گاهی هوس میکنم یکی از کارهایم را به مولایم که شما باشی، هدیه کنم.
البته اگر هدیهام را بپذیری، منتی است که تو بر سرم میگذاری.
چرا که اعمال من هم بی ارزشتر از آن است که لیاقت هدیه به شما را داشته باشد.
و اعمال شما نابتر از آن است که بتوان یکی از آنها را با تمام اعمال سایر خلایق سنجید.
تا چه رسد به این که…
اما با این همه دوست دارم اعمالم را به شما هدیه کنم.
نه این که برای عملم، آن هم در میان عمل شما، اندک قدر و منزلتی ببینم.
برای این که نشان دهم دوستت دارم!