اگر وظیفه و تکلیف به درستی تشخیص داده شد، دیگر مهم نیست که چه کسی خوشش بیاید یا بدش بیاید.
زنده باد مرده باد هم اثری ندارد.
اصلا به تعبیر قرآن انسانهای با کمال:
و از سرزنش هیچ سرزنش کنندهای نمیترسند…[1]
امیرالمؤمنین علیه السلام هم در آخرین لحظات حیات، وقتی میخواهد به امام حسن علیه السلام وصیت کند، امام حسین علیه السلام و محمد حنفیه و تمام فرزندان و اهل بیتش و رؤساء شیعیانش را احضار میکند. (این ویژگیها نشان از اهمیت فوق العاده قضیه است.) یکی از فقرات وصیت مهم حضرت این جمله است:
هرگز در راه خدا از سرزنش سرزنش کنندهای نهراس (چرا که) خداوند تو را از (شر) سرزنش کنندگان حفظ میکند و با مردم به خوبی سخن بگویید همچنان که خداوند به شما فرمان داده است.[2]
البته و صد البته این قاطعیت دو حوزه دارد:
یکی حوزه معرفت و ایمان است.
دومی هم حوزه عمل به وظیفه و تکلیف است. اما به شرط این که کمّ و کیف وظیفه، دقیقا احراز شده باشد، نه این که به حدس و گمان و سلیقه و… اقدام کند.
در ادامهی حدیثِ بسیار جالبی از امام رضا علیه السلام خطاب به یونس بن عبدالرحمن آمده است:
ای یونس اگر در دست راست تو جواهری باشد اما مردم بگویند پشکل شتر است، یا این که در دست تو پشگل شتری باشد و مردم بگویند جواهر است، آیا سخن مردم سودی به تو میرساند؟!
عرض کردم خیر.
حضرت فرمود: ای یونس تو نیز چنین هستی. هنگامی که بر (راه و روش) درست باشی و امام تو از تو راضی باشد، آن چه مردم میگویند به تو زیانی نمیرساند.[3]
همان که گذشت إعمال این قاطعیت، در مواردی است که درست و نادرست، حق از باطل شناخته شده باشد و نیز تکالیفی که به قطع و یقین احراز شده باشد.
اما اگر پای تعامل با مردم پیش آید، تکلیف قاطعیت دیگر عوض میشود و شامل ادامه وصیت امیرالمؤمنین علیه السلام میگردد که فرمود:
وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً كَمَا أَمَرَكُمُ اللَّهُ
و با مردم به خوبی سخن بگویید همچنان که خداوند به شما فرمان داده است.
قصه تعامل با مردم دیگر فرق میکند.
آن وقت بحث رفق و مدارا و گذشت و تحمل، تغافل و… چه و چه زنده میشود.
البته این مربوط به تعامل عمومی با مردم است.
و صد البته تعامل با مردم آن گاه حساستر میشود که تعامل با آنها به هدف هدایت مردم و تبلیغ دین باشد، حالا چه تبلیغ زبانی و چه تبلیغ عملی، آن وقت دیگر قضیه خیلی خیلی فرق میکند.
آن وقت نوبت به «مشتری مداری» میرسد البته مشتری مداری از نوع خوبش.
مقصود از «مشتری مداری» رعایت حال مخاطب و رصد واکنشهای اوست. در این مرحله دیگر خوشامد و بدآمد دیگران را نمیتوان نادیده گرفت و از کنار واکنشهای آنان گذشت.
البته «مشتری مداری» از نوع خوبش هم استثنائاتی دارد که شایسته درنگ جدی است.
توجه به این نکته هم بد نیست و آن این که ممکن است کاربرد «مشتری مداری» در این گونه موارد خالی از اشکال نباشد اما متأسفانه تا کنون عنوانی گویاتر از «مشتری مداری» پیدا نکردم .
[1]) وَ لاٰ يَخٰافُونَ لَوْمَةَ لاٰئِمٍ… مائدة/54
[2]) سُلَيْمُ بْنُ قَيْسٍ الْهِلَالِيُّ قَالَ شَهِدْتُ وَصِيَّةَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ حِينَ أَوْصَى إِلَى ابْنِهِ الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، وَ أَشْهَدَ عَلَى وَصِيَّتِهِ الْحُسَيْنَ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ مُحَمَّداً وَ جَمِيعَ وُلْدِهِ وَ أَهْلَ بَيْتِهِ وَ رُؤَسَاءَ شِيعَتِهِ.
لَا تَخَافُنَّ فِي اللَّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ فَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً كَمَا أَمَرَكُمُ اللَّهُ.
[3]) يَا يُونُسُ وَ مَا عَلَيْكَ أَنْ لَوْ كَانَ فِي يَدِكَ الْيُمْنَى دُرَّةٌ ثُمَّ قَالَ النَّاسُ بَعْرَةٌ أَوْ بَعْرَةٌ وَ قَالَ النَّاسُ دُرَّةٌ هَلْ يَنْفَعُكَ شَيْئاً فَقُلْتُ لَا فَقَالَ هَكَذَا أَنْتَ يَا يُونُسُ إِذَا كُنْتَ عَلَى الصَّوَابِ وَ كَانَ إِمَامُكَ عَنْكَ رَاضِياً لَمْ يَضُرَّكَ مَا قَالَ النَّاسُ.