امسال به خیال خودم تدبیر همچی رو کردم که پیاده روی اربعینم بهم نخورد.
هوا گرم بود، مهمان هم میآمد بنا گذاشتم شبها پیاده روی بروم و صبح به نجف برگردم تا هم که از گرمای آفتاب فرار کنم و هم امور خانه تدبیر شود و هم پیاده روی برقرار باشد. فقط مقداری هزینه رفت و برگشت روی دستم میگذاشت.
شب شنبه و یکشنبه رفتم و برگشتم. تا عمود 525 رفته بودم.
اما روز یکشنبه که شد کم کم آثار بیماری ظاهر شد دیدم تا اربعین وقت اضافه دارم گفتم یک روز استراحت میکنم حالم خوب میشود و فردا به پیاده روی ادامه میدهم.اما روز دوشنبه بیماری شدت پیدا کرد فهمیدم سلب توفیق شده و توانایی پیاده روی ندارم.
خیلی به فکر فرو رفتم که این چوب الهی را از کجا خوردم.
البته در پرانتز بگویم خطا و گناه ما بسیار بیشتر از این حرفهاست. اما این کرم الهی است که با ما معامله «شتر دیدی ندیدی» میکند.
تنها گاه گاهی چوبی میزند که آن هم باطنش رحمت است و روی حکمت و حساب و کتاب.
به خیال خودم این چوب مال بعضی از خیالاتی بود که در این سفر دچارش شده بودم و اتفاقا هم برای بعضی به زبان آوردم.
دستگاه امام حسین علیه السلام دستگاه عجیب و غریبی است در رحمت و مهربانی بی حساب و کتاب است.
اما اگر کوچکترین مَنَمی و منتی در کار آید نمیپسندند و پس میزنند. گاهی هم گوشمالی میکنند.
به گمانم من هم امسال از همان پس زدهها هستم.
آقا ببخش غلط فکر کردم و غلط گفتم
خودت توفیق ده که دیگر از این افکار غلط به ذهنم خطور نکند!