×

درباره میز شهر اندیشه

اگر «امتیاز انسان» «خردمندی» است و اگر «لازمه‌ی خردمندی» انسان «اندیشمندی» و «حاصل خردورزی» و اندیشمندی گوهر «شناخت» است، خرد، اندیشه و شناخت، بهای بیشتری می‌طلبد. پس تمرکز بر «شهر اندیشه» انسان «بایسته‌ترین» حرکت انسانی است.
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
سه شنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۴
۹ شوال ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره

صلح، آرمانی مشترك!

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۰/۰۲-۶:۳۷:۴۰
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۱۰/۰۲-۷:۴۲:۲۴
    • کد مطلب:15779
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 33702

انسان بسیار ناتوان‌تر از آنی كه خود تصور می‌كند پا به جهان گذاشته است.

حاصل این ناتوانی‌ها ترس‌ها و غم‌های فراوانی بوده و هست كه همیشه انسان با آن خو كرده و به سر می‌برد.

این ناتوانی‌ها همزادی هم دارد و آن آرمان زندگی خالی از ترس و غم است كه همان بهشت روی زمین یا مدینه فاضله می‌باشد.

آرمان بهشت زمینی انسان را به تكاپوی دست و پا كردن شرایطی واداشته كه در آن، امنیت نیازها و خواسته‌هایش را تضمین كند؛ تكاپویی كه تحولات فراوان و احیانا شگفت‌انگیزی را در پی داشته است.

ناگفته پیداست كه پیشرفتهای اعجاب انگیز او در برخی از عرصه‌ها، چشم همگان را خیره کرده و می‌نماید.

روزگاری تصور می‌شد چنین پیشرفتهایی جهان را مدینه‌ی فاضله سازد و در پرتوی آن آسایش و آرامش اجتماعی و فردی را نصیب همگان گرداند.

اما با كمال حیرت، جهانی كه در پیش چشم ماست, چیزی جز آن تخیل شیرین است!

هر چند بیشتر پیشرفتها، چاقوی دو لبه‌ای است كه امكان سود جستن از آن، در بسیاری از شرایط وجود دارد، اما گمان می‌رود این حرکتها تا کنون بیشتر در راستای تأمین اهداف قدرت مداران بوده تا خدمت به بدنه واقعی جوامع انسانی؛ چرا كه بسیار دیده شده كه همین پیشرفتها در سطح گسترده‌ای دست مایه‌ی جنایتها و خیانتهای پیچیده به افراد تحت سلطه قرار گرفته است و ترس و غم‌های بیشتری را ارمغان آورده است.

و اینك جهان بشریت به جای در آغوش كشیدن آرمان مدینه‌ی فاضله، با جهانی روبروست كه سفره‌ی آن را محصولات رنگارنگی از ناهنجاری‌ها، خشونتها و تبعیضهای ناروا, آن هم در ابعاد گوناگون, آراسته است؛ بهره‌ی جهان و جهانیان از این سفره نیز چیزی نیست جز از هم گسیختگی‌ها، هرج و مرجها، درگیری‌ها و ستمهای روز افزون.

متأسفانه رشد این روند به گونه‌ای است كه امید تغییر مسیر و یا كنترل این روند را از برخی از صاحب نظران آزاد سلب كرده است.

البته هیچ گاه نمی‌توان وضعیت كنونی را منحصرا معلول پیشرفت دانست، بلكه این وضعیت ریشه در تاریخ انسان دارد، از آن زمانی كه تاریخ هابیل و قابیل را در خود ثبت نمود. اما هرگز نمی‌توان نقش پیشرفتهای یك سویه‌ی این چنینی را هم ندیده گرفت.

این تضاد میان پیشرفتهای گسترده و وضعیت كنونی جوامع جهانی را چگونه می‌توان تفسیر نمود؟! آیا با رمزگشایی از این تضاد می‌توان راهی به سوی آسایش و آرامش انسانها پیدا کرد؟! و آیا آسایش و آرامش واقعی همه انسانها چیزی جز صلح می‌تواند باشد؟! برای دست یافتن به صلح چه باید کرد؟!

صلح و جنگ، واقعیتی است كه همگان آن را در ابتدایی‌ترین سطح درك می‌كنند و با آن آشنا هستند؛

چرا كه از سویی در وضعیت كنونی:

1ـ عدم تأمین منافع پیشین و کنونی، خاک اندوه بر سرها می‌پاشد؛

2ـ فقدان امنیت منافع آینده، سایه‌ی ترس و نگرانی را بر دلها می‌گستراند و زندگی را دستخوش امواج اضطراب و تلاطم می‌نماید.

و از دیگر سو در صلح (بر خلاف جنگ):

3ـ دسترسی به منافع فردی و اجتماعی تأمین می‌یابد؛

4ـ امنیت بقا آن تضمین می‌گردد.

از این رو می‌توان گفت: «صلح آرمان مشترك همه‌ی انسانها» می‌باشد.

اما صلح چیست و چگونه به دست می‌آید؟

صلح چیست؟

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۰/۰۲-۷:۵:۱۷
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۱۰/۰۲-۷:۶:۳۶
    • کد مطلب:15780
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2397

یكی از مباحثی كه در امنیت اجتماعی مطرح است، امنیت روانی جامعه است. امنیت روانی به معنی احساس امنیت است، هر چند واقعا امنیتی هم در كار نباشد و عدم آن به نیز به معنی عدم احساس امنیت است، هر چند واقعا امنیت وجود داشته باشد.

مثلا اگر مردم آسوده خاطر خانه‌هایشان را رها كنند و به مسافرت روند، نشان از امنیت روانی جامعه دارد، هر چند سرقتهای فراوانی در اطراف آنها اتفاق بیفتد. ولی اگر با اندكی سرقت باز هم جرأت مسافرت نداشته باشند، به معنی عدم احساس امنیت است.

از این رو ایجاد امنیت روانی یكی از شگردهایی است كه سازمانهای مربوطه در شرایط بحرانی، به وسیله آن واقعیتهای اجتماعی را از مردم می‌پوشانند. همچنین سلب امنیت روانی، حتی با وجود امنیت اجتماعی، از ابزاری است كه دشمنان از آن سود می‌جویند.

در بحث صلح نیز باید توجه داشته احساس صلح جدای از صلح واقعی است، این اختلاف تا آنجاست که حتی ممكن است احساس صلح، ابزاری برای توجیه ستمها و بی‌عدالتی‌ها گردد.

مثلا در حالت سیطره یك گروه بر گروه دیگر، حفظ شرایط موجود به معنی ادامه سیطره و ظلم است. این امر هر چند با آرامش ظاهری همراه است، اما واقعیت درون آن، متضاد با ظاهر آن است. چه بسا با تظاهر به صلح و با حفظ چنین شرایطی، استمرار استعمارگری را توجیه نمایند.

این حالت در مقوله شناخت نیز مصداق دارد. احیانا گروهی دست به شبهه‌افكنی گسترده میان بدنه جامعه می‌زنند و تا هنگامی كه برای ایجاد شبهه برایشان مزاحمی پیدا نشود، به كارشان ادامه می‌دهند اما به محض این كه یك نفر پیدا شود و پاسخ یك شبهه‌ی آنان را ارایه دهد، بلا فاصله متهم به تفرقه‌افكنی و ایجاد التهاب اجتماعی می‌شود.

در هر صورت صلح واقعی چیزی جز صلح ظاهری و آرامش مطلوب گروهی خاص است. پس شناخت صلح واقعی فوق العاده ضرورت دارد.

در نخستین گام باید بدانیم «صلح» حقیقی چیست و چه پیش‌نیازهایی دارد؟

متأسفانه بازی سیاست بازان و قدرتمداران با مفاهیمی چون كرامت انسانی، صلح، عدالت، آزادی، حقوق بشر و…، این مفاهیم را آن چنان در هاله‌ای از ابهام و ایهام فرو برده كه گویا تولد این مفاهیم و ادامه‌ی حیات آن تنها در فضایی مه آلود امكان دارد و بس.

تحقیق در فضای مه‌آلود اگر ناممكن نباشد، بسیار دشوار است؛ از این رو باید به شفاف‌سازی رو آوریم.

از سوی دیگر با توجه به تفاوت زاویه‌ی نگرش افراد، و سطحی نگری و ژرف نگری آنها، ممكن است تعریف واقعی صلح آسان نباشد.

انشاءالله در لابلای این سلسله نوشتارها به ماهیت صلح واقعی اشاره می‌كنیم؛ همچنان كه در بحث «عقلانیت فراگیر» نیز از تفاهم سخن به میان آوردیم.

اما با این همه، در این نقطه از نوشتار برای دچار نشدن به پیچ و خمهای علمی، از تعریف به وسیله آثار آن بهره جسته می‌شود.

پیش از این گذشت:

در صلح (بر خلاف جنگ):

دسترسی به منافع فردی و اجتماعی تأمین می‌یابد؛ و امنیت بقا آن تضمین می‌گردد.

بدین گونه:

از اندوه ناشی از تأمین نشدن منافع كاسته می‌شود؛

و با ضمانت امنیت منافع آینده، ترس و نگرانی می‌میرد و اقیانوس زندگی كمتر دچار امواج اضطراب و تلاطم می‌گردد.

البته این گونه تعریف از صلح یك اجمال دارد و آن تعریف منافع فردی و اجتماعی است.

انواع حركتها در توسعه صلح و جنگ

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۰/۰۹-۱۶:۵۶:۴
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۱۰/۰۹-۱۶:۴۹:۴۶
    • کد مطلب:15801
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2398

حرکتهای پیدا و پنهانی که در جوامع بشری در جریان است انواع مختلفی دارد. درک تمامی این گونه حرکتها برای عموم مردم آسان نیست.

حرکت به سوی صلح به لحاظ مطلوبیت عمومی آن، می‌تواند از سایر حرکتها برای عموم مردم شناخته‌تر باشد.

البته این شناخته‌تر بودن در حد کلی است اما مباحث مصداقی آن چنین نیست.

در این رابطه نخست لازم است با یك تقسیم کلی و بنیادی آشنا شویم.

اگر هر حركتی را با وضعیت موجود بسنجیم، خواهیم دید تمامی حركتها یا در راستای تثبیت و تقویت وضعیت موجود است و یا در راستای تضعیف و نابودی آن و در نهایت تغییر وضعیت موجود.

اگر تمامی وضعیتهای جهان را در دو گروه صلح و جنگ جای دهیم، با چهار حركت روبرو هستیم:

۱- حركت برای استمرار صلح موجود

۲- حركت برای استمرار جنگ موجود

۳- حركت برای جنگ با صلح موجود

۴- حركت برای جنگ با جنگ موجود

نتیجه‌ی «حركت برای استمرار صلح» (حركت اول) و «حركت برای جنگ با جنگ» (حركت چهارم) یكی است و آن «توسعه‌ی صلح» است.

«حركت برای استمرار جنگ» (حركت دوم) و «حركت برای جنگ با صلح» (حركت سوم) نیز به یك نتیجه می‌رسد و آن «توسعه‌ی جنگ» است.

گستره توسعه صلح (مجموعه هدف)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۰/۰۹-۱۶:۵۶:۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15802
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2304

اگر «یک مجموعه», عبارت باشد از گروهی كه یك عنصر در روابط آنها یگانگی را ایجاب می‌كند، می‌توان گفت ملت، قوم، طایفه، دین، مكتب، مذهب، فرقه، تفكر، حزب و… هر یك می‌توانند مجموعه‌ای را ایجاد نمایند. البته مجموعه‌های ایجاد شده یکسان نیستند. چرا که عنصر یگانگی آنها متفاوت است.

با توجه به تفاوت مجموعه‌ّهای انسانی، گستره صلح در هر مجموعه‌ای از مجموعه دیگر كاملا متفاوت می‌گردد؛ مثلا:

1ـ‌ احیانا گستره صلح یك مذهب از مذاهب دینی و یا یك مكتب از مكاتب بشری است. پس باید منافع آن مذهب یا مكتب اساس كار قرار گیرد.

2ـ گاهی گسترده صلح فراتر از این است و به صلح در میان تمامی مذاهب یك دین یا تمامی مكاتب یك گروه از مكاتب بشری اندیشیده می‌شود.

3ـ با دید وسیع‌تری می‌توان به صلح میان تمامی ادیان یا تمامی مكاتب بشری اندیشید.

4ـ و در نهایت با فراگیر ساختن هدف می‌توان صلح در میان مجموعه همه انسانها از هر دینی و مكتبی را هدف گرفت.

اما پیش از هدف گرفتن صلح در یك مجموعه باید بستر آن را بشناسیم.

تفاهم و اختلاف، بستر صلح و جنگ

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۰/۱۴-۶:۲۰:۵۲
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۱۰/۱۴-۶:۲۲:۲۵
    • کد مطلب:15808
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2246

برای شناخت صلح واقعی، باید دید پشتوانه و بستر صلح چیست و به سخنی دیگر صلح را در کجا باید جستجو نمود و اساس و پایه آن چیست؟

ناگفته پیداست كه ریشه‌ی «جنگ» چیزی جز اختلاف نیست.

و نیز بدیهی است كه در جوامع کنونی ابدا «تفاهم كاملی» وجود ندارد، به همین خاطر از «صلح فراگیر» نیز خبری نیست؛ اما تفاهم جزئی را در گوشه و كنار زندگی فردی و اجتماعی خود نمی‌توانیم انكار نماییم. این تفاهمات جزئی بدین معناست كه اختلاف جوامع انسانی صد در صد فراگیر نیست. پس نه از صلح فراگیر خبری است و نه از جنگ فراگیر، آن چه هست جنگ و صلحی است نسبی و آمیخته به هم.

هر اندازه بتوانیم «جنگ» را نابود نماییم، به «صلح فراگیر» نزدیكتر خواهیم گردید. اما این امر مستلزم «جنگ با جنگ» است و جنگ با جنگ، بدون جنگیدن با سرچشمه‌ی آن یعنی «اختلاف» امكان ندارد و جنگ با اختلاف، همان تلاش برای «تفاهم» است. پس هدف نهایی در یک حرکت صلح جویانه، حركتی است به سوی «جنگ با جنگ با سلاح تفاهم».

پیش از هر چیزی باید تفاهم را شناخت، در بحث عقلانیت فراگیر چنین گذشت:

 تفاهم تلاشهایی است که در آن امری مشترك، اساس همكاری قرار گرفته و هدف مشتركی را نشانه می‌گیرد.

و پس از بیان انواع تفاهم گفتیم:

كلید تقابل صوری اندیشه‌ها، تلاش برای «توهم زدایی» و «غفلت زدایی»، «اجمال زدایی» است که ترسیم نقشه جغرافیای شناخت، بهترین و اصولی‌ترین شیوه در این راستا است.

كلید تقابل اندیشه‌ها در حوزه شناخت، کشف حلقه‌های مفقوده یك تفكر است؛ از این رو تفاهم در تحقیق، بهترین و مؤثرترین كلید مشكل گشای ما خواهد بود.

در نهایت نتیجه گرفتیم كه خردورزی، كلید حل مشكل در حوزه باورهای عقلانی خواهد بود.

اما گفتیم در باورهایی كه بر «احساسات محض» و منطق «دلم می‌خواهد» استوار است پای خردورزی لنگ است…

در رابطه با كارایی خرد نیز این چنین گذشت:

با این كه گفتیم با حفظ شرایط مطرح شده، پرواز خرد اوجی را نمی‌شناسد و قابلیت حل مشكلات مربوط به مرتبه خود را داراست، اما باز هم روشن شد كه هنوز یك طلسم باقی مانده است كه بر بخشی از ساختمان اندیشه بشر سایه‌ای بس تاریك افكنده است؛ ویژگی این بخش این است كه حاكم در آن، عنصر هواپرستی است…

و در راستای هواپرستی نیز ثابت شد:

با ریشه‌یابی هواپرستی باز هم به تبعیض در خردورزی می‌رسیم.

و در نهایت نتیجه گرفتیم:

آنچه ارایه شد تنها بیان منظر علمی این نگرش  علمی است كه فراگیری عقلانیت ظرفیت حل تمامی مشاكل بشر در رتبه خرد را داراست، و هرگز در صدد توصیه راهكارهای عملی نیست، كه صد البته تا رسیدن به میدان عمل فرسنگها فاصله دارد.

با تأمل شایسته در مطالب پیشین روشن شد كه «صلح» نیازمند سرمایه‌ی تفاهم است.

اما آیا تفاهم شرط لازم و كافی صلح است یا شرط لازم فقط؟

پاسخ این پرسش را در ابزار توسعه صلح می‌بینید.

چگونگی حركت به سوی صلح

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۰/۱۴-۶:۲۵:۱۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15809
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2198

حركت به سوی صلح به معنی پذیرفتن این است كه تا اندازه‌ای صلح وجود ندارد و به عبارت دیگر دچار جنگ هستیم.

ریشه جنگ، اختلاف است. بنا بر این، می‌توان گفت در وضعیت جنگ مطلق، هیچ اشتراکی میان افراد وجود ندارد.

اما در وضعیت جنگ نسبی، كه رایج‌ترین وضعیت جهان است، پیوسته با مجموعه‌ای از مشتركات و اختلافات سر و کار داریم.

بنا بر این هر حركتی به سوی صلح در یکی از دو محور عملی می‌گردد:

۱- حركت به سوی صلح با سود جستن از مشتركات موجود

۲- حركت به سوی صلح با بر طرف ساختن نقاط اختلاف

پیداست که حرکت در محور نخست، یعنی سود جستن از مشترکات موجود، آسان‌تر است از این که مستقیما سراغ علاج نقاط اختلاف برویم.

علاوه بر این که برطرف ساختن نقاط اختلاف، نیازمند تعریف «درست و نادرست» و «حق و باطل» است. روشن است كه این گروه از حركتها، تابع شناخت درست و نادرست و حق و باطل است.

از این رو تکیه بر مشترکات موجود،‌ هر چند راه منحصر رسیدن به صلح نیست، اما مسلما راه مناسب‌تری است.

مبدأ صلح و جنگ (متولیان)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۰/۱۴-۶:۲۷:۲۹
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۱۰/۱۴-۶:۲۷:۲۸
    • کد مطلب:15810
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2240

ناگفته پیداست كه در دوران ما از صلح جهانی خبری نیست؛ ولی این به معنی پذیرفتن جنگ فراگیر نمی‌باشد؛ بنا بر این، وضعیت موجود جهانی، تركیبی است از صلح‌ها و جنگ‌ها؛ یعنی روی هر موقعیتی که دست بگذاریم، تركیبی است از صلح‌ها و جنگ‌ها، البته از ابعاد مختلف. هر بُعدی از صلح و جنگ را كه در نظر بگیریم، یك وضعیت را بیان می‌كند، و مجموع این وضعیتها موقعیت كنونی را تشكیل می‌دهند.

پیش از این از حركتهای چهارگانه در توسعه صلح و جنگ سخن به میان آمد.

مبدأ این حركتهای چهارگانه توسعه صلح و جنگ، گاه از درون یك مجموعه است و گاه از برون آن. این تقسیم تأثیر بسیار مهمی در مباحث فصل آینده دارد.

متولیان توسعه‌ی جنگ(دوست‌نادان‌ودشمن‌دانا)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۰/۲۰-۸:۴:۳۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۱۰/۱۴-۶:۴۰:۱۵
    • کد مطلب:15811
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1242

گفتیم حركتهایی كه برای توسعه‌ی جنگ صورت می‌پذیرد یا در راستای «استمرار جنگ» (حركت دوم) است و یا در راستای «جنگ با صلح» (حركت سوم).

توسعه‌ی جنگ همان «تفرقه اندازی» است.

تفرقه اندازان، یعنی متولیان توسعه‌ی جنگ كیانند؟

ممكن است عنوان پرسش، موجب یك تداعی سریع شود و با یك كلمه به این پرسش پاسخ داد: «دشمن».

آیا این پاسخ درست است؟

مثلا در حركتهایی برای نابودی مجموعه‌ی مسلمانان انجام گرفته و می‌گیرد، اگر بخواهیم سراغ متولیان این حركتها برویم، روشن است كه ابتدا دشمن مسلمانان را مطرح می‌كنیم.

دشمن مسلمانان كیست؟ فردی یا جریانی خارج از جریان مسلمانان، همانی كه دانسته و فهمیده به جنگ مسلمانان می‌آید. یعنی دشمن دانا.

اما حركتهای تضعیف كننده و یا نابود كننده‌ی مسلمانان، منحصر به دشمن دانا نیست؛ بلكه گاه حركتهایی در راستای تضعیف مسلمانان صورت می‌گیرد كه سر نخ آن به افرادی در درون مجموعه‌ی مسلمانان می‌رسد، اینان كسانی هستند كه ندانسته دست به حركتی زده‌اند كه به تضعیف مجموعه‌ای منجر می‌شود كه خود آنان در درون آن قرار دارند، به سخنی دیگر اینان كسانی هستند كه به دست خود ندانسته همان شاخه‌ای كه بر آن نشسته‌اند اره می‌كنند. متولیان این گونه حركتها كسی نیست جز دوستان نادان.

بنا بر این جان سخن این است كه متولیان هر حركت مخربی كه در یك مجموعه صورت می‌پذیرد، یا در درون آن مجموعه است و یا در برون، متولیان حركت تخریبی در دورن مجموعه, همان دوستان نادان هستند و متولیان حركت تخریبی در برون مجموعه, همان دشمنان دانا هستند.

ممكن است گفته شود تخریب دوستان نادان به مراتب بیشتر از دشمنان داناست و خنثی كردن تخریبهایی كه از دورن صورت می‌گیرد بسیار دشوارتر از خنثی كردن تخریبهایی كه از برون انجام می‌شود.[1]

نتیجه‌ی مهم این است كه:

حركت برای استمرار جنگ همیشه از سوی دشمن داناست.

حركت برای جنگ با صلح گاه از سوی دشمن دانا و گاه از سوی دوست نادان است.

بنا بر این برای شناخت متولیان جنگ باید دوست نادان و دشمن دانا را بشناسیم.

 

[1]ـ توجه به دو نكته لازم است:

نخست این كه مجموعه‌ی درونی شامل نفوذی‌ها و جاسوسان و منافقین نمی‌گردد؛ چرا كه آنان به ظاهر داخل مجموعه هستند اما در واقع بیرون از مجموعه جای دارند.

نكته‌ی دوم نیز این كه هنگامی كه خودی‌ها بازیچه‌ی دشمن قرار می‌گیرند با ساده‌نگری متولی تخریب دشمن است، اما با نگرش دقیق، باز هم متولی تخریب، خودی است، و عامل این تخریب نیز جهلی است كه ریشه‌ی اغفال خودی‌هاست؛ از این رو این ضرب المثل مشهور كه «دشمن دانا به از دوست نادان» باید مورد تأمل جدی قرار گیرد.

متولیان توسعه‌ی صلح (دوست دانا)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۰/۲۰-۸:۴:۳۶
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۱۰/۱۴-۶:۴۱:۵۰
    • کد مطلب:15812
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1194

گذشت كه حركتهایی كه برای توسعه‌ی صلح انجام می‌شود یا در راستای «استمرار صلح» (حركت اول) است و یا در راستای «جنگ با جنگ» (حركت چهارم).

متولیان توسعه‌ی صلح كیانند؟

گفتیم كه تمامی حركتها، گاه، از دورن یك مجموعه است و گاه از برون آن. در نظر گرفتن این امر در توسعه‌ی جنگ، به ضرورت شناخت دوست نادان و دشمن دانا انجامید.

آیا می‌توان گفت كسی بیرون از یك مجموعه, می‌تواند متولی حركتی برای توسعه‌ی صلح در درون آن مجموعه باشد؟ هرگز! چرا كه با فرض این كه متولی این حركت بیرون مجموعه است، پس اشتراكی با این مجموعه ندارد تا آن اشتراك، اساس حركتی به نفع آن مجموعه قرار گیرد. از این رو می‌توان گفت انتظار حركتی صلح آمیز برای یك مجموعه از بیرون از آن مجموعه، به مانند انتظار «ترحم از پلنگ تیز دندان» است. در نتیجه باید همیشه متولیان صلح را در درون مجموعه جستجو كرد نه در برون آن.

با توجه به این كه توسعه‌ی صلح در یك مجموعه محدود به حركتی است كه از درون آن آغاز می‌گردد، می‌توان نتیجه گرفت كه یك مجموعه هر اندازه فراگیرتر باشد, توسعه‌ی صلح نیز فراگیرتر خواهد بود؛ بنا بر این هر اندازه مشتركات ما تعمیم داشته باشد, انتظار توسعه‌ی صلح فراگیرتر به جا خواهد بود؛ از این رو متولیان صلح جهانی تنها باید به مشتركات جهانی و عام تكیه كنند (و نه مشتركات حوزه‌های مختص به خودشان) تا بتوانند در توسعه صلح موفق گردند.

بر اساس همین مشتركات عام است كه نقش خیرخواهی و صلح‌آمیز پیامبران در گروه‌های هدف (كفار) تبیین می‌شود؛ اما با نگاه تنگ‌نظرانه پیامبران خارج از مجموعه هدف قرار دارند.

تفكیك صلح‌طلبی از حركتهای منافقانه

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۰/۲۰-۸:۴:۳۷
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۱۰/۱۴-۶:۴۲:۵۳
    • کد مطلب:15813
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1211

از آنجایی كه صلح، محبوبیت عمومی دارد، بسیار اتفاق می‌افتد كه توسعه‌ی جنگ با كپسول توسعه‌ی صلح عرضه می‌شود. از این رو شناخت حركتهای منافقانه ضروری است.

مصونیت از اشتباه در شناخت متولیان صلح و تفكیك حركتهای منافقانه در چند گام عملی می‌گردد:

در گام نخست لازم است مرزهای مجموعه‌ای كه هدف توسعه‌ی صلح در آن مجموعه است كامل و دقیق معین گردد.

در گام دوم ضروری است مصادیق واقعی نقاط اشتراك مجموعه‌ی هدف، دقیقا تعیین و كاملا شفاف گردند.

پس عناوین مبهمی چون خردورزی، كرامت انسانی، آزادی، مدینه‌ی فاضله، دین، اسلام، اهل بیت و… تا هنگامی كه كاملا ابهام آنها برطرف نشده است, نمی‌تواند به عنوان مشتركات واقعی تلقی شود.

در گام سوم باید وابستگی حقیقی متولیان به نقاط اشتراك و اعتقاد و ایمان آنها به مشتركات صد در صد و قطعی باشد.

ناگفته پیداست اگر یكی از گامهای سه‌گانه با اندك تردیدی پیموده شود، نمی‌توان آن حركت را توسعه‌ی صلح واقعی دانست؛ زیرا با توجه به احتمال نفاق در حركت مزبور، خوشبینی به چنین حركتی از ساده‌لوحی ناشی می‌شود؛ در نتیجه پرهیز از اعتماد بر این گونه حركتها ضروری است.

ابزار توسعه‌ی صلح

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۰/۲۷-۶:۳۷:۵۹
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۱۰/۲۷-۶:۳۷:۵۸
    • کد مطلب:15814
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1274

هر حرکتی نیازمند ابزار متناسب با آن است. توسعه‌ی صلح نیز از این قاعده مستثنا نیست.

ابزار توسعه صلح، توسعه قدرت (در حوزه اجرا) و توسعه شناخت (در حوزه اندیشه) است.

توضیح این مطلب را در ادامه می‌بینید.

توسعه‌ی توانایی(در حوزه اجرا)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۰/۲۷-۶:۳۹:۴۸
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۱۰/۲۷-۶:۳۹:۴۶
    • کد مطلب:15832
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1179

اگر كسی كودك شما را به قهر و غلبه گرفته باشد، روشن است كه شما با چالشی رو برو هستید كه ممكن است برای رفع آن ناچار به درگیری شوید. اما اگر قدرتی وجود داشته باشد كه با غلبه كودك شما را از آن شخص بگیرد، شما دیگر نیازی به جنگیدن ندارید. در این مورد ابزار توسعه‌ی صلح، «قدرت» است.

توسعه‌ی صلح بدون پرداختن به توسعه‌ی قدرت، امكان پذیر نیست. راههای توسعه‌ی قدرت بسیار گسترده و متفاوت است، راه‌های مطرح شده توسعه‌ی قدرت عبارتند از:

1) اجتماعی

2) اقتصادی

3) سیاسی

4) نظامی

در شاخه سرمایه‌گذاری و اجراء مدینه فاضله، تأمل بسیار جدی در حركتهای توسعه قدرت مطرح است كه توضیح آن را در مجال خودش می‌بینید.

توسعه‌ی شناختی(در حوزه اندیشه)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۰/۲۷-۶:۴۲:۹
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۱۰/۲۷-۶:۴۲:۷
    • کد مطلب:15833
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1189

اگر دو نفر در مورد مرز مشترك زمین خود با یکدیگر اختلاف داشته باشند برای برطرف ساختن اختلاف چه می‌كنید؟ البته با این فرض كه قهر و غلبه‌ای در كار نیست و هر كدام از موضع حق مالكیت مقاومت می‌كنند نه از موضع زور و قدرت.

روشن است كه اگر راهی برای شناسایی محدوده‌ی زمین وجود داشته باشد، از آن راه، جنگ میان این دو را فرو می‌نشانید. در این مورد، ابزار توسعه‌ی صلح، «شناسایی» است. البته شناسایی نوعا با تحقیقات صورت می‌پذیرد و گاه نیز با توجه پیدا كردن به مشهودات و وجدانیات و بدون هیچ تحقیقی عملی می‌شود.

این همان چیزی است كه در بحث عقلانیت فراگیر به دنبال آن هستیم؛ یعنی فراگیر ساختن تفاهم با خردورزی كه تكیه بر تحقیق و شناسایی دارد.

در هر صورت توسعه‌ی صلح بدون دو ابزارِ «شناخت» و «توانایی» لازم امكان ندارد؛ از این رو در توسعه‌ی صلح با دو توسعه سر و كار داریم: یكی توسعه‌ی شناخت و دیگری توسعه‌ی قدرتی كه صلح در آن مورد خاص بدان حركت نیاز دارد.

پس تفاهم، شرط لازم صلح است نه شرط كافی.

شاید ذهنیت عمومی در توسعه صلح به انتخاب توسعه قدرت بچرخد؛ علت آن هم این است كه راه‌های توسعه قدرت شناخته شده می‌نمایانند.

اما متأسفانه راههای توسعه‌ی شناخت بسیار ناشناخته مانده‌اند.

نخستین اولویت ما شناخت راههای توسعه‌ی شناخت است. مباحث آینده به توضیح این اولویت می‌پردازد.

رابطه‌ی توسعه‌ی شناخت و قدرت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۱/۰۳-۶:۳۶:۲۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15849
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1233

تمامی حركات انسان با توجه به منشأ آن، به دوگونه تقسیم می‌شود:

حركات ادراكی؛ یعنی حركاتی كه ادراك ما، ما را وادار به انجام نموده و اراده از ادراك منفعل شده است.

حركات احساسی؛ یعنی حركاتی كه احساسات ما، ما را وادار به انجام آن كرده و اراده ناشی از انفعال از احساس ماست.

ریشه‌ی اصلی این دو گونه حركت، به دو بُعدی بودن انسان برمی‌گردد كه مورد انكار نیست، اما كدامیك از این دو حركت، نقش اول را در شخصیت انسان ایفا می‌كنند؟ این بحث مهمی است كه در جای خود باید طرح شود.

از منظر وحی، انسان دارای دو بُعد عقل و هوا است، هر چند اصل هوا (به عنوان غریزه) در مكتب وحی پذیرفته شده است، اما حاكمیت هوا بر عقل به شدت نكوهش شده است.

اما از غیر منظر وحی ممكن است گفته شود تأثیر شگرف احساسات در انسان ـ‌صرف نظر از ارزش منفی یا مثبت آن‌ـ انكار ناپذیر است و از همین رو هدف اصلی در عصر رسانه نیز تسخیر و تسلط بر جهان از راه احساسات است.[1]

اگر اساس را حركت ادراكی قرار دهیم، ناگفته پیداست پیش‌نیاز هر حركت اداركی و زیر بنای آن شناخت است و شناخت نیز (در غیر بدیهیات و ضروریات) بر تحقیق استوار است، بنا بر این ریشه‌ی هر حركتی از جمله توسعه‌ی صلح، حركت شناختی است.

و اگر اساس را حركت احساسی قرار دهیم، باز هم روشن است كه چگونگی اجراء حركت احساسی نیازمند شناخت مناسب آن است؛ این امر شواهد فراوانی دارد كه از جمله آن تحقیقاتی است كه در خود فلسفه‌ی رسانه‌ها صورت می‌پذیرد كه بر ادراك استوار است.

در هر دو صورت هر چند نقش توسعه‌ی عملی صلح را نمی‌توان انكار كرد، اما رابطه‌ی توسعه شناخت نسبت به توسعه‌ی قدرت، مانند رابطه‌ی موتور به چرخ‌های ماشین انسانی است. بلكه به تعبیری دقیق‌تر رابطه شناخت به قدرت رابطه‌ی مغز انسان و سایر اعضا اوست كه از آن با تعبیر رابطه‌ی نرم افزاری و سخت افزاری یاد می‌شود.

بدین خاطر پرداختن به توسعه‌ی شناخت اولویت اول را داراست.

آنچه گذشت بیانگر حقیقتی تلخ است و آن فراموش شدن توسعه‌ی شناختی و محور قرار دادن توسعه‌ی قدرتی (اعم از توسعه‌ سیاسی و اقتصادی خصوصا تبلیغاتی) است. این حقیقت تلخ را می‌توان این گونه مجسم كرد كه مغزها را فراموش كرده تا كاملا تهی شود، اما در بدن سازی از هیچ تلاشی فروگذار نكنیم.

در عصر حاضر با جریانی نیرومند در حوزه‌ی دین به شكل عام (جوامع اسلامی) و خاص (حوزه‌های علمیه‌ی شیعه) روبرو هستیم كه تكیه فوق العاده‌ای بر كاستی‌های تبلیغ دین دارد كه بیشتر بر بحث رسانه‌ها و شیوه‌های نوین تبلیغ متناسب با جهان رسانه تكیه دارد. با تأمل در آنچه گذشت روشن می‌شود كه همه‌ی این مباحث در مجموعه‌ی توسعه‌ی قدرت جای دارد. البته مجموعه‌ی توسعه‌ی قدرت به بحث شیوه‌های نوین تبلیغ منحصر نمی‌باشد، بلكه تمامی مباحث سیاسی و اقتصادی و… را شامل می‌شود.

فراموش کردن نقش خردورزی و پرداختن به تبلیغ (در هر حوزه‌ای و از گونه و رقم آن) جای تأمل بسیار دارد.

انشاء الله در بحث «حركت شناختی» به اولویت نخست یعنی توسعه‌ی شناخت می‌پردازیم و با انواع حركتهای شناختی و ویژگی‌ها و ضوابط هر یك از آنها آشنا می‌شویم.

اما در اولویت دوم، یعنی توسعه قدرت، اختلافات گسترده‌ای میان مكاتب فكری وجود دارد، برخی اقتصاد را عامل نخست می‌دانند و برخی دیگر رسانه را و برخی….

همان گونه كه پیش از این هم اشاره شد تأمل بسیار جدی در تمرکز بر توسعه قدرت یا حركت اجرایی، با فراموش کردن خردورزی و به حاشیه رفتن شناخت وجود دارد كه در شاخه سرمایه‌گذاری و اجراء از پروژه مدینه فاضله می‌بینید. انشاءالله.

 

[1]ـ حركت رسانه‌ای در راستای توسعه قدرت قرار دارد، اما از اهمیت فوق العاده‌ای برخوردار است تا آن جا كه گفته می‌شود صاحبان قدرت واقعی كسانی هستند كه بتوانند كودتای رسانه‌ای نمایند.

ابعاد توسعه‌ی صلح (صلح فراگیر و نسبی)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۱/۰۳-۶:۳۹:۳۳
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۱۱/۰۳-۶:۴۰:۴۱
    • کد مطلب:15850
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1164

در عرصه‌ی تبلیغات سخن از صلح فراگیر و جهانی به میان می‌آید.

مقصود از توسعه‌ی صلح فراگیر چیست؟ صلح نسبتا فراگیر یا صلح واقعا فراگیر؟

توسعه‌ی صلح نسبی، بحثی جدای از صلح فراگیر دارد.

مقصود از امكان یا تحقق صلح واقعا فراگیر ـ‌كه همان توسعه‌ی صلح جهانی است‌ـ صلحی است كه تمامی ابعاد فردی، اجتماعی، قومی، اقتصادی، سیاسی، بین المللی و… را در برگیرد.

در این بحث لازم است بررسی شود كه:

آیا صلح فراگیر امكان دارد؟

ابزار صلح فراگیر چیست؟

مدعیان صلح جهانی كیانند؟

پرچمدار سرافراز صلح جهانی كیست؟

ان‌شاءالله پاسخ این پرسشها و سایر مطالب مربوط به صلح فراگیر را، جداگانه تحت عنوان «مصلح كل و توسعه‌ی صلح فراگیر در سایه‌ی تفاهم جهانی» پی‌گیری می‌كنیم. این همان نظریه‌ی «مهدویت» در تشیع است اما با نگاهی كاملا متفاوت و نو.

این بحث را می‌توانید در میز «امام زمان مصلح کل» دنبال کنید.

شكر خدا را كه این بحث ناخواسته نخستین انشعاب پروژه را به خود اختصاص داد و ما آن را به فال نیك می‌‌گیریم.

اما امكان توسعه‌ی صلح نسبی و محدود، امری بدیهی است كه هدف پروژه «گام به گام در جستجوی صلح» می‌باشد.

الگوهای توسعه‌ی صلح

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۱/۱۰-۸:۲۵:۵۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15867
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1260

فرار همگانی از اندوه و ترس، بهترین گواه است بر این که بشر از دیر باز تشنه صلح بوده و همچنان هست؛ از این رو برای سیراب کردن خویش نیز دست به تلاشهای طاقت‌فرسایی در راستای توسعه صلح زده است.

آیا این تلاشها موفق بوده است؟ یا این كه نیازمند تلاش دیگری هستیم؟

الگوهای متفاوتی برای در آغوش كشیدن صلح مطرح شده است كه به برخی از آنها اشاره می‌كنیم.

در جستجوی صلح، الگوی ۱: توسعه‌طلبی فردی‌واجتماعی(آزادی‌ودمکراسی)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۱/۱۰-۸:۲۸:۵۹
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۱۱/۱۰-۸:۴۸:۱
    • کد مطلب:15868
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1229

الگوی نخست، جستجوی صلح، در کسب قدرت بیشتر و توسعه طلبی است.

تردیدی نیست كه همگان در پی منافع و خواسته‌های خویش هستند و برای به دست آوردن آن مجدّانه دست به توسعه می‌زند.

طرح آزادی‌های فردی و اجتماعی، یكی از تلاش‌هایی است كه انسان برای توجیه توسعه طلبی خویش نموده است.

البته توسعه طلبی همیشه بی‌مانع نیست و در بسیاری موارد به شکستن مرزهای دیگران می‌‌انجامد.

پیداست که توسعه طلبی هر اندازه به شكستن مرزهای فردی و اجتماعی منجر گردیده، همان اندازه نیز چالش‌هایی را آفریده است.

چالش‌های یاد شده انسان را ناچار كرده است تا دست به تدوین فرهنگ دمكراسی بزند و پای قانون‌مند كردن آزادی را به میان آورد.

اما تدوین فرهنگ دمكراسی نیز از توسعه طلبی قدرتمندان در امان نمانده است، و خودِ آن، هر از چند گاهی با تفسیر و توجیهی نو، دستخوش تجاوز و تاراج قرار گرفته و می‌گیرد تا در درجه نخست منافع قدرت مداران همچنان تأمین گردد.

تبدیل «عنصر علمی» و فرهنگی در مباحث آزادی و دمكراسی به «عنصر سیاسی»، خود بزرگترین گواه این امر است.

رهایی از ناهنجاری‌های موجود (البته از منظری غیر از وحی) بدون تدوین فرهنگ دمكراسی عملی نیست. تدوین درست فرهنگ دمكراسی نیازمند شفافیت این مباحث است، و شفافیت، نیازمند زنده كردن دوباره‌ی عنصر علمی و تحقیقی در این مباحث است.

اما با توجه به این كه در حال حاضر این مباحث تبدیل به سلاحهای استراتژیك تبلیغاتی دیگران شده است، تلاش برای اعاده‌ی حیات علمی این مباحث، همیشه با پاتكهای تبلیغاتی پر خرجی زمین‌گیر می‌گردد و صدای علمی‌ترین تحقیقات نیز در هیاهوهای رسانه‌های سیاسی گم می‌گردد، تا آنجا كه گاهی حتی یك گوش شنوا هم پیدا نمی‌كند.

بمباران وسیع تبلیغاتی ابر قدرتها بر جهان، دلیل روشن این ادعاست.

از این رو از منظر عملی پرداختن مستقیم به مباحثی كه تكیه به توسعه طلبی فردی یا اجتماعی دارد[1] بسیار دشوار می‌نماید، البته پرداختنی كه نتیجه‌ای در بر داشته باشد.

این مطلب نخستین مشکله‌ای است که توسعه صلح بر اساس الگوی توسعه طلبی با آن روبروست.

این الگو نقاط تاریک دیگری هم دارد که به برخی از آنها اشاره می‌شود.

نخست این که شکوفایی صلح در بستر توسعه طلبی فردی (آزادی) و توسعه طلبی اجتماعی (دمکراسی) به شکل مطلق قابل تصور نیست تا چه رسد به تحقق آن؛ چرا که در بیشتر موارد، آزادی افراد و گروه‌ها در تضاد با یکدیگر قرار می‌گیرند.

پس برای تدوین فرهنگ دمکراسی، نیازمند ضابطه و قانون و ترازویی در برونِ توسعه طلبی هستیم تا بتوانیم از آزادی و دمکراسی سود ببریم.

از سوی دیگر حتی با تدوین فرهنگ دمکراسی (و دست کشیدن از توسعه طلبی مطلق) یك پرسش جدی پیش روی ماست و آن این كه:

آیا با مستندات علمی (و نه فضا سازی رسانه‌ای) شکوفه‌ای از گلستان صلح بر پایه‌ی توسعه طلبی تجربه شده و یا ضمانتی برای تجربه آن در آینده وجود دارد؟!

بنا بر این الگوی توسعه طلبی برای دست یافتن به صلح باید به این پرسش هم پاسخ دهد.

از سومین منظر هم که بنگریم رسیدن به سرمنزل آزادی (حق فردی بشر) و دمکراسی (حق اجتماعی بشر) بدون شناخت حقوق فردی و اجتماعی بشر امکان ندارد.

اگر ما در شناخت حقوق فردی و اجتماعی به خطا رویم، به همان اندازه در دست یابی به صلح بر اساس این الگو ناکام خواهیم شد.

پس الگوی صلح بر اساس توسعه طلبی فردی و اجتماعی، نیازمند ضابطه‌ای برای تدوین فرهنگ دمكراسی است. فرهنگ دمکراسی است که آزادی و مرز آن را تعریف و حقوق بشر را تبیین می‌کند و با ارایه ضابطه‌ای درست برای حقوق بشر، امکان شناخت حق بشر از ناحق او را فراهم می‌سازد.

مرجع برای پر کردن خلأهای اشاره شده چیست؟

مسلم مرجع تدوین دمکراسی نمی‌تواند نابخردانه باشد و با عقلانیت در تضاد باشد.

بنا بر این تنها مرجع این مهم، خردورزی است و پیش نیاز آن آشنایی با عقلانیت است.

لذا می‌توان نتیجه گرفت الگوی توسعه طلبی، بدون به میان آمدن خردورزی کارایی ندارد.

تفصیل این مطالب در «الفبای انسانیت» از پروژه «خود گم‌شده»، ارایه شده است.

تا اینجا با سه مشکل در جستجوی صلح با الگوی توسعه طلبی آشنا شدیم.

 

[1]ـ مانند آزادی، دمكراسی، حقوق بشر، حقوق زن، اطلاع رسانی، روشنفكری، هنر و…

در جستجوی صلح، الگوی 2: عدالت‌ورزی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۱/۱۰-۸:۴۳:۳۸
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۱۱/۱۰-۸:۴۹:۴۳
    • کد مطلب:15869
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1201

همگان با عدالت آشنا هستیم. عدالت مفهومی که هاله‌ای از زیبایی آن را فراگرفته است.

ممکن نیست کسی در نخستین پله انسانیت باشد، اما در خوبی و درستی آن تردید کند و یا بدتر از آن، ظلم را بر عدالت ترجیح دهد.[1]

بنا بر این توسعه صلح بر مبنای الگوی عدالت ورزی پذیرفتنی است.

اما دو مشکل اساسی وجود دارد که تکیه بر عدل و ظلم را بسیار دشوار کرده است:

1ـ حقیقت عدالت چیست؟

2ـ چگونه مصادیق واقعی عدالت را بشناسیم؟

مباحث «الفبای عقلانیت»  پروژه «خود گم‌شده» به تفصیل در این باره سخن سخن می‌گوید.

در این جا تنها به چند اشاره کوتاه از مباحث یاد شده بسنده می‌کنیم:

عدالت همان حرکت شایسته­ای است که همیشه در محدوده افعال و حرکتهای اختیاری مفهوم و موضوع پیدا می‌کند.

آن چه مهم است این است كه ریشه عدالت را بشناسیم تا ریشه شایستگی را دریابیم و بیشتر با حقیقت عدالت آشنا گردیم؛ بدین ترتیب توانایی حل اختلافات مصداقی آن را پیدا نماییم…

ریشه عدالت را جز در واقعیات نمی‌توان جستجو نمود؛ باید تمام تلاش ما بر شناخت تناسب واقعی متمرکز گردد.

با مطرح شدن ضرورت عنصر «شناخت»، پای خرد در دستگاه عدالت گشوده می‌شود…

از این رو بدون عنصر خردورزی و عقلانیت، حتی یک خشت از ساختمان عدالت بالا نخواهد رفت.

بنا بر آن چه گذشت الگوی عدالت ورزی نیز برای دست یابی به صلح، بدون خردورزی کارایی ندارد.

تفصیل این مطالب در «الفبای عقلانیت» پروژه «خود گم‌شده»، ارایه شده است.

 

[1]ـ این مطلب با نگاه کلی به عدل و ظلم است و منافاتی با اختلاف در مصادیق این دو ندارد.

در جستجوی صلح، الگوی 3: خردورزی و عقلانیت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۱/۱۸-۶:۲۸:۴۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15893
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1896

گفتیم صلح گمشده انسان است. تا کنون برای این مهم، دو الگوی توسعه طلبی (آزادی) و عدالت ورزی را مطرح کردیم.

روشن شد که این دو الگو، بدون مطرح شدن خردورزی به ثمر نمی‌نشینند.

بنا بر این موفقیت در جستجوی صلح در قالب توسعه طلبی فردی و اجتماعی, و جستجوی صلح در قالب عدالت‌ورزی, در گروِ بحث عقلانیت است.

وقتی چنین است این پرسش مطرح می‌شود که چرا برای دست یافتن به صلح، مستقیما سراغ عقل نرویم و از خردورزی کمک نگیریم؟

اصلا آیا می‌توان صلح را تنها در خردورزی جستجو کرد؟

آیا خردورزی این ظرفیت را دارد که پرونده صلح را بگشاید؟ یا این که خرد راهی به صلح ندارد؟

اگر صلح با خردورزی قابل دسترسی است:

۱- چرا برای دستیابی به صلح از خرد یاری نطلبیم؟

۲- چگونه با خرد می‌توان صلح را در آغوش کشید؟

پس باید در صدد تبیین بیشتر و دقیق‌تر نقش خردورزی در توسعه صلح برآییم.

  • نظر خوانندگان
تا کنون نظر قابل انتشاری ثبت نشده است
  • نظر شما