عالم آفرینش، عالم شگفتی است!
هم خیراتش و هم شرورش…
البته اگر چشم بینایی باشد…
از صدر تا ساقه… همهاش شگفتی است!
اما گل سرسبد خیرات عالم آفرینش…
و محور همه خوبیها…
و اوج همه رحمتها…
فاطمه علیها السلام است!
گلی که پیامبر صلی الله علیه و آله باغبانش…
و امیرالمؤمنین پاسبانش…
گلی که انوار زیباییاش هر صبح و شام میدرخشید…
گلی که…
اما شیاطین جنی و انسی از خباثت دست نشستند و از خیانت ننشستند…
باز هم طوفان قابیلیان، نمرودیان، فرعونیان و…، همه دورانهای تاریخ را در نوردید…
تا به امت مرحومه رسید…
و این چنین تاریخ تکرار شد…
اما در تلخترین قالب ممکن!
گل سرسبد آفرینش قربانی جنایت شیاطین گردید…
چرا که از پستی و نامردی دنیا، کسی نبود که حیدر را پاسبانی کند…
این بود که فاطمه علیها السلام به میدان آمد…
و کمر پاسبانی از علی علیه السلام را محکم بست…
هر چند این پاسبانی به قیمت خزان گل سرسبد عالم آفرینش تمام شد!
اف بر تو ای روزگار!!!
غربت به جایی رسیده است که…
امیرالمؤمنینِ پاسبان فاطمه…
خودش در خطر است…
و هیچ کس را هم ندارد…
و این چنین فاطمه علیها السلام شد فدایی امیرالمؤمنین علیه السلام!!!
هزاران اف بر تو ای روزگار!!!