آرزوی رخصت...!
یا علی! ای آقای من!ای نور خدایی در دل تاریکیها!ای ستون دین!
تو را سپاس میگویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.
تو، تویی!و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!تو را از پیشکش کاری چنین اندک برتر میدانم؛اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.
تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بیکسانی!و من یتیمی غریب!و خوب میدانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.
آقای من ای علی فدایت گردم.
*****
مولای ياعلی!يا نور الله فی ظلمات الارض!يا عمود الدين!
أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.
أنت أنت؛و أنا أقل من النمل الی سليمان؛فأُجِلّک من هديتی إليک؛لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،بوضع اسمک المقدس عليه،سرورا و فخرا مع التواضع؛لعل الله يتجاوز عنتقصيری ويقبله خالصا
إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،و أنا يتيم غريب،و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛فامنن علی بهذا الفخر!
مولای ياعلی روحی فداک!