«حرامی» چند معنا دارد:
یک معنای «حرامی»، دزد و راهزن است.
یک معنای «حرامی» هم نطفهی ناپاک.
اما ناپاکی نطفه هم انواعی دارد: ناپاکی نطفه جسم، ناپاکی نطفه روح و ناپاکی نطفه فکر.
ناپاکی نطفهی جسم، معرف حضور همه هست که حاصل زنا کاری است.
اما ناپاکی نطفهی روح، حاصل حرام کاری خود فرد در حوزه معرفت و ایمان است.
توضیح این که حیات واقعی و تولد معنوی روح، در گرو معرفت و ایمان است. از آن جایی که پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین مبدأ حکمت و معرفت و مربی قلوب و نفوس هستند، این دو پدر معنوی بشریت میباشند.[1]
پشت کردن به ولایت و سرپرستی محمد و آل محمد علیهم السلام (بخوانید انکار حق و پشت کردن به معرفت، حکمت، ایمان و تربیت انسانی) و برگزیدن شیاطین انسی برای امامت روح (بخوانید ایمان به باطل)، بالاترین مصداق ناپاکی نطفه روح است.
شایستهترین پدر برای اندیشه، خرد است. گرفتن پدریِ اندیشه از عقل، و جایگزینی آن با تعصبات کور، بزرگترین حرام کاری اندیشه است و حاصل آن ناپاکی نطفه فکر است.
آن چه به عنوان مقدمه ارایه شد از مطالب بنیادین فوق العاده مهم است.
خانم مصری که تحصیل کرده آمریکاست، عِرق دینیاش حرکت میکند که دائرة المعارف زنان اسلام را به نام موسوعه ذهبیه بنویسد. میگویند تا کنون چهل جلد نوشته است.
توجه شما را به سه بُرِش از این موسوعه طلایی! جلب میکنم:
۱- در مورد عایشه 225 صفحه قلم فرسایی آن چنانی میکند.
۲- اما در مورد فاطمه زهرا سلام الله علیها، تنها به یک پاراگراف بسنده کرده:
پیغمبر خدا چند تا بچه داشت، یکی از بچههایش اسمش فاطمه بود. این خانم به زمین خیلی علاقمند بود. تمام عمر 18 سالهاش به دنبال یک قطعه زمین بود البته خیلی زمین بزرگی هم بود به نام (فدک) که اصرار کرد و پیگیری کرد اتفاقاً هم بهش نرسید. در فلان سال هم درگذشت البته خانم خوبی هم بود، شوهرش را آزار نمیداد فرزندان خوبی هم داشت.
۳- اما در کتابی که قرار بود به نام زنان بزرگ اسلام منتشر بشه، اصلا شخصیتی بنام خدیجه کبری سلام الله علیها وجود ندارد.
این خانم دکتر، واقعا حرامی است.
حرامی به معنای راهزن که مسلم هست. چرا که بزرگترین راهزنی را، در تاریخ زنان اسلام رقم زده است.
اما حرام به معنای ناپاکی نطفه:
مسلم این خانم دکتر حرامی در فکر هم هست. چون نطفه اندیشهاش، اوج تعصب است، نه عقل و انصاف.
این خانم دکتر حرامی در روح هم هست. چون با نشان دادن اوج دشمنی با پیامبر صلی الله علیه و آله، ثابت کرده است که پدر معنویش همان شیاطین هستند.
میماند حرامی در جسم که آن هم الله عالم!
حالا تفصیل این خبر:
خانمی هست به نام (فاطمه محجوب) این خانم در آمریکا درس خوانده در دانشگاه هاروارد آمریکا، پزشکی خوانده. شافعی مذهب و از اهالی اسکندریه مصر،است. در زندگینامهاش نوشته که:
من زمانی که آمریکا بودم و درس میخواندم دیدم که مسیحیهای پروتستانتیست آمریکا از هر ابزار و بهانهای برای تبلیغ دین خودشان استفاده میکنند. ابزار ورزش، ابزار هنر، ابزار سیاست، ابزار... من با خودم و خدای خودم عهد بستم که زمانی مدرک پزشکیم را گرفتم و آمدم شهرم و مطبی زدم و جا افتادم ، یک کتابی بنویسم دربارهی (زنان بزرگ اسلام) که دینی را از دینهایی که خدا بر گردنم گذاشته ادا کنم. شروع میکند به ادای آن دینش، قرار بود یک کتاب بنویسد در اعلام النساء، زنان بزرگ اسلام، در نمایشگاه تهران چند سال قبل جلد سی و هفتم این کتاب عرضه شد. قرار بود یک جلد باشد شده بود 37 جلد که تازه به حرف (قاف) رسیده بود. اسم کتاب را گذاشته (الموسوعة الذهبیة) دائرة المعارف طلایی، موضوعش زنان بزرگ اسلام، این کتاب را شما تهیه میکنید به حرف فاء میرسید. در حرف فاء دنبال فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه وآله میگردید به عنوان یک زن بزرگ اسلام، وقتی این کتاب را باز میکنید میبینید پناه بر خدا یک کتاب سی و هفت هشت جلدی درباره خانم صدیقه طاهره یک پاراگراف بیشتر ندارد. با نهایت شرمندگی، اگر شما نسبت به حضرت زهرا هیچ آشنایی و آگاهی نداشته باشید فقط این پاراگراف را بخوانید در ذهنتان این تلقی می آید که یک خانمی بود که تمام زندگیش دنبال پول پرستی و ملک و خاک و زمین بوده. چون توی این کتاب در این پاراگراف نوشته:
پیغمبر خدا چند تا بچه داشت، یکی از بچههایش اسمش فاطمه بود. این خانم به زمین خیلی علاقمند بود. تمام عمر 18 سالش به دنبال یک قطعه زمین بود البته خیلی زمین بزرگی هم بود به نام (فدک) که اصرار کرد و پیگیری کرد اتفاقاً هم بهش نرسید. در فلان سال هم درگذشت البته خانم خوبی هم بود، شوهرش را آزار نمیداد فرزندان خوبی هم داشت.
این میشود آن یک پاراگرافی که یک خانم دکتر، پزشک در فرهنگ شافعی برای معرفی یک زن بزرگ اسلام نوشته. چند جلد میآید عقبتر به حرف عین میرسید، در این جلد اسم چه کسی را میبینید؟ عائشة بنت أبی بکر.آنجا فاطمه بنت رسول الله صلی الله علیه وآله یک پاراگراف بود آن هم کاش اصلاً نمینوشت چون از اول تا آخر دروغ و کذب.در حرف عین، 225 صفحه درباره عائشه بنت ابی بکر نوشته که اگر عائشه نشناس باشیم که ( ان شاء الله هرگز معرفت پیدا نکنیم) چیزی که به ذهنمان میآید یک قدیسه، یک شخصیت ملکوتی، یک فرشتهای که در روی زمین دارد زندگی میکند. یک کسی که اسلام فقط به وجود این خانم در تمام اقصی نقاط عالم پخش شده است.
چند جلد میآیید جلوتر در حرف خاء دنبال خدیجه بنت خویلد میگردید. هر چه بیشتر ورق میزنید کمتر پیدا میکنید. اصلاً در کتابی که قرار بود به نام زنان بزرگ اسلام منتشر بشه، شخصیتی بنام خدیجه کبری سلام الله علیها وجود ندارد. یعنی باز اگر کسی تاریخ اسلام نخواند و نداند با این کتاب بخواهد زنان بزرگ اسلام را بشناسد، اصلا به وجود بزرگواری بنام خدیجه کبرد پی نمیبرد.
این کتاب دارد هم زمان به فرانسه و انگلیسی توسط اداره اوقاف مصر ترجمه میشود .کتاب خانم فاطمه محجوب پس از اینکه به انگلیسی و فرانسه ترجمه شد میفرستند در کتابخانههای دانشگاه ها، و یکی از منابع دانشجویان برای تحقیق و پایان نامه میشود کتاب فاطمه محجوب (موسوعة الذهبیة) او از فاطمه چه میداند؟ یک پاراگراف دروغ، او از عائشه چه میداند؟ یک مشت دروغ. او از خدیجه چه میداند؟ هیچ، باید به این خانم دکتر بسیار آفرین گفت، احسنت، بسیار آفرین در باطلش، در کفرش، در بی دینیاش، در دشمنیاش.
منبع: بی و تن
سایت آشتی با خرد: تحقیق در منبع یاد شده و نیز مطالعه نظرات ذیل این نوشتار ضروری است.
[1]- این مطلب ناظر به روایاتی است که از قول پیامبر صلی الله علیه و آله نقل میکند: من و علی دو پدر این امت هستیم. از جمله این روایات روایت زیر است:
أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ فَمَنْ عَصَى أَبَاهُ فَحُشِرَ مَعَ وَلَدِ نُوحٍ حَيْثُ قَالَ لَهُ أَبُوهُ يا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنا وَ لا تَكُنْ مَعَ الْكافِرِينَ قالَ سَآوِي إِلى جَبَل
«حرامی» چند معنا دارد:
یک معنای «حرامی»، دزد و راهزن است.
یک معنای «حرامی» هم نطفهی ناپاک.
اما ناپاکی نطفه هم انواعی دارد: ناپاکی نطفه جسم، ناپاکی نطفه روح و ناپاکی نطفه فکر.
ناپاکی نطفهی جسم، معرف حضور همه هست که حاصل زنا کاری است.
اما ناپاکی نطفهی روح، حاصل حرام کاری خود فرد در حوزه معرفت و ایمان است.
توضیح این که حیات واقعی و تولد معنوی روح، در گرو معرفت و ایمان است. از آن جایی که پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین مبدأ حکمت و معرفت و مربی قلوب و نفوس هستند، این دو پدر معنوی بشریت میباشند.[1]
پشت کردن به ولایت و سرپرستی محمد و آل محمد علیهم السلام (بخوانید انکار حق و پشت کردن به معرفت، حکمت، ایمان و تربیت انسانی) و برگزیدن شیاطین انسی برای امامت روح (بخوانید ایمان به باطل)، بالاترین مصداق ناپاکی نطفه روح است.
شایستهترین پدر برای اندیشه، خرد است. گرفتن پدریِ اندیشه از عقل، و جایگزینی آن با تعصبات کور، بزرگترین حرام کاری اندیشه است و حاصل آن ناپاکی نطفه فکر است.
آن چه به عنوان مقدمه ارایه شد از مطالب بنیادین فوق العاده مهم است.
خانم مصری که تحصیل کرده آمریکاست، عِرق دینیاش حرکت میکند که دائرة المعارف زنان اسلام را به نام موسوعه...