جمله «زیارت اموات شد» بار منفی دارد. چون مَثَل است برای دید و بازدیدی که هیچ پذیرایی در آن نباشد. مثل این که سر قبر کسی رفته باشی. نه حرفی و نه احترامی مقداری بنشینی و بلند شوی و دهان خشک برگردی.
امروز رفتم سر قبر یکی، سلامی و فاتحهای…
با خودم گفتم کمی بیشتر بنشینم، شاید فکرتی و عبرتی…
احساس راحتی داشتم.
آخر زیارت اموات بود!
نه کسی بر کسی منتی داشت که بله آمدهام از تو سر زدهام.
نه احساس زحمتی و مزاحمتی که حالا صاحب خانه چیزی دارد که پذیرایی کند یا ندارد.
نه صاحب خانه مضطرب و نگران که توانایی پذیرایی آبرومندانه دارد.
نه مهمان از کم و زیاد پذیرایی نگرانی دارد که احترامات و شؤونات رعایت شد یا نه.
نه فخری و تفاخری…
نه بده و بستانی…
نه خوش آمد و بد آمد اطرافیان…
هر وقت که بخواهی میآیی.
هر چقدر بخواهی مینشینی.
هر چه بخواهی میگویی.
هر وقت هم بخواهی میروی.
اصلا آزاد و آزاد بی هیچ تکلفی، نگرانی، دغدغهای و…
راحت و راحت!
با خودم گفتم ای کاش زیارت احیاء هم مثل زیارت اموات میشد!
تا این قدر به غل و زنجیر آداب و رسوم بسته نشویم!
تا راحت راحت به دیدن همدیگر برویم!
ای کاش…!