امشب نوزدهم ماه رمضان است… شب عزای علی و شب قدر…
مرحوم محدث قمی بعد از بیان اهمیت دو شب آخر (شب بیست و یکم و بیست و سوم) از قول مرحوم صدوق نقل میکند:
کسی که این دو شب را به مذاکره علم بیدار بماند افضل (اعمال) است.[1]
برای همین رفتم سراغ سخنان امیرالمؤمنین…
بعضی از جاهاش خیلی تلخ است، تلخ تلخ…
آدم میماند به حال مولا گریه کند یا از خودش خجالت بکشد. فقط یک جملهاش برای مردن بس است، مردن از خجالت…
لَوَدِدْتُ وَ اللَّهِ أَنَّ مُعَاوِيَةَ صَارَفَنِي بِكُمْ صَرْفَ الدِّينَارِ بِالدِّرْهَمِ فَأَخَذَ مِنِّي عَشَرَةَ مِنْكُمْ وَ أَعْطَانِي رَجُلًا مِنْهُمْ… نهج البلاغة (للصبحي صالح) / 142 /ص 141
البته (تأکید اول) سوگند به خدا (تأکید دوم) واقعا (تأکید سوم) دوست دارم معاویه با من صرافی کند، مثل صرافی دینار به درهم (که یک دینار را به ده درهم تبدیل میکنند). معاویه از من ده تای شما را بگیرد و یکی از افرادش را بدهد!!!
این مال آدمهای زمان امیرالمؤمنین بود.
وضعیت ماها که کاملا روشن است!
فقط یک تکهاش معلوم نیست که آن را هم از امام زمان میپرسم.
یا صاحب الزمان اگر بخواهی با معاویهها صرافی کنی، چند تا مثل مرا با یکی از آنها عوض میکنی؟!
ده تا؟! صد تا؟! یا…؟!
فکر کنم مرگ بهتر از این ننگ باشد!
[1]- الأمالي( للصدوق) / 649 / المجلس الثالث و التسعون