×

درباره میز شهر اندیشه

اگر «امتیاز انسان» «خردمندی» است و اگر «لازمه‌ی خردمندی» انسان «اندیشمندی» و «حاصل خردورزی» و اندیشمندی گوهر «شناخت» است، خرد، اندیشه و شناخت، بهای بیشتری می‌طلبد. پس تمرکز بر «شهر اندیشه» انسان «بایسته‌ترین» حرکت انسانی است.
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
سه شنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۴
۹ شوال ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره

پروژه «خود گم‌شده»

  • نویسنده:طلبه
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۳-۹:۶:۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2340
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 5128

مسئله‌ی «بحران هويت» و دشواری «هويت يابي» در دوران معاصر بسيار جدی و گسترده است. البته اين بار، بر دوش جوانان، سنگينی  بيشتری می‌کند.
پروژه‌ی «شخصيت گم‌شده» از دو زاويه‌ی متفاوت  به «بحران هويت» می‌نگرد: از زاویه عمومی و از زاویه ویژه.
این مجموعه را با نگاه عمومی آن آغاز می‌کنیم.
اين بخش در واقع، بسط «نظريه عقلانيت فراگير» از «مباحث بنادین شهر اندیشه» است  و تلاش می‌کند برخی از لايه‌های اين نظريه را تشريح کند.
اين مهم در چهار مرحله به سر انجام مي‌رسد:
1ـ «از دام احساسات تا بال خرد» یا «الفبای انسانيت».
2ـ «از خرد تا ايمان» یا «الفبای عقلانیت».
3ـ «از کرامت درويشانه تا کرامت انسانی» یا «الفبای دیانت».
4ـ «از عبوديت تا فقاهت» یا «الفبای فقاهت».
اين بخش شامل دو شاخه است:
4.1ـ «الفبای فقه اکبر» که به اصول اعتقادات می‌پردازد.
4.2ـ «الفبای فقه اصغر» که به دانش رايج حوزوی يا چگونگی شناخت احکام الهی می‌پردازد.

پیش درآمد «خود گم‌شده»

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۳-۹:۱:۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:18773
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

پیش از ورود به موضوع «خود گم‌شده» بایسته است به برخی از امور نگاهی بیفکنیم.

و اینک ما کجاییم؟!

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۱/۰۷-۲۲:۱۷:۲۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:1306
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

پس از آشنايي بسيار اجمالي با بحث هويت آن هم به شکل کلي و نگاهي گذرا به منابع وحياني، مناسب است نگاهي به جهان کنوني بيفکنيم تا ببينيم تا چه اندازه در هويت خود مستقل هستيم و چقدر ثبات و پايداري در هويت داريم.

از کجا باید آغاز کرد؟

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۱/۰۷-۲۲:۱۷:۳۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:1308
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

اندکي با بحران هويت در دوران کنوني آشنا شديم. البته اين آشنايي مصداق مشت نمونه خروار نيست؛ چرا که هر چه بر آگاهي ما در اين راستا افزوده شود، خواهيم ديد مشتي که ارايه شد، نه تنها از نظر کمي اختلاف دارد، بلکه از منظر کيفي هم واقعيات را به مراتب ضعيف‌تر از آن چه هست نشان داده است. حال چه بايد کرد؟ پرسش دشواري است و به راحتي قابل پاسخ دادن نيست. براي همين پرسش را عوض مي‌کنيم. از کجا بايد آغاز کرد تا بتوانيم راهي به حل اين مشکل پيدا کنيم؟ اين پرسش ديگر آسان‌تر است از قبلي است. در اين راستا به چند گام مقدماتي نيازمنديم.

هویت یابی (ضمیمه خود گم‌شده)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۲-۱۱:۷:۲۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:1314
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

يکي از مسايل حاد جهان کنوني بحران هويت است. براي شناخت بحران هويت نيازمند برخي از مباحث مقدماتي هستيم. در آغاز توجه به چند نکته لازم است: مباحثي که در اين راستا ارايه مي‌شود فهرستي ناقص و تلفيقي است که تنها براي آشنايي سودمند است؛ چرا که اين مباحث هم مورد اختلاف جدي ميان صاحب نظران است و هم داراي زواياي بسيار پيچيده و احيانا ناشناخته است. نکته دوم هم اين که طرح اين مسائل به معني درستي تمامي آنها يا انطباق آن بر ساير مباني از جمله مباني ديني نيست. سخن از ريشه مشکلات بود. گفتيم که ما دنبال همه چي مي‌گرديم به جز خودمان و از خيلي از چيزها خبر داريم اما از خودمان خيلي خيلي بي‌خبريم. براي آغاز يک کمي، بگويي نگويي بايد برويم سراغ برخي از اصطلاحات شايد قلمبه و سلمبه. چند تا کلمه داريم که گاهي به جاي هم و گاهي هم جداگانه به کار برده مي‌شوند: فرديت، شخصيت، خود، هويت، خود پنداره، خود انگاره و… اگر بخواهيم وارد دست اندازهاي تعريف دقيق اينها بشويم بايد به مباحث تخصصي مهمي پرداخت که جايش اينجا نيست. البته گمان مي‌کنم اصطلاحات متفاوت متخصصين و نيز ترجمه‌هاي نه چندان دقيق هم بر دشواري کار افزوده‌اند. در هر صورت به رديف کردن چند گزينه پراکنده بسنده مي‌کنم. شخصيت چيست و مؤلفه‌هاي آن کدام است؟! خود چيست؟! آيا اصلا تعريف و شناخت خود امکان دارد؟! به تعبيري ديگر من کيستم و چه هويتي دارم؟! ...

حلقه ۱ «خود گم‌شده»: الفبای انسانیت یا از دام احساسات تا بال خرد

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۳-۹:۶:۲۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:18776
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

نخستین حلقه از پروژه «خود گم‌شده» به رابطه انسان با خرد و احساس می‌نگرد.

در جستجوی همه چيز جز خود!

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۳-۹:۳:۵۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:18777
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

بخش نخست یکی از خلأهای مهم شخصیتی را به تصویر می‌کشد.

کدام انسان؟!

  • نویسنده:طلبه
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۳-۹:۳:۵۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2349
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

در بخش یکم با دو تعریف از انسان آشنا شدیم؛ انسان خرد محور و انسان غریزه محور. اینک باید بررسی نماییم کدامیک از دو تعریف درست است. ناگفته پیداست که اگر انسان با عنصر خرد محوری تعریف شود، انسان غریزه محور، تنها در صورت انسان شمرده می‌شود، ولی در واقع چنین موجودی اصلا انسان نیست و حتی در ادبیات وحی پست‌تر از انسان است.

حلقه ۳ «خود گم‌شده»: الفبای دیانت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۱۹-۵:۷:۵۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15936
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (1) نظر برای این موضوع

پروژه «خود گم‌شده» در صدد حل «بحران هویت» در چهار حلقه است…
در حلقه سوم به سراغ «الفبای دیانت» می‌رویم و این که خشت نخستین دیانت چیست…
در حوزه‌های متفاوتی برخی از امور، به عنوان خشت نخستین دیانت، مطرح شده و می‌شود…
یکی از اموری که در حوزه دیانت مطرح شده و با لباس معنویت هم آراسته شده، بحث «کرامت» است.
همچنین «خدمت به خلق» یا «حقیقت و معرفت» و یا… نیز به عنوان الفبای دیانت مطرح شده است.
مسلما «خدمت به خلق» یا «حقیقت و معرفت» و… از اهمیت فوق العاده‌ای در اسلام برخوردار است. اما آن چه لازم است بررسی شود این است که اولا آیا «خدمت به خلق» و یا… ، خود موضوعیت دارد، یا این که یکی از اسباب عبودیت و تقرب به خداوند است است؟…

از کرامت درویشانه تا کرامت انسانی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۱۹-۵:۱۰:۴۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15937
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

خداوند انسان را به كرامتش نواخته و بدين سان، قابليت رسيدن به كمالی بی‏پايان را نصيب او ساخته است.
«كرامت الهی انسان» چگونه تجلی پيدا می‏كند و تبلور «كمال انسان» در چيست؟
آيا كرامت انسانی در اموری غيرعادی، مانند ضميرخوانی، طی الارض و...است، كه همگان بر آن توانا نيستند؟ آيا كمال انسانی در گرو رياضت‏های نسخه پيچی شده توسط اين و آن است؟
يا خداوند برای رسيدن به كرامت انسانی راه و روش ديگری را پيش روی انسان قرار داده است؟
نوشتار حاضر با مقايسه «كرامت انسانی» و «كرامت درويشانه» و آشنا كردن مخاطب با كرامات دروغين، به دنبال پاسخ اين پرسش اساسی است كه انسان كمال يافته كيست و كرامت انسانی چيست؟

با مبحث كرامت انسانی بيشتر آشنا شويم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۱۹-۵:۱۱:۲۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15949
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

ناگفته پيداست كه همه افراد آدمی در به ثمر نشاندن اقتضای ذاتیّ مثبتشان، موفق نيستند. ضابطه و معيار واقعی موفقيّت و شكست در به ثمر نشستن انسانيّت، از مباحث بسيار مهم و كليدی است.
اگر اين ضوابط به درستی شناخته شوند، هم خود در شكوفايی خويش، دچار ابهام و ايهام نمی‌شويم و هم در شناخت جايگاه و مرتبه ساير افراد به خطا نمی‌رويم؛ ضمن اينكه معيار حق و باطل را نيز گم نخواهيم كرد…

حكايتی از «راه و بيراهه»

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۰۷-۶:۱۲:۱۱
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۱/۰۷-۶:۲۲:۰
    • کد مطلب:15947
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

آهسته آهسته با خدا سخن می‏‌گفتم: خدايا هر چه می‌‏خواهی بكن، دستم را بگير، چشمم را كور كن، پايم را بگير... ولی چيزی بده... چشم دلم را باز كن، من هم مثل... كرامتی، معنويتی، كشفی، شهودی،....
آن سال مرد بزرگی از گرمای مشهد به اين ييلاق فرار كرده بود تا با توجه به كهولت سن، بتواند روزه ماه رمضانش را بگيرد. اين فرصت مغتنمی برای جمع كوچك ما شده بود كه بيشتر روزها خدمتش برسيم. او هم با تواضعی وصف ناشدنی ما را می‌‏پذيرفت، و البته گاهی هم نصيحتی و موعظه‏‌ای نصيبمان می‌‏شد.
در هر صورت بی‌‏هيچ ترديدی او صاحب نَفَس بود و مجالستش اثری به يادماندنی داشت؛ يعنی آشكارا انسان را تحت تأثير قرار می‌‏داد و غفلت را از دل می‌‏زدود؛ پای سخن او كه می‌‏نشستی تا مدت‏ها اثرش را در جانت حس می‌‏كردی…
روزی خدمت آن بزرگ بودم، البته تنهای تنها، آهسته آهسته سخن آغاز كرد، تا رسيد به اينجا كه فلانی چه دارد؟ منظورش همان دوست جديدمان بود. گفتم از پشت سر می‌‏بيند. گفت ديگر چه؟ گفتم از دل خبر می‌‏دهد. گفت ديگر چه؟ گفتم....

كرامتِ گم‌شده انسانی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۱۰-۹:۳۳:۶
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۱/۱۰-۹:۳۶:۴۸
    • کد مطلب:15948
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

ترديدی نيست كه در قرآن از كرامت انسانی سخن به ميان آمده است…
همين كرامت موجب حسادت و كينه ديرينه شيطان با حضرت آدم ابوالبشر عليه‏السلام گرديد…
اشاره به تكريم انسان از سوی خداوند متعال، منحصر به اين دو آيه نيست؛ مهم اين است كه بدانيم كرامت انسانی چيست؟ و شيطان در مقابل با آن كرامت چه اقداماتی انجام داده است؟

بخش اول: دستگاه امور غيرعادی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۱۰-۹:۴۲:۴۰
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۱/۱۰-۹:۴۷:۲۳
    • کد مطلب:15978
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

اگر كسی اندكی با قصه‌‌های نقل شده در موضوع كرامتِ صاحبان كرامت آشنا باشد، مصاديق كرامت را اموری چون خبر دادن از ضمير، اطلاع از امور پنهان يا از آينده، طی الارض، خلع روح و... می‌‌داند. ما از اين امور با تعبير «امور غيرعادی» ياد می‌‌كنيم و به زودی خواهيم فهميد كه آيا اين گونه امور غيرعادی واقعاً همان كرامت الهی است؟!…
نقطه اشتراك همه امور غيرعادی، مرعوب شدن و خود باختگی توده مردم در مقابل آن‌‌هاست…

بخش دوم: كرامت‏های درويشانه ستمی بس ناروا

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۳/۲۳-۱۱:۲۷:۲۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:17249
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

در فصل‌‌های آغازين كتاب با گوشه‌‌هايی از كرامت درويشانه آشنا شديم؛ در فصل‌‌های آينده نيز تلاش می‌‌كنيم به شبحی از افق‌‌های دور دست كرامت انسانی نگاهی در حد و اندازه ظرفيت خودمان داشته باشيم، تا با آشنايی با اين دو كرامت، امكان مقايسه ميان دستگاه درويشان و دستگاه دين ـ كه دستگاه انسانيّت واقعی است ـ فراهم آيد. اما در اين‌‌جا لازم است كه با برخی از آثار كرامت درويشانه آشكارتر آشنا شويم.
تبعات منفی بازار گرم كرامت درويشانه در چند گروه كلی طبقه‌‌بندی می‌‌شوند:
ـ باز شدن راه سودجويی
ـ حركت بر خلاف مسير دين در حوزه عمل
ـ غربت فقه اكبر در حوزه معرفت
مطلب مهم و قابل توجه و مشترك در اين سه گروه، مسخ دين است، كه تنها نتيجه به دست آمده از اعتماد به كرامت‌‌های درويشانه است.
اينك توجه شما را به برخی از زير مجموعه‌‌های تبعات منفی ياد شده جلب می‌‌كنيم.

چند تبصره در مورد مبحث كرامات درويشانه

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۴/۱۹-۱۶:۱۲:۴۸
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۴/۱۹-۱۶:۱۳:۳۹
    • کد مطلب:18517
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

عنوان كرامت درويشانه با اين كه كرامتی از راه حلال به دست آمده باشد، هيچ منافاتی ندارد.
عنوان كرامت درويشانه هيچ منافاتی با اين كه كرامتی از راه عبوديت (كه اخص از راه حلال است) به دست آمده باشد، ندارد…

جمع‌‌بندی مبحث كرامت‌‌های درويشانه در بخش اول و دوم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۴/۱۹-۱۶:۱۹:۱۱
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۴/۱۹-۱۶:۱۹:۹
    • کد مطلب:18518
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

اگر ضابطه كرامت الهی انسان به درستی شناخته شود، هم در شناخت جايگاه و مرتبه ساير افراد به خطا نمی‌‌رويم و هم معيار حق و باطل را گم نمی‌‌كنيم و در نتيجه در شكوفايی خويش و نيل به كرامت، بی‌‌راهه نمی‌‌رويم.
برای دست يافتن به اين مهم سراغ كرامت‌‌های درويشانه رفتيم و گفتيم نقطه مشترك همه آنها، مرعوب شدن و خودباختگی خِردها در مقابل افراد است. با ورود به اين بحث روشن می‌‌شود كه چقدر اين مرعوبيت‌‌ها نابجا و بی‌‌مورد است. اين مطلب را در دو مرحله بيان نموديم.
مرحله نخست: در مرحله نخستِ تحقيق، از تنوع كرامت‌‌های درويشانه سخن به ميان آمد…
مرحله دوم: در اين مرحله از راه‌‌های مختلفی سخن گفتيم كه می‌‌توان از آن راه‌‌ها به كرامت درويشانه رسيد…
در ادامه مباحث به تجزيه و تحليل امور غيرعادی پرداختيم و آنها را در دو دستگاه جداگانه الهی و شيطانی بررسی كرديم…
حاصل دستگاه امور غيرعادی تعطيلی خرد و اسارت قلوب در دست انسان‌‌های مشكوك و حداقل غير معصوم است…
تبعات منفی بازار گرم كرامت درويشانه در چند گروه كلی طبقه‌‌بندی می‌‌شوند:
1ـ باز شدن راه سودجويی
2ـ حركت بر خلاف مسير دين در حوزه عمل
3ـ غربت فقه اكبر در حوزه معرفت
بديهی است كه تنها حاصل اين گونه امور در همه گروه‌‌ها، مسخ دين است…

سخن تكميلی در مورد كرامت درويشانه

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۴/۱۹-۱۶:۲۰:۵۹
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۴/۱۹-۱۶:۲۲:۴
    • کد مطلب:18519
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

برجسته ساختن كرامت‌‌های درويشانه، موجب مرعوب شدن خِرد افراد در مقابل اهل كرامت می‌‌گردد. با كم رنگ شدن خِرد، انسان دچار ايمان غير عقلانی به كرامت مآبان می‌‌گردد. اين ايمان آنچنان تقويت می‌‌شود كه به سرسپردگی كامل منتهی می‌‌شود. حاصل اين سرسپردگی، تبعيت محض و كور از اين افراد است…
روحِ گشودن چنين دستگاه كرامتی، و عمق فاجعه آميز آن را با يك مثال ساده بيان می‌‌كنيم:
اگر كسی بتواند بر روی آب راه برود و بگويد دو دو تا می‌‌شود پنج تا، آيا به صرف اين كه او روی آب راه رفته، می‌‌توان پذيرفت كه «دو دو تا می‌‌شود پنج تا»؟!
از اين رو می‌‌توان گفت:
۱- حاصل نهايی كرامت درويشانه، شرك در مقام اطاعت از معصومين عليهم‌‌السلام است.
۲- اين راه به دليل عدم عصمت افراد، نه تنها هيچ ضمانتی در رسيدن به سر منزل مقصود ندارد، بلكه راه ارتكاب خلاف شرع و حتی اباحيگری خلاف انسانيّت را نيز می‌‌گشايد…

بخش سوم: در جستجوی كرامت انسانی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۴/۲۲-۱۹:۴۰:۳۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:18525
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

با کرامت‌های درویشانه آشنا شدیم. از مبدأ آن آگاهی پیدا کردیم و آثار زیان‌بار آن را نیز شناختیم.
اینک زمان آن فرا رسیده است که از کرامت انسانی جستجو نماییم.
سرچشمه کرامت انسانی کجاست؟
کرامت انسانی چگونه به دست می‌آید؟
تجربه‌های موفق در این زمینه و…

پس كرامت انسانی كجاست؟!

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۴/۲۲-۱۹:۴۱:۱۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:18526
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

تا اينجا از امور غيرعادی سخن گفتيم و اين كه: امور غيرعادی كه ما می‌‌شناسيم (تأكيد می‌‌كنم: ما می‌‌شناسيم) چنگی به دل بيدار و عقل هوشيار نمی‌‌زند. پس «كرامت انسانی» كجاست، و آن را در چه چيزی می‌‌توان جستجو كرد؟!
پيش از هر چيز بايد ديد «كرامت انسانی» «از كجا» آغاز می‌‌شود و چه «سيری» را طی می‌‌كند، آنگاه ببينيم اين كرامت ما را «به كجا» می‌‌رساند.

رياضت چرا و چگونه؟

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۵/۰۴-۱۸:۱:۴۷
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۵/۰۴-۱۸:۱:۴۵
    • کد مطلب:18572
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

مسلّماً درجات بالای شناخت واقعی، آدمی را در گردونه عمل به حركت وامی‌‌دارد و نيازی به چيز ديگری نيست، اما با كمال تأسف آن چه از خود در مسير شناخت مشاهده می‌‌كنيم وضعيت ديگری دارد.
بحث را اين پرسش ادامه می‌دهیم كه چرا شناخت ما، ما را به گردونه عمل وانمی‌دارد؟ چرا و چگونه؟!…
روشن می‌‌شود كه شناخت ما تنها زبانی است و به قلب ما وارد نمی‌‌شود و لذا ضرورت پرداختن به مبحث پيراستگی و پرورش نفْس، به عنوان آماده‌‌سازی نفْس برای علمِ قلبی بسيار مهم است.
در اين‌‌جا سؤالی مطرح می‌‌شود: آيا پرورش نفس بدون تمرين عملی و تحمل رياضت امكان‌‌پذير است؟!

تجربيات موفق

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۶/۰۷-۱۷:۴۳:۵۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:18658
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

تا اكنون با رياضت‌‌های شرعی و رسيدن به كرامت حقيقی در نگاه وحی آشنا شديم. اینک می‌‌توانيم بگوييم كه اين آشنايی، جايی برای برخی از وسوسه‌‌ها و ترديدهای شيطانی باقی نمی‌‌گذارد. با اين همه، مطالعه تجربيات موفق موجب افزايش اطمينان می‌‌گردد.

باز شدن چشم دل، با خدمت به زائر امام حسين عليه‌‌السلام

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۶/۰۷-۱۷:۴۳:۵۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:18672
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (1) نظر برای این موضوع

جنازه را هر طور بر الاغ می‌‌بستم همين كه مقداری راه می‌‌رفتم می‌‌افتاد و هيچ قرار نمی‌‌گرفت. با همه اينها به خاطر تنهايی، ترس بر من غلبه كرد بالاخره ديدم نمی‌‌توانم او را ببرم حالم خيلی پريشان شد همان جا ايستادم و به جانب حضرت سيد الشهداء عليه‌‌السلام توجه نمودم و با چشم گريان عرض كردم: آقا، با اين زائر شما چه كنم اگر او را در اين بيابان رها كنم نزد خدا وشما مسئول هستم اگر هم بخواهم او را بياورم توانايی ندارم.
ناگهان ديدم چهار نفر سوار پيدا شدند؛ آن سواری كه بزرگ آنها بود فرمود: جعفر با زائر ما چه می‌‌كنی؟ عرض كردم: آقا، چه كنم در كار او مانده‌‌ام. آن سه نفر ديگر پياده شدند، يك نفر آنها نيزه‌‌ای در دست داشت آن را در گودال آبی كه خشك شده بود فرو برد، آب جوشش كرد و گودال پر شد، آن ميت را غسل دادند، بزرگ آنان جلو ايستاد و با هم نماز ميت را خوانديم و بعد هم او را محكم بر الاغ بستند و ناپديد شدند.
من هم به راه افتادم ناگاه ديدم از قافله‌‌ای كه پيش از ما حركت كرده بود گذشتم و جلو افتادم، كمی گذشت ديدم به قافله‌‌ای كه پيش از آن قافله حركت كرده بود رسيدم و بعد هم طولی نكشيد كه ديدم به پل نزديك كربلا رسيده‌‌ام، در تعجب و حيرت بودم كه اين چه جريان و حكايتی است.
ميت را بردم در وادی أيمن دفن كردم قافله ما تقريباً بعد از بيست روز رسيد...

لبخند امام حسين عليه‌‌السلام پاداش خدمت به مادر

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۶/۰۷-۱۷:۴۶:۵۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:18673
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (1) نظر برای این موضوع

ناگاه همان عرب معيدی را كه در خواب ديده بودم واردحرم شد و چون مقابل ضريح مقدس رسيد با لبخند به آن حضرت سلام كرد ولی حضرت سيدالشهداء عليه‌‌السلام را نديدم. مراقب آن عرب بودم تا ازحرم خارج شد، عقبش رفتم و سبب لبخندش را با امام عليه‌‌السلام پرسيدم وتفصيل خواب خود را برايش نقل كردم و گفتم چه كرده‌‌ای كه امام عليه‌‌السلام با لبخند به تو جواب می‌‌دهد؟
گفت: مرا پدر و مادر پيری است و در چند فرسخی كربلا ساكنيم. شب‌‌های جمعه كه برای زيارت می‌‌آيم يك هفته پدرم را سوار بر الاغ كرده می‌‌آوردم و هفته ديگر مادرم را می‌‌آوردم تا اينكه شب جمعه‌‌ای كه نوبت پدرم بود چون او را سوار كردم، مادرم گريه كرد و گفت مرا هم بايد ببری شايد هفته ديگر زنده نباشم.
گفتم: باران می‌‌بارد هوا سرد است مشكل است، نپذيرفت، ناچار پدر را سوار كردم و مادرم را به دوش كشيدم و با زحمت بسيار آنها را به حرم رسانيدم. چون در آن حالت با پدر و مادر وارد حرم شدم حضرت سيدالشهداء عليه‌‌السلام را ديدم و سلام كردم. آن بزرگوار به رويم لبخند زد و جوابم را داد...

چنين باشيد تا ما خود بياييم! (1)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۵/۱۶-۹:۲۸:۴۰
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۶/۰۷-۱۸:۲۲:۴۲
    • کد مطلب:9864
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

در يكی از جمعه‌‌های آخر، ناگهان شعاع نوری را مشاهده كردم كه از خانه‌‌ای نزديك به آن مسجدی كه من در آن [جا] مشغول به زيارت عاشورا بودم، می‌‌تابيد. حال عجيبی به من دست داد و از جای برخاستم و به دنبال آن نور به درِ آن خانه رفتم. خانه‌‌كوچك و فقيرانه‌‌ای بود كه از درون آن، نور عجيبی می‌‌تابيد. در زدم، وقتی در را باز كردند، مشاهده كردم كه حضرت ولی عصر امام زمان عليه‌‌السلام در يكی از اتاق‌‌های آن خانه تشريف دارند و در آن اتاق جنازه‌‌ای را مشاهده كردم كه پارچه‌‌ای سفيد روی آن كشيده بودند.
وقتی كه من وارد شدم و اشك ريزان سلام كردم،حضرت به من فرمودند: چرا اين گونه به دنبال من می‌‌گردی و اين رنج‌‌ها را متحمل می‌‌شوی؟! مثل اين باشيد (اشاره به آن جنازه كردند) تا من به دنبال شما بيايم!
بعد فرمود: اين بانويی است كه در دوره بی‌‌حجابی (دوران رضاخان پهلوی)، هفت سال از خانه بيرون نيامد تا مبادا نامحرم او را ببيند!!

چنين باشيد تا ما خود بياييم! (2)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۵/۱۶-۹:۲۸:۳۷
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۶/۰۷-۱۸:۲۲:۶
    • کد مطلب:9865
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

همين كه پيرزن رفت امام عليه‌‌السلام به من فرمود: آقای عزيز! ديدی و اين منظره را تماشا كردی؟! اين طور شويد و اين جوری شويد تا ما به سراغ شما بياييم. چله‌‌نشينی لازم نيست، به جفر متوسل شدن سودی ندارد. عمل سالم داشته باشيد و مسلمان باشيد تا من بتوانم با شما همكاری كنم. از همه اين شهر، من اين پيرمرد را انتخاب كرده‌‌ام زيرا اين مرد دين دارد و خدا را می‌‌شناسد. اين هم امتحانی كه داد...

جوينده غربی، حقيقت را در شرق می‌‌يابد!

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۶/۱۵-۱۵:۲۷:۳۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:18674
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

همين طور كه اشك می‌‌ريختم و خود را تسلی می‌‌دادم، دست‌‌فروشی كه تعدادی آيينه، مهر و تسبيح در دست داشت، نزدم آمد و به انگليسی و با لهجه شهر خودمان گفت: چرا ناراحتی؟
سر بلند كردم و جريان را برای او گفتم كه ما برای كشف حقيقت به چندين كشور سفر كرده‌‌ايم و سال‌‌ها رياضت كشيده‌‌ايم و اكنون كه به اين جا آمده‌‌ايم، ما را به حرم راه نمی‌‌دهند.
گفت: ناراحت نباش برو. راهتان می‌‌دهند!
گفتم: الان ما به آن جا رفتيم و راهمان ندادند.
گفت: آن وقت اجازه نداشتند.
من در آن لحظه فكر نكردم كه چطور آن دستفروش به انگليسی آن هم با لهجه محلی با من حرف می‌‌زند و از كجا خبر دارد كه پيش‌‌تر خادمان حرم اجازه نداشتند ما را راه بدهند و اكنون اجازه دارند، و چرا من راز دلم را برای او گفتم؟!
سرانجام به سوی حرم راه افتاديم و وقتی به در صحن رسيديم، [آن] خادم مانع ورود ما نشد. پيش خود گفتم: شايد ما را نديده است. برگشتيم و به او نگاه گرديم اما او عكس العملی نشان نداد. وارد صحن شديم و به راهرويی رسيديم كه جمعيت انبوهی از آن جا وارد حرم می‌‌شدند ما نيز همراه جمعيت وارد راهرو شديم.
فشار جمعيت ما را از اين سو به آن سو می‌‌كشاند تا اين كه به درِ حرم رسيديم؛ اما ناگهان من احساس كردم كه اطرافم خالی است و هر چه جلو رفتم، پيرامونم خلوت‌‌تر می‌‌شد و بدون مزاحمت و فشار جمعيت به پنجره‌‌های ضريح مقدس رسيدم. [در اين لحظه] مشاهده كردم كه درون ضريح شخصی ايستاده است. بی‌‌اختيار تعظيم و سلام كردم. آن حضرت با لبخند جواب سلام مرا داد و فرمود: چه می‌‌خواهی؟...

پرورش ويژه و اختصاصی!

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۶/۱۱-۱۶:۱۲:۴۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:18675
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

آنها اول گمان كردند كه من شكسته نفسی می‌‌كنم ولی وقتی ديدند كه آن مطلب را جدی می‌‌گويم، به من حمله كردند مرا كتك زدند و از ده بيرونم كردند. زن و بچه من هم به خاطر آن كه من مايه ننگ آنها بودم، مرا ترك كردند، و من تنها و پای پياده به طرف تهران حركت نمودم.
يكی دو روز در راه بدون پول و غذا و آب در بيابان‌‌ها سرگردان بودم اما بالاخره نزديك تهران، وقتی فشار زيادی به من آمد، عرض كردم: پروردگارا! يا مرا از اين دنيا بيرون بِبَر و يا فرجی برايم برسان.من در راه تو اين قدم را برداشته‌‌ام دستم را بگير و مرا از ياران خودت قرار بده و گناهان مرا ببخش و بيامرز.
ناگهان ديدم آقای بزرگواری در بيابان، كنار من راه می‌‌رود، اول خيلی تعجب كردم كه او از كجا يك دفعه كنار من پيدا شده و بلكه مقداری هم از او ترسيدم ولی وقتی ديدم او با كمال ملاطفت اسم مرا می‌‌برد و می‌‌گويد [كه] ناراحت نباش خدا تو را می‌‌بخشد، و چند كلمه ديگر در اين ارتباط به من گفت، قلبم آرام شد و خوشحال شدم و مثل كسی كه زير بار سنگينی قرار گرفته است و يك دفعه آن بار را از دوشش برداشته‌‌اند راحت شدم و مطمئن گرديدم كه او برای‌‌كمك به من آمده است...

از كجا هدايت شده‌‌ای؟!

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۶/۲۱-۱۲:۲۶:۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۶/۲۱-۱۲:۲۸:۱۵
    • کد مطلب:18676
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

صاحب مغازه عصبانی می‌‌شود و با يك سيلی او را از مغازه بيرون می‌‌اندازد. گريه‌‌كنان نزد پدرش می‌‌آيد كه من ديگر نمی‌‌خواهم كاسبی كنم، می‌‌خواهم درس بخوانم؛ پدرش می‌‌گويد من كه گفتم، از اول می‌‌خواستی درس بخوانی.
شروع می‌‌كند به درس خواندن، پيش آقايی درس می‌‌خواند كه بد اخلاق بوده، جرأت نمی‌‌كرده سؤالی بكند، تا سؤالی می‌‌كرده داد و بيداد راه می‌‌انداخته و بد و بيراه به او می‌‌گفته، مستأصل شده، می‌‌بيند نمی‌‌شود با اين وضع درس بخواند، تصميم می‌‌گيرد كه از خدا حل مشكل را بخواهد. از آن پس وقتی كه مسئله‌‌ای برايش مشكل می‌‌شده درِ اتاق را می‌‌بسته شروع می‌‌كرده به گريه و زاری تا اين كه مسئله برايش حل می‌‌شده است. كارش اين بوده، هر جا گير می‌‌كرده همه‌‌اش گريه، زاری، الحاح، تضرع، تا اين كه مطلب برايش حل شود.
گريه‌‌های زياد در مدت طولانی كه ابتدا گره گشای مشكلات صرف و نحو و... او بوده در نفْسش خيلی اثر می‌‌گذارد و اين چنين قوّت نفْس عجيبی پيدا می‌‌كند و در معارف نيز همين طريق باعث هدايت او می‌‌شود و اين چنين مراحل علمی را طی می‌‌كند...

حقله ۴ «خود گم‌شده»: الفبای فقاهت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۹/۲۸-۵:۳۷:۲۲
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۹/۱۵-۶:۱۸:۵۵
    • کد مطلب:22389
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (1) نظر برای این موضوع

پروژه «خود گم‌شده» با هدف بهترین حل بحران هویت و معرفی برترین و جامع‌ترین «هویت یابی» گشوده شد.
در حلقه نخست این پروژه (الفبای انسانیت) دانستیم که انسانیت با عقلانیت کلید می‌خورد.
در حلقه دوم آن (الفبای عقلانیت) دانستیم که خردورزی نیز انسان را بر تارک وحی می‌نشاند. بدین سان دیانت از عقلانیت متولد می‌گردد.
در حلقه سوم پروژه یاد شده (الفبای دیانت) روشن شد که نخستین و تنها هدفِ دیانت، عبودیت واقعی است و پیشتازان دیانت، قهرمانان بندگی خداوند هستند.
و اینک در آخرین حلقه پروژه «خود گم‌شده» سخن در این است که حقیقت عبودیت و بندگی چیست؟ برترین مصداق آن کدام است؟
در حلقه چهارم یعنی «الفبای فقاهت» خواهیم دید که برترین و اصلی‌ترین بندگی خداوند، معرفت و فقاهت است.
عصاره نهایی این چهار حلقه عبارت است از این که: انسانیت از خرد متولد می‌شود و در ادامه شاهد تولد دیانت از عقلانیت انسانی و عبودیت از دیانت و فقاهت از دیانت هستیم.
با توجه به این که کلید معرفت و فقاهت، خرد است، حاصل شگفت این چهار حلقه، دو امر است:
تولد انسانیت با خرد
سیراب شدن خرد از اقیانوس معرفت
آری آغاز و پایان انسان، خرد است، آغازش موهبت عمومی خرد است و پایانش خرد ویژه و تکامل یافته. اما این کجا و آن کجا؟!…
  • نظر خوانندگان
تا کنون نظر قابل انتشاری ثبت نشده است
  • نظر شما