یکی از کاربران سایت پرسشهایی را مطرح کرده بود که مناسب است بخشی از آنها را جداگانه مطرح کنیم. توجه کنید:
اصلا مگه شهید کسی نیست که ازخاک و ناموسش برابر متجاوزان دفاع کنه و در این راه کشته بشه، شماچرا اسمی از شهدای جنگ اعراب و ایران زمین نمیارین، واقعا اگه شما اون دوره زندگی میکردین واس سپاه اسلام شمشیر میزدین یا واس ایران زمین؟!
بخدا انسان اگه سنگ میهنشو به سینه نزنه و میهن پرست نباشه دیگه هیچ دلیلی واس زنده بودن نداره
ما جانمان را در کف دست میگذاریم ودر راه ایران زمین فدا میکنیم
بخشی از پاسخ این کاربر محترم را در اینجا میآوریم.
مطلب را با مثالی توضیح میدهم.
بالاترین رابطه عاطفی و عقلانی میان انسانها، رابطه فرزند و با پدر و مادرش است.
این رابطه آن قدر عمیق و قوی است که در بسیاری از موارد، منجر به فداکاری یکی از طرفین میگردد.
حال از شما میپرسم اگر پدر و مادر کسی خلافکار باشد و از فرزندش بخواهد او را در قتل و غارت و جنایت همراهی و همکاری کند، به نظر شما چه باید کرد؟!
آیا به خاطر قوت رابطه عاطفی، فرزند هم باید آدمکشی و خیانت و جنایت کند؟!
این مسئله در قرآن این گونه بیان شده است که وظیفه فرزند در مقابل پدر و مادر آن چنان سنگین است که حتی یک «اف» هم نباید به آنها بگوید تا چه رسد به مخالفت و اذیت و آزار آنها!
اما اگر همین پدر و مادر، از فرزند خواست که کافر شود و حق و حقیقت را انکار کند، دیگر وظیفه فرق میکند، احترام به پدر و مادر به جای خود، اما این امر هرگز به معنای پذیرفتن هلاک ابدی و آتش جهنم بر اثر کفر ورزیدن نمیتواند باشد.
به آیات قرآن در این زمینه توجه کنید:
وَ قَضى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَريماً (23) وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّياني صَغيراً (اسراء 24)
و پروردگار تو مقرر كرد كه جز او را مپرستيد و به پدر و مادر [خود] احسان كنيد. اگر يكى از آن دو يا هر دو، در كنار تو به سالخوردگى رسيدند به آنها [حتى] «اوف» مگو و به آنان پرخاش مكن و با آنها سخنى شايسته بگوى. و از سر مهربانى، بال فروتنى بر آنان بگستر و بگو: «پروردگارا، آن دو را رحمت كن چنانكه مرا در خُردى پروردند.»
وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيمٌ (13) وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى وَهْنٍ وَ فِصالُهُ في عامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لي وَ لِوالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصيرُ (14) وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى أَنْ تُشْرِكَ بي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (لقمان 15)
و [ياد كن] هنگامى را كه لقمان به پسر خويش -در حالى كه وى او را اندرز مىداد- گفت: «اى پسرك من، به خدا شرك مياور كه به راستى شرك ستمى بزرگ است.» و انسان را در باره پدر و مادرش سفارش كرديم؛ مادرش به او باردار شد، سستى بر روى سستى. و از شير بازگرفتنش در دو سال است. [آرى، به او سفارش كرديم] كه شكرگزارِ من و پدر و مادرت باش كه بازگشت [همه] به سوى من است. و اگر تو را وادارند تا در باره چيزى كه تو را بدان دانشى نيست به من شرك ورزى، از آنان فرمان مبر، و[لى] در دنيا به خوبى با آنان معاشرت كن، و راه كسى را پيروى كن كه توبهكنان به سوى من بازمىگردد؛ و [سرانجام] بازگشت شما به سوى من است، و از [حقيقت] آنچه انجام مىداديد شما را باخبر خواهم كرد.
روشن شد که پدر و مادر با همه اهمیتی که دارند یک خط قرمز دارند و آن مخالفت با حقیقت و حق پوشی است. (چون بالاترین حق، ذات مقدس الهی است.)
برگردیم به پرسش درباره وطن پرستی.
حکم وطن هم مانند حکم پدر و مادر است، هر انسانی بر حسب عواطفش، وطنش را دوست دارد.
اما ممکن است در شهری که در آن متولد شده است اتفاقات تلخی برایش رخ داده باشد که از محل تولدش متنفر گردد.
یا ممکن است در وطنش نتواند به اقتضای عقل و انسانیت و دینش عمل کند در این صورت خردورزی اقتضا میکند که جلای وطن کند و به جایی رود که بتواند دینش را حفظ نماید.
در قرآن به این مسئله به عنوان مهاجرت توجه شده است. از جمله در آیات زیر:
إِنَّ الَّذينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمي أَنْفُسِهِمْ قالُوا فيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفينَ فِي الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصيراً (97) وَ مَنْ يُهاجِرْ في سَبيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً كَثيراً وَ سَعَةً وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً (نساء 100)
كسانى كه بر خويشتن ستمكار بودهاند، [وقتى] فرشتگان جانشان را مىگيرند، مىگويند: «در چه [حال] بوديد؟» پاسخ مىدهند: «ما در زمين از مستضعفان بوديم.» مىگويند: «مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن مهاجرت كنيد؟» پس آنان جايگاهشان دوزخ است، و [دوزخ] بد سرانجامى است.… و هر كه در راه خدا هجرت كند، در زمين اقامتگاههاى فراوان و گشايشها خواهد يافت؛ و هر كس [به قصد] مهاجرت در راه خدا و پيامبر او، از خانهاش به درآيد، سپس مرگش دررسد، پاداش او قطعاً بر خداست، و خدا آمرزنده مهربان است.
این قاعده کلی در مورد وطن پرستی و احترام به پدر و مادر و… است.
اما در تطبیق این قاعده بر قضیه جنگ اعراب و ایران، باید به چند نکته توجه کرد:
۱- ستم پادشاهان ساسانی آن چنان وحشتناک بود که در آغاز جنگ، خود ایرانیان راه پیروزی اعراب را گشودند
۲- اما این مسئله هرگز به معنای این نبوده و نیست که سپاه اعراب به خاطر فرماندهی آن توسط عمر بن خطاب که سرکرده منافقان بود، مسائل حقوقی اسلام در جنگ را رعایت کرده است.
۳- طبعا تخلفات صورت گرفته در جنگ هرگز پای اسلام نوشته نمیشود
۴- امیرالمؤمنین علیه السلام در حد توان خود از انحرافات منافقینی که عنوان اسلام را یک میکشیدند جلوگیری نمود.
از جمله وقتی دختران پادشاه ایرانی را به عنوان اسیر تقسیم میکردند، حضرت مخالفت کرد و فرمود بزرگان قوم باید خود برای خودشان همسر انتخاب کنند و هرگز به کنیزی نروند.
و از جمله…
امور یاد شده موجب شد که اولا ایرانیان دوستی امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب را برگزیدند و ثانیا کینه عمر با ایرانیان بیشتر گردید و تبعیضات به ناحق فراوانی را در حق آنان إعمال کرد.
در هر صورت باید برخی از امور را از یکدیگر تفکیک نمود:
الف) تفکیک ستم پادشاهان ساسانی از وطن دوستی
ب) تفکیک میان دین اصلی زرتشت و زرتشت تحریف شده
در لینک زیر به یکی از ریشههای تحریف دین زرتشت اشاره کردیم:
«معایب زرتشتیان را نپوشانیم»
http://aashtee.org/page/Section.aspx?n=9136-15070-
ج) تفکیک جناح منافقین و غاصبان خلافت، از اسلام واقعی و خلیفه واقعی پیامبر صلی الله علیه و آله
منافقین تلاش داشتند اسلام را تحریف کنند، ولی با فداکاری خلفای واقعی پیامبر صلی الله علیه و آله (و در واقع از جان گذشتگی تمامی چهارده معصوم علیهم السلام) این نقشه شکست خورد و کاملا عملی نشد.
پس وطن حکم پدر و مادر را دارد. هر چه درباره پدر و مادر جاری شود در مورد وطن هم جاری میشود.
یکی از کاربران سایت پرسشهایی را مطرح کرده بود که مناسب است بخشی از آنها را جداگانه مطرح کنیم. توجه کنید:
اصلا مگه شهید کسی نیست که ازخاک و ناموسش برابر متجاوزان دفاع کنه و در این راه کشته بشه، شماچرا اسمی از شهدای جنگ اعراب و ایران زمین نمیارین، واقعا اگه شما اون دوره زندگی میکردین واس سپاه اسلام شمشیر میزدین یا واس ایران زمین؟!
بخدا انسان اگه سنگ میهنشو به سینه نزنه و میهن پرست نباشه دیگه هیچ دلیلی واس زنده بودن نداره
ما جانمان را در کف دست میگذاریم ودر راه ایران زمین فدا میکنیم
بخشی از پاسخ این کاربر محترم را در اینجا میآوریم.
مطلب را با مثالی توضیح میدهم.
بالاترین رابطه عاطفی و عقلانی میان انسانها، رابطه فرزند و با پدر و مادرش است.
این رابطه آن قدر عمیق و قوی است که در بسیاری از موارد، منجر به فداکاری یکی از طرفین میگردد.
حال از شما میپرسم اگر پدر و مادر کسی خلافکار باشد و از فرزندش بخواهد او را در قتل و غارت و جنایت همراهی و همکاری کند، به نظر شما چه باید کرد؟!
آیا به خاطر قوت رابطه عاطفی، فرزند هم باید آدمکشی و خیانت و جنایت کند؟!
این مسئله در قرآن این گونه بیان شده است که وظیفه فرزند در مقابل پدر و مادر آن چنان سنگین است که حتی یک «اف» هم نباید به آنها بگوید تا چه رسد به مخالفت و اذیت و آزار آنها!
...