💡 پاسخ(ها):
چون ایشان خلافت را به نص پیامبر حق خود و خلفاء را غاصب و ظالم می دانستند.
❓ پرسش(های) مشابه این شاخه
…
********************
اگر طریقه خلافت ابی بکر حق و مسئله اجماع مسلمین بر خلافت ابوبکر، ثابت و مسلم بود، علی القاعده نبایستی علی (علیه السّلام) با شدت تقوا و پرهیزکاری تعلل ورزد و روی گردان از حق شود؛ زیرا هر کجا حق بود مطابق فرموده پیغمبر (صلی الله علیه و آله) علی (علیه السّلام) باید آنجا حاضر باشد.
از جهتی هم لازمه تقوا این است که شخص متقی از حق رویگردان نشود.
از جهت دیگر بنا به اخباری رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:
«علی مع الحق و الحق مع علی حیثما دار» (1)
(علی با حق و حق با علی علیه السّلام است)
اگر آن قضایا حق و تعیین ابی بکر، به مقام خلافت حق بوده است بایستی آن حضرت با کمال میل و علاقه قلبی آنها را استقبال و تصدیق نماید نه آن که مخالفت نماید.
پس مخالفت علی (علیه السّلام) از بیعت از دو حال خارج نبوده یا علی بر خلاف حق رفتار کرده و متمرد امر رسول الله (صلی الله علیه و آله) بوده که بیعت با خلیفه پیغمبر ننموده یا وضع خلافت و طریقه اجماع را ساختگی و سیاسی برخلاف حق دانسته لذا بیعت ننموده.
اما قسم اول نظر به فرموده رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) که علی با حق و حق با علی می گردد و آن حضرت را امام المتقین خوانده و قطعاً علی اهل دنیا نبوده و حُب جاه و هوا و هوس در او راه نداشته و دنیا را سه طلاقه گفته و طالب ریاست ظاهری نبوده، قطعاً منتفی است؛ پس لابد قسم دوم بوده که چون خلافت را ساختگی و سیاسی و بر خلاف رضای خدا و رسول دانسته لذا بیعت ننموده.
البته به نقل کتب عامه، امیرالمؤمنین بعد از شش ماه با ابوبکر بیعت کردند. حتی بخاری و مسلم هم در صحیحین خود نوشته اند: بیعت علی به فوریت واقع نشد.
عموم علمای اهل سنت متعرف اند که روز اول که حضرت را به جبر و اهانت از منزل کشیدند و به مسجد بردند، بیعت نکرده به منزل برگشت.
بر فرض تسلیم که بگوئیم آن حضرت بیعت نموده، پس چرا شش ماه توقف نمود و بیعت ننمود؟ بلکه محاجّه هم نمود و حال آن که از مثل علی مجسمه حق و تقوا شایسته نبود ولو برای یک ساعت منحرف از حق گردد و حق را به عقب بیاندازد.
ولی باید دقت نمود که بر فرض بیعت، حضرت این کار را به خاطر حفظ اسلام کردند.
ولی علمای شیعه معتقدند هیچ بیعتی واقع نشد و حضرت در مدت خلافت خلفاء به خاطر حفظ اسلام صبر پیشه کردند.
منابع:
1- مناقب خوارزمی، ص104، ح107، فصل 8
ربیع الابرار، زمخشری، 2/236، باب الخیر و الصلاح
فرائد السمطین، حموینی، 1/176-177، ح 138، -140، سمط 1 باب 36
معجم الاوسط، طبرانیع 6/422، ح 5902، احادیث محمد بن یحیی القزاز
تفسیر الکبیر، فخر رازی، 1/205، ذیل سوره فاتحه، باب 4 مسأله 9، حجت 5
کفایه الطالب، گنجی شافعی، ص265، باب 62
ابن عساکر در تاریخ دمشق، 42/449، رقم 4933
ابو جعفر اسکافی در المعیار و الموازنه، ص35 و 119
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، 2/297، خطبه 37
قندوزی در ینابیع الموده، 1/269، ح 1-2، باب 20 حدیث را با عبارات گوناگون نقل می کنند.
چون ایشان خلافت را به نص پیامبر حق خود و خلفاء را غاصب و ظالم می دانستند.