الگوی نخست، جستجوی صلح، در کسب قدرت بیشتر و توسعه طلبی است.
تردیدی نیست كه همگان در پی منافع و خواستههای خویش هستند و برای به دست آوردن آن مجدّانه دست به توسعه میزند.
طرح آزادیهای فردی و اجتماعی، یكی از تلاشهایی است كه انسان برای توجیه توسعه طلبی خویش نموده است.
البته توسعه طلبی همیشه بیمانع نیست و در بسیاری موارد به شکستن مرزهای دیگران میانجامد.
پیداست که توسعه طلبی هر اندازه به شكستن مرزهای فردی و اجتماعی منجر گردیده، همان اندازه نیز چالشهایی را آفریده است.
چالشهای یاد شده انسان را ناچار كرده است تا دست به تدوین فرهنگ دمكراسی بزند و پای قانونمند كردن آزادی را به میان آورد.
اما تدوین فرهنگ دمكراسی نیز از توسعه طلبی قدرتمندان در امان نمانده است، و خودِ آن، هر از چند گاهی با تفسیر و توجیهی نو، دستخوش تجاوز و تاراج قرار گرفته و میگیرد تا در درجه نخست منافع قدرت مداران همچنان تأمین گردد.
تبدیل «عنصر علمی» و فرهنگی در مباحث آزادی و دمكراسی به «عنصر سیاسی»، خود بزرگترین گواه این امر است.
رهایی از ناهنجاریهای موجود (البته از منظری غیر از وحی) بدون تدوین فرهنگ دمكراسی عملی نیست. تدوین درست فرهنگ دمكراسی نیازمند شفافیت این مباحث است، و شفافیت، نیازمند زنده كردن دوبارهی عنصر علمی و تحقیقی در این مباحث است.
اما با توجه به این كه در حال حاضر این مباحث تبدیل به سلاحهای استراتژیك تبلیغاتی دیگران شده است، تلاش برای اعادهی حیات علمی این مباحث، همیشه با پاتكهای تبلیغاتی پر خرجی زمینگیر میگردد و صدای علمیترین تحقیقات نیز در هیاهوهای رسانههای سیاسی گم میگردد، تا آنجا كه گاهی حتی یك گوش شنوا هم پیدا نمیكند.
بمباران وسیع تبلیغاتی ابر قدرتها بر جهان، دلیل روشن این ادعاست.
از این رو از منظر عملی پرداختن مستقیم به مباحثی كه تكیه به توسعه طلبی فردی یا اجتماعی دارد[1] بسیار دشوار مینماید، البته پرداختنی كه نتیجهای در بر داشته باشد.
این مطلب نخستین مشکلهای است که توسعه صلح بر اساس الگوی توسعه طلبی با آن روبروست.
این الگو نقاط تاریک دیگری هم دارد که به برخی از آنها اشاره میشود.
نخست این که شکوفایی صلح در بستر توسعه طلبی فردی (آزادی) و توسعه طلبی اجتماعی (دمکراسی) به شکل مطلق قابل تصور نیست تا چه رسد به تحقق آن؛ چرا که در بیشتر موارد، آزادی افراد و گروهها در تضاد با یکدیگر قرار میگیرند.
پس برای تدوین فرهنگ دمکراسی، نیازمند ضابطه و قانون و ترازویی در برونِ توسعه طلبی هستیم تا بتوانیم از آزادی و دمکراسی سود ببریم.
از سوی دیگر حتی با تدوین فرهنگ دمکراسی (و دست کشیدن از توسعه طلبی مطلق) یك پرسش جدی پیش روی ماست و آن این كه:
آیا با مستندات علمی (و نه فضا سازی رسانهای) شکوفهای از گلستان صلح بر پایهی توسعه طلبی تجربه شده و یا ضمانتی برای تجربه آن در آینده وجود دارد؟!
بنا بر این الگوی توسعه طلبی برای دست یافتن به صلح باید به این پرسش هم پاسخ دهد.
از سومین منظر هم که بنگریم رسیدن به سرمنزل آزادی (حق فردی بشر) و دمکراسی (حق اجتماعی بشر) بدون شناخت حقوق فردی و اجتماعی بشر امکان ندارد.
اگر ما در شناخت حقوق فردی و اجتماعی به خطا رویم، به همان اندازه در دست یابی به صلح بر اساس این الگو ناکام خواهیم شد.
پس الگوی صلح بر اساس توسعه طلبی فردی و اجتماعی، نیازمند ضابطهای برای تدوین فرهنگ دمكراسی است. فرهنگ دمکراسی است که آزادی و مرز آن را تعریف و حقوق بشر را تبیین میکند و با ارایه ضابطهای درست برای حقوق بشر، امکان شناخت حق بشر از ناحق او را فراهم میسازد.
مرجع برای پر کردن خلأهای اشاره شده چیست؟
مسلم مرجع تدوین دمکراسی نمیتواند نابخردانه باشد و با عقلانیت در تضاد باشد.
بنا بر این تنها مرجع این مهم، خردورزی است و پیش نیاز آن آشنایی با عقلانیت است.
لذا میتوان نتیجه گرفت الگوی توسعه طلبی، بدون به میان آمدن خردورزی کارایی ندارد.
تفصیل این مطالب در «الفبای انسانیت» از پروژه «خود گمشده»، ارایه شده است.
تا اینجا با سه مشکل در جستجوی صلح با الگوی توسعه طلبی آشنا شدیم.
[1]ـ مانند آزادی، دمكراسی، حقوق بشر، حقوق زن، اطلاع رسانی، روشنفكری، هنر و…
از این رو از منظر عملی پرداختن مستقیم به مباحثی كه تكیه به توسعه طلبی فردی یا اجتماعی دارد بسیار دشوار مینماید، البته پرداختنی كه نتیجهای در بر داشته باشد.
این مطلب نخستین مشکلهای است که توسعه صلح بر اساس الگوی توسعه طلبی با آن روبروست…
آیا با مستندات علمی (و نه فضا سازی رسانهای) شکوفهای از گلستان صلح بر پایهی توسعه طلبی تجربه شده و یا ضمانتی برای تجربه آن در آینده وجود دارد؟!…
مسلم مرجع تدوین دمکراسی نمیتواند نابخردانه باشد و با عقلانیت در تضاد باشد.
بنا بر این تنها مرجع این مهم، خردورزی است و پیش نیاز آن آشنایی با عقلانیت است.
لذا میتوان نتیجه گرفت الگوی توسعه طلبی، بدون به میان آمدن خردورزی کارایی ندارد…