در سورهی مبارکه [تغابن دارد]:
فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذي أَنْزَلْنا… (تغابن8)
پس به خدا و پيامبر او و آن نوری كه ما فروفرستاديم ايمان آوريد….
چند تا روایت دارد که میفرمایند مراد از نور، ما آل محمدیم، بله! انوار مقدّسه!
این نور، مال این انوار مقدسه است، خدا به اینها عنایت کرده.
هذا عَطاؤُنا… (ص39)
این بخشش ماست….
آن وقت این نوری که الآن حاملش خاتم انبیاء و ائمه هدی هستند، تمام موجودات از این نور استفاده میکنند. نور هم مال آنهاست.
لَوْلَاكَ مَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاك… [اگر تو نبودی من افلاک را نمیآفریدم]
همه چیز از برکت این انوار مقدسّه استفاده میکنند، همه چیز، همه چیز!
و لذا انسان همیشه باید صلوات بفرستد، اولیای نعم هستند، بزرگان دین همهشان بیان کردهاند که آنها اولیاء نعمند، شکر آنها لازم است، اطاعت آنها واجب است، محبّت آنها واجب است. ولیّ نعمند اینها.
در آن روایت دارد که اگر ما نبودیم خدا، آدم و حوا و ملک و فرشته و آسمان و هیچی خلق نمیکرد.
این علم، این نور مقدّس، نوری است و محیط به همه عوالم است، این اقلا محیط به نظام موجود است دیگر.
پس برای خود خاتم انبیاء همه چیز روشن است، حامل علم است ، توی زندان باشد هم [که] باشد برایش روشن است فرق نمیکند، پشت پرده غیبت باشد، توی زندان یا هر جای دیگر.
اگر برای او روشن نباشد، همه چیز را نداند، یک مساله گویی است دیگر، یک مسأله گویی را اگر بردند به زندان، وجودش لغو میشود، هیچ کاری از او ساخته نیست، علم ندارد، او عین الله الناظره نیست.
اما این عین الله الناظره است، این الآن چشم خداست، خدا که چشم ندارد، این به همه چیز توجّه دارد، این کارخانهی آفرینش، این دستگاه آفرینش، تمام این کارخانه را اطلاع دارد، کی چکاره است، کی چه کار نمیکند، نور ولایتش به کجا توجه بکند به کجا نکند.
و الا یک مسأله گو است دیگر، آن امام برای خودش خوب است.
حالا این نور مقدّس الآن موجود است، آن وقت هر کسی را که خدا بخواهد از این نور علم استفاده کند، یعنی معلوماتش زیاد بشود، یعنی توجه کند به آن نور علم، و آن نور علم همه جا احاطه دارد.
حالا یک کسی که یک مطلبی را بیان میکند به الفاظی که این الفاظ اشاره به یک معانیی دارد،
شما وقتی که توجه به [سبب] این الفاظ میکنید به آن معانی، اوّل به آن نور توجه میکنید، آن روشنی هست، به وسیله آن روشنی آن مطلب را میفهمید.
و الا کسی که دیوانه باشد، عقل نداشته باشد، بچه کوچک باشد، او چرا نمیفهمد؟ او نمیتواند به آن نور توجه کند، چشمش، قلبش هنوز باز نیست.
آن وقت هر کسی که قابلیت و استعدادش بیشتر باشد، آن نورِ علم یک مقدارش رحمه الله الواسعه است، همه کس از آن استفاده میکند، مؤمن و کافر، حیوانات، موجودات، از او استفاده میکنند.
لکن آن لطف خاص الهی، عنایت خاصّی که به مؤمنین دارد، آنها استفادهشان از آن نور طور دیگری است باز.
وَ اللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِين… [سوگند به خدا ای اباخالد، البته که نور امام در دلهای مؤمنان، درخشانتر از خورشید نور افشان در روز است و آنان سوگند به خدا که دلهای مؤمنان را روشن میسازند…]
دیگر آن عنایت خاصّی میخواهد، تا میلش به که باشد! کی چکاره باشد! آمادگی آنجا لازم است! آنجا طلب لازم است! زهد لازم است! تقوی لازم است! نفس کُشی میخواهد!
آنجا دیگر لفظ یاد گرفتن به درد نمیخورد، الفاظی آدم یاد بگیرد و به قلب او وارد نشود او بدرد نمیخورد، او لطف خاصی است، میلش تا به کی باشد، آن را نمیدانم!
باید خودمان را به معرض بیاوریم!
از بیانات عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی
منبع: دانش حوزه