به باور اين کوچکترين تا كنون تلاش شده است:
به انسانِ انديشمند از منظر خانهی خاكی او نگريسته شود.
و خاكی كردنِ انسان،
يعنی انسانِ پای در گِلِ احساسات و غرايز؛
يعنی انسانِ بی بال و پرِ وامانده از پرواز به سوی آسمان؛
يعنی انديشه را در خدمت خاك آوردن؛
يعنی نور را اسير تاريكی كردن؛
و حاصل اين تلاشها، انسانی است قهر كرده از آسمانِ انديشه و بيگانه از وحي، كه تنها به زمينی بودن خويش ميانديشد؛ حاصل چنين انسانی نيز جز پيشرفت زمينی البته با مرزهای خاكی نخواهد بود.
آيا پيشرفت در بُعد خاكي، پيشرفت واقعی را برای بشريت به ارمغان آورده و ميآورد يا پسرفت؟ و در يك نگاه كلي، آيا بشرِ خاكی شده، سود برده است يا زيان؟! و آيا افقهای پيش روی چنين انسانی روشن است يا تاريک؟!
…
برگرفته از: لنگرگاه کشتی خرد در اقيانوس انديشه!(افقهایدوردستشهرآرمانی)