آیا اگر خداوند در قرآن نام ائمه را نيز آورده بود ، پيراوان سقيفه حاضر بودند كه بپذيرند ؟ آيا همانهايي كه به پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم نسبت هذيان دادند و گفتند :
ان الرجل ليهجر .
اگر نام امیرالمومنین در قرآن هم آمده بود ، نميگفتند :
ان جبرئيل قد هجر ؟
يا نستجير بالله نميگفتند كه خدا هم اجتهاد فرموده و ما هم مجتهد هستيم و اين سخن را قبول نداريم؟
ما معتقد هستيم كه حتي اگر نام امیرالمؤمنین عليه السلام هم در قرآن ميآمد ، پيروان سقيفه حاضر نبودند كه بپذيرند؛ چنانچه در بارۀ بسياري از احكام ديگر نپذيرفتند؛
مثل این که در قرآن سوره ای به نام منافقین وجود دارد اما پیروان سقیفه حاضر نیستند بپذیرند که در اصحاب پیامبر منافق هم بوده است
یا اینکه در قرآن در سوره تحریم میفرماید دو تن از زنان پیامبر سر او را فاش کردند و به او خیانت کردند اما پیروان سقیفه حاضر نیستند بپذیرند و همواره زنان پیامبر را ام المؤمنین میدانند
یا همانند متعه . مگر در بارۀ متعه در قرآن آيۀ صريح نداريم كه فرمودند:
فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً . النساء / 24 .
و زنانى را كه متعه كرده ايد ، مَهرشان را به عنوان فريضه اى به آنان بدهيد ، و بر شما گناهى نيست كه پس از [ تعيين مبلغ ] مقرر ، با يكديگر توافق كنيد [ كه مدت عقد يا مَهر را كم يا زياد كنيد ] .
قرطبي ميگويد :
وقال الجمهور المراد نكاح المتعة الذي كان في صدر الإسلام .
تفسير قرطبي ، ج5 ، ص120 و فتح القدير ، ج1 ، ص449 و تفسير طبري ، ج5 ، ص18
مراد از اين « فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ » نكاح متعه است كه در صدر اسلام رايج بوده .
و دهها روايت در صحيح بخاري ، از جابر و ديگران آوردهاند كه ما در زمان پيامبر متعه ميكرديم ؛ حتي به يك مشت گندم .
محمد بن اسماعيل بخاري در صحيحش نقل ميكند كه :
حدثنا مسدد حدثنا يحيى عن عمران أبى بكر حدثنا أبو رجاء عن عمران بن حصين رضى الله تعالى عنه قال نزلت آية المتعة في كتاب الله ففعلناها مع رسول الله صلى الله عليه وسلم ولم ينزل قرآن يحرمه ولم ينه عنها حتى مات قال رجل برأيه ما شاء قال محمد يقال إنه عمر .
صحيح البخاري ، ج 5 ، ص 158 .
آيۀ متعه در زمان رسول خدا نازل شد و ما در زمان رسول خدا به آن عمل ميكرديم و آيۀ هم بر حرمت آن نازل نگرديد و رسول خدا هم تا دم مرگ ما را از آن منع نكرد ، مردي با رأي و ميل خودش هر چه كه دلش خواست گفت . و اين شخص عمر بن الخطاب بود .
همچنين مسلم نيشابوري در صحيحش نقل ميكند كه :
قال عطاء قدم جابر بن عبد الله معتمرا فجئناه في منزله فسأله القوم عن أشياء ثم ذكروا المتعة فقال نعم استمتعنا على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم وأبى بكر وعمر .
صحيح مسلم ، ج4 ، ص131 .
عطاء گويد : جابر بن عبد الله انصاري براي عمره به مكه آمد . به منزل او رفتم ، مردمان از او مسأله ميپرسيدند تا صحبت رسيد به متعه . جابر بن عبد الله گفت : بلي ما در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و هم در زمان ابوبكر و عمر متعه ميكرديم .
و باز در جايي ديگر نقل ميكند :
عن أبي نضرة قال كنت عند جابر بن عبد الله فاتاه آت فقال إن ابن عباس وابن الزبير اختلفا في المتعتين فقال جابر فعلناهما مع رسول الله صلى الله عليه وسلم ثم نهانا عنهما عمر فلم نعد لهما .
صحيح مسلم ، ج4 ، ص59 .
من در نزد جابر بن عبد الله بودم ، گفتند عبد الله بن عباس و عبد الله بن زبير در موضوع دو متعه [متعۀ نساء و متعۀ حج ] اختلاف نظر دارند . جابر بن عبد الله گفت : ما در زمان رسول خدا هر دو را به جا ميآورديم ؛ پس عمر آن دو را نهي كرد و ما هم ديگر پس از آن بجا نياورديم .
اهل سنت ميگويند كه جناب عمر صلاح ديد كه متعه را حرام كند .
متعتان كانتا على عهد رسول الله ، صلى الله عليه وآله – أنا أنهى عنهما ، وأعاقب عليهما ، متعة النساء ومتعة الحج .
دو متعه در زمان رسول خدا حلال بود كه من آن را حرام ميكنم و هر كس انجام دهد ، او را مجازات ميكنم : يكي متعه حج و ديگري متعه زنان .
الإيضاح ، الفضل بن شاذان الأزدي ، ص 443 و مسند احمد ، الإمام احمد بن حنبل ، ج 1 ، ص 52 و ج 3 ، ص 325 و السنن الكبرى ، البيهقي ، ج 7 ، ص 206 و معرفة السنن والآثار ، البيهقي ، ج 5 ، ص 345 و الاستذكار ، ابن عبد البر ، ج 4 ، ص 95 و أحكام القرآن ، الجصاص ، ج 1 ، ص 338 و أحكام القرآن ، الجصاص ، ج 2 ، ص 191 و تفسير الرازي ، الرازي ، ج 5 ، ص 167 و تذكرة الحفاظ ، الذهبي ، ج 1 ، ص 366 و ميزان الاعتدال ، الذهبي ، ج 3 ، ص 552 و
جالب اين است كه آقاي سرخسي حنفي و ابن قدامه حنبلي از شخصيتهاي برجستۀ اهل سنت وقتي به اين ميرسند ميگويند :
وقد صح أن عمر رضي الله عنه نهي الناس عن المتعة .
اين كه عمر از متعه نهي كرده است ، صحت دارد .
متعه اين قدر در قرآن به صراحت آمده است و آنها زير بار نرفتند . اگر نام امام علي عليه السلام هم در قرآن آمده بود، ميگفتند :
ان الله تبارك و تعالي قد عين علياً للإمامة ولكن عمر عزله.
خدا علی را به امامت نصب کرد ولی عمر او را از این مقام عزل کرد
پس حتي اگر اسم ائمه در قرآن هم ميآمد ، هيچ ضمانتي وجود نداشت كه اهل سنت آن را بپذيرند.
منبع: نامعلوم
آیا اگر خداوند در قرآن نام ائمه را نيز آورده بود ، پيراوان سقيفه حاضر بودند كه بپذيرند ؟ آيا همانهايي كه به پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم نسبت هذيان دادند و گفتند :
ان الرجل ليهجر .
اگر نام امیرالمومنین در قرآن هم آمده بود ، نميگفتند :
ان جبرئيل قد هجر ؟
يا نستجير بالله نميگفتند كه خدا هم اجتهاد فرموده و ما هم مجتهد هستيم و اين سخن را قبول نداريم؟
ما معتقد هستيم كه حتي اگر نام امیرالمؤمنین عليه السلام هم در قرآن ميآمد ، پيروان سقيفه حاضر نبودند كه بپذيرند؛ چنانچه در بارۀ بسياري از احكام ديگر نپذيرفتند؛
مثل این که در قرآن سوره ای به نام منافقین وجود دارد اما پیروان سقیفه حاضر نیستند بپذیرند که در اصحاب پیامبر منافق هم بوده است
یا اینکه در قرآن در سوره تحریم میفرماید دو تن از زنان پیامبر سر او را فاش کردند و به او خیانت کردند اما پیروان سقیفه حاضر نیستند بپذیرند و همواره زنان پیامبر را ام المؤمنین میدانند
یا همانند متعه . مگر در بارۀ متعه در قرآن آيۀ صريح نداريم كه فرمودند:
فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً . النساء / 24 .
و زنانى را كه متعه كرده ايد ، مَهرشان را به عنوان فريضه اى به آنان بدهيد ، و بر شما گناهى نيست كه پس از [ تعيين مبلغ ] مقرر ، با يكديگر توافق كنيد [ كه مدت عقد يا مَهر را كم يا زياد كنيد ] .
قرطبي ميگويد :...