امروز دلم گرفته، بدجوری هم گرفته.
این غم، سخت به ته دل چسبیده که کنده نمیشود.
بعضی از ته دیگها زود کنده میشود. اما بعضی به سختی یا اصلا کنده نمیشود.
غم امروز از آن ته دیگهای خیلی سخت است.
نشستم برای تسلی خودم «امان از دل غافل» را نوشتم.
اما…
اما آرامم نکرد.
هر چه هم گشتم که علت این غم را پیدا کنم فایده نکرد.
فکر کنم غم یتیمی باشد که این جوری کلافهام کرده!
شاید هم غم پدر، شاید!
آخر میگویند وقتی قلب پدرمان امام زمان علیه السلام میگیرد قلب دوستدارنش هم میگیرد.
نمیدانم بر دل پدر چه میگذرد!
خدا به خیر کند!
آری هر چه هست غم پدر است.
یا غم بیپدری!
یا هم غمی که خود پدر دارد!
اگر این است…
پس خوشا آن غم!