عمر، سرمایه آدمی است و سپری شدنش خسران و زیان.
این را وقتی فهمیدم که شنیدم یخفروشی داد میزد: «یخ بخرید پیش از آن که سرمایهام ذوب شود».
این حرف یخفروش، از دست دادن سرمایه و رأس المال را به خوبی برایم مجسم کرد.
عمری که پیوسته دارد سپری میشود، مثل همان یخی است که دارد آب میشود.
با آب شدن یخ دیگر چیزی باقی نمیماند.
با سپری شدن عمر هم دیگر چیزی باقی نمیماند.
تازه اگر عمرمان را به گناه سپری نکرده باشیم!
إِنَّ اَلْإِنْسٰانَ لَفِي خُسْرٍ ﴿عصر 2﴾
اصلا زندگی انسان، حتی بدون گناهش هم خسران و زیان است!
مگر این که این سرمایه به کار افتد و به سود رسد.
اصل سپری شدن شب و روز، بدون هیچ گناهی، هر ثانیهاش از دست دادن سرمایه و رأس المال است!
اما اگر پای گناه به میان آید که دیگر هیچ!
آن وقت میشود زیان اندر زیان!!!