراغ روشنفکر سمت راستی، بروید سراغ روشنفکر سمت چپی، بروید سراغ روشنفکر جلویی روشنفکر عقبی، چند گام برای یافتن و یاباندن شماره درست خدا می‌یابید؟!

💡: مخلصانه می‌گویم و متواضعانه خواهشم می‌کنم که آدرس غلط بس است، از حد کفایت هم گذشته است اصلا مهوع شده است!

همه جا آدرس غلط خداست، چپی و راستی، مذهبی و ملی، غربی و شرقی، دانشگاهی و حوزوی، ریش‌دار و کرواتی و…

اصلا عالم پرِ پر است از آدرس غلط

باور کنید ترک عادت موجب مرض نیست، بلکه خود عادت عین مرض است، اما ترک آن آغاز فرایند سلامتی!

بنده به خیال خودم دنبال شماره درست هستم که بیابم و اگر خواهانی بود بیابانم

بیایید با هم دست در دست هم بگذاریم، به سوی تحقیق شماره درست خدا برویم و خلایق را با آن آشنا کنیم.

💡: گور پدر همه، گور پدر…

زنده باد خرد، پاینده باد خردورزی، سبز باد اندیشه، گوارا باد شناخت

و هزاران هزار گوارا شناخت خدا

ای کاش چشم را از همه، و از همه‌ی پیشینه‌ها، بپیرائیم و با خرد، سرمایه گذاری مشترک نماییم.

اگر به توشه آخرت نمی‌اندیشیم که باید اندیشه نماییم، لااقل با سرمایه گذاری مشترک خرد، برگ سبزی از انسانیتمان به جا گذاریم.

با زنده سازی خرد، و فراگیر ساختن آن، دلهای انسانها را به یکدیگر نزدیک نماییم.

بگذار در میان این همه فریاد جدایی (آدرس غلط) یک صدا هم، وصل خردمندانه انسان‌ها را فریاد کند.

💡: این هم حاصل استراحت صبح جمعه‌ی ما

خداوند پشت و پناهتان

: ارسال یک کلیپ درباره شایعه

💡: سلام

کلیپ شما رو دیدم

جالب بود یک واقعیت تلخ اجتماعی رو به خوبی ملموس کرده بود

متأسفانه شایعه و ذهنیت غلط در همه حوزه‌ها مصداق داره از مسائل اجتماعی بگیر با مسائل علمی و فرهنگی و مذهبی و…

💡: این که چیزی ننوشتم انشاء‌الله حمل بر بی اعتنایی نشه

شلوغی کارها همیشه باعث شرمندگی بنده میشه

💡: حقیر هم در این زمینه مطلبی نوشتم با عنوان

«آسيب شناسی ارسال و دريافت پيام»  از مقاله «نظریه عقلانیت فراگیر»  

: سلام

هر دم نو غمی اید به مبارک بادم

مجبور بعمل فتق وچشم راست شده ام

بای ببینم با اینها چه میکنم

💡: امیدوارم سلامتی کامل خود را باز یابید و در خدمت شما باشیم

: چنین باد

💡: سلام علیکم

انشاء الله مشکلات پزشکی شما به خوبی برطرف شده باشد

از سلامتی خودتان خبردارم کنید خوشحال میشوم

: متشکرم

بحمدالله خیلی بهترم ودر انتظار عمل چشم راست هستم که بعد از تعطیلات نوروز خواهد بود

 

[متأسفانه این گفتمان از طرف دوست‌مان قطع شد و ادامه نیافت. با این که ایشان پرسش‌هایی مطرح کرده بود که هنوز پاسخ آن داده نشده است.]

  • نظر خوانندگان
روح الله۱۳۹۹/۱۱/۳۰-۲:۳۶:۴۵
با سلام
لطفا بفرمایید چرا کسانی که چنین بهشتی را برای ما توصیف می کنند خودشان یا آقازاده های محترمشان بهشت کانادا را انتخاب میکنند و با پولهای ملت در آنجا به عشق و کیف مشغولند؟
با سپاس
پاسخ‌ها
  • نظر شما