قصاص یک امر عقلی است یعنی به مقداری که به دیگران ضرر بزنی، تو بدهکار و دیگران طلبکار میشوند.
حالا به بقیه آثار مثبتش هم کاری ندارم.
قصاص انواع دارد. یکی از آنها قصاص جراحت و زخم است. اگر کسی عمدا کسی را مجروح کند، بدهکار میشود.
زخم خورده، طبق شرایطی که معین شده میتواند ببخشد، یا این که معادل مالی (دیه) آن را بگیرد، یا این که دقیقا همان زخم را بر ستمگر وارد سازد.
قصاص همین آخری است، یعنی معادل زخمی که خوردهای، ستمگر را زخمی کنی. کجا زخمی شده، چقدر زخمی شده و…
معلوم هم هست که زخم چشم با زخم انگشت فرق دارد.
معلوم هم هست که زخم سطحی با زخم عمیق فرق دارد.
معلوم هم هست زخمی که زود التیام پیدا میکند تا زخمی که التیام پیدا نمیکند فرق دارد.
معلوم هم هست که…
فعلا کاری به شرط و شروط فقهی قصاص زخم ندارم. تنها به جنبه عقلی آن کار دارم.
گفتم که قصاص هر عضوی با عضو دیگر فرق میکند. این که معلوم است.
اما هیچ فکر کردید که دل هم زخمی میشود؟! دل هم مجروح میشود؟!
سریعترین اسلحه برای زخمی کردن دل هم دم دست است، همین زبان بی صاحب!
یک کلمه، تنها یک کلمه کوچک، چها که با دل نمیکند!
گاهی زخمش یک عمر هم التیام نمییابد!
حالا این زخم زبان من و تو را اگر بخواهند طبق همان قانون عقلی قصاص کنند، چه باید بکنند؟!
باید یک زخمی به اندازه همان زخم زبان من و تو، با همان طول و عرض، با همان عمق، با همان خوش خیمی با بدخیمی، دقیقا مثل همان زخم، بر دل من و تو خنجر بزنند تا قصاص بشود.
البته معلوم هم هست که زخم زبان انواعی دارد.
یکی از زخم زبانها مسخره کردن است!
یکی از زخم زبانها دروغ بستن است!
یکی از زخم زبانها تهمت زدن است!
یکی از زخم زبانها غیبت کردن است!
یکی از زخم زبانها تحقیر است!
یکی از زخم زبانها آبروریزی است!
یکی از زخم زبانها…!
اوه چه خبر است؟!
ما با دل خلایق چها کردهایم؟!
اگر پای قصاص به میان بیاید…!!!