۱) بر نعمت زیارت شکر کنیم
ماه رجب نزدیک است.
فضیلت ماه رجب بسیار زیاد است و اعمال متعددی دارد.
یکی از اعمال ماه رجب این است که به زیارت هر یک از ائمه که رفتیم این گونه زیارت کنیم:
الْحُسَيْنَ بْنَ رُوحٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: زُرْ أَيَّ الْمَشَاهِدِ كُنْتَ بِحَضْرَتِهَا فِي رَجَبٍ تَقُولُ إِذَا دَخَلْتَ- الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَشْهَدَنَا مَشْهَدَ أَوْلِيَائِهِ فِي رَجَب…
این زیارت از حسین بن روح، نایب سوم امام زمان علیه السلام در غیبت صغری، وارد شده است.
حسین بن روح میگوید هر امامی را که در ماه رجب زیارت کردی، وقتی داخل حرم شدی، این جور زیارت کن…
این زیارت این جور شروع میشود:
سپاس خدایی را که او مرا در حرم اولیائش شاهد و حاضر ساخت…
او، مرا شاهد و حاضر ساخت، توفیق او بود که من به زیارت آمدم. اگر او توفیق نمیداد من نمیتوانستم به زیارت بیایم.
نعمت بزرگی است جوار امیرالمؤمنین علیه السلام، آن هم در ماه رجب، این نعمت را خدا عنایت کرده است و باید خیلی خدا را بر این نعمت شکر کنیم.
۲) ارزش زیارت، به معرفت است
چیزی که هست این است که هر عملی وقتی ارزش دارد که از روی معرفت باشد.
همین زیارت هم به مقدار معرفت ما، ارزش آن فرق میکند.
یک راه معرفت پیدا کردن، این است که بدانیم و بفهمیم که در زیارت ائمه، به کجا میرویم و با چه کسی سخن میگوییم و چه میگوییم؟
یک نکتهای در زیارت رجبیه هست که باید به آن توجه شایسته کرد. و آن این که:
أَشْهَدَنَا مَشْهَدَ أَوْلِيَائِهِ… (یعنی ستایش خدایی که او ما را در حرم اولیائش شاهد و حاضر ساخت…).
اگر توفیق او نبود، من در حرم ولی خدا نبودم، این خودش یک نعمت بزرگی است که شکر بزرگ لازم دارد.
مبادا ناشکری شود و نعمت از ما سلب شود.
اصل شکر، معرفتِ نعمت است، معرفتِ نعمت این است که بدانیم نعمت از کیست.
در قرآن حدود 15 مورد این آیه و شبیه به آن تکرار شده است:
لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون (یعنی شاید شما سپاسگزاری کنید)
این تکرارها نشانه این است که مسئله شکر خیلی مهم است.
جالب این است که در روایتی در توضیح این آیه این چنین آمده است:
الشُّكْرُ، الْمَعْرِفَةُ (یعنی سپاسگزاری نعمت، معرفت و شناخت است).
اما جالبترش این روایت است که میفرماید:
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ بِنِعْمَةٍ، فَعَرَفَهَا بِقَلْبِهِ، فَقَدْ أَدَّى شُكْرَهَا.
(یعنی امام صادق علیه السلام فرمود کسی که خدا به او نعمتی دهد، پس او قلبا بشناسد که آن نعمت از خداست، این چنین کسی واقعا حق شکر خدا را اداء کرده است.)
۳) اذن دخول جسم و اذن دخول روح برای زیارت لازم است
پس این نعمت که خداوند بدن مرا در حرم اولیائش حاضر و شاهد ساخته، باید شکر شود.
اما انسان، هم بدن است و هم روح.
حالا خدا توفیق داده که بدن من وارد حرم امیرالمؤمنین علیه السلام بشود، الحمد لله.
اما عمده، روح و قلب من است که آیا ائمه اجازه میدهند که روح من هم وارد حرم بشود یا نه؟ آیا اجازه میدهند که قلب من هم، در حرم شاهد و حاضر بشود یا نه؟
این دیگر توفیق دیگری است و خیلی بزرگتر از توفیق اول.
باید انسان خودش را آماده کند و از قبل مقدماتی را فراهم آورد تا این توفیق بزرگتر هم نصیب او بشود.
۴) نشانه اذن دخول برای قلب و روح چیست؟
حالا چکار کنیم که به قلب ما هم اجازه ورود بدهند، این مطلب خیلی حرف دارد، بماند برای وقت دیگری.
اما از کجا بفهمیم که به قلب ما، اجازه ورود دادهاند یا ندادهاند؟
بعضی از جملات در اجازه ورودها و زیارتها هست که باید خیلی به آن توجه کرد. از جمله این که پس از یکی از اذن دخولهای عمومی که در حرم همه ائمه خوانده میشود، این جور آمده است:
ثُمَّ قَبِّلِ الْعَتَبَةَ وَ ادْخُلْ خَاشِعاً بَاكِياً فَإِنَّهُ الْإِذْنُ مِنْهُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ.
(یعنی بعد از اجازه ورود، عتبه را ببوس و با قلب خاشع و چشم گریان وارد حرم شو که این دو، نشانه اجازه ورود است.)
در روایت دیگری پس از یک اذن دخول زیارت امام حسین علیه السلام این چنین آمده است:
فَإِنْ خَشَعَ قَلْبُكَ وَ دَمَعَتْ عَيْنُكَ فَهُوَ عَلَامَةُ الْإِذْنِ فَادْخُلْ ثُمَّ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْأَحَدِ الْفَرْدِ الصَّمَد…
(یعنی: پس اگر قلبت خاشع شد و چشمت به اشک آمد، این، نشانه اجازه ورود است، آن گاه داخل حرم شو و سپس بگو سپاسِ خدای واحد احد فرد صمد…).
۵) اثر اذن دخول به قلب چیست؟
حالا اگر با این نشانهها فهمیدیم که به قلب و روح ما اجازه ورود دادند، آن گاه تازه اول کار است، خیلی نعمتهای دیگر، پشت سرش میآید. از جمله در اذن دخول عمومی به یکی از این نعمتها اشاره شده است.
فَتَحْتَ بَابَ فَهْمِي بِلَذِيذِ مُنَاجَاتِهِمْ…
(یعنی درِ فهم مرا، با مناجاتِ لذت بخش با ائمه گشودی…).
این که من بروم حرم و لذت ببرم از حرف زدن با امیرالمؤمنین، این لذت بردن، اثر این است که قلب را هم حاضر ساختهاند، به روح اجازه دادهاند که در حرم شاهد و حاضر باشد.
اگر معرفت بدهند و اگر روح را هم شاهد و حاضر در حرم نمایند، به اینجا میرسد که:
حَتَّى كَأَنَّنَا نُخَاطِبُهُمْ فِي حُضُورِ أَشْخَاصِهِمْ…
(یعنی تا به جایی برسیم که در زیارت به ائمه خطاب کنیم، همچنان که در حضور اشخاص آنها، با آنها صحبت میکنیم.)
اگر زیارت این جور شد، این زیارت، دیگر با همه زیارتها فرق میکند.
این که برویم حرم مفاتیح را دوره کنیم و هی بخوانیم و بخوانیم و بخوانیم، این مهم نیست.
مهم این است که تلاش کنیم معرفتمان بالا برود و مقدماتی را فراهم بیاوریم که به قلب و روح ما هم اجازه ورود بدهند، تا لذت مناجات با ائمه را بچشیم و مثل این که الان جلو ما حاضر هستند، با آنها حرف بزنیم و درد دل نماییم.
اگر زیارت ما این جور شد، حاضریم برای یک زیارتِ مولا علی بمیریم.
شاعری این چنین گفته است:
ای که گفتی فَمَنْ یَمُتْ یَرَنی
جان فدای کلام دلجویت
کاش روزی هزار مرتبه من
مُردمی تا بدیدمی رویت