💡: بدین ترتیب پرونده نسیهها بسته شد و فصل جدیدی را میگشاییم.
💡: تأکید بر یک نکته ضروری:
مسلما پاسخ هر سخن منقول که شما ارسال کنید به دلیل ادب و ادبیاتش، خالی از حواشی نیست.
از این رو از بقیه منقولات شما و لینکهای ارسالی، چشم پوشی کرده تا دچار حواشی اجتناب ناپذیر نشویم.
در آینده نیز اگر با منقولاتی این چنین سر و کار نداشته باشیم و تنها پرسش مستقیم شخص شما مطرح شود، مسلما شاهد مباحث جدیتر همراه با صرفه جویی در زمان و سرعت در نتیجه گیری خواهیم بود.
💡: موضوعات پراکندهای که از نخستین تماس جنابعالی مطرح شده عبارتند از: معیار کرامت انسانی و ارزش انسان در اسلام، حقوق انسان در اسلام، آزادی عقیده و اندیشه در اسلام، برابری مسلمان و کافر در اسلام، برابری مرد و زن در اسلام، برابری آزاد و برده در اسلام، نجاست کافر در اسلام، جهنمی بودن کافر، ناقص بودن زن در همه جهات، خصومت و نفرت خداوند نسبت به تمام انسانها به جز اقلیت شیعه، قتل مرتد، اجبار میان قتل شمشیر و اسلام و جزیه، تحریف قرآن، سکس با کنیز، ازدواج با دختر بچه، تفخیذ
💡: دو نکته مهم. پیش از هر چیزی دو نکته مهم باید مورد توجه قرار گیرد:
۱ـ آیا مباحث یاد شده تنها در نگاه دینی قابل بررسی و تحقیق هست یا امکان بررسی فرادینی دارد؟
۲ـ آیا میان مباحث یاد شده رابطه منطقی وجود دارد یا خیر؟
💡: اما در رابطه با نکته نخست: کم لطفی بزرگی که توسط محققین و فرهیختگان شده، این است که تنها اسلام را بر کسی متهم نشانده و همه مسایل یاد شده را در قالب نظر و موضع اسلام مورد پرسش قرار دادهاند.
در حالی که عمده مسایل، وجهه فرادینی نیز دارند.
بنا بر این شایسته است محققین غیر مسلمان نیز این مسایل را مستقلا مطرح کرده و ابهامات آن پاسخ دهند.
بلکه به حسب ترتیب منطقی، بایسته اکید است پیش از پرداختن به نگاه دینی در این مسایل، آنها با نگاه فرادینی بررسی و تحقیق شود.
بنا بر این ما نیز از نگاه فرادینی آغاز میکنیم.
💡: اما رابطه منطقی میان مباحث یاد شده:
پایه و اساس عمده موضوعات مطرح شده، انسان است.
مسلم بدون تعریف انسان، سخن گفتن از حقوق بشر، غیر محققانه است.
بنا بر این، نخستین موضوع تحقیق باید تعریف خود انسان باشد.
پس از روشن شدن تعریف انسان، نوبت به حقوق او میرسد، رشته حقوق در علوم انسانی اینجا متولد میگردد.
آزادی به عنوان نخستین حق انسان، مطرح شده است، تمامی حوزههای آزادی انسان در این جا تعریف میشود.
تداخل آزادی افراد، موجب هرج و مرج میشود، پس نیاز به ضابطه و قانون آشکار میشود، مباحث قانونی از این نقطه منشعب میگردد.
به دنبال ضرورت قانون، بحث پشتوانه قانون مطرح میشود که همان اجرائیات است، مباحث مربوط به جبر و خشونت در این مرحله متولد مییابد.
💡: این بیان بسیار کوتاه، روشن ساخت که «مادرِ» همه مباحث یاد شده و همه شاخههای علوم انسانی، همچون روانشناسی و جامعه شناسی و…، تعریف خود انسان است
💡: از این رو نخست وارد این بحث میشویم که کدام انسان موضوع مسایل و احکام فردی و اجتماعی است؟
اگر تفسیر ما از انسان، انسان غریزهمحور باشد، انسان طلبکار است و آزادی حق اوست، حقی که مصونیت آفرین است.
اما اگر تفسیر ما از انسان، انسان خردمحور باشد، انسان در مقابل خرد، مسئول است و ویژگی او، اختیار است نه آزادی. ویژگی اختیار مسئولیت آفرین است نه مصونیت آفرین. و…
💡: طبقه بندی مسایل مطرح شده:
پس پیش از هر چیزی باید مسایل را به درستی طبقه بندی کرده و سپس تعریفی درست از انسان ارایه دهیم.
طبقه بندی علمی مسایل مطرح شده چنین است:
1. انسان چیست؟
2. عقلانیت آزادی
3. عقلانیت حقوق برابر به شکل کلی
4. عقلانیت برابری مرد و زن
5. عقلانیت جبر و خشونت
6.…،
پس از تحقیق خردورزانه در مسایل یاد شده نوبت میرسد به این که:
1. نظر اسلام درباره انسان، آزادی، حقوق بشر و… چیست؟
2. نظر اسلام درباره برابری به شکل کلی چیست؟
برابری کافر و مسلمان، آزاد و برده، مرد و زن و… همگی سرشاخههای مهم برابری حقوق است.
نجاست کافر، جهنمی بودن کافر و…، شاخههای فرعی برابری کافر و مسلمان است.
ناقص بودن عقل زن و…، از شاخههای فرعی برابری مرد و زن است.
3. نظر اسلام درباره جبر و خشونت چیست؟ قتل مرتد، اجبار میان شمشیر و جزیه و اسلام، از شاخههای جبر و خشونت در اسلام است.
4.….
پس از این نوبت به مسایل تاریخی همچون تحریف قرآن میرسد
و سپس نوبت به مسایل فقهی همچون سکس با کنیز، ازدواج با دختر بچه، تفخید و… میرسد.
💡: نقطه صفر تحقیق، نگاه فرادینی به انسان.
جالبترین و بالاترین مسئله مورد تأکید شما این پرسش بود که:
«آنچه که متوجه شدم در اسلام معیار برابری انسان، مذهب آنهاست نه خود انسان بعنوان انسان».
من هم با شما موافقم، باید نخست این مسئله روشن شود.
اما پایینترین و نازلترین مسایل شما، دو مسئله بود، تنوع سکسی زنان در بهشت و تفخیذ.
این دو مسئله بیش از حد ذهن شما را درگیر کرده. (به شهادت تکرارهای شما) و این برای فرهیختهای مثل شما جای تأسف بسیار دارد.
به دلیل ادبیات نجس منتقدین نماها، در مسئله تنوع سکسی زنان در بهشت، هر کسی وارد پاسخگویی به این مباحث نمیشود.
اما من نخست این بحث را مطرح کردم تا تابو شکنی کرده باشم.
مسئله تفخیذ را میگذاریم برای جای منطقی خودش، نه این که فراموشش کنیم.
و اینک میرویم سراغ اصلیترین و اساسیترین پرسش یعنی:
معیار انسانیت چیست؟
اسلام را هم میبوسیم و به کناری میگذاریم و تنها از منظر خرد، وارد این مسئله میشویم.
پس، از نگاه فرادینی به انسان آغاز میکنیم.
انسان را تعریف کنید!
معیار را هم به قول شما:
ترازویِ نقدِ عقل و عدل زمانه در جهانِ جدید.
💡: لطفا از کپی پست و ارسال لینک خوداری کنید و تنها نظر شخصی خود را بیان فرمایید و چنان که نظر شما مطابق با نوشتار دیگران است، عصاره آن را ارایه دهید تا هم در زمان صرفه جویی کرده و هم سریعتر به نتیجه برسیم و صد البته دچار حواشی متون نجیبانه! هم نمیشویم.
💡: منتظر پاسخ شما، این گو و این میدان.
پس از تحقیق فرادینی در تعریف انسان، نوبت به بررسی نظر اسلام در مورد انسان میرسد.
❓: بسیار خوب من به سایت خرد مراجعه میکنم.
اینکه به هر کانالی سر نمیزنید، بسیار کار درستی است، پیشگیری از اتلاف وقت است.
و آخر اینکه بر بنده منت نمیگذارید متشکرم.
من هم قصد مزاحمت شما را نداشتم. گویا خود خواسته و یا… قصد هدایت این گمراه را کردید که خدایتان اجر دهد.
من هم به علت سابقه زندگی، محل مراجعه چند نفری هستم، چه در تحلیل مسائل روز و گاها مسائلی از این قماش که تلاش آنست کار را به کاردان واگذارم و خود در زمینهای که تخصص ندارم وارد نشوم.
علی ایحال و الامر منکم [مقصود الامر الیکم]، من شخصا نیاز به پاسخی برای این قبیل سئوالات و اشکالات از جانب روحانیت معزز ندارم، فرصتی هم ندارم،
گر چه ممکن است نیاز درجه چندم داشته باشم.
با دعا و آرزو سلامتی شما و خانواده محترم ادامه ارتباط را به خود شما واگذار مینمایم.
❓: [در رابطه با طبقه بندی مسایل] جمع بندی درستی از سئوالها شده است.
❓: بهتر از من میدانید که بسیاری از این مسائل، اگر نگوییم همه، در جهان بطور اعم و در غرب بطور اخص بحث و بررسی شده و گاها پاسخهای قطعی داده شده، از جمله برابری حقوق زن ومرد، ممنوعیت بردگی، برابری حقوقی همه انسانها، اعم از کافر و غیر کافر، حقوق کودکان ،حقوق بشر و…
و مهمتر اینکه قفل و بست، به دست آوردهای علوم انسانی زده نشده و همیشه در حال نقد و بررسی و جرح و تعدیل است و کسی را به علت ایجاد شبهه و اشکال و نقد و بیان نظر، به اعدام محکوم نمیکنند و مهدور الدم نمیسازند و مرتد نمیدانند.
این اسلام است که (تا آنجایی که بما گفتهاند) خروج از دین حق حیات ندارد.
❓: و این [نظر شما که طرح] «سکس با خرد سال» برای فرهیختهای مثل شما جای تاسف دارد. چرا؟
من نوهای دارم اکنون 4 سال دارد، اگر دینی و آیینی و مذهب و خدا و پیغمبری و روحانیت و… تحت هر شرایطی مجاز بداند چنین شناعتی را با کودک خردسال من، فضربوه علی الدار خواهد بود. [صحیح آن فاضربوه علی الجدار میباشد]
به دور باد دامن انسان از این همه وقاحت و بی شرمی، مشت میتواند نشانه خروار باشد دینی که این را مجاز بداند فاجعه… را میآفریند و داعش را به صحنه جهان معرفی میکند.
بنا بر این جای تاسف نیست جای فریاد است.
❓: شما انسان را از منظر اسلام معرفی کنید و حدود حق محقق را عنوان دارید و بحث را به عرصه اسکولاستیک قرون وسطایی نکشانید.
در مکتب اسلام وضعیت زن و مرد، آزاد و برده و… چگونه است؟ کار بکار بقول شما شیادان نداشته باشید، زن ناقص عقل هست یا نیست؟ و…
💡: سلام و درود. خواستم یک هفتهای به مرخصی بروم البته از تلگرام، اما دیدم رنجاندن دل عزیزی روا نیست. پس چند توضیح ضرور بدهکار شدم.
💡: فرمودید:
«من هم قصد مزاحمت شما را نداشتم گویا خود خواسته و یا به در خواست…، قصد هدایت این گمراه را کردید که خدایتان اجر دهد.»
در تبادلات فیمابین بیشتر خودم را در فضای اندیشه مییافتم تا ساحت انجام وظیفه. پس ذهن خود از هدایت و گمراهی تهی کنید.
💡: فرمودید:
«علی ایحال و الامر الیکم من شخصا نیاز به پاسخی برای این قبیل سئوالات و اشکالات از جانب روحانیت معزز ندارم فرصتی هم ندارم گرچه ممکن است نیاز درجه چندم داشته باشم. با دعا و آرزو سلامتی شما و خانواده محترم ادامه ارتباط را به خود شما واگذار مینمایم».
هرگز قصد مزاحمتی نبوده و هرگز راضی به فرصت سوزی نیستم.
💡: فرمودید:
«من نوهای دارم…»
خدا نوه شما را ببخشد و چشم و چراغ دل و کاشانهتان.
اما مبادا احساسات جای خرد را تنگ کند.
آن چه گفته شد درباره رتبه منطقی موضوع یاد شده بود و نه اتخاذ موضع و اگر فرصتی ساز شد موضوع یاد شده را به کوره نقادی میسپاریم. پس پیش قضاوت ممنوع.
💡: فرمودید:
«بهتر از من میدانید که بسیاری از این مسائل اگر نگوییم همه در جهان بطور اعم و در غرب بطور اخص بحث و بررسی شده و گاها پاسخهای قطعی داده شده…».
دقیقا اشکال در همان بررسیهای انجام شده است و دقیقا همان پاسخهای قطعی مورد تردید است. البته از منظر خردورزی و نه اسلام.
💡: فرمودید:
«شما انسان را از منظر اسلام معرفی کنید و حدود حق محقق را عنوان دارید و بحث را به عرصه اسکولاستیک قرون وسطایی نکشانید. در مکتب اسلام وضعیت زن و مرد، آزاد و برده و… چگونه است؟ کار بکار بقول شما شیادان نداشته باشید، زن ناقص عقل هست یا نیست؟»
انشاء الله هر بحثی در جای خودش خواهد آمد، پس عجله ممنوع.
اما اگر روش اندیشهای خاصی (به جز اسکولاستیک قرون وسطایی!) پیشنهاد میکنید، در خدمتم.
در هر صورت از عنایت مبذول شده ممنونم!
💡: پس از پوزش از همه سوء تفاهمهایی که موجب رنجش شده، فراگیرترین و بزرگترین بحران روانشناسی و جامعه شناسی دوران معاصر، «بحران هویت» است و این که «هویت سازی» جای «هویت یابی» نشسته است.
خشت زیرین هویت یابی، «من چیستم؟» و «من کیستم؟» است.
پس تعریف انسان حیاتیترین بنیاد مسایل انسانی و… است.
💡: بررسیها و تحقیقات در این زمینه، مورد درنگ جدی قرار گرفته. تعریف انسان، ضروریترین عنصر هویت یابی هر انسانی است. این تعریف بر تمامی جهان اندیشه تأثیر فاحش میگذارد.
پس پیش از هر چیزی اکیدا نیازمند تعریف انسان هستیم.
«من چیستم؟» «من کیستم؟»
دود از کنده کهنه برمیخیزد. بسم الله.
💡: خوب یک هفتهای گذشت و تا اندازهای سر و سامانی به برخی از کارهایم دادم.
حالا برای تنوع فضای کار و استراحت فکری، چند گپ با شما میزنم.
مسلما دو پرسش مطرح شدهی «من چیستم؟» و «من کیستم؟» ذهن هر خردمندی را سخت درگیر میکند و این درگیری هم کاملا به جاست.
مولا امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید:
در شگفتم از کسی که (هر) گمشدهاش را جستجو میکند در صورتی که واقعا خودش را گم کرده است (و هیچ شناختی از خودش ندارد) اما در جستجوی (شناخت) خویش نیست.
💡: تا شما پاسخ درخور برای تعریف انسان پیدا کنید، بنده چند دستلاف (اصطلاح کاسبان قدیم) برای دست گرمی اندیشه عرض میکنم.
در این عرایض هم تنها و تنها به بیان ادعاها بسنده میکنم و استدلال را میگذارم برای بعد.
💡: ناگفته پیداست که انسان ملیونها بلکه ملیاردها ویژگی دارد.
اما مهمترین ویژگی انسان در درجه نخست، ارادی بودن اوست، البته ارادهی پویا و دورنگر و برنامهریز.
این قیود را آوردم که تا هیچ توهمی در ویژه بودن این ويژگیها برای انسان باقی نماند،
چون اگر در حیوانات ارادهای هم باشد غریزی است و محدود و…
💡: مقصود از ارادی بودن انسان هم این است که حقیقتا میتواند کاری را بکند و یا ترک کند (البته در حوزه اختیارش).
اگر کسی جبری مسلک باشد که اصلا جای این حرف و حدیثها نیست و با او باید به روشی دیگر سخن گفت.
سخن با کسی است که واقعا انسان را با اراده و مختار مییابد.
💡: این از ویژگی درجه اول انسان. آیا به نظر شما نخستین ویژگی انسان چیزی جز این است؟
💡: ویژگی درجه دوم انسان هم دو بعدی بودن انسان است: بعد خرد از یک سو و بعد غرایز و احساسات و عشق و… از سوی دیگر.
تمامی حرکتهای انسان، از یکی از دو بعد یاد شده سرچشمه میگیرد.
💡: این هم از ویژگی درجه دوم انسان. آیا به نظر شما ویژگی انسان در لایه دوم چیزی جز این است؟
💡: حالا این دو ویژگی را با هم جمع میزنیم. حاصل جمع این دو، یک پرسش بسیار بسیار اساسی است و آن این که: سکّاندار اراده انسان کدامیک از این دو است؟
مسلما در برخی از موارد سکّاندار اراده انسان، خرد اوست و در برخی دیگر غرایز و احساساتش. این که پرسش ندارد!
مقصود از سکّاندار اراده انسان، سکّاندار اصلی و بنیادین و تأثیرگذار است که شاکله اصلی شخصیت فرد را تشکیل میدهد.
💡: خواه ناخواه باید یکی را برگزینیم و در نتیجه با دو گونه انسان روبرو میشویم: انسانی که سکّاندار ارادهاش خرد اوست. انسانی که سکّاندار ارادهاش غرایز اوست.
💡: آیا تعریف انسان شامل هر دوی این دو میشود یا این که اختصاص به یکی از این دو دارد؟
به سخن دیگر آیا تعریف انسان این است که:
انسان موجودی است ارادی، خواه سکّاندار ارادهاش خرد باشد خواه غریزه.
انسان موجودی است ارادی، که سکّاندار ارادهاش خرد باشد.
انسان موجودی است ارادی، که سکّاندار ارادهاش غریزه باشد.
💡: ریشه تمامی علوم انسانی و بسیاری از مسایل بنیادین و تأثیرگذار دقیقا اینجاست.
یعنی تا اینجا حل و فصل نگردد ورود به شاخهها منطقی نیست.
یعنی بحث آزادی انسان هنگامی قابل طرح است که بدانیم سخن از آزادی کدام انسان است؟
یعنی بحث تساوی حقوق بشر هنگامی قابل طرح است که بدانیم سخن از تساوی کدام بشر است؟
یعنی…
یعنی تمامی مباحث فردی و اجتماعی، روانشناسی و جامعه شناسی، حقوقی و قانونی و… همه و همه هنگامی قابل طرح است که بدانیم سخن از کدام انسان است.
💡: پس حاصل جمع دو ویژگیِ
۱- ارادی بودن انسان
و ۲- دو بعدی بودن انسان،
یک دو راهی بسیار بسیار جدی و اساسی است و آن این که:
۳- سخن از کدام انسان است؟ انسان خردمحور؟ یا انسان غریزهمحور؟
💡: یادمان هم نرود که فعلا در فضای عقلانی محض و فرادینی گپ میزنیم و اصلا کاری به دین نداریم.
سر این دو راهی، راهی که بشر تا کنون رفته، از راهی اسلام رفته جدا میگردد.
💡: امام صادق علیه السلام میفرماید: اساس انسانیت خرد است. یعنی اسلام، نظریه انسان خردمحور را برگزیده است. و غرب و شرق نظریه انسان غریزهمحور را.
💡: این را هم بگویم که در مرحله فرادینی اگر آیه و حدیثی میآورم، شاهد من منظر عقلانی آن است نه منظر تعبدی آن.
💡: ادعاهای بنده در سه لایهی نخستین انسانیت تمام شد:
انسان موجودی ارادی است.
انسان دارای دو بعد خرد و احساسات است.
باید از میان انسان خردمحور و انسان غریزهمحور یکی را برگزید.
💡: اگر در این سه لایه حرف و حدیثی نیست و با هم متفقیم، برویم سر مسایل اساسی دیگر تا زودتر به مسایل مورد نظر جنابعالی برسیم.
و اگر در سه لایه مطرح شده شما نظر دیگری دارید، بسم الله آن را مطرح کنید.
البته به تفکیک، اول اصل ادعا، و سپس مستندات آن.
❓: انسان در جبر تاریخ، جبر مکان، جبر زمان، جبر محیط، جبر ژنیتیک، جبر اقتصاد… هست. شما اینجور فکر نمیکنید؟
💡: رابطه انسان با جبر و اختیار سه گونه متصور است: ۱- اختیار صد در صد (جبر صفر درصد) ۲- درصدی از اختیار ۳- جبر صد در صد (اختیار صفر درصد)
💡: اختیار صد در صد که خلاف مشهود و وجدان و تجربه همگان است پس به کنار.
جبر صد در صد هم اگر قائلید، بر این اساس هم من مجبورم این چنین بیندیشم و هم شما، پس این مراودات برای چیست؟!
میماند حالت میانی که ترکیبی از درصدی اختیار و درصدی جبر.
برای همین هم قید داخل پرانتز را آوردیم. دوباره دقت نمایید گفتم:
مقصود از ارادی بودن انسان هم این است که حقیقتا میتواند کاری را بکند و یا ترک کند (البته در حوزه اختیارش)
💡: شما اگر از چند جبر نام بردید (جبر تاریخ، جبر مکان، جبر زمان، جبر محیط، جبر ژنیتیک ، جبر اقتصاد) که مسلما مقصود شما بیشتر از این هم هست، این درست است، بلکه صدها و هزاران جبر دیگر هم در کار است.
سخن در اصل اختیار است و نه حدود آن.
و به عنوان نمونه و مصداق آن: شما واقعا میتوانید در این لحظه که متن را مطالعه کنید از مطالعه صرف نظر کنید و یا این که پس از این لحظه واقعا میتوانید جملهای را در پاسخ بنویسید و میتوانید صرف نظر کنید و…. آیا در اصل اختیار و اراده تردیدی دارید؟
💡: بنده مشغول نوشتاری با عنوان «بسترهای آزادی و جبر» هستم و اندکی از آن هم در سایت منتشر شده است.
اگر مایل بودید تمام آن را که البته بازبینی نهایی نشده برایتان بفرستم.
💡: در هر صورت اگر درباره اختیار انسان نظر خاصی دارید آن را مطرح کنید، چون زیربنای تمامی مباحث آینده است. و اگر در کلیات آن مشترک هستیم که از آن میگذریم تا زودتر به مباحث مورد نظر شما برسیم.
❓: لطفا به مباحث مورد نظر که در بالا سئوال شد بپردازید. [یعنی وارد مباحث طبقه بندی شده پیشین شویم]
💡: پیام اخیر شما را به معنی پذیرش مطالب یاد شده تلقی میکنم. این تأکید برای این است که دچار دوباره کاری نشویم.
💡: اما در عین حال به برخی از نوشتارهای مرتبط در سایت اشاره میکنم.
همان گونه که پیش از این اشاره رفت بزرگترین معضله و فاجعه «روانشناختی اجتماعی» جهان معاصر «بحران هویت» است. در نوشتار «گزیدهای از بحث هویتیابی» عصاره مقالات متعددی را درباره شخصیت و هویت از روانشناسان و جامعه شناسان ارایه دادهایم.
هدف «پروژه خود گمشده» از «میز شهر اندیشه» پرداختن به این مهم است.
این پروژه پس از مباحث مقدماتی مهمی، در چهار حلقه، نسخهای از هویتیابی را ارایه کرده است، این چهار حلقه عبارتند از: الفبای انسانیت، الفبای عقلانیت، الفبای دیانت، الفبای فقاهت. برخی از این حلقهها تکمیل شده و برخی خیر. موضوع حلقه نخست از «پروژه خود گمشده» یعنی «الفبای انسانیت» در واقع همان تعریف انسان است.
میتوانید مشروح مطالب یاد شده را در لینکهای پیش پیگیری نمایید.
💡: البته به دلیل تمرکز بر موضوع، اگر نظری در مطالب یاد شده داشتید، میتوانند نظر خود را دقیقا در هر سرفصلی از نوشتار در سایت درج کنید.
اولویت سایت نیز نشر نظرات و پاسخگویی به آنهاست.
💡: در داخل پرانتز چند نکته درباره سایت.
مجموعه ارایه شده در سایت، در طول زمانی بیش از بیست سال و در فضاهای متفاوتی نوشته شده است از این رو حال و هوای همه آنها یکسان نیست.
هدف نخستین، تکمیل حلقههای مفقوده مباحث بود و تکمیل و ترتیب منطقی آنها و سپس ساده سازی آنها در سه سطح.
متأسفانه هنوز فرصت ساده سازی فراهم نیامده است.
هدف دومین نیز ارایه عمومی نوشتارها برای چکش کاری در بوته نقد و نظر است.
از این رو به جد از هر نقد و نظر استقبال میشود و حتی اگر نظر منتقدین در قالب نوشتاری قابل عرضه باشد، خود سایت آشتی با خرد اقدام به نشر آن به نام نویسندهاش میکند.
همان گونه که پیش از این هم اشاره رفت به دلیل گستردگی شاخههای سایت، در مراجعه به سایت از راهنمای سایت غفلت نشود.
💡: اما در حاشیه لینک دادن به سایت.
برخی از موضوعات سالها پیش تحقیق شده، از این رو برای صرفه جویی در زمان، لینک آن معرفی میگردد.
برای این که مبادا تلقی فرار از بحث پیش آید، نسبت به هر کدام از مباحثی که لینک آن از سایت گذاشته شده، اگر تمایل داشته باشید همین جا در خدمت شما هستیم. اما با تمرکز بر موضوع مشخص و بدون شاخه شاخه کردن تبادلات. در هر صورت هدف از لینک دادن، صرفه جویی در وقت و نه چیز دیگری.
💡: پرانتز بسته
💡: اگر نقد و ان قلتی نیست، نخستین بحث، پس از طی مباحث طبقه بندی شده، بحث مهم آزادی انسان است. البته از منظر عقلانیت محض و فرادینی. بحثی کاملا عقلانی و بسیار چالشی و پر بار.
❓: سلام کی میروید سر اصل مطلب؟!
بالاخره در دین و آیین شما تفخیذ هست یا نیست؟ زن موجود درجه دو و سه هست یا نیست؟ انسان بصرف انسان بودن محترم هست یا نیست؟ در دین و آیین شما فقط شیعه، آنهم مطابق تعریف بسیار محدود شما حق حیات دارد و بقیه چند ملیارد انسان مهدور دم هستند یا نیستند؟
شما (آخوندها) آنقدر حرف میزنید که حرف اصلی را نزنید.
💡: سلام علیکم گویا فراموش شده که یکی از مباحث درخواستی بحث کرامت انسانی بوده،
گویا فراموش شده که مباحث مربوط به کافر، یکی از خواستههای خود شما بوده،
گویا فراموش شده که اولویت مباحث و طبقه بندی ارایه شده مقبول شما واقع شده.
پس یک بار دیگر پستهای پیشینتان را مرور کنید. به خصوص در یکی از پستها در مورد طبقه بندی و ترتیب منطقی فرمودید: «جمع بندی درستی از سئوالها شده است».
💡: ادبیات مهربانانه شما هم حکایت از چیز دیگری میکند. اما بماند و بگذریم.
💡: به علت عجله شما، درباره بحث حیاتی «عقلانیت آزادی» به لینک سایت بسنده میکنم.
و منتظر نقد و نظر شما در بخش نظرات سایت میمانم.
💡: میآییم سر بحث شیرین! و دلپذیر! کافر.
از کرامت انسانی کافر آغاز میکنم، هم از منظر خرد و هم از منظر دین.
این هم فایل بخش نخست «کافر در مدار انسانیت».
منتظر نظرات اندیشمندانه و انتقادات محققانه شما.
[از این مرحله برای پیشرفت بحث مطالب به شکل فایل پی دی اف برای ایشان ارسال میشد.
نسخه تکمیلی مقاله یاد شده اینک در سایت موجود است]
❓: با تاکید بسیار اندر مزیت خرد در این نوشتار که من و گمان میکنم هر صاحب انصاف و دارای عقل سلیم با آن موافق باشد. لذا خرد میگوید که نظر خداوند بینهایت بر محدود ومعدودی شیعه وروی گردان بودن از همه انسان های دیگر نابخردی است. خرد وخردمندان حکم تفخیذ را نه تنها با خرد (تحت هر شرایطی) مقبول نمیداند که مبین توحش ۱۴۰۰ ساله اعراب بیابان گرد بیخرد میدانند امروزه فقط بیخردان تساوی زن ومرد را قبول ندارند . فقط بیخردان انسان را به کافر و شیعه و سنی تقسیم میکنند و موجب اختلاف و جنگ و جدال قومی و مذهبی راه میاندازند و علم حزب الله و داعش یا پرتستان وکاتولیک بر میافراشند… خرد جهالت قرون وسطیی را قبول نخواهد داشت خرد باور ندارد که احکام و مقررات ۱۴۰۰ پیش بتواند مسائل دنیای پیچیده امروز را حل و فصل کند دیگر خمس و زکات و سهم امام و… پاسخگوی معادلات و معاملات امروز باشد کما اینکه تا کنون نبوده است. عدم پیروی امم اسلام از خرد و مطیع و متعبد بودن به مراجع باعث این همه عقب افتادگی و نکبت شده است و… پس زنده باد خرد زنده باد دانش زنده باد تعقل واندیشه و دورباد تعبد وبی اندیشگی از جوامع انسانی.
💡: فرمودید:
«با تاکید بسیار اندر مزیت خرد در این نوشتار که من و گمان میکنم هر صاحب انصاف و دارای عقل سلیم با آن موافق باشد»،
خب این نقطه اشتراک همه ماست.
در آخر پست هم فرمودید:
«پس زنده باد خرد زنده باد دانش زنده باد تعقل و اندیشه و دورباد تعبد وبی اندیشگی از جوامع انسانی».
این هم نقطه اشتراک دیگر.
ما هم فریاد میزنیم زنده باد خرد زنده باد دانش و… شعار سایت هم که مستحضر حضورتان هست.
«آشتی با خرد، آشتی با همه خوبیها»
💡: اما جملات میانی شما اشاره به مصادیق خردورزی داشت.
اما مصادیق خردورزی، راهی است که پیش روی بنده و شما گشوده است و باید نفیا و اثباتا هم از سوی بنده و هم از سوی شما برهانی شود.
💡: در حوزه مصادیق خردورزی تا کنون لینک چند بحث مهم را برای شما فرستادم. و اینک لینک دو بحث مهم دیگر:
«عقلانیت حقوق برابر»
«نابرابری مرد و زن چرا؟»
فرموده بودید:
«امروزه فقط بیخردان تساوی زن ومرد را قبول ندارند».
خب، کمر عقلتان را راست کنید، آستین اندیشهتان را بالا بزنید و مطالب مهمی که به آن اشاره رفت نقد کنید.
بارها تکرار کردیم که از نقد علمی و خردورزانه با آغوش باز استقبال میکنیم.
💡: البته شما میتوانید تحقیقات خودتان را در زمینههای یاد شده مستقلا ارایه دهید، اما مستند و مبرهن و خردورزانه.
خوب میدانید که تکرار ادعا، نشان از خردورزانه بودن اندیشه ندارد.
💡: ای کاش تلگرام یک شمارندهای هم میداشت تا تکرار «تفخیذ» در پستهای شما را میشمرد.
این تکرارها، بارها بنده را وسوسه کرد که به این بحث…!!! بپردازم.
اما به شدت در مقابل این وسوسه ایستادم، تا حرمت مباحث بنیادین را ارج نهم.
با این همه مطمئن باشید که از بحث تفخیذ فراموش نخواهم کرد، اللهم بیر بیر.
💡: در هر صورت خونسردی برای سلامتی لازم است. پس خونسرد باشید.
💡: اما ادامه بحث «کافر در مدار انسانیت».
[مرحله دوم مطالب به شکل فایل پی دی اف برای ایشان ارسال شد. نسخه تکمیلی مقاله یاد شده اینک در سایت موجود است.]
❓: سلام درست میفرمایید خونسردی برای سلامتی لازم است. اما بفرمایید کدام شامه انسانی است که در مقابل این لجنزار متعفن (حکم تفخیذ و........) قرارگیرد و آزرده حاطر نگردد ودچار تهوع نشود مگر اینکه چون چاخوی های سابق به این تعفن عادت کرده باشد و توجیه اندر توجیه دست وپا بزند
❓: و اما تکرار مکرر کلمه تفخیذ در این بحث، درصدد آنست که عالم متبحر ما اعلام موضع کند و در بحر کلمات و مقالات بقول معروف رد گم نکند. بصراحت بفرمایید تفخیذ حکم اسلام هست یانیست مقاله ونوشتار توجیه کننده (اگر لازم باشد) پس از اعلام موضع میفرمایید.
❓: سوره روم آیه 59 ما شهر ها را ویران نمکنیم… معلوم میشود شهرهای آباد وپر رونق اروپا و… پیغمبری خوبی داشته و دارد و مردم گوش بفرمان پیام آوران هستند و عراق و سوریه و لیبی و افغانستان در یک کلام بلاد اسلام… از این نعمت برخوردار نیستند و قرن هاست که نبودهاند. و ویرانی فقر وجهالت نصیبشان شده است ومیشود
❓: آنچه که از این مقاله دستگیرم شد اینست که همه مردم دنیا باید کار وبار خود را رها کنند وبروند قم دو زانوبنشینند خدمت حضرات آیات (البته اگر سعید طوسی جزء علمای مدرس نباشد) انهم عده خاصی از علما که عمدتا از دنیا ومافیها بیخبرند وغرق در مباحث فقهی تکراری هزار چند صد ساله شده اند و عمری صرف کنند تا در زمره کفار نباشند و الا حسابشان با کرم الکاتبین است
❓: بنهایت مبحث خرد وخرد ورزی وعقل ومنطق شما باین ختم میشود که عده ای مقلد وعده ای مقلد باشند بعد هم همه احکام زیر خاکی و آنتیک وبدرد نخور از جمله بردگی وبرده داری تفخیذ ودیه زن نصف بیضه چپ مرد و… را بپذیرند البته باحقنه مقالات مفصل وادامه پر حرفی های حوصله سر کن، این چه دینی وچه تفکری است که حق وخون بهای مریم میرزاخانی نابغه دهر را نصف مرد گاهی معادل بیضه چپ مردهای بیشعور سرتا شکم و برده وبنده اسافل اعضاء بداند، دینی که بردگی و وبرده داری را ودر قرن21 مجاز بداند فضربوه علی جدار حال شما هرچه میخواهید قلم فرسایی کنید و دود چراغ بخورید.
💡: جناب… اگر به مرقومه شریف یک دوجین فحش خواهر و مادر هم میافزودید، دیگر تمام و کامل بود و هیچ نقص و عیبی نداشت!
خوشبختانه آن چه در سرتاسر این نوشتار فاخر موج میزند، خردورزی و ادب و سعه صدر است!!!
بسیار مشعوف هستم که اثری از عقده گشایی در این نوشتار به چشم نمیخورد!
بسیار مفتخرم که پاسخ تمامی استدلالهای ارسال شده را به شکلی کاملا خردورزانه و منطقی و علمی دریافت کردم!
انصافا بیانات متقن و مستدل شما، قانع کننده و قاطع بود!
اما شوربختانه اعلام میدارم که همچنان مشتاق الطاف بیشتر شما هستم! و ملتمسانه از جناب… خواهشمندم که نقدهای اندیشمندانه و نظرات خردمندانه خویش را از این کوچکترین دریغ نفرماید. الهی هزار آمین
💡: اما تقاضامندم که در این حرکتهای روشنفکرانه، سلامتی وجود شریف از یاد نرود. پس خونسرد باشید.
زیرا همان اندازه که جامعه از لجنزار متعفن، امور مهوع، دست و پا زدن چاخوها بیزار است و همان اندازه که از ما بیخبرانِ غرق در مباحث فقهی تکراری چند هزار ساله بینیاز است و همان اندازه که…،
اما بر عکس آن، جامعه به فرهیختگانی همچون جنابعالی با تجربهی هفتاد ساله در عرصههای گوناگون و متنوع، شدیدا نیازمند است.
پس اکیدا تقاضامندم که خونسرد باشید تا سلامتی وجود مبارک از هر گزند روزگار و چشم نابکار مصون و محفوظ باشد!
💡: جسارتا ادامه بحث «کافر در مدار انسانیت».
[مرحله سوم مطالب به شکل فایل پی دی اف برای ایشان ارسال شد. نسخه تکمیلی مقاله یاد شده اینک در سایت موجود است.]
💡: اما به دلیل کم اهمیتی بحث کرامت انسان!!!، موقتا آن را رها میکنم و به درخواست مصرانه شما، دست از رد گم کردن شسته، حقنه مقالات مفصل را کنار گذاشته، پر حرفیهای حوصله سر کن را رها کرده، جلو فرسایش قلم بر اعصاب شما را سد کرده، دود چراغ کامپیوتر و هواهی آلوده اینترنت و عمل ناشریف مطالعه را به کناری نهاده، به فرمان مصرانه شما ارج مینهم و درباره تفخیذ اعلام موضع میکنم.
💡: بحث بعدی شد تفخیذ
❓: سلام بر…، اصلا ولش کن سلام بر…. من و هر انسان صاحب احساس وعواطف انسانی نمیتواند نفرت وانزجار خودرا از این قبیل احکام از هر منشایی که میخواهد باشد پنهان کند وگر بدلایلی پنهان کند یا از نفاق وترس است یا از جبر وجبن ،باطفل خردسال اجازه جماع داشتن ؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!! زهی انسانیت زهی خرد ورزی زهی دین مداری ودین داری .چنین باوری مستحق روان درمانی است و .بدور نگهداشتن از اجتماع انسانی. واما در این مقاله اخیر که باحوصله هم قرائت شد چیزی بیشتر از مقالات قبلی نداشت وبر معلومات هم اضافه نکرد، مطلبی که مد نظر قرار گرفت کافر بحقیت را مساوی خروج از انسانیت قرارداده بود در هیچ جای مقاله هم حقیقت را معنی دقیقی نکرده بود .اگر حقیقت به مفهوم باور وپذیرش خداوند اسلام ومقدسات مورد نظر اسلام باشد پس باید انسانیت را معنی کرد مصادیق جهان امروز وانسان به مفهوم رعایت حریم هرا نسان و رهایی حداکثر ممکن انسان از فقر وفساد وفحشا وظلم وستم وداشتن زندگی آسوده و آبرومندانه و… باشد و با توهم های من در آوردی برای انسان کرامت تراشی نکنیم ، عمده ملت ها وکشورهایی که که این حرف وحدیث ها را قبول ندارند ویا صدها سال است که آنهارا کنار گذاشته اند بهتر راحت تر انسانی تر زندگی میکنند وبرعکس باورمندان به این مقدسات در الم وعذاب هستند ، آنکلا مرکل صدر اعظم آلمان زمان پذیرش مسلمانان پناهجو گفت خدارا شکر که مسلمانان در فرار از جور ستم حاکمان خود به مکه ومدینه وهيچ کشورمان دیگر پناه نجستند به بن وبرلین دخیل بستند (نقل به مضمون) جرم جنایت اختلاس دزدی تجاوزبعنف در سوئد ونروژ فنلاند که کمترین باورهای خداوند مداران ومذهب مابانه را دارند ..... هزار بار کمتر از کشور های اسلا می است بخصوص ازشهرهای مقدسشان این هم سئوال بجایی که چرا کشورهای مسلمان بد بخت ترین وبیچاره ترین وجاهل ترین کشورهای دنیا هستند؟ کجای کار میلنگد؟ باز هم در جستجوی حقیقت هستم بشرط آنکه از برج عاج فرود آیید وگمان نکنید که همه حقیقت پیش شماست خیر جانم کمی هم ازدریچه دیگری غیر از فقه واصول وحدیت خبر به دنیا نگاه کنید و ببینید در پهنه هستی وصف حه گیتی مقام ومنزلت مسلمانان وکشورهایی اسلامی کجاست ودر چه پایه ایست.
❓: [کپی پست مطالب دیگران که حذف شد]
💡: قرار شد کپی پست را کنار بگذاریم و ما باشیم و اندیشه شما،
پرسشهای فلهای هم چیزی را عوض نمیکند مگر این که آخر صف نوبت قرار بگیرند، پس آسیاب به نوبت.
بنده هفتهای یکی دو بار به تلگرام شما سر میزنم و لابلای کارهای دیگر چند کلمه با هم گپ میزنیم. شما هم لابلای کارهای تان سری به تلگرام میزنید، هر دو هم به کارهایمان میرسیم، پس عجلهای که در کار نیست، قرار هم نیست که صف نوبت را کسی بهم بزند، بنده تا هر وقت شما آمادگی داشته باشید در خدمت هستم.
💡: …
💡: خیلی جالب است! بنده را بر برج عاج نشاندید و خود در جستجوی حقیقت.
چند بار مبادلات میان خود و شما را مرور کردم تا اگر چنین بیادبی سر زده پوزش بطلبم. اما متأسفانه نیافتم،
این را گفتم که شما مرا در یافتن مصادیق آن یاری کنید تا عذرخواه شوم.
💡: و این که شما در جستجوی حقیقت هستید بسی مایه خوشحالی است.
انشاءالله تبادلات فیمابینِ پیش از این و پس از این نیز گواه روشنی بر این کمال جنابعالی هست و خواهد بود و طبعا ما هم افتخار داریم که چنین مخاطبی داریم
💡: نصیحت مشفقانهای هم فرمودید که:
«گمان نکنید که همه حقیقت پیش شماست خیر جانم کمی هم از دریچه دیگری غیر از فقه و اصول و حدیث خبر به دنیا نگاه کنید»
انشاءالله با نظرات خردمندانه و انتقادات اندیشمندانه خود در آن چه فیما بین میگذرد، این نصیحت را به عیان نشان خواهید داد و نگریستن را از شما خواهم آموخت.
💡: درباره «کافر در مدار انسانیت» هم فرمودید:
«چیزی بیشتر از مقالات قبلی نداشت و بر معلومات هم اضافه نکرد»،
آیا این را میتوانم اشتراک نظر نسبت به مقالات یاد شده، تلقی نمایم؟
💡: و تنها ابهام باقیماندهی شما هم این است که:
«در هیچ جای مقاله هم حقیقت را معنی دقیقی نکرده بود».
خب اگر اندک حوصلهای به خرج میدادید در چند جای نوشتار مییافتید که در آن بارها تأکید شد «اگر» و «طبق اصول موضوعه» و «مجال» مناسب.
هدف از این نسیه کاری هم تنها و تنها حفظ تمرکز بحث است و لا غیر.
پس به آن حقیقت هم میرسیم. اما آسیاب به نوبت.
💡: و در ادامه نتیجه گرفته بودید:
«پس باید انسانیت را معنی کرد».
این همانی است که بارها بر آن پافشردم و از شما خواستم انسان را معنا کنید و نکردید.
خود بنده تعریفی از انسان ارایه دادم که بر آن حاشیهای نزدید.
اگر مباحث به ترتیب منطقی پیش رود، دیگر دچار این ابهامات نمیشوید و بنده را هم متهم نمیکنید که:
«با توهم های من در آوردی برای انسان کرامت تراشی نکنیم».
پس باید برگردیم به تعریف انسان.
یا شما تعریفی از انسان ارایه دهید و آن مستند سازید، یا تعریف بنده را نقد کنید.
اگر تعریف بنده هم مورد پذیرش شماست که دیگر جا ندارد پای توهم و کرامت تراشی را به میان بکشید.
برای شاخه شاخه نشدن مباحث فعلا از این مسئله را مسکوت میگذاریم و انشاء الله پس از تفخید به این مسئله برمیگردیم. پس برمیگردیم.
💡: بعد هم سئوال بجایی را مطرح کردید که چرا کشورهای مسلمان بدبختترین وبیچارهترین وجاهلترین کشورهای دنیا هستند؟ کجای کار میلنگد؟
بله، این پرسش کاملا به جاست و مسلما یک جای کار میلنگد.
اما برای سودمندی مباحث، این پرسش و هر پرسش دیگری را در ته صف پرسشها قرار میدهیم، تا دچار تشتت نگردیم و پس از نتیجه شفاف در هر یک از مسایل مطرح شده وارد مسئله بعدی شویم.
[همچنان که پیش از این گفتیم به اصرار شما بحث «کافر در مدار انسانیت» را رها کرده و به سراغ بحث تفخیذ میرویم.]
💡: بدین ترتیب پرونده نسیهها بسته شد و فصل جدیدی را میگشاییم.
💡: تأکید بر یک نکته ضروری:
مسلما پاسخ هر سخن منقول که شما ارسال کنید به دلیل ادب و ادبیاتش، خالی از حواشی نیست.
از این رو از بقیه منقولات شما و لینکهای ارسالی، چشم پوشی کرده تا دچار حواشی اجتناب ناپذیر نشویم.
در آینده نیز اگر با منقولاتی این چنین سر و کار نداشته باشیم و تنها پرسش مستقیم شخص شما مطرح شود، مسلما شاهد مباحث جدیتر همراه با صرفه جویی در زمان و سرعت در نتیجه گیری خواهیم بود.
💡: موضوعات پراکندهای که از نخستین تماس جنابعالی مطرح شده عبارتند از: معیار کرامت انسانی و ارزش انسان در اسلام، حقوق انسان در اسلام، آزادی عقیده و اندیشه در اسلام، برابری مسلمان و کافر در اسلام، برابری مرد و زن در اسلام، برابری آزاد و برده در اسلام، نجاست کافر در اسلام، جهنمی بودن کافر، ناقص بودن زن در همه جهات، خصومت و نفرت خداوند نسبت به تمام انسانها به جز اقلیت شیعه، قتل مرتد، اجبار میان قتل شمشیر و اسلام و جزیه، تحریف قرآن، سکس با کنیز، ازدواج با دختر بچه، تفخیذ
💡: دو نکته مهم. پیش از هر چیزی دو نکته مهم باید مورد توجه قرار گیرد:
۱ـ آیا مباحث یاد شده تنها در نگاه دینی قابل بررسی و تحقیق هست یا امکان بررسی فرادینی دارد؟
۲ـ آیا میان مباحث یاد شده رابطه منطقی وجود دارد یا خیر؟
...