×

درباره میز هم‌اندیشی

هدف هم‌اندیشی، بسترسازی برای ارایه اندیشه‌ها و تحقیقات، برای مشارکت دیگر افراد است.
پیداست که تحقیقات جمعی از اتقان بیشتری برخوردار است.
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
سه شنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۴
۹ شوال ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره

حکمت و رحمت در آفرینش کافر

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۱۲/۲۴-۱۱:۴۷:۲۷
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۶/۱۲/۲۳-۱۶:۳۲:۲۳
    • کد مطلب:21759
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 53789

حکمت آفرینش، یکی از پرسشهای بسیار مهمِّ همگان است.

در دل این بحث کلی، چند بحث مهم جای دارد. از جمله:

چرا دفتر آفرینش گشوده شد؟

چرا انسان آفریده شد؟

چرا خداوند شیاطین و کافران را آفرید؟

در تمامی این گونه پرسشها، سخن از حکمت خداوند است.

اما در مورد شیاطین و کفار، پرسش ویژه‌ای قابل طرح است و آن این که:

آفرینش کافری که پایانش عذاب جاویدان است، چگونه با رحمت خداوند سازگار است؟

موضوع آفرینش کافر در نظر محققین آن چنان اهمیت داشته که رساله‌هایی در این زمینه نگاشته شده است. از جمله آنها:

سید بن طاووس: رساله فتح الجواب الباهر فی خلق‏ الكافر یا فتح محجوب الجواب الباهر فی شرح وجوب خلق‏ الكافر[1]

شیخ حر عاملی: رسالة فی خلق‏ الكافر

در این نوشتار به دو پرسش درباره آفرینش کافر می‌پردازیم و تحقیق می‌کنیم که:

جایگاه «حکمت» و «رحمت» در آفرینش کافر کجاست؟

 

[1]- و هيأ اللّه جلّ جلاله ما فتح على سرائري، و أذن في اظهارها ظواهري، من كتب صنّفتها بقدس تدبيره و شريف تعريفه جلّ جلاله و تذكيره. منها… كتاب (فتح الجواب الباهر في خلق‏ الكافر)، يعرف حقيقة فوائده من تصنيف بالهام موائده. (کشف المهجة ص194)

و مما صنفته و ما عرفت أن أحدا سبقني إلى مثله كتاب فتح محجوب أيد الجواب الباهر في شرح وجوب خلق‏ الكافر. (بحار ج104 ص40)

این کتاب مخطوط است. با توجه به اختلاف بیان سید بن طاووس در اسم کتاب محتمل است که دو کتاب باشد و یا این که کتاب نخست در ابتدا به اختصار نوشته شده باشد و سپس مورد شرح قرار گرفته شده باشد.

انتفاء قطعی ظلم در آفرینش کافر

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۱۲/۲۴-۱۱:۴۷:۳۱
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۶/۱۲/۲۳-۱۶:۳۴:۳۵
    • کد مطلب:21761
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2136

ناگفته پیداست که در بحث آفرینش کافر، جای طرح ظلم نیست، مگر این که کسی حقیقت اختیار را درک نکرده باشد.

أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَال‏ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا ع‏ قَالَ اللَّهُ يَا ابْنَ آدَمَ بِمَشِيئَتِي كُنْتَ أَنْتَ الَّذِي تَشَاءُ لِنَفْسِكَ مَا تَشَاءُ وَ بِقُوَّتِي أَدَّيْتَ فَرَائِضِي وَ بِنِعْمَتِي قَوِيتَ عَلَى مَعْصِيَتِي جَعَلْتُكَ سَمِيعاً بَصِيراً قَوِيّاً ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ‏ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ‏ وَ ذَاكَ أَنِّي أَوْلَى بِحَسَنَاتِكَ مِنْكَ وَ أَنْتَ‏ أَوْلَى‏ بِسَيِّئَاتِكَ‏ مِنِّي وَ ذَاكَ أَنَّنِي لَا أُسْأَلُ عَمَّا أَفْعَلُ‏ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ‏.

عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ فَقُلْتُ اللَّهُ فَوَّضَ الْأَمْرَ إِلَى الْعِبَادِ قَالَ اللَّهُ أَعَزُّ مِنْ ذَلِكَ قُلْتُ فَجَبَرَهُمْ عَلَى الْمَعَاصِي قَالَ اللَّهُ أَعْدَلُ وَ أَحْكَمُ مِنْ ذَلِكَ قَالَ ثُمَّ قَالَ قَالَ اللَّهُ يَا ابْنَ آدَمَ أَنَا أَوْلَى بِحَسَنَاتِكَ مِنْكَ وَ أَنْتَ أَوْلَى بِسَيِّئَاتِكَ مِنِّي- عَمِلْتَ الْمَعَاصِيَ بِقُوَّتِيَ الَّتِي جَعَلْتُهَا فِيكَ.

عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع إِنَّ بَعْضَ أَصْحَابِنَا يَقُولُ بِالْجَبْرِ وَ بَعْضَهُمْ يَقُولُ‏ بِالاسْتِطَاعَةِ قَالَ فَقَالَ لِي اكْتُبْ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَا ابْنَ آدَمَ بِمَشِيئَتِي كُنْتَ أَنْتَ الَّذِي تَشَاءُ وَ بِقُوَّتِي أَدَّيْتَ إِلَيَّ فَرَائِضِي وَ بِنِعْمَتِي قَوِيتَ عَلَى مَعْصِيَتِي جَعَلْتُكَ سَمِيعاً بَصِيراً ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَ ذَلِكَ أَنِّي أَوْلَى بِحَسَنَاتِكَ مِنْكَ وَ أَنْتَ أَوْلَى بِسَيِّئَاتِكَ مِنِّي وَ ذَلِكَ أَنِّي لَا أُسْأَلُ عَمَّا أَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ قَدْ نَظَمْتُ لَكَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ تُرِيدُ

پس معقول نیست پای ظلم به پرونده آفرینش کافر گشوده شود. از این رو پیش فرض بحثِ جایگاه حکمت و رحمت در آفرینش کافر، عدم ظلم در آفرینش کافر است.

جایگاه حکمت الهی در آفرینش کافر

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۱/۰۵-۱۱:۲۹:۱۱
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۶/۱۲/۲۳-۱۶:۳۴:۱۹
    • کد مطلب:21760
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2083

بحث حکمت، دو شاخه کلی و مصداقی دارد. از این رو بایسته است به تفکیک تحقیق گردد.

مفهوم و چرایی حکمت الهی (بحث کبروی)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۱/۰۵-۱۱:۲۹:۱۳
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۶/۱۲/۲۳-۱۶:۴۱:۳۴
    • کد مطلب:21762
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2016

علم و قدرت خداوند متعال، مطلق و نامحدود است.

اراده ناشی از علم و قدرت مطلق الهی، انجام هر کاری را به بهترین شکل آن ممکن می‌سازد.

از این رو تمامی افعالی که نشانی از نقص داشته باشد، از اساس منتفی است. از جمله عجله و ظلم:

إِنَّمَا يَعْجَلُ مَنْ يَخَافُ الْفَوْتَ، وَ إِنَّمَا يَحْتَاجُ إِلَى الظُّلْمِ الضَّعِيف‏

تعریف عام ظلم، «وضع الشیء فی غیر موضعه» است. با این تعریف، گستره پهناوری از افعال در ظلم جای می‌گیرند که از جمله آنها «عجله» و کار بیهوده و «عبث» است.

بر این اساس می‌توان گفت هر اراده الهی، ناشی از غرضی متناسب با علم و قدرت اوست. به سخن دیگر تمامی افعال او، بالاترین هدف را نشانه می‌رود. به شاهدی از روایات در این زمینه توجه کنید:

وَ لَكَ الشُّكْرُ عَلَى قَضَائِكَ الْمُعَلَّلِ‏ بِأَكْمَلِ التَّعْلِيل‏

بنا بر این همه اغراض الهی و اهداف ربوبی، به بهترین شکل، تقدیر گردیده و تدبیر شده و تحقق می‌یابد.

از تدبیر عالمانه و قادرانه الهی، با تعبیر «حکمت» یاد می‌شود.

روشن شد که حکمت و تدبیر، ریشه در علم و معرفت دارد. شواهد متعددی از روایات در این زمینه وجود دارد. از جمله:

سُبْحَانَكَ! مِنْ لَطِيفٍ مَا أَلْطَفَكَ، وَ رَءُوفٍ مَا أَرْأَفَكَ، وَ حَكِيمٍ‏ مَا أَعْرَفَكَ!

عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ‏ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً فَقَالَ إِنَّ الْحِكْمَةَ الْمَعْرِفَةُ وَ التَّفَقُّهُ فِي الدِّينِ فَمَنْ فَقُهَ مِنْكُمْ فَهُوَ حَكِيمٌ‏ وَ مَا أَحَدٌ يَمُوتُ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَحَبَّ إِلَى إِبْلِيسَ مِنْ فَقِيهٍ.

علم مطلق، اقتضا می‌کند که تدبیر او هیچ گونه تزلزل، اختلاف، تضاد و تناقضی نداشته باشد. از این رو از کار حکیمانه با تعبیر «محکم» و «متقن» یاد شده است. توجه کنید:

فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ‏ يَقُولُ يَنْزِلُ فِيهَا كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ‏ وَ الْمُحْكَمُ لَيْسَ بِشَيْئَيْنِ إِنَّمَا هُوَ شَيْ‏ءٌ وَاحِدٌ فَمَنْ حَكَمَ بِمَا لَيْسَ فِيهِ اخْتِلَافٌ فَحُكْمُهُ مِنْ حُكْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ حَكَمَ بِأَمْرٍ فِيهِ اخْتِلَافٌ فَرَأَى أَنَّهُ مُصِيبٌ فَقَدْ حَكَمَ بِحُكْمِ الطَّاغُوت‏

وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَكِيمُ‏ الْعَلِيمُ أَتْقَنَ مَا أَرَادَ خَلْقَهُ مِنَ الْأَشْيَاءِ كُلِّهَا بِلَا مِثَالٍ سَبَقَ إِلَيْهِ وَ لَا لُغُوبٍ دَخَلَ عَلَيْهِ فِي خَلْقِ مَا خَلَقَ لَدَيْهِ ابْتَدَأَ مَا أَرَادَ ابْتِدَاءَهُ وَ أَنْشَأَ مَا أَرَادَ إِنْشَاءَهُ عَلَى مَا أَرَادَهُ مِنَ الثَّقَلَيْنِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لِتُعْرَفَ بِذَلِكَ رُبُوبِيَّتُهُ وَ تَمَكَّنَ فِيهِمْ طَوَاعِيَتُه‏

با توجه به غنای مطلق الهی، حاصل حکمت چیزی جز مصلحت و صلاح خلق نیست و نمی‌تواند باشد. از این رو حکمت به صواب و صلاح خلق گره می‌خورد.

وَ فِي ذَلِكَ عِبْرَةٌ لِمَنْ فَكَّرَ وَ دَلَالَةٌ عَلَى أَنَّهُ مِنْ تَدْبِيرِ الْحَكِيمِ‏ فِي مَصْلَحَةِ الْعَالَمِ وَ مَا فِيه‏

فَفِي هَذَا بَيَانُ أَنَّ هُبُوبَ الرِّيحِ مِنْ تَدْبِيرِ الْحَكِيمِ‏ فِي صَلَاحِ الْخَلْق

روی دوم این سکه، نفی ظلم به معنای اعم آن، از تمامی افعال الهی است.

أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حَكِيمٌ‏ وَ لَا يَكُونُ الْحَكِيمُ‏ وَ لَا يُوصَفُ بِالْحِكْمَةِ إِلَّا الَّذِي يَحْظُرُ الْفَسَادَ وَ يَأْمُرُ بِالصَّلَاحِ وَ يَزْجُرُ عَنِ الظُّلْمِ وَ يَنْهَى عَنِ الْفَوَاحِش‏

حکمت الهی، از جهت قوت تدبیرش، همانند خورشید آشکار است:

قُلْتُ أَ وَ لَسْتَ تَعْلَمُ أَنَّ خَالِقَ الْأَشْيَاءِ وَ الْإِهْلِيلَجَةِ حَكِيمٌ‏ عَالِمٌ بِمَا عَايَنْتَ مِنْ قُوَّةِ تَدْبِيرِه

اما با این همه روشن است که راهی به احاطه بر صفت حکیم او (همانند سایر صفات الهی) نداریم و تنها خرد ما، اصل آن را اثبات می‌کند. از این رو:

فَإِنْ قَالُوا أَ وَ لَيْسَ قَدْ نَصِفُهُ فَنَقُولُ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ‏ الْجَوَادُ الْكَرِيمُ قِيلَ لَهُمْ كُلُّ هَذِهِ صِفَاتُ إِقْرَارٍ وَ لَيْسَتْ صِفَاتِ إِحَاطَةٍ فَإِنَّا نَعْلَمُ أَنَّهُ حَكِيمٌ‏ وَ لَا نَعْلَمُ بِكُنْهِ ذَلِكَ مِنْهُ وَ كَذَلِكَ قَدِيرٌ وَ جَوَادٌ وَ سَائِرُ صِفَاتِهِ كَمَا قَدْ نَرَى السَّمَاءَ وَ لَا نَدْرِي مَا جَوْهَرُهَا وَ نَرَى الْبَحْرَ وَ لَا نَدْرِي أَيْنَ مُنْتَهَاهُ بَلْ فَوْقَ هَذَا الْمِثَالِ بِمَا لَا نِهَايَةَ لَهُ لِأَنَّ الْأَمْثَالَ كُلَّهَا تَقْصُرُ عَنْهُ وَ لَكِنَّهَا تَقُودُ الْعَقْلَ إِلَى مَعْرِفَتِه‏

عدم احاطه به حکمتهای الهی، به قانون کلی دیگری منجر می‌شود و آن این که:

لا يُسْئَلُ‏ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ‏ (انبیاء23)

در روایات به ارتباط این آیه با حکمت تصریح شده است:

قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ كَيْفَ‏ لا يُسْئَلُ‏ عَمَّا يَفْعَلُ‏ قَالَ لِأَنَّهُ لَا يَفْعَلُ إِلَّا مَا كَانَ حِكْمَةً وَ صَوَاباً

لِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَكِيمُ فِي أَفْعَالِهِ‏ لا يُسْئَلُ‏ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ‏.

يَفْعَلُ فِي الْفَرِيقَيْنِ مَا يَعْلَمُ أَنَّهُ أَوْلَى بِالصَّوَابِ وَ الْحِكْمَةِ لا يُسْئَلُ‏ عَمَّا يَفْعَلُ‏ وَ عِبَادُهُ‏ يُسْئَلُونَ‏

آیه یاد شده در کنار روایات مربوطه، تفسیری عقلانی از «تعبد» را ارایه می‌دهد و نشان می‌دهد که ریشه تعبد، عدم شناختِ ناشی از قصور ماست. مسلما این قصور با دسترسی به معصوم و پرسش از او، قابل برطرف شدن است و به تبع آن تبدیل تعبد نیز به تعقل ممکن و شدنی می‌گردد.

در واقع همین امر جایگاه مهم پرسش را آشکار می‌کند.

فَقَالَ لَا عَجَبَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى‏ يَفْعَلُ ما يَشاءُ وَ لا يُسْئَلُ‏ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ‏ فَمِمَّ عَجِبْتَ يَا إِبْرَاهِيمُ سَلْ وَ لَا تَسْتَنْكِفْ وَ لَا تَسْتَحْيِ فَإِنَّ هَذَا الْعِلْمَ لَا يَتَعَلَّمُهُ مُسْتَكْبِرٌ وَ لَا مُسْتَحْي‏

روایت زیر نمونه‌ای است از حکمت تعبدی که با بیان امام معصوم، مورد تعقل قرار گرفته است:

وَ أَمَّا هَفَوَاتُ الْأَنْبِيَاءِ وَ مَا بَيَّنَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ وَ وُقُوعُ الْكِنَايَةِ عَنْ أَسْمَاءِ مَنِ اجْتَرَمَ أَعْظَمَ مِمَّا اجْتَرَمَتْهُ الْأَنْبِيَاءُ مِمَّنْ شَهِدَ الْكِتَابُ بِظُلْمِهِمْ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ أَدَلِّ الدَّلَائِلِ عَلَى حِكْمَةِ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ الْبَاهِرَةِ وَ قُدْرَتِهِ الْقَاهِرَةِ وَ عِزَّتِهِ الظَّاهِرَةِ لِأَنَّهُ عَلِمَ أَنَّ بَرَاهِينَ الْأَنْبِيَاءِ ع تَكْبُرُ فِي صُدُورِ أُمَمِهِمْ وَ أَنَّ مِنْهُمْ [مَنْ‏] يَتَّخِذُ بَعْضَهُمْ إِلَهاً كَالَّذِي كَانَ مِنَ النَّصَارَى فِي ابْنِ مَرْيَمَ فَذَكَرَهَا دَلَالَةً عَلَى تَخَلُّفِهِمْ عَنِ الْكَمَالِ الَّذِي تَفَرَّدَ بِهِ عَزَّ وَ جَل‏

نتیجه این گردید که قانون کلی حکیمانه بودن افعال الهی، کاملا عقلانی است.

اما از منظر مصادیق آن، ممکن است برخی از موارد به دلیل قصور ما، تعبدی باشند که با مرتفع شدن قصور در این موارد نیز تعبد رخت برمی‌بندد.

عصاره مباحث پیشین این شد که حکمت الهی، ریشه در علم مطلق الهی دارد و با قدرت مطلق الهی، ارکان حکمت و تدبیرِ درست و قوی، شکوفا می‌گردد و عدل مطلق به معنای عام آن، حاصل می‌گردد.

حکمت الهی در آفرینش کافر (بحث مصداقی)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۱/۰۵-۱۱:۲۹:۱۴
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۶/۱۲/۲۳-۱۶:۴۴:۱۰
    • کد مطلب:21763
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2511

با شناخت «چرایی حکمت الهی» روشن می‌شود که تمامی جهان لبالب از حکمت الهی است. اما پی بردن به مصادیق و موارد حکمت، در گرو قوت خرد و تقویت آن به وسیله آموزش از معصومین است.

آفرینش کافر از این قانون مستثنا نیست.

در نتیجه اگر حکمت آفرینش کافر برای ما ناشناخته بماند، باز هم جای اشکالی بر حکمت الهی در آفرینش کافر نیست. زیرا اصل کبرای حکمت الهی، مبرهن و اثبات شده است. اگر حکمت در مورد آفرینش کافر ناشناخته باشد، با توجه به کبرای یاد شده، تعبدا حکیمانه بودن آفرینش کافر را می‌پذیریم. بنا بر این اصل کبرای حکمت مطلق، تعقلی است، اما مصداق حکمت در آفرینش کافر، تعبدی است.

اما با این همه، حکمت الهی در آفرینش کافر قابل تعقل است.

پیش از این گذشت که هدف آفرینش شناخت ربوبیت خداوند است. توجه کنید:

وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَكِيمُ‏ الْعَلِيمُ أَتْقَنَ مَا أَرَادَ خَلْقَهُ مِنَ الْأَشْيَاءِ كُلِّهَا بِلَا مِثَالٍ سَبَقَ إِلَيْهِ وَ لَا لُغُوبٍ دَخَلَ عَلَيْهِ فِي خَلْقِ مَا خَلَقَ لَدَيْهِ ابْتَدَأَ مَا أَرَادَ ابْتِدَاءَهُ وَ أَنْشَأَ مَا أَرَادَ إِنْشَاءَهُ عَلَى مَا أَرَادَهُ مِنَ الثَّقَلَيْنِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لِتُعْرَفَ بِذَلِكَ رُبُوبِيَّتُهُ وَ تَمَكَّنَ فِيهِمْ طَوَاعِيَتُه‏

در جای خود روشن شده، که خداوند خودش را توسط اولیائش می‌شناساند. بنا بر این باید دید اولیاء خدا چگونه شناخته می‌شوند.

تردیدی نیست که بخشی از معرفت اولیاء خدا، به وجودشان و به عملشان محقق می‌شود. اما بخش بزرگی از شناخت اولیاء خدا، در گرو ابتلائات آنهاست و تا امتحانات سخت محقق نشود، شناخت واقعی آنها نیز ناممکن خواهد بود.

برای تقریب مطلب مناسب است به آزمایشات نمایشی کارخانه‌ها برای معرفی محصولاتشان اشاره کنیم.

کارخانه‌های خودروسازی در تست مقاومت ماشین، وسیله را در معرض ضربه‌های شدید و سقوطهای وحشتناک و… قرار می‌دهند تا همگان قدرت و پایداری و امنیت آن وسیله را به چشم خود ببینند.

کارخانه‌های موبایل، گوشی همراه را در شرایط آب جوش، آتش، اعماق دریا، سقوط از ارتفاع و… قرار می‌دهند تا مشتریان با کیفیت جنس کارخانه بهتر آشنا شوند.

ممکن است در دید افراد ناآگاه، تلف کردن ماشین یا موبایل در این گونه موارد خسارت شمرده شود، تا چه رسد به این که هزینه‌های گزافی هم برای نمایش این گونه آزمایشات اضافه گردد.

هر چند به حسب ارقام اولیه، آزمایش مقاومت یک ماشین با مقدماتش ملیونها خسارت به جا می‌گذارد، اما پس از آشنایی مردم با کیفیت جنس، مسلما فروش فوق العاده‌ای صورت می‌پذیرد و هزاران و ملیونها برابر خسارت یاد شده جبران می‌گردد.

این مثلها برای روشن ساختن این بود که خسارت در دید بسته، نمی‌تواند معیار قضاوت نهایی قرار گیرد.

خداوند نیز برای شناساندن اولیائش، آنها را در معرض سخت‌ترین آزمونهای متنوعِ مقاومت قرار می‌دهد. مسلما تحقق بخشی از این گونه آزمایشها، در گرو مخالفین سرسخت و سخت‌دل است.

به عنوان نمونه اگر امیرالمؤمنین روحی له الفداء با آزمایش هجوم به خانه‌اش آزموده نمی‌شد، چگونه ممکن بود که صبر و تسلیم او در مقابل ذات اقدس الهی شناخته شود و همچنین امام حسین علیه السلام…

تحقق این گونه آزمایشات در گرو آفرینش کافرِ عنودی همچون عمر بن خطاب و شمر بن ذی الجوشن است.

بنا بر این شناساندن اولیاء الهی توسط مبتلا ساختن آنها به دشمنان سرسخت و سخت‌دل، یکی از حکمتهای بزرگ الهی در خلق کفار و منافقین است.

جایگاه رحمت الهی در آفرینش کافر

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۱/۱۴-۱۰:۳۴:۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21764
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1576

به بحث «رحمت خداوند در خلق کافر»، از چند منظر متفاوت، می‌توان نگریست که در ادامه به آن می‌پردازیم.

رحمت خداوند در خلق کافر از منظر خداوند

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۱/۱۴-۱۰:۳۴:۱۲
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۶/۱۲/۲۳-۱۶:۴۵:۴۸
    • کد مطلب:21765
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1572

اگر رحمت خداوند مطلق باشد و هیچ گونه قیدی را نپذیرد، لازمه آن این است که آفرینش کافر نیز مصداق رحمت باشد.

ولی اگر آفرینش کافر را مصداق رحمت ندانیم، ممکن است تصور شود که رحمت خداوند تقیید خورده است.

به بحث رحمت خداوند از دو بعد ثبوتی و اثباتی می‌نگریم.

از بعد ثبوتی، هر گونه محدودیت خداوند، مستلزم نقص اوست و او از هر گونه نقصی مبراست. بر اساس برهان عقلی، تمامی صفات کمالیه و جمالیه خداوند مطلق و نامحدود است.

اگر رحمت را صفت کمالیه (صفت ذات) بدانیم کاملا روشن است. زیرا تعدد صفات در ذات اقدس الهی راه ندارد. از این رو رحمت او عین قدرت و عین علم اوست. و در هیچ کدام از این امور محدودیت و تقیید راه ندارد.

بنا بر این، چه رحمتی از خدا سر زند و چه نزند، او رحیم علی الاطلاق است. همچنان که:

فَهُوَ الْجَوَادُ إِنْ أَعْطَى وَ هُوَ الْجَوَادُ إِنْ مَنَعَ لِأَنَّهُ إِنْ أَعْطَاكَ أَعْطَاكَ مَا لَيْسَ لَكَ وَ إِنْ مَنَعَكَ مَنَعَكَ مَا لَيْسَ لَك‏

اگر رحمت را صفت جمالیه (صفت فعل) بدانیم، باز هم تقیید در ناحیه موضوع و مورد است و نه در ناحیه رحمت. توضیح این امر در لابلای مباحث آینده خواهد آمد. انشاء الله.

از بُعد اثباتی نیز ادله فراوانی در این باره وجود دارد. از جمله:

يَا مَنْ وَسِعَتْ‏ رَحْمَتُهُ‏ كُلَّ شَيْ‏ء

این جمله با توجه تواتر معنوی آن، قطعی الصدور است و نیازی به بررسی سندی ندارد.[1]

با توجه به آبی بودن آن از تخصیص، مدلول آن نص می‌گردد و قابل تقیید نیست.[2]

همان گونه که اشاره شد شواهد نامحدود بودن رحمت الهی، بسیار فراوان است. از این رو به همین اندازه بسنده می‌کنیم.

نتیجه این گردید که رحمتِ مطلق، از محکمات قرآن و روایات است. از این رو تمامی موارد متشابه، باید بر معیار این محکم سنجیده شود.

 

[1]- وَ رَحْمَتي‏ وَسِعَتْ‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ فَسَأَكْتُبُها لِلَّذينَ يَتَّقُونَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ الَّذينَ هُمْ بِآياتِنا يُؤْمِنُونَ (اعراف156)

رَبَّنا وَسِعْتَ‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً (غافر7)

وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ في‏ رَحْمَتِهِ‏ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصيرٍ (شوری8)

أَنْتَ الَّذِي‏ وَسِعْتَ‏ كُلَ‏ شَيْ‏ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْما

انْبَسَطَتْ يَدَاهُ وَ وَسِعَتْ‏ رَحْمَتُهُ‏ وَ ظَهَرَ أَمْرُهُ وَ أَشْرَقَ نُورُهُ وَ فَاضَتْ بَرَكَتُهُ وَ اسْتَضَاءَتْ حِكْمَتُه‏

يَا جَبَّارُ أَنْتَ الَّذِي وَسِعَتْ‏ كُلَ‏ شَيْ‏ءٍ رَحْمَتُه‏

وَسِعَتْ‏ رَحْمَتُهُ‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ هُوَ ظَاهِرُهُ وَ بَاطِنُهُ يَجُودُ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ‏.

يَا كَافِياً مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ يَا قَائِماً عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ يَا مَنْ لَا يُشْبِهُهُ شَيْ‏ءٌ يَا مَنْ لَا يَزِيدُ فِي مُلْكِهِ شَيْ‏ءٌ يَا مَنْ‏ لا يَخْفى‏ عَلَيْهِ شَيْ‏ءٌ يَا مَنْ لَا يَنْقُصُ مِنْ خَزَائِنِهِ شَيْ‏ءٌ يَا مَنْ‏ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ يَا مَنْ لَا يَعْزُبُ عَنْ عِلْمِهِ شَيْ‏ءٌ يَا مَنْ هُوَ خَبِيرٌ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ يَا مَنْ وَسِعَتْ‏ رَحْمَتُهُ‏ كُلَّ شَيْ‏ء

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي دَانَ لَهُ كُلُّ شَيْ‏ءٍ وَ بِرَحْمَتِكَ‏ الَّتِي‏ وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ بِعِزَّتِكَ الَّتِي قَهَرْتَ بِهَا كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ بِعَظَمَتِكَ الَّتِي تَوَاضَعَ لَهَا كُلُّ شَيْ‏ءٍ وَ بِقُوَّتِكَ الَّتِي خَضَعَ لَهَا كُلُّ شَيْ‏ءٍ وَ بِجَبَرُوتِكَ الَّتِي غَلَبَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ بِعِلْمِكَ الَّذِي‏ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْ‏ء

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي دَانَ لَهُ كُلُّ شَيْ‏ءٍ وَ بِرَحْمَتِكَ‏ الَّتِي‏ وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ بِعَظَمَتِكَ الَّتِي تَوَاضَعَ لَهَا كُلُّ شَيْ‏ءٍ وَ بِقُوَّتِكَ الَّتِي خَضَعَ لَهَا كُلُّ شَيْ‏ءٍ وَ بِجَبَرُوتِكَ الَّتِي غَلَبَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ بِعِلْمِكَ الَّذِي‏ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْ‏ء

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ‏ الَّتِي‏ وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ بِقُوَّتِكَ الَّتِي قَهَرَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ بِجَبَرُوتِكَ الَّتِي غَلَبَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ بِعِزَّتِكَ الَّتِي لَا يَقُومُ لَهَا شَيْ‏ءٌ وَ بِعَظَمَتِكَ الَّتِي مَلَأَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ بِعِلْمِكَ الَّذِي أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ بِوَجْهِكَ الْبَاقِي بَعْدَ فَنَاءِ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذِي أَضَاءَ لَهُ كُلُّ شَيْ‏ء

وَ بِقُدْرَتِكَ الَّتِي بِهَا تُذِلُّ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ بِرَحْمَتِكَ‏ الَّتِي‏ وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ء

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ‏ الَّتِي‏ وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ بِقُوَّتِكَ الَّتِي قَهَرْتَ بِهَا كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ خَضَعَ لَهَا كُلُّ شَيْ‏ءٍ وَ ذَلَّ لَهَا كُلُّ شَيْ‏ءٍ وَ بِجَبَرُوتِكَ الَّتِي غَلَبْتَ بِهَا كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ بِعِزَّتِكَ الَّتِي لَا يَقُومُ لَهَا شَيْ‏ءٌ وَ بِعَظَمَتِكَ الَّتِي مَلَأْتَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ بِسُلْطَانِكَ الَّذِي عَلَا كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ بِوَجْهِكَ الْبَاقِي بَعْدَ فَنَاءِ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ بِأَسْمَائِكَ الَّتِي غَلَبَتْ أَرْكَانَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ بِعِلْمِكَ الَّذِي‏ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذِي أَضَاءَ لَهُ كُلُّ شَيْ‏ء

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ‏ الَّتِي‏ وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ بِعِزَّتِكَ الَّتِي قَهَرَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ بِجَبَرُوتِكَ الَّتِي غَلَبَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ بِقُدْرَتِكَ الَّتِي لَا يَقُومُ لَهَا شَيْ‏ءٌ وَ بِعَظَمَتِكَ الَّتِي مَلَأَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ بِعِلْمِكَ الَّذِي‏ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذِي أَضَاءَ لَهُ كُلُّ شَيْ‏ء

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ‏ الَّتِي‏ وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ بِقُدْرَتِكَ الَّتِي قَهَرَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ بِجَبَرُوتِكَ الَّتِي غَلَبَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ بِقُوَّتِكَ الَّتِي لَا يَقُومُ لَهَا شَيْ‏ءٌ وَ بِعَظَمَتِكَ الَّتِي مَلَأَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ بِعِلْمِكَ الَّذِي‏ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ بِوَجْهِكَ الْبَاقِي بَعْدَ فَنَاءِ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذِي أَضَاءَ لَهُ كُلُّ شَيْ‏ء

بِكَلِمَاتِكَ الَّتِي تَفَضَّلْتَ بِهَا عَلَى أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَهْلِ الدُّنْيَا وَ أَهْلِ الْآخِرَةِ وَ بِرَحْمَتِكَ‏ الَّتِي‏ مَنَنْتَ بِهَا عَلَى جَمِيعِ خَلْقِك‏

ارْحَمْنِي بِرَحْمَتِكَ‏ الَّتِي‏ وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.

يَا حَيُّ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ بِرَحْمَتِكَ‏ الَّتِي‏ وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ

فَامْحُ يَا سَيِّدِي كَثْرَةَ سَيِّئَاتِي بِيَسِيرِ عَبَرَاتِي بَلْ بِقَسَاوَةِ قَلْبِي وَ جُمُودِ عَيْنِي لَا بَلْ بِرَحْمَتِكَ‏ الَّتِي‏ وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ أَنَا شَيْ‏ءٌ فَلْتَسَعْنِي رَحْمَتُكَ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ يَا رَبَّ هَذِهِ اللَّيْلَةِ وَ كُلِّ لَيْلَةٍ بِرَحْمَتِكَ‏ الَّتِي‏ وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ دَانَ لَهَا كُلُّ شَيْ‏ء

وَ أَسْأَلُكَ بِقُدْرَتِكَ الَّتِي قَدَرْتَ بِهَا عَلَى جَمِيعِ خَلْقِكَ وَ بِرَحْمَتِكَ‏ الَّتِي‏ وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ء

أَسْأَلُكَ بِجَلَالِكَ وَ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذِي مَلَأَ أَرْكَانَ عَرْشِكَ وَ بِقُدْرَتِكَ الَّتِي قَدَرْتَ بِهَا عَلَى خَلْقِكَ وَ بِرَحْمَتِكَ‏ الَّتِي‏ وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ بِقُوَّتِكَ الَّتِي ضَعُفَ بِهَا كُلُّ قَوِيٍّ وَ بِعِزَّتِكَ الَّتِي ذَلَّ لَهَا كُلُّ عَزِيزٍ وَ بِمَشِيَّتِكَ الَّتِي صَغُرَ فِيهَا كُلُّ كَبِيرٍ وَ بِرَسُولِكَ الَّذِي رَحِمْتَ بِهِ الْعِبَادَ وَ هَدَيْتَ بِهِ إِلَى سَبِيلِ الرَّشَادِ

[2]- از جمله ادله آبی بودن از تقیید، سیاق آن است.

رحمت خداوند در خلق کافر از منظر سایر خلایق

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۲/۰۱-۹:۴۷:۵۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۶/۱۲/۲۳-۱۶:۴۶:۲۲
    • کد مطلب:21766
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1977

تسخیر تمامی عالم، از زمین و آسمان گرفته تا سایر مخلوقات، برای رسیدن انسان به کمال نهایی است. این امر گواه بر این است که ممکن است آفرینش کافر، مصداق رحمت خداوند برای اولیائش باشد.

در یکی از فقرات ادعیه به این مطلب تصریح بیشتری شده است:

أَسْأَلُكَ أَنْ تُكْرِمَنِي بِهَوَانِ مَنْ شِئْتَ مِنْ خَلْقِكَ وَ لَا تُهِنِّي بِكَرَامَةِ أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِك‏

از این جمله روشن می‌شود ممکن است که خواری مخلوقی، مقدمه و سبب کرامت برای مخلوق دیگری باشد. این کرامت خودش برای کسی که مورد کرامت قرار گرفته، مصداق رحمت است.

مسلما آفرینش کفار و ابتلاء مؤمنان به آنان، مصداق آزمایش اولیاء الهی و ارتقاء درجات آنها می‌گردد. این خود شکلی از رحمت خدا به اولیاء است که کافر در سلسله طرق آن قرار گرفته است.

رحمت خداوند در خلق کافر از منظر نظام کلی (نه شخص کافر)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۲/۰۱-۹:۴۷:۵۶
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۶/۱۲/۲۳-۱۶:۴۷:۲۱
    • کد مطلب:21767
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1984

رکن مهم نظام آفرینش، بر معرفت نهاده شده است.

حتی عبادت که هدف خلقت معرفی شده، هم خود آن، ناشی از معرفت است و هم حاصل آن، درجات بالاتر معرفت است.

خداوند با گشودن دفتر آفرینش، خودش و اولیائش را به خلایق می‌شناساند.

ابتلائات یکی از راه‌های شناخته شدن اولیاء الهی است. غالب این ابتلائات، در تضاد کفار و منافقین با اولیاء الهی است. چرا که اگر این تضاد نباشد، هم رسیدن اولیاء الهی به درجات بالاتر، و هم شناخته شدن آنها توسط سایر خلایق، محقق نمی‌شد.

از این رو می‌توان گفت که در نظام آفرینش از جمله نظام شناختی آن، کافر نیز مصداق رحمت است. زیرا تحقق چنین نظامی بدون وجود کافر ممکن نیست.

توضیح این مسئله در بحث حکمت آفرینش کافر گذشت.

سه منظر یاد شده‌ی آفرینش کافر محل بحث نیست، بلکه منظر چهارم، یعنی رحمت از منظر شخص کافر نقطه اساسی اشکال است.

رحمت خداوند در خلق کافر از منظر شخص کافر (نقطه اصلی بحث)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۲/۰۱-۹:۵۱:۳۸
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۶/۱۲/۲۳-۱۶:۴۸:۳۶
    • کد مطلب:21768
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2014

اشکال مطرح شده در آفرینش این بود که:

آفرینش کافری که پایانش عذاب جاویدان است، چگونه با رحمت خداوند سازگار است؟

مسلما شبهه عدم سازگاری آفرینش کافر با رحمت، از منظر خود کافر مورد نظر است.

روشن است که ظلم در آفرینش کافر، کامل منتفی است و هرگز مورد بحث نیست. تنها چیزی که در این بخش از نوشتار مورد بحث است، رحمت بودن آن است و نه چیز دیگری.

مقصود از رحمت نیز رحمت عامه است و نه رحمت خاصه. چرا که رحمت خاصه، مخصوص مؤمنین است و شامل کفار نمی‌شود.

در مورد رحمت عامه نسبت به کافر، چند احتمال می‌رود که به تفکیک طرح می‌شود.

احتمال نخست این که حتی از منظر کافر هم که بنگریم، آفرینش کافر مصداق رحمت است، اما نوع خاصی از رحمت، به توضیحی که خواهد آمد.

احتمال دوم هم این است که آفرینش کافر، مصداق رحمت نیست. بر این مبنا پرسش مهمی باقی می‌ماند که باید تحقیق شود و آن این است که:

عدم رحمت در آفرینش کافر به دلیل تقیید رحمت است یا به دلیل عدم موضوع و مورد برای رحمت؟

توضیح این احتمالات را در ادامه می‌بینید.

احتمال ۱: ثبوت رحمت در آفرینش کافر (اطلاق رحمت)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۲/۲۰-۱۲:۳۰:۴۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۳/۱۹-۱۱:۴۴:۴۶
    • کد مطلب:21769
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1954

افعال خداوند دو گونه است:

گونه نخست افعالی است که اراده‌ی قابل، هیچ اثری در تحقق و ترتب آثار آن ندارد. مانند ایجاد از عدم.

گونه دوم افعالی است که ترتب آثار آن در خارج متوقف بر اراده‌ی قبول از قابل است.

هدایت از این قبیل است. فعلیت یافتن هدایت خارجا، در صورتی است که قابل هم هدایت را بپذیرد.

در صورتی که قابل به اختیار خودش، هدایت را نپذیرد، مسلما هدایت خارجا فعلیت نمی‌یابد. منشأ عدم فعلیت هدایت نیز اختیار حقیقی عبد و نقص در قابلیت قابل است.

اما از طرف فاعلیت فاعل، هیچ تردیدی وجود ندارد که هدایت تمام است. منتهی هدایت، از سنخی است که ترتب آثار آن خارجا متوقف بر اراده‌ی قبول از قابل است. نه این که فاعلیت فاعل در هدایت نقصی داشته باشد.

رحمت در اصل آفرینش از کدام قبیل است؟

اگر رحمت از قبیل طبقه نخست باشد، آفرینش کافر، بدون هیچ قیدی مصداق رحمت است.

ولی اگر رحمت از قبیل طبقه دوم باشد، ممکن است گفته شود به خاطر ابتلاء به مانعی، رحمت خارجا فعلیت نمی‌یابد.

بنا بر این پرسشی که هست این است که آیا این رحمت به نحو اقتضاء است یا به نحو فعلیت؟ اگر به نحو اقتضاء باشد ممکن است به سوء اختیار کافر، فعلی نشود.

پس نتیجه گیری در آفرینش کافر، در درجه نخست متوقف است بر فعلی یا اقتضائی بودن رحمت و در درجه دوم وجود مانع و عدم مانع از فعلیت یافتن رحمت.

مسلما با اثبات یکی از این دو (فعلی بودن رحمت یا اقتضائی بودن رحمت با عدم مانع)، رحمت خداوند در خلق کافر فعلی خواهد بود.

احتمال ۲: انتفاء رحمت به دلیل قصور مورد از شمول رحمت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۲/۲۰-۱۲:۳۰:۴۷
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۶/۱۲/۲۳-۱۶:۵۰:۱۱
    • کد مطلب:21770
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2054

محتمل است رحمت در آفرینش کافر منتفی باشد.

البته انتفاء رحمت دو تفسیر دارد:

تفسیر نخست انتفاء رحمت، بقاء اطلاق رحمت و خروج کافر از موردیت رحمت است. به این معنی که کافر قابلیت رحمت ندارد.

همچنان که عدم خلق خدای دوم، ناشی از نقص و تقیید قدرت الهی نیست، بلکه ناشی از قصور مورد، از تعلق قدرت است. کافر نیز مصداق قصور مورد، از تعلق رحمت است. بنا بر این نقصی و تقییدی در رحمت پیدا نمی‌شود.

احتمال 3: انتفاء رحمت به دلیل تقیید حکمت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۲/۲۰-۱۲:۳۰:۴۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21771
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2004

تفسیر دوم انتفاء رحمت، تقیید اطلاق رحمت به حکمت است. به این معنی که کافر قابلیت تعلق رحمت دارد، اما رحمت به کافر حکیمانه نیست و مصداق وضع الشیء فی غیر موضعه است.

همچنان که خداوند، قدرت بر ظلم دارد ولی ظلم از او سر نمی‌زند.

در این تفسیر از انتفاء رحمت، پای حکمت به میان می‌آید.

بنا بر این باید دید کدام حکمت است که با اطلاق رحمت منافات دارد.

تحقیق در رحمت آفرینش کافر

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۳/۰۱-۱۱:۳۷:۲۲
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۶/۱۲/۲۳-۱۶:۵۱:۰
    • کد مطلب:21772
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1988

پرسش‌هایی که در آفرینش کافر قابل طرح است عبارتند از:

آیا در آفرینش کافر اصلا رحمتی هست یا نه؟

و اگر رحمت در آفرینش کافر تصور نشود

آیا رحمت الهی تقیید می‌شود یا به اطلاق خود باقی می‌ماند؟

پیش از این چند احتمال در این باره مطرح کردیم. اکنون زمان تحقیق در آن فرا رسیده است.

ادعا این است که رحمت در آفرینش کافر مطلق است. ادله متعددی برای اثبات این ادعا وجود دارد که در ادامه می‌آید.

پیش‌نیازهای رحمت آفرینش کافر

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۶/۱۶-۱۶:۱۷:۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22101
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2004

تحقیق در مسائل علمی آن گاه سودمند است که پیش‌نیازهای آن به درستی شناخته و طرح شوند.

رحمت در آفرینش کافر نیز از این قانون مستثنا نیست.

در ادامه به چند پیش‌نیاز این اشاره می‌کنیم.

بدیهی است که پیش‌نیازها جداگانه و در جای خود به شکل گسترده باید مورد تحقیق قرار گیرد و نتیجه آنها در این بحث به کار آید.

تفکیک رحمت از احساس رحمت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۶/۱۶-۱۶:۱۷:۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22102
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2277

«رحمت» با «احساس رحمت» متفاوت است.

این مطلب را با چند مثال توضیح می‌دهیم.

مثال اول: در مقوله امنیت اجتماعی دو اصطلاح وجود دارد: یکی امنیت اجتماعی و دیگری امنیت روانی اجتماعی.

امنیت اجتماعی با تعداد جرمی که در جامعه رخ می‌دهد سنجیده می‌شود.

اما احساس امنیت، با اطمینان خاطر افراد جامعه سنجیده می‌شود.

ممکن است است واقعا جرم زیادی در جامعه نباشد، اما بر اساس شایعه‌ها و اخبار، در دل مردم ترس ایجاد شود و مردم جرأت این که خانه خود را خالی بگذارند و به مسافرت بروند نداشته باشند و یا این که در ساعات شب از خانه خارج نشوند.

در نقطه مقابل ممکن است جرم فراوانی در جامعه رخ دهد، اما به دلیل بی اطلاعی و یا تبلیغات نادرست، مردم احساس امنیت کنند و بدون دغدغه به مسافرت بروند.

مثال دوم: بی نیازی افراد با ثروت افراد (مقدار مالی که انسان مالک است) محاسبه می‌شود.

اما احساس بی نیازی با بی نیازی متفاوت است.

بر این اساس ممکن است کسی کاملا بی نیاز باشد، اما همیشه احساس نیازمندی کند. مانند اکثر ثروتمندان.

در نقطه مقابل ممکن است کسی اصلا مالی نداشته باشد، اما با توکل بر خدا و قناعت، هرگز احساس نیازمندی نکند.

به شکل کلی وجود امری با احساس آن، متفاوت است و این مسئله نمونه‌های فراوانی دارد.

مقوله رحمت نیز چنین است یعنی وجود رحمت با احساس رحمت متفاوت است.

بنا بر این اگر کافری که پایانش دوزخ است، احساس رحمت نکند، دلیل بر این نیست که در این مورد رحمت وجود ندارد.

تفکیک رحمت از پذیرش رحمت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۶/۱۶-۱۶:۱۷:۱۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22103
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2082

«رحمت» و «پذیرش رحمت» متفاوت است.

کودکی که برای معالجه نیازمند تزریق آمپول است اصلا آمپول را نمی‌پذیرد در حالی که می‌داند رحمت پدر و مادر اقتضا می‌کند به او آمپول بزنند.

همچنین برخی از کودکان حاضر به مدرسه رفتن و یادگیری سواد نیستند با این که می‌دانند باسودای برای آنها ضروری است.

همچنین ممکن است کسی که زندگی مرفهی دارد، بر اثر اختلالات روانی مانند افسردگی شدید حاضر به ادامه زندگی نباشد.

عدم پذیرش در این گونه موارد، هرگز مثبت بودن امر مربوطه را مخدوش نمی‌سازد.

رحمت در مورد آفرینش کافر نیز چنین است. یعنی اگر کافری که پایانش دوزخ بگوید من چنین آفرینشی را نمی‌خواهم دلیل بر این نمی‌شود که آفرینش او مورد رحمت نیست.

به این قانون کلی در قرآن نیز اشاره شده است:

عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ (بقره216)

بسا چيزى را خوش نمى‏داريد و آن براى شما خوب است، و بسا چيزى را دوست مى‏داريد و آن براى شما بد است.

تعقل قانون مادر «عدم ظلم خداوند»

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۶/۱۶-۱۶:۱۸:۹
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۶/۱۶-۱۶:۱۸:۵۶
    • کد مطلب:22104
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2070

آن چه مورد پرسش است رحمت خداوند در آفرینش کافر است و نه ظلم خداوند به کافر.

توضیح این که عدالت، نقطه مقابل ظلم است. اما رحمت، مصداق عدالت نیست، بلکه مصداق فضل و احسان الهی است.

آن چه مورد بحث است، تطبیق فضل و احسان الهی در مورد آفرینش کافر است.

اما این که کافری به سوء اختیار خودش به دوزخ می‌رود، هرگز مصداق ظلم و ستمی خداوند به کافر نیست.

ریشه نفی ظلم نسبت به کافر، یک قانون کلی بسیار بسیار مهم است و آن این که:

حسنات بنده قابل استناد به خداوند است اما سیئات بنده هرگز قابل استناد به خداوند نیست.

توضیح این قانون مهم را در روایت زیر می‌بینید:

عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ اللَّهُ يَا ابْنَ آدَمَ بِمَشِيئَتِي كُنْتَ أَنْتَ الَّذِي تَشَاءُ لِنَفْسِكَ مَا تَشَاءُ وَ بِقُوَّتِي أَدَّيْتَ فَرَائِضِي وَ بِنِعْمَتِي قَوِيتَ عَلَى مَعْصِيَتِي جَعَلْتُكَ سَمِيعاً بَصِيراً قَوِيّاً ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَ ذَاكَ أَنِّي أَوْلَى بِحَسَنَاتِكَ مِنْكَ وَ أَنْتَ أَوْلَى بِسَيِّئَاتِكَ مِنِّي وَ ذَاكَ أَنَّنِي لَا أُسْأَلُ عَمَّا أَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ.

خداوند فرمود: ای فرزند آدم به مشیت من تو این گونه شدی که برای خودت آن چه را می‌خواهی، برمی‌گزینی، و به قوت من فرائض مرا اداء می‌کنی و به نعمت من بر معصیت من توانا شده‌ای.

(زیرا من) تو را شنوا و بینا و توانا قرار دادم.

(بنا بر این) آن حسنه‌ای که به تو رسیده است (و آن کار نیکی که توفیق انجام آن را پیدا کردی) از خداست و آن سیئه‌ای که تو به رسیده است (و آن کار بدی که مرتکب آن شدی) از توست.

دلیل این امر این است که من به حسنات تو سزاوارتر از تو هستم و تو به سیئات خودت سزاوارتر از من هستی.

و برای همین واقعا من از آن چه انجام می‌دهم مورد پرسش قرار نمی‌گیرم و آنان مورد پرسش قرار می‌گیرند.

عصاره این قانون کلی در یک جمله این است که هرگز کار بد بنده قابل استناد به خداوند نیست.

این قانون کلی لایه زیرین عدم ظلم خداوند، در کیفر بدکاران است.

اگر این قانون حقیقتا تعقل گردد، هرگز قابل توهم نیست که خداوند مسئول کار بد کافر و به دوزخ رفتن او باشد.

دامنه این بحث مهم بسیار گسترده است و مجال مستقلی می‌طلبد. از این رو به این اشاره کوتاه بسنده می‌کنیم.

اگر این قانون کلی مهم، به درستی درک گردد، امکان ورود به بحث رحمت در آفرینش کافر وجود دارد. اما در غیر این صورت باید نخست این قانون کلی تعقل شود و سپس به بحث رحمت در آفرینش کافر ورود پیدا کرد.

تعقل قانون مادر «عدم تأثیر علم خداوند در افعال بندگان»

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۶/۱۶-۱۶:۱۸:۱۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22105
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2227

رابطه علم خداوند با عمل بنده، یکی از مباحث چالشی مهم دیگر است.

تحقیق در این مسئله روشن می‌سازد که علم خداوند هرگز علیت و سببیت، نسبت به گناه بنده ندارد و نمی‌تواند داشته باشد.

خود این بحث مهم نیز در زیر مجموعه بحث علم خداوند قرار دارد که مباحث بنیادین مهم دیگری را در برمی‌گیرد.

به دلیل شاخه‌های متعدد علم خداوند و مباحث گسترده عمیقِ رابطه علم خداوند با گناه بدکاران، این بحث را به مجال خودش واگذار می‌کنیم.

اما در این نوشتار تنها یک برهان در استحاله تأثیر علم بر فعل بنده را می‌آوریم.

این اشاره به خاطر این بود که بدانیم اگر این بحث مهم حل گردد، امکان ورود به بحث رحمت در آفرینش کافر وجود دارد. اما در غیر این صورت باید نخست بحث علم خداوند و فروعات آن تعقل شود و سپس به بحث رحمت در آفرینش کافر ورود پیدا کرد.

پس از اشاره به پیش‌نیازها، وارد بحث رحمت در آفرینش کافر می‌شویم.

عدم رحمت در آفرینش کافر مستلزم تقیید رحمت نیست

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۳/۰۱-۱۱:۳۷:۲۴
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۳/۱۹-۱۱:۳۳:۲۵
    • کد مطلب:21773
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1988

اگر تنزل کنیم و آفرینش کافر را مصداق رحمت ندانیم، باز هم رحمت خداوند همچنان نامحدود و مطلق است.

قدرت الهی، شاهد بر این امر است.

توضیح این که مسلما قدرت خداوند نامحدود است. اما إعمال قدرت نامحدود، در دو مورد محال است.

مورد اول محال ذاتی است. مثل این که خداوند، خدایی مثل خودش بیافریند. این مورد ذاتا قابل تعلق قدرت نیست.

مورد دوم محال عرضی است. مثل این که خداوند ظلم کند. این مورد ذاتا قابل تعلق قدرت هست، اما خداوند مرتکب ظلم نمی‌گردد. زیرا:

إِنَّمَا يَعْجَلُ مَنْ يَخَافُ الْفَوْتَ، وَ إِنَّمَا يَحْتَاجُ إِلَى الظُّلْمِ الضَّعِيف‏

عدم إعمال قدرت در موارد یاد شده، هرگز مستلزم تقیید قدرت نیست.

همین گونه عدم رحمت در آفرینش کافر – البته بر فرض قبول آن - هرگز مستلزم تقیید رحمت نیست.

هر پاسخی درباره نامحدودیت قدرت الهی داده شود، همان پاسخ در مورد رحمت در آفرینش کافر نیز جاری می‌شود.

تعقل در عقلانیت کبرای رحمت و تعبد در تطبیق بر آفرینش کافر

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۳/۱۹-۱۱:۲۸:۱۱
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۳/۱۹-۱۱:۳۴:۳۲
    • کد مطلب:21774
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1969

در بحث حکمت گفتیم اگر حکمت در آفرینش کافر را نشناسیم، زیانی نمی‌رساند. زیرا در این صورت:

اصل کبرای حکمت مطلق، تعقلی است، اما مصداق حکمت در آفرینش کافر، تعبدی است.

اگر کبرای رحمت مطلقه الهی برهانی شود و تنها در مصداق مشکل داشته باشیم، همانند بحث حکمت عمل می‌کنیم. به این بیان که:

اصل کبرای رحمت مطلق –طبق فرض بحث- مورد تعقل است و اما مصداق رحمت در آفرینش کافر تعبدا پذیرفته می‌شود.

بنا بر این طبق مفروض مسئله، تطبیق رحمت بر آفرینش کافر تعبدی است و زیانی به کبرای عقلی رحمت مطلق ندارد. از این جهت بحث رحمت با بحث حکمت کاملا یکسان است.

عدم قابلیت مورد، مقید رحمت نیست

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۳/۱۹-۱۱:۲۹:۱۲
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۳/۱۹-۱۱:۳۶:۲۶
    • کد مطلب:21775
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2169

پیش از این گذشت که صفت رحمت، دارای دو بعد کمالی (صفت ذات) و جمالی (صفت فعل) است. روشن شد که تمامی صفات ذات، ازجمله رحمت، مطلق است و هیچ محدودیتی در آن راه ندارد.

اگر رحمت را صفت جمالیه بدانیم، باز هم صفت رحمت، مطلق است.

شاهد بر این مطلب در لابلای نوشتار گذشت که عدم إعمال قدرت در موارد محال، هرگز مستلزم تقیید قدرت نیست.

در مورد رحمت نیز چنین است. زیرا رحمت به عنوان صفت فعل دو طرف دارد: فاعل و قابل.

تردیدی نیست که فاعلیت خداوند در رحمت، تام و تمام است و نقصی در آن نیست.

اما قابلیت قابل نیز لازم است، همچنان که در تعلق قدرت به محال، نقص در قابلیت قابل است نه فاعلیت خداوند، در مورد رحمت نیز نقص در قابلیت مورد است.

این مطلب در منابع وحیانی نیز آمده است از جمله:

أَنَّكَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ فِي مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَشَدُّ الْمُعَاقِبِينَ فِي مَوْضِعِ النَّكَالِ وَ النَّقِمَةِ وَ أَعْظَمُ الْمُتَجَبِّرِينَ فِي مَوْضِعِ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْعَظَمَة

بنا بر اگر بپذیریم که آفرینش کافر مورد رحمت نیست، این امر از جهت تقیید در رحمت خداوند نیست، بلکه از ناحیه مورد و مصداق است. یعنی جایی که شایستگی رحمت ندارد، رحمت کردن در آن مورد «وضع الشیء فی غیر موضعه» است و مصداق ظلم می‌باشد.[1] ولی خداوند همیشه ارحم الراحمین است.

ممکن است مقصود کسانی که فرموده‌اند در آفرینش کافر، رحمت به حکمت مقید می‌شود، همین مطلب باشد. بر این اساس، اختلاف در این که رحمت مطلق است یا مقید به حکمت، اختلاف لفظی می‌گردد.

 

[1]- وَ قِيلَ لَهُ صِفْ لَنَا الْعَاقِلَ فَقَالَ هُوَ الَّذِي يَضَعُ الشَّيْ‏ءَ مَوَاضِعَهُ فَقِيلَ فَصِفْ لَنَا الْجَاهِلَ فَقَالَ قَدْ فَعَلْتُ (نهج‏البلاغة/ص510/ح235)

و العادل: الواضع كل شي‏ء موضعه(‏ مجمع البحرين)

استحاله مانعیت علم خداوند از فعلیت رحمت (برهان اطلاق رحمت1)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۳/۲۹-۴:۱۱:۴۸
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۳/۱۹-۱۲:۲۶:۱۸
    • کد مطلب:21776
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2122

پیش از این گفتیم:

نتیجه گیری در آفرینش کافر، در درجه نخست متوقف است بر فعلی یا اقتضائی بودن رحمت و در درجه دوم وجود مانع و عدم مانع از فعلیت یافتن رحمت.

مسلما با اثبات یکی از این دو (فعلی بودن رحمت یا اقتضائی بودن رحمت با عدم مانع)، رحمت خداوند در خلق کافر فعلی خواهد بود.

اگر رحمت خداوند نسبت به آفرینش کافر فعلی باشد، جایی برای بحث باقی نمی‌ماند.

ولی اگر رحمت خداوند نسبت به آفرینش کافر اقتضایی باشد، تنها مانع محتمل از فعلیت رحمت در آفرینش کافر، علم خداوند به سوء اختیار کافر است.

چرا که اگر خداوند بر فرض محال، عالم به سوء اختیار کافر نبود و یا این که کافر سوء اختیاری نداشت، مسلما خلق کافر، مصداق رحمت الهی بود.

بنا بر این باید بر این متمرکز شویم که آیا علم خداوند به سوء اختیار کافر، می‌تواند مانع از فعلیت رحمت خدا شود یا خیر؟

نخستین بحث در این باره این است که آیا علم خداوند تابع واقعیت خارجی است (علم تابع) یا این که واقعیت خارجی، تابع علم خداوند است (علم متبوع).

علم متبوع، مستلزم جبر است و هرگز با اختیار جمع نمی‌شود. پس این احتمال منتفی است.

بنا بر این تنها مانع محتمل، علم تابع است.

مانعیت علم تابع از رحمت محال است.

توضیح آن این است که آن چه در خارج محقق می‌شود چند رتبه دارد:

در رتبه نخست، اصل آفرینش کافر قرار دارد.

در رتبه دوم، إعطاء اختیار به کافر قرار دارد. (عطای عقل و قدرت و اراده و…)

در رتبه سوم، اختیار واقعی کافر نسبت به کفر قرار دارد.

در رتبه چهارم، علم خداوند به سوء اختیار کافر قرار دارد.

بنا بر این علم تابع، چند مرتبه از اصل آفرینش متأخر است.

با این تأخر رتبه، آن هم به چند مرتبه، محال است علم تابع در مرتبه چهارم، مانع از فعلیت رحمت در مرتبه نخست گردد.

با استحاله مانعیت علم تابع، و فقدان مانعی دیگر، رحمت خداوند در خلق کافر فعلی می‌گردد.

بنا بر این رحمت الهی شامل آفرینش کافر هم می‌شود و اطلاق آن صدمه‌ای نمی‌بیند.

تنها چیزی که هست این است که سوء اختیار کافر، موجب انقلاب نتیجه رحمت به نقمت می‌شود.

به بیان دیگر در بحث «جبر و اختیار» ثابت شده است که علم خداوند محال است در اراده عبد مختار تأثیر بگذارد.[1]

به همان ملاکی که ثأثیر علم خداوند در اراده عبد محال است، به همان ملاک، تأثیر علم خداوند در چگونگی اراده خود خداوند (یعنی انقلاب رحمت به غیر رحمت) نیز محال و ناشدنی است.

 

[1]- بحث «جبر و اختیار» پیشینه دیرین دارد. از جمله شعری که خیام در این باره سروده است که خواجه نصیر الدین پاسخ آن را داده است. خیام گفته است:

من مى خورم و هر که چو من اهل بود                   مى خوردن من به نزد او سهل بود

مى خوردن من حق ز ازل مى‌دانست                       گَر مى نخورم علم خدا جهل بود

به این سفسطه خواجه نصیر الدّین طوسى این گونه پاسخ داده است:

آن کس که گنه به نزد او سهل بود                           این نکته یقین بداند از اهل بود

علم ازلى علّت عصیان بودن                                    پیش عقلا ز غایت جهل بود

استحاله مقیدیت صفت حکمت برای صفت رحمت (برهان اطلاق رحمت۲)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۳/۲۹-۴:۱۱:۴۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21912
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2204

تمامی صفات خداوند نامحدود است و محدودیت در هر یک از صفات الهی، مستلزم نقص در ذات کبریاست و محال است.

استحاله محدودیت صفات الهی، یک قضیه کلی است و محدودیت صفات، مطلقا باطل است.

اگر منشأ محدودیت یک صفت، امری خارج از ذات الهی باشد که بطلان آن کاملا آشکار است.

اگر هم منشأ محدودیت یک صفت، تعارض یک صفت با صفتی دیگر باشد، باز هم مستلزم نقص است و باطل. بنا بر این، هیچ صفتی از صفات الهی، صفت دیگر ذات قدوس او را محدود نمی‌کند.

تنها صفتی که موجب توهم محدودیت رحمت در آفرینش کافر شده است، حکمت الهی است. به این بیان که به مقتضای حکمت، کافر بایسته است خلق شود. اما به مقتضای رحمت (طبق مدعا)، کافر نباید خلق شود. صفت حکمت الهی مقدم می‌شود و صفت رحمت را در این مورد محدود و مقید می‌سازد.

قضیه کلی «استحاله محدودیت صفات الهی»، ثابت می‌کند که محال است صفتی از صفات الهی به صفت دیگری مقید شود. بنا بر این صفت حکمت نیز صفت رحمت را محدود نمی‌کند.

بنا بر این اطلاق رحمت در آفرینش کافر مسلم و قطعی است.

منابع وحی درباره رحمت آفرینش کافر

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۴/۰۷-۸:۲۰:۴۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21939
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1971

در بحث آفرینش کافر اگر از همه مباحث ثبوتی و برهان‌های عقلی صرف نظر کنیم، منابع وحی (مقام اثبات) در این باره حرف نخست را می‌زند.

رد پای رحمت در آفرینش کافر را در منابع وحی نیز می‌توان پیدا نمود. از جمله در دعای وداع ماه مبارک رضما از صحیفه سجادیه چنین می‌خوانیم:

تَسْتُرُ عَلَى‏ مَنْ‏ لَوْ شِئْتَ فَضَحْتَهُ، وَ تَجُودُ عَلَى مَنْ لَوْ شِئْتَ مَنَعْتَهُ، وَ كِلَاهُمَا أَهْلٌ مِنْكَ لِلْفَضِيحَةِ وَ الْمَنْعِ غَيْرَ أَنَّكَ بَنَيْتَ أَفْعَالَكَ عَلَى التَّفَضُّلِ، وَ أَجْرَيْتَ قُدْرَتَكَ عَلَى التَّجَاوُزِ. (9) وَ تَلَقَّيْتَ مَنْ عَصَاكَ بِالْحِلْمِ، وَ أَمْهَلْتَ مَنْ قَصَدَ لِنَفْسِهِ بِالظُّلْمِ، تَسْتَنْظِرُهُمْ بِأَنَاتِكَ إِلَى الْإِنَابَةِ، وَ تَتْرُكُ مُعَاجَلَتَهُمْ إِلَى التَّوْبَةِ لِكَيْلَا يَهْلِكَ عَلَيْكَ هَالِكُهُمْ، وَ لَا يَشْقَى بِنِعْمَتِكَ شَقِيُّهُمْ إِلَّا عَنْ طُولِ الْإِعْذَارِ إِلَيْهِ، وَ بَعْدَ تَرَادُفِ الْحُجَّةِ عَلَيْهِ، كَرَماً مِنْ عَفْوِكَ يَا كَرِيمُ، وَ عَائِدَةً مِنْ عَطْفِكَ يَا حَلِيمُ. (10) دعای وداع ماه مبارک رمضان

(خداوندا) بر کسی که می‌خواستی مفتضحش می‌کردی می‌پوشانی و بر کسی اگر می‌خواستی از عطا منعش می‌کردی بخشش می‌کنی در حالی که هر دو اینها از سوی تو شایسته مفتضح شدن و ممنوع شدن از عطا هستند. اما به راستی که تو کارهایت را بر تفضل بنا نهادی و قدرت‌ات را بر گذشت جاری ساخته‌ای و با کسی که تو را عصیان کرده است با حلم برخورد می‌کنی و کسی را که تصمیم گرفته (با گناه کردن) به نفس خودش ستم کند مهلت دادی

یکی از موضوعات مطرح شده در این دعا، مهلت دادن در هلاک شدن هالک و بدبخت شدن شقی پس از إعذار طولانی و پس از حجتهای پشت سر هم بر علیه اوست.

دلیل این امر نیز کرم خداوندی است.

وقتی مهلت به شقی با علم به شقاوت او، مصداق کرم باشد، مسلما آفرینش شقی نیز با علم به شقاوتش مصداق رحمت است.

لَمْ تَكُنْ أَنَاتُكَ عَجْزاً، وَ لَا إِمْهَالُكَ وَهْناً، وَ لَا إِمْسَاكُكَ غَفْلَةً، وَ لَا انْتِظَارُكَ مُدَارَاةً، بَلْ لِتَكُونَ حُجَّتُكَ أَبْلَغَ، وَ كَرَمُكَ أَكْمَلَ، وَ إِحْسَانُكَ أَوْفَى، وَ نِعْمَتُكَ أَتَمَّ، كُلُّ ذَلِكَ كَانَ وَ لَمْ تَزَلْ، وَ هُوَ كَائِنٌ وَ لَا تَزَالُ. (23) دعای عید فطر و جمعه از صحیفه سجادیه

نه درنگ ورزيدنت از روى ناتوانى بوده است و نه مهلت دادنت نشانه سستى. نه دست نگه داشتنت از روى غفلت بوده و نه منتظر ماندنت، از روى مدارا. بلكه (همه این امور بر این بوده) تا حجتت رساتر و كرمت كامل‏تر  و احسانت وافى‏تر و نعمتت تمام‏تر شود. همه اين‏ها (این گونه) بوده است و همواره هست و خواهد بود.

در این دعا نیز تأخیر در عقوبت مصداق کرم و احسان بیان شده است. اطلاق این گونه عبارات شامل همه بندگان اعم از شقی و سعید نیز می‌گردد.

عصاره مطلب در آفرینش رحیمانه کافر

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۴/۰۷-۸:۲۰:۵۱
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۶/۱۶-۱۷:۲۹:۱۹
    • کد مطلب:21913
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2047

عصاره نوشتار حاضر در بحث رحمت در آفرینش کافر این شد:

۱- وجود رحمت، دائر مدار وجود دلیل بر آن است.

از این رو احساس رحمت و عدم احساس رحمت و پذیرش رحمت و عدم پذیرش رحمت، تأثیری در وجود و عدم وجود رحمت ندارد.

۲- با توجه به صفت کمالیه رحمت (رحمت ذاتیه) مقتضی برای إعمال رحمت از سوی خداوند موجود است.

اگر این مقتضی به مانعی برخورد نکند، صفت جمالیه رحمت (رحمت فعلیه) نیز تحقق می‌یابد.

۳- تنها مانع محتمل برای مقتضی رحمت، علم پیشاپیش خداوند به سرانجام کافر است.

علم خداوند به سرانجام کافر، محال است مانع تجلی رحمت ذاتیه خداوند گردد. بنا بر این رحمت خداوند در همه موارد به فعلیت می‌رسد.

بنا بر این نقطه تمرکز اصلی بحث، دلیل بر استحاله مانعیت علم است.

۴- رحمت خداوند نامحدود است، هر چند آفرینش کافر، مصداق رحمت نباشد. همان گونه که عدم إعمال قدرت الهی در مورد محال، موجب محدودیت صفت قدرت نمی‌شود. (جواب نقضی)

۵- اگر نتوانیم رحمت الهی را در مصداق آفرینش کافر تعقل نماییم، باز صدمه‌ای به کبرای عقلانی رحمت نمی‌زند.

۶- اگر بپذیریم آفرینش کافر مورد رحمت نیست، عدم رحمت در این مورد، به دلیل عدم قابلیت مورد است نه این که اطلاق رحمت مقید گردد.

۷- مانعیت علم خداوند از فعلیت رحمت، محال است.

۸- به مقتضای قضیه کلی «استحاله محدودیت صفات الهی»، محال است صفتی از صفات الهی به صفت دیگری مقید شود. بنا بر این صفت حکمت نیز صفت رحمت را محدود نمی‌کند.

۹- ادعیه نیز شاهد بر این است که آفرینش کافر مصداق رحمت است.

 

آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین

  • نظر خوانندگان
تا کنون نظر قابل انتشاری ثبت نشده است
  • نظر شما