💡 پاسخ(ها):
ــــــــــــــــــــــــــ
❓ پرسش(های) مشابه این شاخه
…
********************
بخاری (صحیح بخاری ۲۵۲/۵ ح ۷۰۴ کتاب المغازی باب غزوه خیبر) و مسلم (۱۳۸۰/۳ ح ۵۲ کتاب الجهاد و السیر باب قول النبی صلی الله علیه و آله لانورث ما ترکنا فهو صدقه) نوشته اند: فوجدت ای فغضبت فاطمه علی ابی بکر فهجرته فلم تکلمه حتی توفیت فلما توفیت، دفنها زوجها علیّ لیلا و لم یؤذن بها ابا بکر و صلّی علیها. (فاطمه (عليها السلام) در حال خشم ابی بکر را ترک نموده و بر او غضبناک ماند و با او حرف نزد تا وفات نمود. آنگاه امیر المؤمنین علی عليهالسلام بر او نماز گذارد و شبانه دفنش نمود و ابی بکر را اعلام نداد که بر جنازه حاضر شود و نماز بر جنازه آن حضرت بگذارد.)
و محمّد بن یوسف گنجی شافعی در کفایة الطالب (ص ۳۷۰ باب ۹۹) همین خبر را نقل نموده و نیز ابو محمّد عبد اللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری در الامامة و السیاسة (۲۰/۱ کیف کانت بیعه علی بن ابی طالب) آورده که فاطمه عليها السلام در بستر بیماری به ابی بکر و عمر فرمود: انّی اشهد اللّه و ملائکته انکما اسخطتمانی و ما ارضیتمانی لئن لقیت النبی لاشکونّکما. و نیز در همان کتاب نوشته است: غضبت فاطمه من ابی بکر و هجرته الی ان ماتت.
در مقابل این اخبار، احادیث دیگری در کتب معتبره اهل سنت ثبت است که اذیت فاطمه اذیت خدا و پیغمبر است. از قبیل خبر معروفی که عموم اهل سنت مانند امام احمد در مسند (۳۲۳/۴ و ۳۲۸ مسند مسور بن مخرمه) نقل نموده اند که رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم مکرر می فرمود: فاطمه بضعه منّی و هی نور عینی و ثمره فؤادی و روحی التی بین جنبی، من آذاها فقد آذانی و من آذانی فقد آذی اللّه و من اغضبها فقد اغضبنی یؤذینی ما آذاها.
(سیر اعلام النبلاء ذهبی ۱۱۹/۲ رقم ۱۸ شرح حال فاطمه بنت رسول الله صلی الله علیه و آله
سنن ابن ماجه ۶۴۴/۱ ح ۱۹۹۸ کتاب النکاح باب ۵۶ الغیره
عون المعبود عظیم آبادی ۵۶/۶ ح ۲۰۷۱ کتاب النکاح باب مایکره ان یجمع بینهن من النساء
اسد الغابه ابن کثیر ۵۲۱/۵ کتاب النساء شرح حال فاطمه بنت رسول الله صلی الله علیه و آله
الاصابه ابن حجر عسقلانی ۲۶۵/۸ کتاب النساء حرف الفاء رقم ۱۱۵۸۷ شرح حال فاطمه الزهرا
تهذیب التهذیب ابن حجر عسقلانی ۳۹۲/۱۲ کتاب النساء حرف الفاء رقم ۹۰۰۵ شرح حال فاطمه الزهرا بنت رسول الله صل الله علیه و آله
تفسیر القرآن العظیم ابن اثیر ۲۲۲/۳ ذیل آیه ۱۰۱ مومنون
سنن الکبری نسائی ۹۷/۵ ح ۸۳۷۰ کتاب المناقب مناقب فاطمه بنت محمد صلی الله علیه و آله
سنن الکبری بیهقی ۲۰۱/۱۰ کتاب الشهادات باب من قال لانجوز شهاده الوالد ...
کنز العمال متقی هندی ۱۱۱/۱۲ ح ۳۴۲۴۱ باب ۵ فی فضل اهل البیت فصل ۲ فاطمه رضی الله عنها
المستدرک علی الصحیحین حاکم نیشابوری ۱۷۳/۳ ح ۴۷۵۱ کتاب معرفه الصحابه ذکر مناقب فاطمه بنت رسول الله صلی الله علیه و آله
ابن حجر عسقلانی در اصابه ضمن ترجمه حالات حضرت فاطمه عليهاالسلام از صحیحین بخاری و مسلم نقل نموده که رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم فرمود: فاطمة بضعه منّی یؤذینی ما آذاها و یریبنی ما ارابها.
و محمد بن اسماعیل بخاری در صحیح (۸۳/۵ ح ۲۳۲ و ۲۷۸ کتاب فضائل اصحاب النبی باب مناقب فاطمه) از مسور بن مخرمه نقل نموده که رسول اکرم صلىاللهعليهوآلهوسلم فرمود: فاطمه بضعه منّی فمن اغضبها فقد اغضبنی.
از این قبیل اخبار در کتب معتبره اهل تسنن مانند صحیحین بخاری و مسلم (۱۹۰۳/۴ ح ۹۴ کتاب فضائل الصحابه، فضايل فاطمه) و سنن ابی داود (۲۲۶/۲ ح ۲۰۷۱ کتاب النکاح باب ما یکره ان یجمع بینهن من النساء) و ترمذی (الجامع الصحیح ص ۱۰۰۶ ح ۳۸۷۶ کتاب المناقب باب فضل فاطمه بنت محمد صلی الله علیه و آله) و مسند امام احمد بن حنبل (۳۲۸/۴ مسند مسور بن مخرمه) و صواعق ابن حجر (ص ۱۹۰ ح ۵ باب ۱۱ فصل ۳) و ینابیع المودة شیخ سلیمان بلخی حنفی (۹۸/۲ ح ۲۴۴ باب ۵۶) و دیگران در فضائل فاطمه عليهاالسلام بسیار رسیده است. چگونه این اخبار را جمع می کنید با آن اخباری که فاطمه عليها السلام از آنها غضبناک و ناراضی از دنیا رفت؟
پاسخ: این اخبار صحیح است، ولی درباره علی -کرم اللّه وجهه- رسیده که چون خواست دختر ابی جهل را به عقد خود درآورد، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بر او غضبناک شد، فرمود: هر کس فاطمه عليهاالسلام را بیازارد مرا آزار داده و کسی که مرا آزار دهد، مغضوب خداست.
اشکال: اولاً علمای اهل سنت تصدیق نموده اند که علی عليه السلام مشمول آیه تطهیر است یعنی از هر رجس و کثافت و لهو و لعب و اخلاق رذیله منزّه و مبرّا می باشد.
و دیگر آنکه در آیه مباهله خداوند او را به منزله نفس پیامبر صلى الله عليه و آله و سلم خوانده است.
از طرف دیگر، باب علم رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم بوده است که به خوبی از قرآن و احکام و دساتیر آن خبر داشته و می دانسته که خداوند در آیه 53 سوره احزاب فرموده: «وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللّهِ».
چگونه ممکن است عقل باور کند آن حضرت مرتکب عملی شود که رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را آزرده خاطر و غضبناک گرداند و چگونه عقل باور کند که مجسمه خلق عظیم، بر محبوب خدا غضب کند؟ آن هم در یک امر مباحی که خدا در قرآن مجید در آن امر تبعیضی قائل نشده و امر نکاح به حکم آیه ۳ سوره نساء «فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ» بین انبیا و اوصیا و جمیع امت مشترک است.
پس هر انسان عاقل، بعد از تفکر و تحقیق می فهمد که این حدیث از موضوعات امویها میباشد که علمای اهل سنت هم اعتراف به این معنا دارند.
ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه ( ۶۳/۴ خطبه ۵۶ و من کلام له لاصحابه فصل فی ذکر الاحادیث الموضوعه فی ذم علی) از استادش ابی جعفر اسکافی بغدادی در این باب بیانی دارد و گوید: معاویة بن ابی سفیان جمعی از صحابه و تابعین را معین نموده بود که جعل اخبار قبیحه درباره علی عليهالسلام بنمایند و آن حضرت را مورد طعن و مذمت قرار دهند تا مردم از آن بزرگوار بیزاری جویند. از جمله آنها ابو هریره و عمرو بن عاص و مغیرة بن شعبه و از تابعین عروة بن زبیر بود و به بعض از آن اخبار مجعوله هم اشاره نموده تا می رسد به نام ابو هریره میگوید: ابو هریره کسیست که روایت نموده حدیثی را که مضمون آن این است که علی عليهالسلام دختر ابی جهل را در حیات رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم خواستگاری نمود، آن حضرت بر او غضب نمود و بالای منبر فرمود: جمع بین دوست خدا و دشمن خدا نمی شود؛ فاطمه عليه السلام پاره تن من است، کسی که او را اذیت نماید، مرا اذیت نموده. کسی که می خواهد دختر ابی جهل را بگیرد باید از دختر من دوری نماید!!
آنگاه ابو جعفر اسکافی گوید: و الحدیث مشهور من روایه الکرابیسی؛ زیرا هر روایت بی اساسی را کرابیسی می خوانند.
و ابن ابی الحدید گوید: «این حدیث در صحیحین بخاری و مسلم از مسور بن مخرمة الزهر روایت شده» و سید مرتضی علم الهدی (که از اکابر مفاخر محققین علمای شیعه می باشد) در کتاب تنزیه الانبیاء و الائمه گوید: «این روایت از حسین کرابیسی رسیده و او مشهور است به انحراف از اهل بیت طهارت عليهمالسلام و از نواصب و دشمنان بزرگ آن خاندان جلیل بوده است و روایت او مورد قبول نمی باشد.»
زیرا بنابر اخبار متکاثره ای متفق بین شیعه و سنی مبغض علی عليهالسلام منافق است و منافق به حکم قرآن اهل آتش می باشد. پس روایت او مردود است.
به علاوه اخبار در مذمت ایذا کنندگان به فاطمه عليهاالسلام فقط اختصاص به نقل از کرابیسی یا ابو هریره در خطبه ساختگی دختر ابی جهل نمی باشد، بلکه اخبار بسیاری در این موضوع وارد است از جمله خواجه پارسای بخاری در فصل الخطاب و میر سید علی همدانی شافعی در مودّت سیزدهم از مودة القربی (با استفاده از ینابیع الموده ۳۳۲/۲ ح ۹۷۰ باب ۵۶) و نیز خوارزمی در مقتل الحسین ص ۱۰۰ ح ۲۳ حزء ۱ فصل ۵ فی فضائل فاطمه الزهرا حدیثی از سلمان نقل می نماید که رسول اکرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: حبّ فاطمة ینفع فی مائة من المواطن ایسر تلک المواطن الموت و القبر و المیزان و الصراط و الحساب؛ فمن رضیت عنه ابنتی فاطمة رضیت عنه و من رضیت عنه رضی اللّه عنه و من غضبت علیه ابنتی فاطمة غضبت علیه. و من غضبت علیه غضب اللّه علیه ویل لمن یظلمها و یظلم بعلها علیّاً و ویل لمن یظلم ذرّیتهما و شیعتهما!
(دوستی فاطمه عليهاالسلام نفع و فایده می بخشد در صد موضع و مکان که آسان ترین آنها مرگ است و قبر و میزان و صراط و حساب. پس کسی که راضی باشد دختر من فاطمه عليهاالسلام از او، من از او راضی هستم و کسی که من از او راضی باشم، خدا از او راضی می باشد و کسیرا که فاطمه عليهاالسلام بر او غضب نماید، من بر او غضبناک می باشم و بر هر کس من غضبناک باشم، خداوند بر او غضبناک است. وای بر آن کس که ظلم کند به فاطمه عليهاالسلام و وای بر کسی که ظلم کند بر شوهر و همسرش عنی و وای بر کسی که ظلم کند بر ذریه و شیعیان علی و فاطمهعليهماالسلام)
پاسخ: مراد از غضب در این اخبار غضب دینی است نه غضب عادتی و این غضب فاطمه علیها السلام بر ابی بکر و عمر غضب دینی نبوده؛ یعنی برای یک عمل خلاف مقررات دینی فاطمه علیها السلام بر شیخین غضب ننموده! و البته هر کس فاطمه عليهاالسلام را به غضب دینی بیاورد، قطعاً مغضوب غضب خدا و پیغمبر صلى الله عليه و آله و سلم خواهد بود.
این غضب فاطمه علیها السلام یک نوع تغییر حالتی بوده است که هر انسان حسّاسی وقتی به هدف و مقصد خود نرسید، در او پیدا می شود. چون فاطمه علیها السلام در خواست فدک نمود و خلیفه موافقت ننمود، بالطبع متأثر و غضبناک شد، ولی بعداً همین غضب معمولی هم از دلش بیرون رفت و به حکم خلیفه راضی شد و دلیل بر رضایت سکوت آن حضرت بوده است.
حتّی علی -کرم اللّه وجهه- وقتی هم به خلافت رسید، با قدرت و نفوذی که داشت فدک را ضبط ننمود و این خود دلیل قاطعی است که بحکم خلفاء قبل راضی بوده است.
اشکال: اولاً اینکه غضب فاطمه صدّیقه عليهاالسلام غضب دینی نبوده بلکه از روی هوا بوده، اشتباه است؛ برای آن که در دستورات اخلاقی طبق آیات قرآنی و اخباری که از رسول اکرم صلى الله عليه و آله و سلم رسیده، مؤمن کامل هرگز چنین غضبی نمی نماید تا چه رسد به حضرت فاطمه سلام الله علیها که در وصف او آیات تطهیر و مباهله و هل اتی نازل شده است.
رسول اکرم صلى الله عليه و آله و سلم فرموده: ان ابنتی فاطمة ملأ اللّه قلبها و جوارحها ایمانا الی مشاشها. (خداوند متعال قلب و جوارح دخترم فاطمه عليهاالسلام را تا استخوان بالای شانه های او از ایمان پر کرده است، الثاقب فی المناقب ابن حمزه ص ۲۹۱ ح ۲۴۸ باب ۴ فصل ۳)
هرگز هیچ مؤمنی، چنین عملی را نمی نماید که وقتی حاکمی حکم خدا را جاری نماید، بر او غضب نماید آن هم غضبی که کینه توأم باشد و بر آن غضب باقی بماند تا دم مرگ؛ حتی وصیت نماید نگذارید احدی از آن حکم کنندگان بر جنازه من نماز گذارند.
فاطمهای که خداوند حکم به طهارت او مینماید، هرگز ادعای دروغ نمینماید که حاکم حکم، علیه او بنماید.
ثانیاً اگر غضب حضرت فقط تغییر حالت بود، بایستی زود زایل شود، مخصوصاً بعد از عذر خواهی که از او نمودند، چون که پیامبر فرموده است: المؤمن لیس بحقود. مؤمن اهل کینه نیست. و نیز در خبر دارد که می فرماید: «مؤمن اگر گرفتار خطایی گردد، بیش از سه روز عداوت مؤمن را در دل نگاه نمی دارد» تا چه رسد به فاطمه صدّیقه طاهره که سرا پا غرق در ایمان بوده و از هر نوع اخلاق رذیله، به شهادت خداوند متعال، پاک و مبرّا بوده هرگز کینه ور نبوده است.
و از طرفی هم، اتفاق فریقین است که فاطمه عليهاالسلام با حالت غضب و نارضایتی از ابی بکر و عمر از دنیا رفت. پس معلوم می شود که غضب ایشان دینی بوده که چون دید حکمی بر خلاف حکم خدا و پدر بزرگوارش خاتم الانبیاء صلى الله عليه و آله و سلم صادر شده، لذا غضب نمود به غضب دینی.
سکوت فاطمه عليهاالسلام هم علامت رضای آن معصومه مظلومه نبود. هر سکوتی که موجب رضا نمی شود. بعضی مواقع از شدت قدرت ظالم، مظلوم مجبور به سکوت می شود. به علاوه ناراضی و غضبناک هم از دنیا رفت؛
علی عليهالسلام هم در دوره تصدی خلافت فدک را تصرف نکرد دلیلش رضایت به حکم خلفاء نبوده است بلکه جهتش این بود که صدور چنین حکمی از آن حضرت مستلزم قدرت و آزادی در عمل بوده و حال آنکه برای آن حضرت چنین نیرو و قدرتی نگذارده بودند که بر خلاف گفته و کرده سابقین خود بتواند رفتار نماید؛
مانند آن چه در قضیه منبر و نماز تراویح واقع شد. چون قبل از آن حضرت خلفای قبلی محل منبر رسول اکرم صلى الله عليه و آله و سلم را عوض کرده بودند. وقتی آن حضرت به مقام خلافت رسید، خواست منبر را به جای اوّلی که رسول اکرم صلى الله عليه و آله و سلم گذارده بود، برگرداند، فریاد مردم برخاست و زیر بار نرفتند که بر خلاف سیره شیخین عمل شود، و لو مطابق عمل رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم بود!
هم چنین در اسلام، فقط نمازهای واجب را میتوان به جماعت خواند، زیرا خود پیغمبر اکرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: انّ الصلاه باللیل فی شهر رمضان من النافله فی جماعه بدعه و صلاه الضحی معصیه. الا فلا تجتمعوا شهر رمضان فی النافله و لا تصلّوا صلاه الضحی فانّ قلیلا من السنه خیر من کثیر من بدعه الا و انّ کلّ بدعه ضلاله و کل ضلاله سبیلها الی النار. (نماز نافله شبهای ماه رمضان به جماعت بدعت است و نماز ضحی معصیت می باشد. نماز نافله شبهای ماه رمضان را به جماعت نخوانید و نیز نماز ضحی نخوانید. عمل کمی که مطابق با سنت باشد، بهتر است از عمل بسیاری که بدعت باشد؛ بدانید هر بدعتی ضلالت است و هر ضلالتی راهی است بسوی آتش جهنم. شرح نهج البلاغه ۲۸۲/۱۲ خطبه ۲۲۳ و من کلام له علیه السلام فی شان عمر بن خطاب طعن ۱۰)
بخاری در صحیح (۱۰۰/۳ ح ۲۶۵ کتاب صلاه التراویح فضل من قام رمضان) از عبد الرحمن بن عبد القاری نقل می نماید که خلیفه چون دید مردم نماز تراویح را متفرق می خوانند گفت به جماعت نماز را بخوانند بهتر است، و امر کرد ابیّ بن کعب با آنها نماز را به جماعت گذارد، شب بعد که به مسجد آمد، دید مردم امر او را اجراء نموده و به جماعت میخوانند، گفت: نعمت البدعه هذه؛ یعنی خوب بدعتی است این بدعت!!
از آن زمان این عمل معمول بود تا زمان خلافت مولانا امیر المؤمنین عليهالسلام. زمانی که حضرت به کوفه تشریف آوردند، اهل کوفه در خواست نمودند که امامی برای ایشان معین فرماید که نافله شبهای رمضان را به جماعت بخوانند. حضرت آنها را از آن عمل به جماعت منع نمود. با وجودی که حضرت منع نمود، چون عادت کرده بودند، متنبه نشدند. همین که حضرت تشریف برد، جمع شدند یک نفر را از خودشان به امامت بر قرار نمودند که نماز را به جماعت بخوانند. فوری خبر به حضرت رسید فرزند بزرگ خود حضرت امام حسن عليهالسلام را طلبید فرمود: «تازیانه بردار و این جمعیت را منع نما از آنکه نماز نافله را به جماعت بخوانند!» چون مردم حال را بدان منوال دیدند، ناله و فریادشان بلند شد که ای وای علی عليهالسلام آمده ما را از نماز منع می نماید! (شرح نهج البلاغه ۲۸۳/۱۲ خطبه ۲۲۳)
با آنکه خود می دانستند زمان رسول خدا چنین نمازی معمول نبوده و در زمان عمر معمول شده، زیر بار فرمان و دستورات مولانا علی عليهالسلام نرفتند، با اینکه مطابق دستور پیغمبر اکرم صلى الله عليه و آله و سلم بود!
پس چگونه آن حضرت می توانست فدک را باولادهای فاطمه عليهالسلام بدهد؟ اگر این عمل را می کرد فوری فریادها بلند می شد که علی بن أبی طالب عليهالسلام مایل به دنیا است حق مسلمانان را به نفع اولادهای خود ضبط نموده، لذا ناچار صبر را کما فی السابق پیشه نمود.
اگر آن حضرت عمل خلفای قبل از خود را در امر فدک حق می دانست، اوّلاً با آنها محاجّه نمی فرمود و ثانیاً درد دل و اظهار نارضایتی نمی کرد و خدای حکیم علی الاطلاق را حکم قرار نمی داد؛ چنانچه در نهج البلاغه (ص ۹۶۷) است، ضمن نامه ای به عثمان بن حنیف انصاری که عامل آن حضرت و حکمران در بصره بود درد دل می کند می نویسد:
کانت فی ایدینا فدک من کلّ ما اظلته السماء فشحّت علیها نفوس قوم و سخت عنها نفوس قوم آخرین و نعم الحکم اللّه. (از تمام آنچه آسمان بر آن سایه افکنده است، فدک در دست ما بود که گروهی بر آن بخل ورزیدند و دیگران (فاطمه عليهالسلام و اولادهایش) بخشش نموده از آن گذشتند و خداوند نیکو حکم و داوری است)
فاطمه مظلومه عليها السلام هم تا آخر عمر از آن ها راضی نشد. چنان که بخاری و مسلم در صحیحین خود نوشته اند: فوجدت ای فغضبت فاطمه علی ابی بکر فهجرته فلم تکلمه حتی توفیت فلما توفیت، دفنها زوجها علیّ لیلا و لم یؤذن بها ابا بکر و صلّی علیها.
هم چنین ابو محمد عبد اللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری، متوفای سال ۲۷۶ هجری در تاریخ الخلفاء الراشدین معروف به الامامة و السیاسة (۲۰/۱ کیف کانت بیعه علی بن ابی طالب) و ابن ابی الحدید (۲۸۱/۱۶ نامه ۴۵ و من کتاب له الی عثمان بن حنیف ... فصل ۳ فی ان فدک هل صح کونها نحله ...) در کتب خود نقل نموده اند که: قال عمر لأبی بکر انطلق بنا الی فاطمه فانّا قد اغضبناها؛ یعنی عمر به ابی بکر گفت: «بیا با من برویم به سوی فاطمه عليها السلام، زیرا که ما او را به غضب آورده ایم!» (و در بعض اخبار است که ابی بکر بعمر گفت با من بیا برویم و ظاهرا این صحیح است). خلاصه با هم رفتند درب منزل فاطمه ولی بی بی اجازه ملاقات نداد؛ علی عليهالسلام را واسطه قرار دادند، بی بی در جواب علی عليهالسلام سکوت اختیار کرد. آن حضرت به همین مقدار اکتفا کرده اجازه ورود داد وارد شدند سلام کردند. حضرت فاطمه عليها السلام رو به دیوار کرد. ابی بکر گفت:
«ای حبیبه رسول خدا، به خدا قسم خویشی رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم را دوست تر دارم از خویشی خودم و ترا از دخترم عایشه بیشتر دوست می دارم! ای کاش بعد از رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم مرده بودم! من قدر و شرف و فضل تو را از همه بهتر می دانم و اگر تو را از حق ارث منع کردم، از جانب آن حضرت بوده که خودم شنیدم فرمود : لا نورّث ما ترکنا فهو صدقه.»
حضرت فاطمه عليهالسلام به امیر المؤمنین عليهالسلام فرمود: «من حدیثی از رسول اکرم صلى الله عليه و آله و سلم بیادشان می آورم. شما را به خدا قسم آیا نشنیدید از آن حضرت که فرمود: رضی فاطمه من رضای و سخط فاطمه من سخطی فمن احبّ فاطمه ابنتی فقد احبّنی و من ارضی فاطمه فقد ارضانی و من اسخط فاطمه فقد اسخطنی؟»
قالا نعم سمعناه من رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم؛ گفتند: بلی شنیدیم از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم این کلمات را. آنگاه فرمود: فانّی اشهد اللّه و ملائکته انکما اسخطتمانی و ما ارضیتمانی و لئن لقیت النبی لاشکونّکما الیه.
ابی بکر از کلمات و بیانات بی بی دلتنگ و گریان شد و گفت: «به خدا پناه می برم از سخط تو و سخط آن حضرت!» آنگاه فاطمه عليهالسلام با ناله فرمود: و اللّه لادعون الله علیک فی کلّ صلاة اصلّیها ثم خرج باکیا؛ یعنی به خدا قسم در هر نمازی بر تو نفرین می نمایم! ابی بکر از شنیدن این کلمات با چشم گریان بیرون رفت. مردم اطرافش را گرفتند، دلداریش می دادند، گفت: «وای بر شما! همه خوش حال بخانه های خود پهلوی عیالاتتان می روید، مرا واگذارید. لا حاجه فی بیعتکم، اقیلونی بیعتی؛ هیچ احتیاجی به بیعت شما ندارم. مرا واگذارید؛ به خدا قسم میل ندارم بیعت من بر گردن مسلمانی باشد بعد از آنچه دیدم و شنیدم از فاطمه عليها السلام! انتهی.
پس از این قبیل اخبار، معلوم می شود که فاطمه مظلومه عليهاالسلام از ابی بکر و عمر تا دم مرگ غضبناک و ناراضی بود و با دل پرغصه از دنیا رفت و ابداً رضایت از آنها پیدا ننمود!
بالاترین دلیل بر غم و غصّه آن حضرت و نارضایتی او از امت، آن است که به همسر خود مولانا امیر المؤمنین علی عليهالسلام وصیت نمود: و ما تشهد احد جنازتی من هؤلاء الذین ظلمونی و اخذوا حقّی فانّهم عدوّی و عدوّ رسول اللّه و لا تترک ان یصلّی علیّ احد منهم و لا من اتباعهم و ادفنّی فی اللیل اذا اوهنت العیون و نامت الابصار. (روضه الواعظین فتال نیشابوری ص ۱۵۱/۱ مجلس فی ذکر وفاه فاطمه)
چنانچه بخاری در صحیح (۲۵۲/۵ ح ۷۰۴ کتاب المغازی باب غزوه خیبر) گوید: وصیت فاطمه عليهاالسلام را علی عليهالسلام عملی نمود و شبانه او را دفن نمود. هرچند تفحص کردند و جستند، نیافتند که در کجا فاطمه عليهالسلام را دفن نمودند.
پیغمبری که برای سعادت و عظمت امت آن همه زحمات طاقت فرسا بکشد و هستی حیات خود را در راه خوشی و راحتی این امت بکار برد، وقت مردن یک دختر از خود بیادگار بگذارد و آن همه سفارشات هم لیلاً و نهاراً سراً و جهراً بنماید بفرماید: «فاطمه پاره تن من است؛ ودیعه و امانت من است؛ مانند من از او نگهداری کنید کاری نکنید که از شما ناراضی بشود که اگر او از شما ناراضی شد، من از شما ناراضی خواهم بود»، که میر سید علی همدانی فقیه شافعی در مودة القربی (با استفاده از ینابیع الموده ۳۳۲/۲ ح ۹۷۰ باب ۵۶) گوید که پیامبر خاتم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «من محاکمه سخت می کنم روز قیامت با کسانی که فاطمه عليهاالسلام را آزار نمایند. رضای فاطمه عليهاالسلام رضای من است و غضب فاطمه عليهاالسلام غضب من است. وای بر آن کسی که من از او ناراضی و غضبناک باشم!»
آنگاه این امت هیچ اعتنایی به دستورات و توصیه و سفارشات آن حضرت ننمایند بقدری او را اذیت نمایند و حق ثابت او را ببرند و چنان غصه دار بشود که در عین شباب و ناکامی بنالد و بگوید:
صبّت علیّ مصائب لو انّها صبّت علی الایّام صرن لیالیا
(الاتحاف بحب الاشراف ابن عامر شبراوی ص ۳۳ باب ۲ فی اخبار الامام الحسن اخیه الامام الحسین
سبل الهدی و الرشاد ابن حجر عسقلانی ۳۳۷/۱۲ فی دفنه و من دفنه
روضه الواعظین فتال نیشابوری ص ۷۵ مجلس فی ذکر وفاه سیدنا و مولانا
فصول المهمه ابن صباغ مالکی ۶۷۲/۱ فصل اول فصل فی ذکر بتول
از فشار مصائب و غم اندوه، آن مظلومه از درگاه حق تعالی پیوسته تقاضای مرگ می نمود که اللهم عجل وفاتی سریعا (سبل الهدی و الرشاد صالحی شامی ۲۸۸/۱۲ فی دفنه) عاقبت هم وصیت کند جنازه مرا شبانه بخاک بسپارید و احدی از مخالفین مرا نگذارید بر جنازه من حاضر شود و نماز بر من بگذارد.
آیا این قضایا از رضای فاطمه مظلومه عليهاالسلام بوده یا از شدت غیظ و غضب آن حضرت؟!
💡پاسخ(ها):
ــــــــــــــــــــــــــ
❓پرسش(های) مشابه این شاخه
…
********************
بخاری (صحیح بخاری ۲۵۲/۵ ح ۷۰۴ کتاب المغازی باب غزوه خیبر) و مسلم (۱۳۸۰/۳ ح ۵۲ کتاب الجهاد و السیر باب قول النبی صلی الله علیه و آله لانورث ما ترکنا فهو صدقه) نوشته اند: فوجدت ای فغضبت فاطمه علی ابی بکر فهجرته فلم تکلمه حتی توفیت فلما توفیت، دفنها زوجها علیّ لیلا و لم یؤذن بها ابا بکر و صلّی علیها. (فاطمه (عليها السلام) در حال خشم ابی بکر را ترک نموده و بر او غضبناک ماند و با او حرف نزد تا وفات نمود. آنگاه امیر المؤمنین علی عليهالسلام بر او نماز گذارد و شبانه دفنش نمود و ابی بکر را اعلام نداد که بر جنازه حاضر شود و نماز بر جنازه آن حضرت بگذارد.)
و محمّد بن یوسف گنجی شافعی در کفایة الطالب (ص ۳۷۰ باب ۹۹) همین خبر را نقل نموده و نیز ابو محمّد عبد اللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری در الامامة و السیاسة (۲۰/۱ کیف کانت بیعه علی بن ابی طالب) آورده که فاطمه عليها السلام در بستر بیماری به ابی بکر و عمر فرمود: انّی اشهد اللّه و ملائکته انکما اسخطتمانی و ما ارضیتمانی لئن لقیت النبی لاشکونّکما. و...