یکی از اموری که در دین مبین اسلام راستین ـ یعنی همان اسلام با ولایت ـ بسیار تذکر داده است، این است که اطاعت بی چون و چرا فقط مخصوص خدای متعال است و فقط مخصوص کسانی است که حق تعالی آنان را معصوم قرار داده و به مردم معرفی کرده است.
لذا هر کسی در هر شرایطی که باشد اگر سند عصمت نداشته باشد صلاحیت تبعیت و اطاعت ندارد، اگر چه ظاهر وارستهای داشته باشد.
پیرو این مطلب است که امیر المؤمنین در روایتی میفرماید:
«دین خدا با شخصیتها شناخته نمیشود، بلکه با نشانههای حق شناخته میشود. حق را بشناس، اهل حق را میشناسی».[1]
آنچه بین مردم بسیار متداول است و البته در زمانها مختلف و بارها سبب گمراهی عده زیادی شده است، این است که حق را نشناخته، از عدهای که خیال کردهاند اهل حق هستند تبعیت کرده و به چاه گمراهی افتادهاند.
این افراد حق را با میزان و ترازوی مدعیان سنجیدند و به گمراهی فرو رفتند، در صورتی که اگر حق را میشناختند و همین حق، میزان شناخت اهل حق بود، به تباهی کشیده نمیشدند.
این جا است که پر واضح میشود ظاهر و پوسته انسانها نشانه «اهل حق» بودن آنان نیست. چه بسا چون ماری خوش خط و خالند و راهزن دین و دنیای مردم.
این ماران خوش خط و خال دو دسته هستند:
عدهای هستند که فریبکارانه ظاهری عابد و خاشع به خود میگیرند و چنان هنرمندانه های و هو میکنند که بیننده به توهم بیفتد. اینان ولو خطرناکنند ولو خطرناکتر از این گروه، دسته دوم هستند.
دسته دوم ادای عبادت و تضرع و گریه در نمیآورند بلکه واقعا خاشع و خاضع با چشمانی اشکبار عبادت میکنند، ولی در باطن خبری از ایمان به حق در قلب آنان نیست و در گمراهی خود غرق شدهاند.
امام کاظم صلوات الله و سلامه علیه از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل فرموده است:
«هر کس خود را به بدعتی مشغول کند، شیطان او را به عبادت وامیدارد و به او حالت خشوع و گریه میدهد».[2]
این جا است که کلام امیر علیه السلام حلال مشکل است:
«حق را بشناس، اهل حق را میشناسی».
[1]ـ بشارة المصطفی عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُتْبَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَ الْفَقِيهِ عَنْ حَمَّوَيْهِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُطَّلِبِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَهْدِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عُمَرَ بْنِ ظَرِيفٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: دَخَلَ الْحَارِثُ الْهَمْدَانِيُّ عَلَی أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي نَفَرٍ مِنَ الشِّيعَةِ وَ كُنْتُ فِيهِمْ فَجَعَلَ الْحَارِثُ يَتَأَوَّدُ فِي مِشْيَتِهِ وَ يَخْبِطُ الْأَرْضَ بِمِحْجَنِهِ وَ كَانَ مَرِيضاً فَأَقْبَلَ عَلَيْهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ كَانَتْ لَهُ مِنْهُ مَنْزِلَةٌ فَقَالَ كَيْفَ تَجِدُكَ يَا حَارِثُ قَالَ نَالَ الدَّهْرُ مِنِّي يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ زَادَنِي أَوْ زَادَ غَلِيلًا اخْتِصَامُ أَصْحَابِكَ بِبَابِكَ قَالَ وَ فِيمَ خُصُومَتُهُمْ قَالَ فِي شَأْنِكَ وَ الثَّلَاثَةِ مِنْ قَبْلِكَ فَمِنْ مُفْرِطٍ غَالٍ وَ مُقْتَصِدٍ تَالٍ وَ مِنْ مُتَرَدِّدٍ مُرْتَابٍ لَا يَدْرِي أَ يُقْدِمُ أَمْ يُحْجِمُ قَالَ بِحَسْبِكَ يَا أَخَا هَمْدَانَ أَلَا إِنَّ خَيْرَ شِيعَتِي النَّمَطُ الْأَوْسَطُ إِلَيْهِمْ يَرْجِعُ الْغَالِي وَ بِهِمْ يَلْحَقُ التَّالِي قَالَ فَقَالَ لَهُ الْحَارِثُ لَوْ كَشَفْتَ فِدَاكَ أَبِي وَ أُمِّي الرَّيْبَ عَنْ قُلُوبِنَا وَ جَعَلْتَنَا فِي ذَلِكَ عَلَی بَصِيرَةٍ مِنْ أَمْرِنَا قَالَ قَدْكَ فَإِنَّكَ امْرُؤٌ مَلْبُوسٌ عَلَيْهِ إِنَّ دِينَ اللَّهِ لَا يُعْرَفُ بِالرِّجَالِ بَلْ بِآيَةِ الْحَقِّ فَاعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَهُ يَا حَارِثُ إِنَّ الْحَقَّ أَحْسَنُ الْحَدِيثِ وَ الصَّادِعَ بِهِ مُجَاهِدٌ وَ بِالْحَقِّ أُخْبِرُكَ فَأَرْعِنِي سَمْعَكَ ثُمَّ خَبِّرْ بِهِ مَنْ كَانَتْ لَهُ حَصَافَةٌ مِنْ أَصْحَابِكَ أَلَا إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ وَ أَخُو رَسُولِ اللَّهِ وَ صِدِّيقُهُ الْأَكْبَرُ صَدَّقْتُهُ وَ آدَمُ بَيْنَ الرُّوحِ وَ الْجَسَدِ ثُمَّ إِنِّي صِدِّيقُهُ الْأَوَّلُ فِي أُمَّتِكُمْ حَقّاً فَنَحْنُ الْأَوَّلُونَ وَ نَحْنُ الْآخِرُونَ. (بحار الأنوار/ج5 /ص120/ب18/ح49)
[2]ـ نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِيِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ عَمِلَ فِي بِدْعَةٍ خَلَّاهُ الشَّيْطَانُ وَ الْعِبَادَةَ وَ أَلْقَى عَلَيْهِ الْخُشُوعَ وَ الْبُكَاءَ.( بحار الأنوار/ج69/ص216/ب109/ح8)