روز میلاد امام رضا علیه السلام است و ما هم سایه نشین خواهرش کریمه اهل بیت.
به اقتضای ادب روانه حرمش شدم.
خب عرض و سلام و زیارت و…، این که کار و برنامه هر زیارتی بوده و هست.
اما امروز عید است، آن هم میلاد عزیز دل خواهر، آن هم خواهری همچون فاطمه معصومه!
رسم بوده که روز عید وقتی خدمت بزرگان بار مییافتند پیشکشی، هدیهای، چیزی تقدیم میکردند، دست خالی که خوب نیست.
هر چه فکر کردم چه پیشکش کنم، دیدم دستم خالی خالی است، حالا رو سیاهیها بماند.
یادم آمد از نوروزی که خلیفه عباسی به اجبار موسی کاظم سلام الله علیه را برای شادباش عید نشاند. همه آمدند از لشگری و کشوری و…، هر کسی هم فراخور مقامش پیشکشی و…
تا این که پیرمردی شیعه از راه رسید.
او هم دستش خالی بود.
رخصت طلبید و چند شعر در مصیبت امام حسین خواند به عنوان پیشکش.
حالا بماند که نوروز است و این دارد مصیبت میخواند و مجلس سرور اجباری را به مجلس عزا تبدیل میکند و…، این بماند.
حضرت در آخر کار تمامی پیشکشها را یک جا به پیرمرد داد به جای صله شعرش!
ای فاطمه معصومه، ای بانوی بزرگوار!
چند روز قبل میلاد شما بود.
نقل کردهاند که هنگام نزول شما به قم، مردم قم به استقبالتان آمدند و…
هنوز به قم نرسیده بودید که قمیها هدایا و پیشکشهایشان را تقدیمتان کردند. برای جمع آوری هدایا گاری آوردند، تا هدایا را با آن حمل کنند، در آخر پیشکشها سه تا گاری شد.
طولی نکشید که افتخار قم، از قم پر کشید و شما رحلت کردید.
این هدایا مانده بوده، قمیها آنها را میان فقرا تقسیم کردند، سه ماه طول کشید تا هدایا تمام شد.
ای بانوی بزرگوار!
عمهجانتان هم سفر رفت! سفر کوفه و شام!
پیشکشها آوردند و…
سنگ بود، زخم زبان بود، تمسخر بود، با سر بریده رقصیدن بود و…
این پیشکشها آن چنان زیاد بود که هنوز هم میان شیعیان شما تقسیم میکنند و تمام نمیشود.
هنوز که هنوز است پیشکشهای شامیان به هر شیعهای میرسد.
اگر هدایای شما سه ماه طول کشید تا تمام شد، اما پیشکشهای شامیان به زینت کبرا فکر نکنم تا قیامت هم که پخش کنند تمام بشود!
این هم پیشکش من به بارگاه بانوی بزرگ آل محمد در روز میلاد برادرش علی بن موسی الرضا!!!