×

درباره میز پرسمان دینی (چون)

«پرسمان» به معنای «سرای پرسش» و «از ما بپرس» تفسیر شده است. پرسمان دینی، هم حوزه دین به معنای مصطلح آن را فرامی‌گیرد و هم مباحث عقلانی بنیاد دین را و هم….
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
شنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۴
۱۳ شوال ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره

پرسش‌هایی درباره خمس

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۳/۲۸-۱۲:۵:۱۶
    • تاریخ اصلاح:۱۴۰۰/۰۳/۲۸-۱۲:۵:۱۲
    • کد مطلب:23818
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 12681

در اهمیت وجوب خمس همین بس که قرآن به آن تصریح کرده و ده‌ها و شاید صدها روایت نیز در این موضوع وارد شده است.

وجوب خمس در دوران حضور، مورد اشکال مخالفین شیعه قرار گرفته و بارها بر آن خورده گرفته‌اند.

در دوران غیبت نیز خورده گرفتن بر خمس، البته به شکل دیگری از درون و برون شیعه بروز گرفته و می‌گیرد.

البته پرسشگری با شبهه افکنی متفاوت است.

پرسش‌گری، شایسته است و بایسته، اما مانند همه کارها بشرطها و شروطها. ولی شبهه افکنی به تنها چیزی که می‌اندیشد تخریب است نه درک حقیقت.

نوشتار حاضر به تدریج اشکالات یاد شده را مطرح و به ترتیب به آن پاسخ می‌دهد.

از جمله اشکالاتی که بر خمس گرفته شده است مورد زیر است:

اخیر بنده خدایی تحت عنوان «سؤالات بی‌پاسخ» مطالبی را در مورد خمس در کانال خودش مطرح کرده است.

«سؤالات بی‌پاسخ» این بنده خدا که به شکل پست صوتی منتشر شده است، در واقع خطابه‌ای طولانی است، اما تهی از ضوابط و مباحث علمی.

برخی از دوستان آمادگی خود را برای پاسخ‌گویی به نامبرده اعلام کرده و به اطلاع ایشان رساندند که با ادمین کردن وی توسط نامبرده، امکان دریافت پاسخ در کانال ایشان را فراهم آورند.

اما متأسفانه نامبرده از پذیرش این امر امتناع کرد.

در مرحله دوم، کانال «درایت» اعلام آمادگی کرد که نامبرده را ادمین نماید، تا امکان گفتگو دو طرفه فراهم آید، باز هم ایشان از پذیرش این امر امتناع کرد.

در مرحله سوم، برای اثبات توخالی بودن اتهامات مطرح شده در خطابه یاد شده، با همه بی‌اعتمادی به نامبرده، اعلام آمادگی شد پاسخ‌ها را برای نامبرده ارسال کند و ایشان تعهد داد که پاسخ‌ها را بدون تصرف منتشر نماید.

اما در کمال تأسف نامبرده این حداقل درخواست انسانی را هم نپذیرفت.

تنها گزینه باقیمانده این است که پرسش‌های یاد شده را در سایت «آشتی با خرد» و نیز کانال «درایت» مطرح به آن پاسخ دهیم.

 

این مباحث به تدریج تکمیل می‌گردد.

پس با ما همراه باشید.

مباشر مصرف خمس (ضرورت اذن مجتهد در صرف خمس)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۴/۰۹-۱۰:۵۷:۳۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23838
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 544

یکی از مباحث مطرح در خمس، ضرورت مصرف آن توسط مجتهد یا به اذن مجتهد است.

در آغاز شایسته است شاخه های بحث تفکیک شود تا مسایل بهتر روشن شود.

از سهم مبارک امام آغاز می‌کنیم.

جواز تصرف در مال امام غائب علیه السلام

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۴/۰۹-۱۰:۵۷:۳۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23839
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 558

نیمی از خمس به امام می‌رسد (سهم خداوند و سهم رسول و سهم ذی القربی).

روشن است که در صورت دسترسی به امام، باید خمس را به امام پرداخت کرد.

آن چه مهم است این است که در دوران غیبت که دسترسی به امام مقدور نیست، چگونه خمس پرداخت و به مصرف برسد؟

حل این معضله ناظر به چند بحث دیگر است که مقدم بر این بحث هستند. لذا بایسته است نخست تکلیف آن مباحث روشن گردد.

مباحث مقدمی مصرف سهم امام

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۴/۰۹-۱۰:۵۷:۴۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23840
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 608

مباحث مقدم بر مصرف خمس در دوران غیبت عبارتند از:

مرحله ۱) نوع حکم خمس و آثار آن

خمس یکی از احکام الهی است. این حکم چه نوع حکم از انواع احکام است؟

بعد از روشن شدن نوع حکم خمس، نوبت به نتیجه این حکم می‌رسد.

نتیجه حکم خمس (یعنی به محض این که شرایط خمس تحقق یافت) شراکت اصحاب خمس با صاحب مال است یا عدم شراکت؟

اگر نتیجه حکم خمس شراکت است، از کدام اقسام شراکت است؟

اگر نتیجه حکم خمس شراکت نیست پس چیست؟

آثار انواع شراکت و غیر شراکت در احکام مترتبه کدام است؟

مرحله ۲) افراز خمس

بعد از این که تکلیف انواع شراکت معین شد، نوبت به جداسازی خمس از کل مال (افراز) می‌رسد.

قانون شراکت این است هنگام افراز، دو شریک با هم اقدام نمایند و اقدام یک شریک کافی نیست.

بنا بر این برای افراز خمس از کل مال، آیا باید امام هم حاضر باشد یا خیر؟

مرحله ۳) ایصال خمس در زمان حضور

در مورد پرداخت سهم امام نیز پرسش‌هایی قابل طرح است. از جمله:

اگر در زمان حضور، موقتا دسترسی به امام امکان نداشت، نسبت به پرداخت خمس چه باید کرد؟

اگر مکلف قدرت رساندن خمس به امام را نداشته باشد، نسبت به پرداخت خمس چه باید کرد؟

اگر صاحب مالی که خمس به آن تعلق گرفته باشد، محجور باشد (مانند نابالغ دیوانه و ورشکسته)، نسبت به پرداخت خمس چه باید کرد؟

و اگر…

مرحله ۴) در صورت قائل شدن به ملکیت نسبت به سهم مبارک امام، حکم اولیه ملکیت

قانون کلی عقلی و شرعی در تصرف در ملک دیگری عبارت است از:

أَلاَ وَ مَنْ كَانَتْ عِنْدَهُ أَمَانَةٌ فَلْيُؤَدِّهَا إِلَى مَنِ اِئْتَمَنَهُ عَلَيْهَا فَإِنَّهُ لاَ يَحِلُّ دَمُ اِمْرِئٍ  مُسْلِمٍ وَ لاَ مَالُهُ إِلاَّ بِطِيبَةِ نَفْسِهِ الکافي ج ۷، ص ۲۷۴

طیب نفس، همان رضای به تصرف است البته به توضیحی که خواهد آمد.

این قانون فراگیر است و شامل حاضر و غایب می‌گردد.

مرحله ۵) در صورت قائل شدن به ملکیت نسبت به سهم مبارک امام، حکم اولیه مالی که صاحب آن غایب باشد

پرسش‌های مربوط به مال غایب (و نیز ملحقات آن) عبارتند از:

مؤمن حقوق فراوان و مهمی به گردن دیگر مؤمنین دارد. از جمله آنها این است که آن چه برای خودت می‌خواهی برای او هم بخواهی و از جمله نصح و دلسوزی نسبت به مؤمن و از جمله مسئولیت پذیری نسبت به مال و جان و عرض مؤمن و از جمله….

بر اساس حقوق یاد شده، احکامی نیز در شرع مقدس اسلام جعل شده است. برخی از این احکام قطعا واجب است، مانند حفظ جان مؤمن و برخی مستحب.

نخستین پرسش در این زمینه عبارت است از این که کدامیک از این احکام وجوبی است و کدام استحبابی؟

از جمله این احکام، حفظ مال مؤمن است. آیا حفظ مال مؤمن مطلقا واجب است یا خیر؟

اگر مال مؤمنی در معرض سرقت و غصب باشد چه حکمی بر گردن ماست؟

اگر مال مؤمنی در معرض سیل و آتش سوزی باشد چه حکمی بر گردن ماست؟

اگر مال مؤمنی در معرض تلف و فساد باشد چه حکمی بر گردن ماست؟

اگر مال مؤمنی گم شده باشد و ما آن را پیدا کرده باشیم چه حکمی بر گردن ماست؟

اگر مال مؤمنی…

اگر مؤمنی بیمار شود و نتواند به اموال خود (اعم از کشت و دام و سرمایه و…) رسیدگی کند چه حکمی دارد؟

اگر مؤمنی دیوانه شود و نتواند به اموال خود (اعم از کشت و دام و سرمایه و…) رسیدگی کند چه حکمی دارد؟

اگر کودک مؤمنی اموالی داشته باشد و نتواند به اموال خود (اعم از کشت و دام و سرمایه و…) رسیدگی کند چه حکمی دارد؟

مرحله 6) در صورت قائل شدن به ملکیت نسبت به سهم مبارک امام، تکلیف نسبت به سهم مبارک امام غایب

در مرحله ششم به پرسش مورد نظر این نوشتار می‌رسیم که:

تکلیف نسبت به پرداخت خمس در دوران غیبت چیست؟

پیداست که بدون روشن شدن مسايل مراحل پیشین، امکان پاسخگویی به پرسش مورد نظر نوشتار وجود ندارد.

لذا بایسته است که نخست مراحل پیشین تحقیق گردد و سپس به بحث خمس در دوران غیبت پرداخته شود.

این مراحل شش‌گانه را از دو منظر اخباری و اصولی بررسی می‌کنیم.

مصرف سهم امام از منظر اخباریون

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۴/۰۹-۱۰:۵۷:۴۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23841
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 556

مبنای اخباریون، یا بهتر بگوییم برخی از نواخباری‌ها، این است که هر حکمی باید منطبق بر دلالت مطابقی حدیث و روایتی باشد. لذا در مقابل هر حکم و فتوایی می‌گویند روایتش کو؟

اگر اخباریون حکم مسایل مطرح شده را با روایت بیان کنند، خواه ناخواه تکلیف خمس در دوران غیبت نیز روشن می‌شود.

پس باید دید اخباریون، مسایل یاد شده در مراحل پیشین را با چه روایتی حل و فصل می‌کنند.

پس از روشن شدن نظر اخباریون در موارد یاد شده، نوبت به طرح بحث اصلی، یعنی پرداخت خمس در دوران غیبت می‌رسد.

منتظر رأی اخباریون می‌مانیم تا به ادامه بحث برسیم.

مصرف سهم امام از منظر اصولی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۴/۱۵-۹:۵۹:۲۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23846
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 554

یکی از مسائل، مسئله تصرف در مال امام غائب است که آیا بر همه جایز است تصرف در سهم مبارک امام علیه السلام یا خیر؟

مقصود از تصرف هم روشن است که مطلق تصرف نیست، بلکه تصرف طبق شرایط و ضوابطی است که مطرح خواهد شد.

نفس این بحث، استنباطی است و طرح آن تنها از منظر مجتهد درست است.

توضیح آن این چنین است که در دورانی که دسترسی به صاحب سهم امام نیست چند فرض محتمل است:

۱) عدم پرداخت سهم امام

۲) هر کسی سهم امامش را نزد خودش نگه دارد تا به امام دسترسی پیدا کند

3) سهم امام نزد مجتهد باشد تا به امام دسترسی پیدا شود

۴) سهم امام را در جای امنی دفن کنیم امام با علم غیبش آن را پیدا می‌کند و برمی‌دارد

۵) سهم امام را در دریا بریزیم امام با قدرتش می‌تواند آن را بردارد

۶) سهم امام را مجتهد در مواردی که رضای امام را احراز می‌کند مصرف نماید.

۷) سهم امام را صاحب مال در مواردی که رضای امام را احراز می‌کند مصرف نماید.

محتمل اول

اما عدم پرداخت سهم امام، با تکلیف وجوب پرداخت سهم امام و نیز عدم جواز تصرف در مال مشاع با امام، منافات دارد.

مگر این که کسی قائل به تحلیل خمس باشد. بحث تحلیل خمس جداگانه مطرح خواهد شد و در آن جا شبهه تحلیل خمس برطرف می‌گردد. انشاء‌الله.

محتمل دوم و سوم

نگه داشتن سهم امام، چه نزد خود مکلف و چه نزد مجتهد نیز پر از آفتهای گوناگون مانند دزدی، تلف، غصب توسط غاصبین، وساوس شیطانی برای خیانت در مال و هزاران آفت دیگر است که نتیجه همه آنها تلف سهم امام است.

روشن است که تلف سهم امام هم خیانت است و حرام.

محتمل چهارم و پنجم

دفن یا ریختن سهم امام به دریا نیز مصداق تلف است و در احکام شرعی بر قدرت و علم استثنایی امام تکیه نمی‌شود، بلکه همان طریق معهود عموم مردم معیار عمل به تکلیف است.

روشن است طبق طرق متعارف، دفن یا ریختن سهم امام در دریا نیز تلف سهم امام است و تلف سهم امام خیانت است و حرام.

محتمل ششم و هفتم

تنها راه معقول، منحصر به مصرف سهم امام در مورد احراز رضای امام است.

آن چه مهم است این است که آیا احراز رضای امام، مطلق است و از هر کسی که تحقق پیدا کرد جایز است سهم امام را در آن راه مصرف کند یا این که مشروط به شرایطی است؟

و در صورت مشروط بودن نیز آن تنها مشروط به اجتهاد مصرف کننده است یا قید اعلمیت نیز لازم است.

در ادامه پاسخ این پرسش‌ها داده خواهد شد.

قاعده اولیه در تصرف در مال غیر

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۴/۱۵-۱۰:۴:۲۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23847
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 814

تصرف در سهم امام، مانند هر مال دیگری، بر خلاف قاعده اولیه است که احدی بر مال دیگری سلطنت ندارد.

از این جهت فرقی هم نمی‌کند که تصرف توسط مجتهد باشد یا عامی.

در نتیجه اصل جواز تصرف در مال امام، دائر مدار مخصص است.

بر فرض ثبوت مخصص نیز تصرف تنها در موری جایز می‌شود که تخصیص آن به شکل قطعی احراز شده باشد.

بنا بر این در هر موردی که شک در شمول مخصص داشتیم، باید به اصل اولیه عمل نماییم، یعنی حق تصرف در مال را نداریم.

به سخن دیگر با فرض ثبوت مخصص، باید به قدر متیقن مخصص عمل کرد و در باقی موارد همان قاعده اولیه یعنی عدم جواز تصرف حاکم است.

حاصل بطلان محتملات پنجگانه نخست (یعنی عدم پرداخت سهم امام و نگهداشتن و دفن یا انداختن در دریا) علم به جواز تصرف در مورد رضای قطعی امام است.

روی دوم این سکه، قطع به عدم رضایت شارع نسبت به ضایع شدن مصالح مسلمین و از جمله سهم امام است.

علم به جواز تصرف در مورد رضای امام، می‌شود مخصص قاعده اولیه که عدم جواز تصرف در مال غیر بود.

قدر متیقن از این تخصیص، مصرف سهم امام توسط مجتهد اعلم است.

در نتیجه جواز مصرف سهم امام توسط مجتهد غیر اعلم و یا عامی، منوط به وجود دلیل خاص است.

اگر دلیل خاصی بر این مهم اقامه شد، دائره تخصیص قاعده اولیه توسعه پیدا می‌کند و الا طبق قاعده ثانویه باید به قدر متیقین عمل کرد و قدر متیقن نیز منحصر است در مجتهد اعلم.

گفتیم قانون کلی در چنین مواردی این است که به قدر متیقن در تخصیص عمل شود یعنی اگر در موردی یا فردی شک در ولایت او در امور حسبیه پیدا شد باید به همان قاعده اولیه تمسک کرد و ولایتی برای فرد مشکوک ثابت نمی‌شود.

به سخن دیگر به مقداری که یقین به تخصیص داریم، از قاعده اولیه خارج می‌شویم و در موارد مشکوک همان قاعده اولیه حاکم است.

اما ولایت در امور حسبیه، ناشی از مصلحت مسلمین است، اگر در جامعه افراد کارامد وجود داشته باشد نوبت به سایر افراد نمی‌رسد.

همچنین با وجود افراد کارامدتر، ولایت افراد کارامد مشکوک است.

بر همین اساس نیز با وجود مجتهدی که اشراف بیشتری بر مصالح مسلمین دارد، هرگز نوبت به عوام نمی‌رسد.

و چه بسا با وجود مجتهد اعلم، ولایت غیر اعلم مشکوک باشد.

آن چه حلّال مشکل است بررسی تفصیلی ادله است.

شمول ولایت در امور حسبیه نسبت به سهم امام

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۴/۱۵-۱۰:۴:۲۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23848
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 776

پیداست که طبق قاعده اولیه، تصرف در سهم امام، همچون اموال سایر افراد، جایز نیست. مگر در مواردی که این قاعده توسط خود شارع تخصیص خورده باشد.

از جمله موارد تخصیص قاعده اولیه در اموال، موارد ولایت در امور حسبیه  است.

توضیح این که پیش از این گذشت که:

مؤمن حقوق فراوان و مهمی به گردن دیگر مؤمنین دارد. از جمله آنها این است که آن چه برای خودت می‌خواهی برای او هم بخواهی و از جمله نصح و دلسوزی نسبت به مؤمن و از جمله مسئولیت پذیری نسبت به مال و جان و عرض مؤمن و از جمله….

بر اساس حقوق یاد شده، احکامی نیز در شرع مقدس اسلام جعل شده است. برخی از این احکام قطعا واجب است، مانند حفظ جان مؤمن و برخی مستحب.

گذشته از این که علم داریم شارع قطعا راضی به ضایع شدن مصالح مسلمین نیست.

از این امور کشف می‌شود که شارع اجازه تصرف به افراد شایسته برای این امور را داده است.

از اجازه تصرف در امور این چنینی با تعبیر ولایت در امور حسبیه یاد می‌شود.

از جمله مصالح مسلمین، حفظ مال قاصرینی است که ولی و سرپرستی ندارند و نیز از جمله مصالح مسلمین حفظ مال غائبین است.

سهم مبارک امام، از اموال منصب امامت است و در عصر غیبت یکی از مصادیق مال غائب شمرده می‌شود.

ضایع شدن سهم امام، بر خلاف مصلحت جعل آن است.

لذا از نفس جعل سهم امام در ضمن خمس، کشف می‌شود که در دوران غیبت نیز نباید سهم امام ضایع شود.

لازمه این امر این است که شارع البته با شرایطی، به افراد شایسته اجازه تصرف در سهم امام داده است که از این ا مر با تعبیر جعل ولایت در امور حسبیه یاد می‌شود.

البته چگونگی تصرف، با میزان مصلحت صاحب مال و رضایت او تعریف می‌گردد که توضیح آن در بحث مصرف خواهد آمد.

از این دلیل قطعا ولایت مطلق افراد بر مصرف سهم امام ثابت نمی‌شود. بلکه اثبات ولایت در امور حسبیه منحصر به افرادی است که شایستگی این امر را دارند. بنا بر این عامی حق تصرف در سهم امام، حتی در صورت احراز رضای امام ندارد. چون جعل ولایت برای او ثابت نشده است.

همچنین شمول این دلیل نسبت به مجتهد غیر اعلم نیز مشکوک است.

بنا بر این طبق قاعده ثانویه، اخذ به قدر متقین کرده و ولایت منحصر به مجتهد اعلم می‌شود.

البته اگر دلیل خاصی وجود داشته باشد که تصرف مجتهد غیر اعلم و یا عامی را تصحیح نماید، امر آخری است و خارج از مقتضای دلیلی است که در اینجا ذکر شده است.

تلازم اذن در تصرف با جواز مصرف در مورد طیب نفس

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۴/۱۵-۱۰:۴:۲۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23849
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 826

همچنان که گذشت طبق قاعده اولیه تصرف در سهم امام، همچون سایر اموال غیر، جایز نیست. مگر در مواردی که این قاعده توسط خود شارع تخصیص خورده باشد.

از جمله در موارد تخصیص قاعده اولیه در اموال، موارد رضایت و طیب نفس صاحب مال است.

تصرف در مال هیچ مسلمی جایز نیست مگر به طیب نفس او.

فَإِنَّهُ لاَ يَحِلُّ دَمُ اِمْرِئٍ  مُسْلِمٍ وَ لاَ مَالُهُ إِلاَّ بِطِيبَةِ نَفْسِهِ الکافي ج ۷، ص ۲۷۴

پس به درستی که نه (ریختن) خون مسلمانی حلال است و نه مال او مگر به طیب نفسانی و رضایتی قلبی او.

در مورد سهم مبارک امام، لازمه تصرف با طیب نفس، اذن در تصرف در سهم امام نیز هست.

توضیح این که رضایت به تصرف، گاهی پیش از تصرف است و گاهی پس از تصرف.

اگر رضایت پس از تصرف باشد، ملازم با اذن در تصرف نیست و چه بسا که حین تصرف، عدم اذن هم محرز باشد.

اما اگر ۱- احراز رضایت، حین تصرف باشد و ۲- با فرض این که مصرف در مورد رضا، بدون تصرف ممکن نیست و ۳- صاحب مال هم ملتفت به این امور است و ۴- راه حفظ مال از تضییع منحصر به مصرف است، ۵- قهرا چنین رضایتی ملازم با اذن است.

نهایت آن این است که اذن مصرح و ملفوظ نیست و می‌شود از قبیل اذن فحوا.

به سخن دیگر از روایت یاد شده دو چیز استفاده می‌شود:

یکی همان منطوق روایت که حلیت تصرف با طیب نفس است. این ملزوم ماست.

مستفاد دوم، ولایت بر تصرف است که لازمه منطوق است.

اگر تنها بر لازم، یعنی ولایت بر تصرف، متمرکز شویم، باز هم جعل ولایت برای غیر مجتهد اعلم و به طریق اولی جعل ولایت برای عامی، مشکوک می‌شود و باید به قدر متقین عمل است. قدر متیقن هم مجتهد اعلم است.

آن چه بیان شد بر اساس لازم حدیث یاد شده که نیاز به احراز جعل ولایت داشت.

اما اگر بر منطوق حدیث یاد شده، که همان ملزوم باشد، متمرکز شویم، احراز رضا از غیر مجتهد اعلم (یعنی مجتهد غیر اعلم و عامی) قطعا ممکن است.

به دلیل این که از این منظر بحث نیاز به بسط بیشتری دارد، در ادامه مستقلا به آن خواهیم پرداخت.

جواز تصرف در سهم امام بر اساس احراز طیب نفس امام علیه السلام

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۴/۱۵-۱۰:۴:۲۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23850
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 769

همان گونه که بارها تکرار کردیم قاعده اولیه عدم جواز تصرف در مال غیر است.

در مورد سهم امام، این قاعده به جعل ولایت و طیب نفس تخصیص خورده است.

نتیجه بحث پیشین این شد که بر اساس جعل ولایت (خواه از طریق امور حسبیه و خواه از طریق تلازم رضا با اذن) تنها مجتهد اعلم می‌تواند سهم امام را در موارد احراز رضای صاحب آن تصرف کند و به مصرف برساند.

پس ولایت، نسبت به مجتهد غیر اعلم و نیز عامی، یا قطع به عدم جعل آن داریم و یا مشکوک است. لذا ولایت برای غیر اعلم ثابت نمی‌شود.

اما تخصیص قاعده اولیه از راه طیب نفس، قابل درنگ بیشتر است.

یعنی اگر از همه مباحث پیشین چشم پوشی کنیم و تنها به قانون »حلیت تصرف به طیب نفس« بنگریم، مصرف سهم امام چگونه خواهد بود؟

بایسته است صورت بحث به تفکیک بررسی و تحقیق شود.

مسئله یکم: انحصار مصرف

اگر برای مصرف سهم امام، تنها یک مورد رضا و طیب نفس متصور باشد که دومی نداشته باشد، تکلیف روشن است و جای بحثی نیست. زیرا با انحصار مصرف، تزاحم و تعارض و… محتمل نیست.

زیرا با معین بودن کم و کیف مورد رضای امام در مورد مشخص، جایی برای شک و تردید باقی نمی‌ماند.

مثلا جنگی میان کفار و شیعیان رخ داده و مال و جان و ناموس شیعیان در گرو مصرف سهم امام در جنگ است. حکم این گونه موارد روشن است و لذا جایی برای بحث وجود ندارد.

پس مورد بحث جایی است که مصارف محتمل برای سهم امام متعدد باشد.

قاعده کلی برای همه صور

اما اگر مورد مصرف متعدد باشد، طبعا احراز رضای امام در همه موارد مشکل است و ممکن است رضای امام در برخی از موارد مشکوک گردد.

با توجه به این که اشتغال یقینی فراغ یقینی می‌خواهد، تکلیف موارد شک، روشن است یعنی جایز نیست در مواردی که رضای امام کاملا احراز نشده، سهم امام را مصرف کرد.

در این جهت فرقی میان مقلد و مجتهد نیست. آن چه معیار است احراز قطعی رضای امام است.

مسئله دوم: بر اساس اطمینان نوعی به رضای امام

اما فرض احراز رضای امام توسط مقلد، از دو منظر قابل بررسی است.

تارة احراز رضای امام را از منظر اطمینان نوعی بررسی می‌کنیم تارة از منظر اطمینان فردی.

ناگفته پیداست که مجتهد مورد بحث، افرادی مانند آسید ابوالحسن، آقای بروجردی و امثالهم است نه میرزای رشتی و… (علی ما نقل).

البته در موارد بسیار نادری، مقلدینی هم پیدا می‌شوند که نبوغ خاصی در تشخیص برخی از امور دارند. این افراد نابغه هم مورد بحث نیستند.

با توجه به دو نکته یاد شده، از منظر اطمینان نوعی تردیدی نیست که نظر مقلدین عادی (تأکید می‌کنم مقلدین عادی) در مقایسه با نظر مجتهدین یاد شده قابل مقایسه نیست.

یعنی با وجود تشخیص مجتهد، نوعا اطمینانی به تشخیص مقلد محقق نمی‌شود.

اگر مبنا برای جواز تصرف اطمینان نوعی باشد، با انتفاء اطمینان نوعی، مقلد حق تصرف در مال امام را ندارد.

مسئله سوم: بر اساس اطمینان شخصی

نکته نخستی که در اطمینان شخصی بایسته است مورد توجه قرار گیرد این است که اطمینان همانند قطع آن گاه ارزش دارد که عقلائی باشد. همان گونه که قطع قطاع و شک شکاک ارزشی ندارد، اطمینان غیر عقلائی نیز فاقد ارزش است. لذا موضوع بحث منحصر است به اطمینان عقلائی نه اطمینان تخیلی.

نکته دومی که توجه به آن بایسته است امکان خطا در اطمینان مجتهد است. یعنی ممکن و حتی واقع است مواردی که اطمینان مجتهد نابجا باشد و اطمینان عامی به جا.

هر چند به حسب واقع چنین است، اما تکلیف و وظیفه چیست؟، امری است که باید بررسی شود.

با تحفظ بر این دو نکته تردیدی نیست که:

۱) زاویه دید گسترده و کلان نگری که در مجتهد وجود دارد، در بیشتر افراد عادی وجود ندارد.

۲) کلان نگری و مدیریت کلان، این فرصت را برای مجتهد فراهم می‌آورد که در صورت تزاحم، موارد بهتر و دقیق‌تر اولویتها را تشخیص دهد.

۳) معرفت مجتهد به ضرورتها، منحصر به ضرورتهای حسی نیست، بلکه احیانا مجتهد بر ضرورتهای معنوی و معرفتی اشراف دارد که مقلد اصلا متوجه به آنها نیست. (شواهد فراوانی بر این امر در تاریخ ثبت و ضبط شده است.)

۴) روشن است که تجمیع منابع مالی، امکان اقدامات حیاتی کلان را فراهم می‌آورد. این مهم تنها در صورتی میسر می‌شود که تمامی سهم امام به دست مجتهد برسد. لذا مصرف سهم در موارد جزئی احراز رضا، از اولویت ساقط می‌شود.

۵) روشن است که تجمیع منابع مالی امکان اقدامات دراز مدت را فراهم می‌آورد. این مهم تنها در صورتی میسر می‌شود که تمامی سهم امام به دست مجتهد برسد. لذا مصرف سهم در موارد جزئی احراز رضا، از اولویت ساقط می‌شود.

۶) به اقتضای مرجعیت، اخبار ریز و درشت زودتر به مجتهد می‌رسد و احیانا نیازهای فوری و فوتی پیدا می‌شود که عامی از آن بی‌خبر است. لذا مصرف سهم توسط عامی از اولویت ساقط می‌شود.

۷)…

عامی حکیم، اگر به امور یاد شده توجه پیدا کند، احراز مصداق و صغرای رضا و طیب نفس امام به شکل قطعی برایش مشکل می‌گرد. لذا جواز مصرف سهم منحصر به مجتهد خواهد بود.

اما با این همه ممکن است به دلیل تخصص و تجربه مقلد در برخی از حوزه‌ها و یا به دلیل کثرت اشتغالات مجتهد، احیانا و در بعضی از موارد نظر عامی دقیق‌تر باشد.

اگر چنین موردی واقعا احراز شود، بعید نیست که احراز رضای امام توسط عامی مقدم بر احراز رضای امام توسط مجتهد باشد.

البته باید توجه داشت که چنین مصداقی بسیار نادر است.

و صد البته همان گونه که پیش از این اشاره کردیم، نباید احراز رضای تخیلی با احراز رضای واقعی و عقلایی خلط گردد.

نتیجه بحث تا اینجا این شد که اگر به مسئله تصرف از منظر طیب نفس امام بنگریم، در بیشتر موارد قریب به اتفاق، عامی ملتفت، عملا رضای امام را احراز نمی‌کند. اما باز هم احراز رضا توسط عامی، هر چند اندک ممکن است.

آن چه گفته شد بر اساس این است که صرف احراز رضا را در جواز تصرف کافی بدانیم.

با این همه اما اگر در دل احراز رضا، جعل ولایت هم افتاده باشد (به تقریری که بیان شد) در این صورت نیز به صرف شک در جعل ولایت، باید به قدر متیقن عمل کرد و نتیجه آن نیز اقتصار به مجتهد اعلم است.

البته نکته‌سنجان با درنگ شایسته، ممکن است دچار مشکلی شوند و آن این که:

طیب نفس و رضای قلبی امری است وابسته به چند امر:

۱) طیب نفس به اصل مصرف

۲) طیب نفس به مصرف توسط مصرف کننده خاص

مطالب که گذشت تنها ناظر به طیب نفس به اصل مصرف بود.

اما ممکن است با حفظ این که امام به اصل مصرف راضی باشد، اما به تحقق این مصرف از هر کسی راضی نباشد. به صرف شک در این که آیا امام به مصرف سهم امام توسط من هم راضی است یا رضای او منحصر به مصرف توسط مجتهد است، از این جهت نیز باید به قدر متیقن عمل کرد.

توضیح این که ممکن است کسی به مصرفی کاملا راضی باشد و یا حتی مصرفی برای او کاملا ضروری باشد.

مثلا در صورتی که دست خودم از تهیه نان بسته باشد، با توجه به نیاز من به نان، به تهیه نان از مال خودم توسط دیگران راضی هستم. پس رضای به اصل مصرف تمام است.

اما اگر قاتل پدرم بخواهد چنین کند، حاضرم بمیرم و نان را از دست قاتل پدرم نخورم. یعنی رضا به تصرف این مصرف کننده خاص ندارم.

بر همین اساس نیز ممکن است در موردی رضای امام زمان علیه السلام کاملا احراز شود، اما به دلایل پوشیده از من، حضرت راضی به هر مصرف کننده‌ای نباشد.

با این احتمال، برای عامی شک حاصل می‌شود و به صرف شک نوبت به اخذ به قدر متیقن می‌رسد.

این توضیح هم برای نکته‌سنجان لازم بود که حتی در موارد نادری که تشخیص افراد خاصی مقدم بر تشخیص مجتهد است، باز هم جای تردید و احتیاط وجود دارد.

عصاره بحث مصرف سهم امام

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۴/۱۵-۱۰:۴:۳۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23851
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 783

عصاره مسئله مصرف سهم امام در دوران غیبت از منظر اخباریونی که مبنایشان منطق «نص حدیث» است این شد که:

اگر اخباریون حکم مسایل مقدمی را با روایت بیان کنند، خواه ناخواه تکلیف خمس در دوران غیبت نیز روشن می‌شود.

پس نخست باید دید اخباریون، مسایل یاد شده در مراحل پیشین را با چه روایتی حل و فصل می‌کنند.

پس از روشن شدن نظر اخباریون در موارد یاد شده، نوبت به طرح بحث اصلی، یعنی پرداخت خمس در دوران غیبت می‌رسد. لذا منتظر رأی اخباریون می‌مانیم تا نتیجه بحث روشن گردد.

اما مسئله مصرف سهم امام در دوران غیبت از منظر اصولیون متکی به چند قاعده بود.

۱) قاعده عام و خاص، هر گاه عامی تخصیص بخورد تنها به اندازه قدر متیقن عمل به خاص می‌شود.

۲) قاعده اشتغال یقینی فراغ یقینی می‌طلبد.

۳) علم به عدم رضای شارع به تلف اموال عموما و علم به عدم رضای شارع به تضییع سهم امام خصوصا، جواز تصرف مطابق رضای امام را ثابت می‌کند.

۴)…

اما قاعده نخست، علاوه بر این که عقلایی است، متکی به روایات فراوانی که در مجال خودش بیان شده است.

اما قاعده دوم، نیز علاوه بر این که از بدیهیات عقلی است مستند به روایات استصحاب نیز هست.

اما قاعده سوم، متکی به حجیت علم است. اگر اطمینان در مسائل شرعی حجت باشد، علم به طریق اولی حجت است. این نیز علاوه بر این که از ضروریات عقلی است مستندات شرعی فراوانی هم دارد.

همان گونه که پیش از این اشاره کردیم:

مبنای اخباریون، یا بهتر بگوییم برخی از نواخباری‌ها، این است که هر حکمی باید منطبق بر دلالت مطابقی حدیث و روایتی باشد. لذا در مقابل هر حکم و فتوایی می‌گویند روایتش کو؟

چنین افرادی ممکن است تخیل کنند آن چه از منظر اصولی بیان شد، خالی از روایت است.

لذا تصریح کردیم که منظر اصولی بر اساس قواعدی بیان شده است و قواعد یاد شده نیز متخذ از روایات فراوانی است که در صورت نیاز به تک‌تک آن مباحث ورود پیدا می‌کنیم.

مثلا یکی از مستندات قاعده اشتغال یقینی فراغ یقینی می‌خواهد، روایات استصحاب است که می‌فرماید از یقین به خاطر شک دست برندار.

به کاربردن منطق «نص حدیث»، یا همان «روایتش کو؟» از یکی از دو چیز ناشی می‌شود: یا خود فرد درک درستی از روایات و استنباط از روایات ندارد و یا این که می‌خواهد از عوامی و نادانی مردم سوء استفاده کند.

در این باره در بحث «هلاکت اخباریون در سوء استفاده از نادانی عوام» این چنین گذشت:

علت هلاکت دیگران توسط اخباریون نیز عدم آگاهی عوام است. چرا که عوامی مردم، بستر خوبی برای سوء استفاده اخباریون شده است. پیش از بیان برخی از سوء استفاده‌ها مناسب است جریان جالبی را نقل کنیم.

نقل می‌كنند كه عالمی پس از پایان تحصیل، روستایی را برای انجام وظیفه انتخاب نمود. ملای مكتبی سابق روستا متوجه شد كه با وجود این عالم با سواد، دكانش برای همیشه تخته خواهد شد. در نتیجه نقشه‌ای را در انظار عموم مردم به اجرا گذاشت: ابتدا رو به عالم نمود و گفت شما برای مردم بنویسید «مار». آن عالم، بدون این كه دست ملای مكتبی خائن را بخواند، نوشت «مار». ملای مكتبی كاغذ را از عالم گرفته و زیر آن تصویر ماری را نقاشی كرد و سپس رو به مردم نموده و گفت: مردم! این مار است كه این آقا نوشته یا این كه من كشیده‌ام؟ روشن است كه مردم بی‌سواد هم فقط تصویر مار را می‌شناختند و بس، بنا بر این تصویر را نشان دادند. ملای مكتبی گفت: نگفتم این آقا بی‌سواد است. مردم تحریك شده و آن عالم بزرگوار را از روستا اخراج كردند و روستا برای همیشه از نعمت علم محروم ماند و ملای مكتبی مار گیر، یكه‌تاز معركه گردید.[1]

در ادامه با برخی از مصادیق سوء استفاده از عوامی مردم آشنا می‌شوید…

البته تردیدی نیست که دین توقیفی است و بستر دین منحصر به ثقلین است.

و صد البته هم روشن است که قواعد یاد شده مستند به روایات فراوانی است.

و هزار البته فتوای فقیه نیز از همین روایات است.

اما فرق است بین عکس مار «روایتش کو؟» و خود مار که «درایت و استنباط از روایت» است!

اگر باز هم برخی از اخباریون پس از این همه توضیح، نتوانستند مسئله را درک کنند از آنها می‌پرسیم:

شما قاعده عام و خاص را قبول دارید یا خیر؟

طبق منطق «نص حدیث» چه بگویند قبول داریم و چه بگویند قبول نداریم باید روایت ارایه نمایند.

و مسلم روایات عام و خاص وجود دارد.

شما «اخذ به قدر متیقن در موارد مشکوک» را قبول دارید یا خیر؟

طبق منطق «نص حدیث» چه بگویند قبول داریم و چه بگویند قبول نداریم باید روایت ارایه نمایند.

و مسلم روایاتی در این زمینه وجود دارد.

و…

اگر کسی اهل هوا نباشد و عقل حداقلی داشته باشد با بیانات یاد شده، مطلب برایش روشن می‌شود.

ولی اگر…! دیگر خدا می‌داند.

مباحث گذشته روشن ساخت، طبق قواعد متخذ از روایات، مصرف سهم امام بدون اذن حاکم شرعی و عالم عادل اعلم،، ذمه شخص را بریئ نمی‌کند. مگر در موارد نادری که شخص به همه جوانب امور احاطه داشته باشد، آن هم از راه «الا بطیب نفسه».

در نتیجه پس از یقین به اشتغال ذمه، برای یقین به فراغت ذمه، باید سهم مبارک امام به مجتهد عادل اعلم داده شود تا در موارد رضای قطعی امام زمان علیه السلام مصرف نماید.

اما رضای قطعی امام زمان علیه السلام شامل چه مواردی می‌شود، این مسئله مستقلا در بحث مصرف سهم امام بررسی می‌گردد. انشاء‌الله.

 

[1]- شبیه این جریان برای میرزای قمی ـاعلی الله مقامه ـ نقل شده است.

اتهامی به نام پورسانت عاملین خمس

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۳/۲۸-۱۲:۶:۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23822
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 838

یکی از اشکالاتی که در حوزه خمس مطرح شده است این است که:

افرادی که خمس مردم را حساب کرده و آن را به دفتر مراجع می‌آورند (عاملین خمس)، مبلغی را به عنوان پورسانت دریافت می‌کنند. در حالی که دریافت پورسانت حرام است.

ابتدا ببنیم پورسانت چیست و چه معنایی می‌دهد.

پورسانت واژه‌ای است که از زبان فرانسه وارد فارسی شده است و دو معنی دارد:

۱. درصدی که شخصی، به دلیل مشارکت در کاری، از سود حاصل از آن دریافت می‌کند.

۲. حق دلالی.

آیا پورسانت به معانی یاد شده در مورد عاملین خمس وجود دارد؟

برای کسی که اندکی با نظام خمس آشنایی دارد، آشکارا پیداست ادعای پورسانت، اتهام و دروغی است که تنها از مغرضین و یا ناآگاهان ساخته است.

توضیح این مهم را در سرفصل‌های زیر می‌بینید.

تفکیک اشکال کلی از اشکال موردی در عاملین خمس

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۳/۲۸-۱۲:۷:۵۸
    • تاریخ اصلاح:۱۴۰۰/۰۳/۲۸-۱۲:۱۷:۳۶
    • کد مطلب:23823
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 725

پیداست که به شکل موردی، همیشه اشکالاتی درباره خمس (ماننده همه مسائل دیگر) وجود داشته و خواهد داشت. لذا این امر یک استثناء در مورد خمس نیست، بلکه همه جا جاری و ساری است. از تفاوت مسلمانی با اسلام بگیر تا موارد فراوان دیگر.

پس اگر مقصود مستشکل این باشد که مثلا در فلان دفتر فلان آقا در فلان مورد، تخلفی کرده، ما هرگز در صدد دفاع و توجیه تخلفات فردی و موردی نیستیم.

اما اگر مقصود مستشکل، انتساب پورسانت به همه فقهاء و مراجع به شکل کلی باشد، مسئله کاملا به عکس می‌شود.

زیرا اشکال پورسانت خمس به شکل عام، با توضیحاتی که می‌آید، اصلا قابل طرح نیست.

 

1- سیره بسیاری از بزرگان، فرار از مرجعیت و ریاست بوده تا چه رسد به مصرف خمس.

تاریخ نمونه‌های فراوانی را به چشم خود دیده که اندکی از بسیار آن ثبت شده است. از جمله در سایت آشتی با خرد در سرفصل‌های «افسانه‌های مرجعیت و فرار از ریاست» و «افسانه‌های رهایی از دنیا» به مشت نمونه خروار آن اشاره شده است.

2- سیره فقهائی هم که به ناچار مرجعیت را پذیرفته‌اند، پرهیز از وجوهات شرعی در زندگی شخصی‌شان بوده است.

از جمله‌ی موارد کاملا مستند، زندگی شخصی آیة الله سیستانی است که ایشان هرگز از خمس (چه سهم امام و چه سهم سادات) استفاده نمی‌کند و زندگی‌شان  تنها از نذورات شخصی مردم تأمین می‌گردد.

زهد و پارسایی ایشان، چه از لحاظ خورد و خوراک و چه لباس و چه مسکن، به اندازه‌ای آشکار است که دوست و دشمن به آن اعتراف کرده‌اند.

گذشته از این که مازاد از نذورات شخصی مردم را هم به مصرف فقراء و نیازمندان می‌رساند.

اما از سیره دیگر فقهاء نیز به سه بُرِش جالب از زندگی فقیه متقی «حاج شیخ ذبیح الله قوچانی» از کتاب «روزنه‌ای به عبودیت فقیهانه» بسنده می‌کنیم.

وجوهات را نمی‌گرفت

از جمله آقای رفیع‌زاده از متمولین قوچان حساب سال نداشت. بعد از آمدن ایشان حساب سال کرد، آن زمان صد هزار تومان شد که پول بسیار زیادی بود.

خمسش را آورد خدمت حاج آقا که پرداخت کند. حاج آقا زیر بار گرفتن این پول نمی‌رفتند.

آقای رفیع‌زاده یک سال وجوهاتش را به کس دیگر نداد و می‌گفت اگر قیامت مواخذه شدم، می‌گویم ایشان نگرفت.

در نهایت ناچار شد خدمت آقای میلانی ببرد.

خمس تاجر ثروتمند را نپذیرفت اما…

جریان حاجی عبد الوهاب را از چند نفر شنیده بودم اما جدیدترین آن از آقای یساقی بود. به احتمال بسیار قوی این جریان پس از قصه قبلی آیة الله حکیم باشد.

در دفتر مدرسه آیة الله خوئی نشسته بودیم که یکی از اساتید شبه جسارتی به حاج آقابزرگ کرد. آقای یساقی که از طلبه‌های مدرسه فاروج بود در رد حرف آن آقا گفت:

حدود سال 47 بود، من خودم در مدرسه فاروج خدمت حاج شیخ بودم. عده‌ای با ماشین جیپی از قوچان آمدند، طبق دستور حاج آقا از افراد استقبال کردیم.

حاج عبد الوهاب، پدر رفیع زاده‌ها با همراهانش بود، خیلی پیر شده بود، یک چمدانی حلبی با خودش آورد.

به حاج شیخ گفت مقلد آیة الله حکیم هستم برای اداء دیون شرعی خدمت آقای حکیم رفتیم، ایشان پرسید اهل کجا هستید؟ گفتیم قوچان. ایشان فرمود با وجود حاج شیخ ذبیح الله چرا اینجا سهم امام می‌آورید؟!

ایشان فرموده خدمت شما بیاوریم، حالا هم خدمت شما آمده‌ایم. بعد هم چمدان را باز کرد هفتاد هزار تومان آن زمان پول نقد آورده بود.

ایشان گفتند مگر شما نمی‌دانید من اصلا در وجوهات دخالت نمی‌کنم، آقای مصباح نماینده ایشان در مشهد است به ایشان تحویل دهید.

حاج عبدالوهاب اصرار می‌کند. حاج آقابزرگ می‌گوید مرا مأخوذ به حیا نکنید، قبول نمی‌کنم من اصلا راه مصرفش را نمی‌دانم.

بعد هم فصل انگور بود با چایی و انگور از اینها پذیرایی کردند ایشان هم ناچار خداحافظی کرد و رفت. (ادامه در جریان بعد)

خمس روستایی فقیر را قبول کردند

(به احتمال قوی) در همان مجلس یک روستایی با لباسی ژولیده از رستم آباد فاروج آمد که 40 یا 50 سال سن داشت، دستهایش پینه بسته بود.

آمد دست حاج آقا را بوسید و به حاج آقا گفت شما پارسال به روستای ما آمدید، مال ما را حلال کردید، خدا به ما برکت داد. حالا خمس مالم را برای شما آورده‌ام. حساب سال کردم 500 تومان بدهکار شدم، آوردم پیش شما، 400 سهم امام، 100 هم سهم سادات.

ایشان پول را از این روستایی قبول کردند و برایش دعا کردند که خدا انشاء الله برکت بدهد.

بعد پرسید فلان سید و فلان سید در روستای شما هنوز هستند؟ گفت بله، ایشان صد تومان سهم سادات را به او دادند گفتند به هر کدام 50 تومان بدهید.

300 تومان دادند به ما که بین طلبه‌ها، یکی ده تومان تقسیم کنید.

100 تومان دیگر ماند. (ادامه در جریان بعد)

حتی از نانوایی نان قرض کرده

من (ناقل) در دلم گفتم (و شاید اظهار هم کردم) که حاج آقا اگر خودش سیر است چرا به فکر دیگران نیست. بهتر بود که آن مبلغ را قبول می‌کرد و به اطرافیان خود رسیدگی می‌گرد.

در همین حال حاج شیخ نامه‌ای را از زیر تشك خود در آورد و به من نشان داد. این نامه از طرف خانواده ایشان بود که از مشهد فرستاده بود.

در این نامه نوشته شده بود كه ما به حدی برای امرار معاش قرض كرده‌ایم و یا نسیه جنس گرفته‌ایم كه دیگر روی قرض كردن و یا نسیه گرفتن نداریم.

این نامه حاج آقابزرگ را سخت منقلب كرده بود.

بعد گفتند والده باقر (عیال خود ایشان) خیلی گرفتار است هر کدام مشهد رفتید این پول را به او برسانید.

این زمانی بود که والده به شدت بی پول بود و حتی از نانوایی نیز نان قرض کرده بود.

آقای یساقی در مقابل آقای… این جوری از حاج آقا دفاع کرد و گفت مرد حسابی ما اینها را دیدیم شما نسبت به حاج آقابزرگ چه می‌گویی؟!

با این اشارات مختصر، روشن شد طرح پورسانت به شکل عام، اتهامی دروغین است.

تبیین وجه پرداختی به عاملین خمس (1)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۳/۲۸-۱۲:۹:۲۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23824
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (1) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 742

۱- اگر خمس واجب باشد و ۲- اگر یکی از مصارف آن، تأمین زندگی طلبه باشد و ۳- اگر طلبه (که از جمله آنها عامل خمس است) نیازمند باشد، با حفظ تمامی مفروضات یاد شده ۴- پرداخت مقداری از خمس، به خود عامل خمس هیچ اشکالی ندارد.

اما در نقطه مقابل، پیداست که اگر کسی در یکی از پیش فرض‌های سه‌گانه، اشکالی داشته باشد، امر آخری است که باید در مجال خودش مستقلا تحقیق شود.

همچنین نیازِ طلبه‌ی عامل خمس، امر صغروی است که طبق ضوابط شرعی باید احراز شود، همانند احراز عادل بودن امام جماعت و… که معیارهای آن، در جای خودش بیان شده است و مهمترین آن اطمینان خود شخص است.

اما با حفظ موضوع و احراز آن، هرگز اشکالی در مصرف خمس برای طلبه متصور نیست.

بنا بر این پرداخت مقداری از خمس برای عامل خمس با حفظ همه شرایط بایسته، شرعا اشکالی ندارد و اصلا پورسانتی در کار نیست، بلکه مصداق رساندن خمس به اهلش می‌باشد.

تأکید می‌کنیم که این امر با توجه به سه پیش فرض یاد شده است. تشکیک در هر یک از پیش فرض‌ها، مستقلا به آن پاسخ داده خواهد شد.

تبیین وجه پرداختی به عاملین خمس (2)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۳/۲۸-۱۲:۹:۵۸
    • تاریخ اصلاح:۱۴۰۰/۰۴/۰۳-۶:۴:۴۸
    • کد مطلب:23825
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 720

برای روشن شدن این که پورسانت اتهام دروغی بیش نیست، با دفتر یکی از مراجع تماس گرفتیم. توجه شما را به حاصل این تماس جلب می‌کنیم:

ما هرگز به کسی که وجوهات به دفتر می‌آورد، درصد نمی‌دهیم. این امر دروغ بزرگی است که واقعیت ندارد.

ما هرگز پول را به خود شخص عامل خمس واگذار نمی‌کنیم.

بله در شرایطی، مقداری از خمس را در اختیار عامل خمس قرار می‌دهیم که به مصرف مناسبش برساند.

مثلا کسی که یک میلیارد خمس از یک آبادی آورده، مردم آن منطقه توقع دارند که سادات و فقراء آن منطقه، توسط عامل خمس تأمین شود. خود سادات و فقراء نیز به چنین شخصی مراجعه می‌کنند.

در این موارد، تصریح هم می‌کنیم که مبلغ ارجاع شده دقیقا به مصرف درست برسد.

تبعا اگر خودش هم نیازمند باشد، به همان اندازه نیاز عرفی‌اش می‌تواند از خمس مصرف کند.

خود عاملین خمس، مورد وثوق هستند.

دلیلش هم این است که مردم به آنها اعتماد کرده و مثلا یک میلیارد را به او سپرده تا به مرجع برساند.

همین اندازه اعتماد مردم، برای اثبات ثقه بودن عامل خمس، کفایت می‌کند. هنگامی که مردم به او اعتماد می‌کنند چطور ما ثقه بودنش را احراز نکنیم.

امام جماعتی یا عالم شهری یا مسئول جایی یا شخص سرشناسی که مردم این شخص را ثقه می‌دانند، خود این مردم سراغ این شخص می‌آیند و برای مشکلات فقراء و ساداتشان از او توقعاتی دارند. تبعا او هم هر جا احراز کرد که طرف مورد مصرف خمس است، خمس را در آن مورد مصرف می‌کند.

خلاصه مردم به همان اندازه که پول می‌دهند، به همان اندازه هم او را ثقه می‌دانند و به همان اندازه هم از او توقع دارند.

ما هم تصریح می‌کنیم که پول مال خودش نیست بلکه باید به مصرف درست برساند.

آن چه گذشت حاصل تماس با دفتر یکی از مراجع بود.

جالب است به یک مورد خاص هم اشاره کنیم.

موثقی نقل کرد:

عامل خمسی مبلغ درشتی به عنوان خمس به دفتر یکی از مراجع آورد و توقع هم داشت که نصف آن را به او برگردانند.

آن مرجع فرمود اگر ایشان نیازمند است، به مقدار نیازش بردارد، منحصر به نصف نیست. ولی اگر نیاز ندارد من اجازه نمی‌دهم.

از این دست شواهد بسیار فراوان است که قابل گردآوری نیست.

همه این شواهد نشان می‌دهد که ادعای پورسانت اتهامی دروغین بیش نیست.

برای درست کردن ابرو چشم را کور نکنیم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۳/۲۸-۱۲:۱۴:۳۵
    • تاریخ اصلاح:۱۴۰۰/۰۳/۲۸-۱۲:۱۴:۴
    • کد مطلب:23826
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 702

نمونه‌های اندکی که گذشت کافی است بر این که روشن شود به شکل عام پورسانتی در کار نیست.

اما با این همه در مرحله سوم از همه امور یاد شده تنزل می‌کنیم و می‌پذیریم که احیانا پورسانتی (طبق ادعای باطل) به کسی داده شده است، نهایت آن می‌شود خطا و بی‌تقوایی از اشخاص معینی سر زده است.

درست است احیانا بی‌تقوایی‌هایی صورت می‌گیرد، مانند همه جاهای دیگر. اما آن چه مهم است این است که بی‌تقوایی بعضی، ربطی به عملکرد باتقواها ندارد.

بله اگر خود مجتهد بداند این عامل خمس نیاز ندارد، و چیزی ولو اندک به او بدهد، مجتهد از عدالت ساقط می‌شود. همچنین نماینده یا وکیلی، اگر با علم به عدم احتیاج، چیزی به خود عامل خمس بدهد، چنین شخصی شایستگی نمایندگی و وکالت ندارد.

در هر صورت آیا به خاطر بی‌تقوایی افرادی، می‌توان اصل خمس یا مصرف آن را زیر سؤال برد؟! هرگز!

آن چه مهم است هدف پشت پرده شبهه افکنان است.

حالا فرض کنید کسی به غلط پورسانتی گرفته است. آخرش این است که مسئول دفتر مرجع و یا روحانی عامل خمس، بی‌تقواست، در این صورت به این روحانی و مسئول دفتر بی‌تقوا، نباید مراجعه کرد.

این که اشکال خمس و مرجعیت نیست.

اما اگر بخواهیم بگوییم چون چنین اتفاقی افتاده است، پس اصل خمس و مصرف آن زیر سؤال می‌رود. این نتیجه دیگر کاملا عقیم است.

چون بحث وجوب خمس و مصرف آن، ادله مسلم و قطعی خودش را دارد و بی‌تقوایی افراد، هیچ اثری در ادله وجوب خمس و مصرف آن ندارد.

و اگر بخواهیم بگوییم چون چنین اتفاقی افتاده است، پس اصل تقلید زیر سؤال می‌رود. این نتیجه‌گیری هم که خنده‌آور است.

بحث جواز تقلید نیز ادله مسلم و قطعی خودش را دارد و بی‌تقوایی افراد، موجب نمی‌شود که تقلید شرعی را مخدوش کند.

تنها نتیجه‌ای که برای این اشکال متصور است، این است که عده‌ای با طرح این گونه مسائل در صدد عقده گشایی و دشمنی با دین و دیانت برمی‌آیند.

البته این گونه عقده گشایی‌ها فراوان است و صد البته منحصر به این مورد نیست.

روشن شد که خطای موردی افراد ربطی به اصل خمس و مصرف آن و نیز درستی تقلید ندارد و اگر کسی بخواهد با استناد به خطای افراد، خمس و تقلید را انکار کند مصداق کور کردن چشم برای ساختن ابرو است.

 

با درنگ شایسته در مطالبی که گذشت روشن می‌شود که ادعای پورسانت نشان می‌دهد که مدعی، از اندک آشنایی با مسائل این حوزه بی‌بهره است و از سرنادانی چنین ادعایی کرده است و یا این که این اتهام، هدفمند و مغرضانه مطرح شده است.

روایت پورسانت عاملین خمس!

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۴/۰۲-۱۷:۳۰:۲۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23828
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1110

سرفصلهای پیشین روشن ساخت که پرداخت خمس به خود عاملین خمس، اگر مورد مصرف باشند، هیچ مانعی ندارد.

آن چه هست عملکرد غلط و یا سوء استفاده باطل از این امر است که احیانا اتفاق می‌افتد و این، از نظر همه محکوم است.

پیداست که عملکرد نادرست برخی، علاوه بر این که کلیت ندارد، هرگز موجب اشکال به مصرف خمس در موارد مشروع آن نمی‌گردد.

اما مسلما هیچ فقیهی فتوا نداده است که درصدی از خمس (پورسانت)، آن هم بدون در نظر گرفتن نیاز عامل خمس، به او داده شود. یعنی فتوا به جواز اخذ پورسانت، توسط عاملین خمس ابدا در کار نیست.

در نتیجه پورسانت به عاملین خمس، ادعایی دروغین بیش نیست.

پس پاسخ شبهه، یک کلمه است «پورسانت دروغ است».

اگر مخاطب عاقل باشد و درد فهم داشته باشد، با بیان مطلب، روشن می‌شود.

و اگر مخاطب مغرض باشد که تکلیفش معلوم است با علم به تهمت بودن پورسانت، همچنان بر این اشکال پافشاری می‌کند. هزار دلیل و برهان هم بیاوری سودی ندارد.

گروه سوم مخاطبی است که درک درستی ندارد، کافی است کسی شبهه‌ای مطرح کند او هم فریفته می‌شود و به دنبالش راه می‌افتد. به تعبیر مولا امیرالمؤمنین علیه السلام:

أَتْبَاعُ كُلِّ نَاعِقٍ يَمِيلُونَ مَعَ كُلِّ رِيحٍ لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى رُكْنٍ وَثِيق‏…

پیروان هر صدایی هستند با هر بادی کج می‌شوند نه به نور علم روشن شده‌اند و نه به رکن محکمی پناه برده‌اند…

جالب‌ترین واکنش اخباریون، به دروغ بودن پورسانت عاملین خمس، پاسخ زیر است:

سلام علیکم ورحمت الله وبرکات شماکه جواب روائی ندادین اینهای که تعریف کردین اتفاق هایی که برای آنها افتاده نقل کردین، ایشان [آقای م ا] جواب از ناحیه اهل‌ البیت میخواد اگرجواب ازناحیه اهل البیت دارین بفرمایید اگرندارین بحث تموم اللهم عجل لولیک الفرج والعافیته والنصر

اگر واقعا آقای م ا که طراح اتهام پورسانت است پس از توضیحات داده شده برای پورسانت عاملین خمس دروغ است، واقعا جواب روایی می‌خواهد، باید در عقلش شک کرد.

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ شَيْئاً أَبْغَضَ إِلَيْهِ مِنَ الْأَحْمَقِ‏ لِأَنَّهُ سَلَبَهُ أَحَبَّ الْأَشْيَاءِ إِلَيْهِ وَ هُوَ عَقْلُهُ.

آخر چیزی که از اساس اتهام است جواب روائی می‌خواهد؟!

یک فقیه فتوا به جواز پورسانت در خمس نداده است که شما بگویید مستند و روایت این فتوا چیست؟

می‌گوییم تهمت است می‌گوید روایتش کو؟

چیزی که کسی به آن فتوا نداده چه روایتی می‌خواهد؟

اول شما بروید یک فتوا به جواز پورسانت بیاورید، بعد روایتش را بخواهید.

مشکل اصلی، این دسته از مخاطبین بی‌درایت هستند که در عین بی‌درایتی، خود را پیرو دو آتشه اهل بیت علیهم السلام می‌دانند.

چنین مخاطبی همان است که مولا امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: أَتْبَاعُ كُلِّ نَاعِقٍ يَمِيلُونَ مَعَ كُلِّ رِيحٍ‏…

آری بحث یا چنین مخاطبی را باید تمام کرد چون:

لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ

لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى رُكْنٍ وَثِيق

درخواست روایت در مورد تهمت پورسانت اصلا موضوع ندارد.

گذشته از این که درخواست مستند روایی به شکل مطلق و در همه جا همان «نظریه نص حدیث» است.

این نظریه را در نوشتاری با عنوان «مستندات نظریه نص حدیث»، بررسی کرده و ادله آن را ابطال کرده‌ایم.

لینک:

aashtee.org/page/Section.aspx?n=66-8891-

  • نظر خوانندگان
م احمدی۱۴۰۰/۰۴/۰۵-۱۹:۵۹:۱۹
نعوذبالله نعوذبالله نعوذبالله نعوذبالله نعوذبالله
«اگر یکی از مصارف خمس تامین زندگی طلبه باشد…»
اینو کسی میگه که انسان ها رو احمق حساب کرده
غافل از این که خودش احمق هست

پاسخ‌ها
محسن۱۴۰۰/۰۴/۰۵-۱۸:۳۱:۱۶
: توضیح جمله مورد اشکال آقا م احمدی این است که طلبه دو صورت دارد:
صورت یکم طلبه‌ی سید فقیر
در این صورت که شکی نیست چنین طلبه‌ای مورد قطعی مصرف خمس است
پس قطعا جای نعوذ بالله نیست.

صورت دوم طلبه‌ی فقیر غیر سید
در این صورت روشن است که چنین طلبه‌ای مورد مصرف سهم سادات نیست
اما آیا مورد مصرف سهم مبارک امام هست یا خیر؟
این مسئله خودش بحث مستقلی دارد که در جای خودش اثبات شده است و اگر نیازی باشد مستقلا در همین بخش نیز به آن ورود می‌کنیم و اما همچنان که اشاره شد به شکل مستقل و جداگانه.
اگر خواننده محترم دقت کرده باشد در اینجا این بحث را علی المبنی مطرح کرده‌ایم.
یعنی مفروضات مسئله سه چیز است:
۱) خمس را واجب بدانیم.
روشن است که اگر کسی خمس را واجب نداند نوبت به بحث مصرف آن نمی‌رسد.
بلکه باید مستقلا به وجوب خمس پرداخت.
۲) طلبه را یکی از مصارف شرعی سهم امام بدانیم.
باز هم روشن است که اگر کسی طلبه را مورد مصرف شرعی سهم امام نداند نوبت به این بحث نمی‌رسد.
بلکه باید مستقلا به مصرف بودن طلبه نسبت به سهم امام پرداخت.
۳) طلبه عامل خمس نیازمند باشد.
باز هم روشن است که اگر عامل خمس نیازمند نباشد نوبت به پرداخت سهم امام به او نمی‌رسد.
با حفظ این سه مفروض، دیگر حکم روشن است و نتیجه قطعی است.
اما همان گونه که تصریح کرده‌ایم کسی در یکی از مفروضات مطرح شده اشکالی داشته باشد باید مستقلا به آن پرداخته شود.
پس نتیجه صورت دوم یعنی طلبه غیر سید، با حفظ مفروضات، کاملا روشن است و تردیدی در آن نیست.
باز هم جای نعوذ بالله نیست.
قضاوت این که چه کسی احمق است را با کاربران سایت واگذار می‌کنیم.
  • نظر شما