ریشه تمامی اشکالات وهابیت در توسل و شفاعت، به یک امر باز میگردد و آن این که توسل و شفاعت، با توحید افعالی سازگار نیست و مستلزم شرک به خداست.
صرف نظر از نقضهای فراوانی که به این ادعای وهابیون وارد است و صرف نظر از پاسخهای متعددی که داده شده است، ریشهیابی آن بسیار جالب است.
ریشه اساسی اتهام شرک در توسل، عدم درک تفاوت قدرت طولی و قدرت عرضی مخلوق است.
توضیح این که تنها موجودی که ذاتا توانا و قادر است، ذات اقدس الهی است. یعنی خداوند متعال ذاتا، مالک توانایی است و قدرتش را از کس دیگر نگرفته است.
اما توانایی و قدرت تأثیر یک مخلوق در عالم تکوین، دو گونه تصور میشود: قدرت طولی و قدرت عرضی.
توانایی و قدرت طولی این است که هیچ موجودی، مالک هیچ حول و قوهای نیست، جز این که خداوند، حول و قوه را به تملیک کرده باشد و قیومیت خداوند، همچنان نسبت به قدرت تملیک شده ادامه داشته باشد.
به سخن دیگر، ولو این که مخلوق به تملیک الهی، فاعلِ قادر شده است، اما مالکیت خداوند نسبت به ذات مخلوق و نیز قدرت تملیک شده به او، همچنان باقی است و هر لحظه که بخواهد میتواند آن قدرت را از مخلوق بگیرد. از این مطلب در روایات با تعبیر املکیت خداوند یاد شده است.
بر اساس املکیت خداوند، قدرت مخلوق، در طول قدرت خداوند قرار دارد. یعنی اصل حدوثش به اراده خداست و بقاء آن نیز به اراده خداست. به سخن دیگر قدرتِ مخلوق، همیشه و پیوسته در طول قدرت خداست و مخلوق نه در ذات و نه در قدرت، استقلالی ندارد.
پیداست که بر اساس قدرت طولی، هیچ موضوعی برای شرک باقی نمیماند. زیرا هر کاری که از هر مخلوقی سر زند منوط به اذن الهی است.
بر این اساس اگر خداوند به یکی از مخلوقاتش توانایی دهد که در کهکشانها تصرف نمایند، ولی استقلالی در مقابل خداوند نداشته باشد، هیچ گونه شرکی لازم نمیآید و هرگز توحید افعالی مخدوش نمیگردد.
در مقابل قدرت طولی، قدرت عرضی قرار دارد.
مقصود از قدرت عرضی این است که ولو موجودی همچون مورچهای ضعیف، شاخکش را تکان دهد و در این تکان دادن شاخک، محتاج به اذن الهی نباشد، چنین قدرتی، قدرت عرضی است. یعنی مورچه به این اندازه از قدرت، در عرض قدرت خداوند تأثیرگذار باشد. به سخن دیگر این مورچه در حرکت دادن شاخک خود مستقل از خداوند عمل کرده است.
استقلال مخلوق، ولو در کوچکترین کار و کوچکترین اندازه، همان قدرت عرضی است که مستلزم شرک است و با توحید افعالی منافات دارد.
نتیجه این شد که قدرت طولی هر چند بسیار بزرگ و گسترده باشد، هرگز با توحید افعالی تضاد ندارد. اما قدرت عرضی ولو در اندازه یک حرکت شاخک مورچه باشد، با توحید افعالی متضاد است و مستلزم شرک است.
نمونه قدرت طولی حضرت عیسی است. خداوند به حضرت عیسی توانایی شگفت زنده کردن مرده را داده است، قدرتی که هنوز هم علم به گرد آن نرسیده است. توانایی حضرت عیسی، در طول قدرت الهی است و حضرت عیسی ابدا استقلالی در مقابل خداوند ندارد. لذا زنده کردن حضرت عیسی، هر چند کار حضرت عیسی است، اما هرگز منافاتی با توحید افعالی ندارد و هرگز مستلزم شرک نیست، بلکه عین توحید است.
وَ رَسُولاً إِلى بَني إِسْرائيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في بُيُوتِكُمْ إِنَّ في ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ (آل عمران 49)
و [او را به عنوان] پيامبرى به سوى بنى اسرائيل [مىفرستد، كه او به آنان مىگويد:] «در حقيقت، من از جانب پروردگارتان برايتان معجزهاى آوردهام: من از گِل براى شما [چيزى] به شكل پرنده مىسازم، آنگاه در آن مىدمم، پس به اذن خدا پرندهاى مىشود؛ و به اذن خدا نابيناى مادرزاد و پيس را بهبود مىبخشم؛ و مردگان را زنده مىگردانم؛ و شما را از آنچه مىخوريد و در خانههايتان ذخيره مىكنيد، خبر مىدهم؛ مسلماً در اين [معجزات]، براى شما -اگر مؤمن باشيد- عبرت است.»
وهابیت، تفاوت قدرت طولی و عرضی را درک نکرده و یا به خاطر حسد با اولیاء الهی، نخواستهاند درک کنند.
لذا توسل به معصومین علیهم السلام را مستلزم شرک میپندارند. این در حالی است که بر اساس قدرت طولی توسل و شفاعت، عین توحید است.
ریشه تمامی اشکالات وهابیت در توسل و شفاعت، عدم درک تفاوت قدرت طولی و قدرت عرضی مخلوق است…
بر اساس املکیت خداوند، قدرت مخلوق، در طول قدرت خداوند قرار دارد. یعنی اصل حدوثش به اراده خداست و بقاء آن نیز به اراده خداست. به سخن دیگر قدرتِ مخلوق، همیشه و پیوسته در طول قدرت خداست و مخلوق نه در ذات و نه در قدرت، استقلالی ندارد.
پیداست که بر اساس قدرت طولی، هیچ موضوعی برای شرک باقی نمیماند. زیرا هر کاری که از هر مخلوقی سر زند منوط به اذن الهی است…
اما استقلال مخلوق، ولو در کوچکترین کار و کوچکترین اندازه، همان قدرت عرضی است که مستلزم شرک است و با توحید افعالی منافات دارد.
قدرت طولی هر چند بسیار بزرگ و گسترده باشد، هرگز با توحید افعالی تضاد ندارد. اما قدرت عرضی ولو در اندازه یک حرکت شاخک مورچه باشد، با توحید افعالی متضاد است و مستلزم شرک است…
وهابیت، تفاوت قدرت طولی و عرضی را درک نکرده و یا به خاطر حسد با اولیاء الهی، نخواستهاند درک کنند.
لذا توسل به معصومین علیهم السلام را مستلزم شرک میپندارند. این در حالی است که بر اساس قدرت طولی توسل و شفاعت، عین توحید است.