در اوایل اشغال عراق جمعی خدمت یکی از مراجع بزرگوار نجف رسیدیم. همزمان برخی از مسئولین جنوب (منطقه بصره) هم به ملاقات آمده بودند. ده پانزده نفری در آن جلسه بودند.
یکی از آنان جریانی را نقل کرد که بسیار جالب بود. اما چون به عربی دارج (عربی شکسته) صحبت میکرد، تمامی جزئیات آن را متوجه نشدم.
روشن است که نقل آن مقدار شکسته بسته که متوجه شدم، آن هم پس از گذشت چند سال، چندان دقیق نیست. اما پیام اصلی آن همین است که در ادامه میآید. این شما و این هم این جریان جالب.
آن مقام عراقی گفت: برادرم که یکی از افسران ارتش عراق است با یکی از افسران آمریکایی دوست شده بود. افسر آمریکایی رازی را برایش فاش میسازد.
افسر آمریکایی گفته بود درست است منابع نفتی عراق برای وسوسه کردن آمریکا به اشغال عراق حقیقتی انکار ناپذیر است. اما نفت تمام مسئله نبود. بلکه دلایل دیگری هم وجود داشت.
مهمترین دلیل حمله به عراق این بود که سیاست گذاران آمریکا اخبار ظهور امام زمان شیعیان را تعقیب میکنند. برای همین هم خود را برای همه احتمالات آینده آماده کرده و تصمیماتی گرفتهاند.
از جمله این که پیش از این که جنگ آخر الزمان به در خانههای ما آمریکاییها برسد باید ما به سراغ آن برویم.
الان هم آمریکا برای همین در منطقه خاور میانه و از جمله عراق مرکز تجمع شیعه و پایتخت امام شیعیان حضور دارد.
به ما گفته بودند که شیعیان گروهی با عقاید خرافی هستند. از جمله عقاید خرافی آنها این که در زمان ظهور امامشان تمامی اسلحهها از کار میافتد.
افسر آمریکایی پس از این مقدمه گفت:
در جابجایی یک ستون نظامی شرکت داشتم. اتفاقا در آخر کاروان قرار داشتم. مشاهده کردم ماشین قرمز رنگی به ما نزدیک شد و به فاصلهی پنج متری که بسیار کمتر از فاصله مجاز تعیین شده، رسید. (گمان میکنم در اوایل اشغال حداقل فاصله با ستون نظامی آمریکایی دویست متر بود) بلافاصله برای اخطار دست به کار شدم.
سراغ مسلسل رفتم که شلیک اخطار کنم. اما مسلسل کار نکرد. تعجب کردم. چون تمامی ادوات قبل تست شده و در کمال سلامت بود. سراغ بیسیم رفتم دیدم بیسیم هم از کار افتاده، حتی کلت شخصی و موبایلم از کار افتاده بود. خلاصه تمامی مراحل جایگزین برای اخطار و اعلام به مافوق را انجام دادم اما بدون هیچ نتیجهای.
با تعجب بسیار و نگرانی شدید، تسلیم این شرایط شده و منتظر هر اتفاقی بودم. پس از حدود نیم ساعت متوجه شدم که از خودرو قرمز رنگ خبری نیست. (تردید از بنده است که ماشین قرمز فاصله گرفت یا یک باره محو شد.)
پس از رفتن ماشین یاد شده، دیدم تمامی ابزاری که در آن وضعیت کار نمیکرد در حالت عادی قرار دارد و هیچ مشکلی ندارند.
این جریان را که به چشمان خودم دیدم موجب شد درباره آن فکر کنم و در نهایت متوجه حقانیت شیعه شده و آن را پذیرفتم.