در آستانه ۲۳ ذی القعده هستیم روز زیارتی مولای ما ابالحسن الرضا سلام الله علیه و به روایتی روز شهادت آن سرور.
به این مناسبت یک روایت بسیار ناب و خیلی کارگشا از آن حضرت تقدیم میکنیم.
ریان بن صلت میگوید روزی در خراسان از امام رضا علیه السلام پرسیدم که ای سرور من هشام بن ابراهیم عباسی از شما نقل میکند که شما به او اجازه گوش دادن به موسیقی را دادهای. (آیا این درست است؟)
حضرت فرمود (هشامِ) زندیق دورغ گفته است. چنین چیزی نبوده است.
تنها چیزی که بود، از من درباره موسیقی پرسید. در پاسخش گفتم:
مردی نزد امام باقر علیه السلام آمد و درباره گوش کردن موسیقی پرسید.
امام باقر علیه السلام به او فرمود:
زمانی که خداوند (تمامی) حق و باطل(ها) را جمع کند و حق و باطل(ها) را از هم جدا کرده و آنها را مشخص نماید، موسیقی با کدام یک خواهد بود و در کجا جای دارد؟ (در باطلها جای خواهد داشت یا در حقها؟)[1]
آن مرد پاسخ داد: با باطل(ها).
امام باقر علیه السلام فرمود: همین برای تو بس است.
تو بر خودت حکم کرده و قضاوت نمودی.
(تکلیفت را خود روشن ساختی و نیاز به مطلب دیگری نداری.)
سپس امام رضا فرمود سخن من با هشام این گونه بود. (ولی او سخن مرا تحریف نموده است.)[2]
شبیه همین مطلب درباره انواع قمارها هم آمده است. البته در پایان امام علیه السلام افزوده است:
تو را چه به باطل!
خیری در باطل نیست.[3]
مطلب یاد شده هر چند ساده به نظر میآید، اما غوغای علمی بزرگی است که از اقیانوس دانش آل محمد برخواسته است.
این روایات، شاه کلیدی طلایی است که در حوزه مختلف قفلهای پیچیده را میگشاید.
که به فهرست برخی از آنها اشاره میشود.
۱- گشودن قفل تمامی بنبستهای زندگی در تشخیص وظیفه برای عموم مردم از عالم و عامی.
۲- گشودن قفل اخباریون که مدعی هستند برای هر تعیین وظیفهای نیاز به روایت خاص است. (ابطال نظریه «منطق نص حدیث» نصزدگان)
۳- گشودن افق جدیدی در رابطه حجت عقلی و حجت شرعی با تعیین وظیفه و مباحث فقهی آن
۴- گشودن افق جدیدی در حجت باطنی (خرد) در مقابل حجت ظاهری (انبیاء) و مباحث معارفی آن
۵- …
البته خود این روایات نیز یک نمونه از مصادیق سادگی و پیچیدگی دین است.
جالبترین جنبه این روایت این است که تکلیف همه را روشن روشن میکند و جای عذری برای احدی باقی نمیگذارد. از طلبه گرفته تا جوان هیئتی تا حاجی بازاری و حاج خانم جلسهای و هر زن و مردی و پیر و جوانی که دم از حق و حقانیت میزند، همه و همه با این کلید به در بسته نمیخورند.
چرا که با توجه به شاه کلید طلایی امام رضا علیه السلام:
«هر جا گیر کردی این درست است یا درست نیست؟»
«هر وقت مردد شدی این کار را میشود انجام داد یا نه؟»
«سر هر دو راهی که متحیر شدی»
«در هر بنبستی که سرت به دیوار خورد»
و هر…
یک نسخه جامع و کامل، همه جایی و همه زمانی دستت دادهاند که کار شاه کلید طلایی را میکند و آن این که:
۱- همه حق و باطلها را یک جا جمع کن
۲- حقها یک طرف و باطلها را هم طرف دیگر بگذار
۳- حالا اینی که در آن گیر کردی به کدام طرف میخورد و با کدام گروه همخوانی دارد
اگر دیدی باید بفرستی توی گروه باطلها، دیگر چه معنا دارد بروی سراغش؟! اصلا چیزی که باطل باشد خیری دارد؟!
خدا رحمت کند بزرگی را، البته بزرگ که چه عرض کنم، بزرگ مردی! بزرگ عالمی! مردی خدایی!
او میگفت (نقل به مضمون با تصرف):
اصلا به حلال و حرام این ساز و آواز کاری نداریم. فرض کنیم حلال. حالا روز قیامت است همه صف کشیدهاند، هر دستهای جداگانه…. یک صف هم آن جلو جلو کشیدهاند که پیامبران هستند.
به یک تنبک زن بگویید تنبکات را به گردنت آویزان کن، برو توی صف پیامبران بایست، خدا وکیلی، راسته حسینی حاضر است چنین کاری بکند؟!
خودش میداند که به آنها نمیخورد! خودش خجالت میکشد! خودش نمیرود!
حالا اسمش هر چه میخواهی بگذار، این وجدان خودش است که نمیگذارد برود؟ یا معرفتش است، یا فطرتش، یا هر چیز دیگر.
مهم این است که نمیرود!
خدای رحمتش کند هزار هزار!
حالا تو، این «نمیرود در قیامت» را، بیاور توی همین دنیا.
ببین امام زمان علیه السلام الان حاضر است، توی جمع ماست، دارد از نزدیک ما را میبیند، اصلا فاصلهای با ما ندارد.
توی یک همچین شرایطی ما حاضریم این کارهای روز مره خودمان را بکنیم یا نه؟!
اصلا به کار روز مره کاری نداریم، همین کارهایی که میگوییم عبادت است! و محبت است! و چنین است و چنان!
حاضریم…؟!!!
این شاه کلید است! دیگر آیه و حدیث نمیخواهد. فتوا و اجماع لازم ندارد. عالم و عامی هم برنمیدارد.
هر کسی جایی گیر کند با این شاه کلید میتواند مشکلش را بگشاید و وظیفهاش را بشناسد.
ما خیال میکنیم معجزه فقط کور و کر شفا دادن است، افلیج و شل راه انداختن است. درست است آن هم معجزه است البته هر وقتی که صلاح بدانند.
اما ید بیضای موسای اهل بیت، عصای علمی امام رضا چیز دیگری است. اصلا معجزه علمی را نمیتوان با کور و کر شفا دادن مقایسه کرد!
کجا میتوان عصای موسی عمران را با عصای موسی طوس قیاس کرد؟! این کجا و آن کجا؟!
البته این کلید طلایی امام رضا علیه السلام هم رحمت است و هم نقمت.
رحمتش روشن است توضیح هم دادیم.
اما نقمت هم هست. همه و همه با این حدیث بیچاره بیچارهایم.
در آینده به این مطلب هم میپردازیم. انشاء الله.
دیگر کاربردهای این روایت را در موضوعات زیر ببینید:
استنباط ویژه امام رضا ع در چگونگی شناخت وظیفه
ابطال اخباریت در استدلال ویژه امام رضا ع
[1]- به احتمال قوی این جمله اشاره به روز قیامت دارد.
[2]- آن چه گذشت ترجمه آزاد روایات زیر است:
الرَّيَّانُ بْنُ الصَّلْتِ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلَامُ: إِنَّ الْعَبَّاسِيَّ أَخْبَرَنِي أَنَّكَ رَخَّصْتَ فِي سَمَاعِ الْغِنَاءِ.
فَقَالَ: «كَذَبَ الزِّنْدِيقُ، مَا هَكَذَا كَانَ، إِنَّمَا سَأَلَنِي عَنْ سَمَاعِ الْغِنَاءِ فَأَعْلَمْتُهُ
أَنَّ رَجُلًا أَتَى أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ فَسَأَلَهُ عَنْ سَمَاعِ الْغِنَاءِ،
فَقَالَ لَهُ: أَخْبِرْنِي إِذَا جَمَعَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ، مَعَ أَيِّهِمَا يَكُونُ الْغِنَاءُ؟
فَقَالَ الرَّجُلُ: مَعَ الْبَاطِلِ،
فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ: حَسْبُكَ فَقَدْ حَكَمْتَ عَلَى نَفْسِكَ،
فَهَكَذَا كَانَ قَوْلِي لَهُ»
قرب الإسناد 342 / ح1250 بحار الأنوار / ج49 / 263 / ح 6 بحار الأنوار/ ج76 / 242 / ح 11 جامع أحاديث الشيعة / ج22 / 396
و نیز:
الرَّيَّانِ بْنِ الصَّلْتِ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا ع يَوْماً بِخُرَاسَانَ فَقُلْتُ يَا سَيِّدِي إِنَّ هِشَامَ بْنَ إِبْرَاهِيمَ الْعَبَّاسِيَّ حَكَى عَنْكَ أَنَّكَ رَخَّصْتَ لَهُ فِي اسْتِمَاعِ الْغِنَاءِ
فَقَالَ كَذَبَ الزِّنْدِيقُ إِنَّمَا سَأَلَنِي عَنْ ذَلِكَ فَقُلْتُ لَهُ
إِنَّ رَجُلًا سَأَلَ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ ذَلِكَ
فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِذَا مَيَّزَ اللَّهُ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ فَأَيْنَ يَكُونُ الْغِنَاءُ
فَقَالَ مَعَ الْبَاطِلِ
فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ ع قَدْ قَضَيْتَ. بحار الأنوار / ج76 / 243 / ح 14
[3]- عَنِ الْفُضَيْلِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ هَذِهِ الْأَشْيَاءِ الَّتِي يَلْعَبُ بِهَا النَّاسُ النَّرْدِ وَ الشِّطْرَنْجِ حَتَّى انْتَهَيْتُ إِلَى السُّدَّرِ فَقَالَ إِذَا مَيَّزَ اللَّهُ بَيْنَ الْحَقِ وَ الْبَاطِلِ فِي أَيِّهِمَا يَكُونُ قُلْتُ مَعَ الْبَاطِلِ قَالَ فَمَا لَكَ وَ لِلْبَاطِلِ. کافی ج۶ ص۴۳۶ ح۹
عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الشِّطْرَنْجِ وَ عَنْ لُعْبَةِ شَبِيبٍ الَّتِي يُقَالُ لَهَا لُعْبَةُ الْأَمِيرِ وَ عَنْ لُعْبَةِ الثَّلَاثِ فَقَالَ أَ رَأَيْتَكَ إِذَا مَيَّزَ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْبَاطِلَ مَعَ أَيِّهِمَا تَكُونُ قَالَ مَعَ الْبَاطِلِ قَالَ فَلَا خَيْرَ فِيهِ. وسائل الشیعه ج۱۷ ص۳۱۹