تصویری دیدم از یک بز کوهی.
شاخ خیلی زیبایی داشت.
با یک پیچ خیلی قشنگ!
اما همین شاخ قشنگ با همین پیچ قشنگ، سرش دوباره به سر بز کوهی رسیده بود.
رسیدن همان و فرو رفتن در داخل سر همان!
البته در قشنگی شاخ و پیچش حرف و حدیثی نبود.
تنها چیزی که بود، مسیر نادرست رشد آن بود.
این مسیر نادرست بالاخره اختیار را از دست بز کوهی گرفته بود و….
پایانش هم کشته شدن حیوان با شاخ قشنگ خودش بود!
با خودم فکر کردم چقدر از این قشنگها هست که بالاخره ما را میکشد!
زندگی قشنگ…!
شغل قشنگ…!
موقعیت اجتماعی قشنگ…!
زن قشنگ…!
حرف زدن قشنگ…!
استعداد قشنگ…!
ماشین قشنگ…!
شوهر خوشتیپ…!
بچه قشنگ…!
حافظه قشنگ…!
روابط عمومی…!
دوستان قشنگ…!
…!
اوه چقدر قشنگ داریم که در مسیر نادرستی میافتد!
یا میاندازندش!
که بالاخره یک روزی ما را میکشد!
قشنگهایی که شاید اولش در اختیار ما بود،
اما پایانش دیگر در اختیار ما نیست!
کار به جایی میرسد که آرزو میکنیم ای کاش این شاخ قشنگ را نداشتیم.
ولی دیگر خیلی دیر شده است.
شاید بعضی چیزهایی که ما اصرار میکنیم و خدا به ما نمیدهد از همین قشنگها باشد!
شاید!