×

درباره میز من شیعه هستم

اسلام کامل چیست؟ آیا تشیع همان اسلام کامل است؟
تشیع چیست؟ و چگونه و از کی متولد شده است؟
شیعه کیست؟ نسب شیعه و صفاتش و فضایلش کدام است؟
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
چهارشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۴
۳ شوال ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره

تشیع در نگاه دیگران

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۸/۰۸-۱۲:۴۶:۲۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15604
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 19086

هدف میز «من شیعه هستم» معرفی تشیع از منابع خود شیعه است. بدون هیچ نگاهی به آن چه دیگران درباره تشیع گفته‌اند.

اما آن چه دیگران درباره تشیع گفته و یا نوشته‌اند دو دسته است:

یک دسته از اظهار نظرهای دیگران درباره تشیع، اعترافاتی است که در مورد حقانیت و یا کمالات تشیع کرده‌اند، خواه این اعترافات آگاهانه باشد و خواه از دست در رفته و ناخواسته.

دسته دوم از اظهار نظرهای دیگران درباره تشیع، قضاوتهای نادرست است، خواه این قضاوتها از روی ناآگاهی باشد و خواه خصمانه.

در این شاخه تنها اعترافاتی که مخالفین شیعه نسبت به حقانیت تشیع و کمالات شیعه کرده‌اند، آورده می‌شود.

روشن است که خود این گونه اعترافات در چند طبقه دسته بندی می‌شود:

اعترافاتی که اهل کتاب یعنی یهودیان و مسیحیان نسبت به حقانیت شیعه داشته‌اند.

اعترافاتی که اهل سنت نسبت به درستی تشیع داشته‌اند.

و…

در ارتباط با حقانیت تشیع در تورات و انجیل در درجه نخست از مقالات ایزابل بنیامین ماما آشوری سود بردیم.

امید آن که به یاری خداوند مساعدت محققین این شاخه هر روز بارورتر گردد.

تحقیقات ایزابل بنیامین ماما آشوری

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۸/۰۸-۱۲:۴۹:۱۳
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۸/۰۸-۱۳:۱۱:۱۵
    • کد مطلب:15605
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 3552

ایزابل بنیامین ماما آشوری راهبه‌ای عراقی است. وی نویسنده و محقق مسیحی است که تحقیقاتش را در سایت کتابات فی المیزان نشر می‌دهد. علاوه بر این صحفه‌ای نیز در فیسبوک دارد.

انشاء الله به زودی توضیحات بیشتری از این محقق مسیحی ارایه می‌شود.

به دلیل اهمیت مقالات وی، مناسب است برخی از این مقالات، برای فارسی زبانان فارسی ترجمه شود.

بدیهی است که درج این گونه مقالات به معنای تأیید محتوای آن نیست.

راهبه مسیحی که شیعه را می‌پرستد

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۲۰-۱۹:۵:۳۳
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۸/۰۱/۲۰-۱۹:۱۱:۹
    • کد مطلب:22797
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 3217

نوشتاری از: ایزابل بنیامین، نویسنده مسیحی عراقی.

دوروها، خدعه گران، روبهان، عقربانی که دین ندارند، خدای آنها شیطان است. نه اخلاق و نه ارزش و شرفی داشتند، ما را فروختند در حالیکه ما مثل آنها مسیحی بودیم.

داعش در موصل به ما حمله کرد و بر خانه‌هایمان حرف (ن) نوشتند، یعنی نصرانی.

و کردها هم خانه‌های‌مان را به آنها نشان می‌دادند.

بعد ما را بین جزیه و اسلام آوردن و کشتن مخیر کردند.

پس هر که از ما توانست فرار کرد.

هر چه گران و نفیس بود را رها کردیم در حالی که ما بیش از ۳ هزار سال قدمت سکونت در این منطقه را داریم.

ما تمدن آشوری را بنا نهادیم و تا به امروز آوازه‌اش باقی است.

کلنگ‌ها و تیشه‌های‌شان همه آثار باستانی ما را منهدم و محو کرد.

زنهای‌مان را در بازار برده فروشان با قیمت ناچیز و پست فروختند.

پاپ سکوت کرد و سخنی نگفت و آرام گرفت.

غربی‌های منافق با حالت خجالت سخن گفتند که حیای باقی مانده را نجات دهند، اما آیا برای بدکاره حیائی هست.

اروپای خدعه‌گر درهایش را باز کرد که عراق را از مسیحانش خالی کند، چون می‌دانستند تقسیم عراق در پیش است.

و خواستند که ما را نجات دهند، اما ما را فروختند و چثه‌های ما را یافتند.

ولی تعجبی که دارم و این تعجبم مستمر می‌باشد، این است که چه جور عرب و مسلمان به این‌ها اطمینان می‌کند.

من این را می‌گویم بدون ترس و هراس از این‌هائی که دست پروده‌های غرب یهودی هستند.

غرب یهودی است که این‌ها را بر کرسی‌های قدرت نشاند، در حالی که می‌دانند روزی همین‌ها یهود را بر دار می‌آویزند.

در طول یک سال سعودی و دولت‌های خلیج ۱۰ ملیارد از غرب سلاح خریدند.

که چکار کنند با آنها؟ و برای چه سلاح‌ها را می‌خواهند؟ آیا برای حمایت خویش است از یهود، اگر بر علیه شان غضب کند؟ یا از آمریکا، اگر با آنها قهر کند و بخواهد برای آنها جایگزین بیاورد و آنها را از عرش ریاست به زیر کشد؟

آیا عبرت نمی‌گیرند از قذافی یا بن علی یا علی صالح یا صدام یا حسنی مبارکی که در دادگاه داد زد: ما را فریب دادند و رهایمان کردند‌.

به من می‌گویند برای چه به شیعه تمایل  داری و آنها را در مقاله‌هایت یاری می کنی؟

به آنها می‌گویم مقاله‌هایم از کسی تمجید نمی‌کند، بلکه از حقیقتی تمجید می‌کند که ناپسند شماست!

و بشما می‌گویم:

وقتی که در موصل مصیبت به ما روی آورد و به کردها پناه بردیم، به زنهای ما تجاوز کردند و هر چه از اموالمان باقی مانده بود دزدیدند و بر خانه هایمان علامت (ن) گذاشتند.

و هنگامی که به سنیان شهر رمادی و تکریت و غیر آنها پناه بردیم، ما را بیرون انداختند و گفتند ما قهر کردن دولت اسلامی (داعش) را تحمل نمی‌کنیم و همچنین غضب قیام کننده گان را. طبیعی است که به آنها داعش نمی‌گویند.

پس به شیعه پناه بردیم، در حالی که از آنها می‌ترسیدیم، به خاطر حرف‌هایی که درباره آنها اینجا و آنجا می‌شنیدیم.

اما دیدیم که دینی هست، اسمش اسلام است که درخشش‌اش به شیعه پایدار و مستمر است.

و شیعه بر ارزش‌ها و فرهنگ‌هایی پایبند است که هیچ جای دیگر آن را نیافتیم‌.

و مراجعی دارند گویا که پیامبراند. در محراب‌های عبادت می‌نشینند، ساده و متواضع‌اند، دوستی مردم نزد ایشان واجب است و جایگاه نشستنشان بر زمین است.

شیعیان خانه‌ها یشان را برای ما باز کردند و وقتی دیدند که کافی نیست مدرسه‌ها را و هنگامی که دیدند جا کم است، حسنیه‌ها باز کردند، حسینیه‌های کل راه دیوانیه نجف، نجف کربلا، بابل کربلا. و ماشین‌ها به ما سرازیر شد که آب و غذا و برق توزیع کنند.

هر عشیره‌ای برای حمایت ما افرادی را قرار دادند تا وقتی که ما مغادرت کردیم.

فهمیدیم دنیا هنوز در خیری بسر می‌برد که به دست شیعیان جاری است.

از محمد پیامبر اسلام سخن گفتند، پس او را دوست داشتیم.

از علی سخن گفتند، گویا او عیسی است.

از فاطمه بتول سخن گفتند، گویا مانند مریم عاشق او شدیم.

از ما عذر خواهی کردند بخاطر کمبود امکانات، در حالی که ما باورمان نمی‌شد که این همه کرم داشته باشند!

به تحقیق راست گفتند.

و برای ما سخن گفتند و گفتند و راست گفتند، چه اینکه هر چه گفتند، حرف پوچ و شعار دادن نبود، بلکه هر روز خدمت می‌کردند و با راستی برخورد می‌کردند و ناموس و اموال ما را محافظت می‌نمودند.

ما می‌پرسیم که کنیسه و تمدن کجاست؟!

غرب و ادعای انسانیت کجاست؟!

تمام غرب و ادعای حقوق انسان کجاست؟!

اسلام عرب کجاست؟!

دین و انسانیت و رحمت و اخلاق نیکو و عطوفت و مواسات را، همه جوره نزد جماعتی یافتیم که خودشان را شیعه می نامیدند.

و خودشان را تابع ابا الحسن (علی بن ابی‌طالب) می‌دانستند.

آنها پیشوای فدا کاری را دارند که برای ما مقدس شد، اسمش حسین شهید است.

ما کربلا را شناختیم، در زمین ماست، اما شیعیان آن را بلندی بخشیدند.

منبع: مجله العصر فی السیاسه الدولیه

ترجمه: سایت آشتی با خرد

بشارت کتاب مقدس مسیحیان به ظهور امام زمان ع

  • نویسنده:ایلیا
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۳/۱۳-۵:۴۱:۰
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۸/۰۸-۱۲:۵۴:۴۴
    • کد مطلب:9879
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 5282

پسر انسان (در کتاب مقدس) کیست؟ سخنی با جوانان.

مقاله‌ای که در پیش رو دارید ترجمه‌ی مقاله‌ی نویسنده‌ی مسیحی و  متخصص در علم لاهوت، خانم ایزابل بنیامین ماما آشوری است.

او در این مقاله در صدد ثابت کردن بشارت کتاب مقدس مسیحیان، به آمدن «مهدی» «قائم» یا همان امام دوازدهم شیعیان است.

او می‌گوید واژه‌ی «پسر انسان» که در کتاب مقدس به دفعات وارد شده است، همان «مهدی» «قائم»، امام زمان علیه السلام است.

آن چه در این مقاله می‌خوانید به این شرح است:

این نوشته نتیجه‌ی بحثی است که بین من و بعضی از جوانان مسیحی درباره‌ی بازگشت مسیح واقع شده است.

جوانانی مسیحی گفتند در مقالات من خوانده‌اند که شخص دیگری به همراه مسیح خواهد آمد و این که من گفته‌ام این شخص کسی از مسلمانان است. چگونه این انفاق می‌افتد؟

گفتم: این کلام (کتاب مقدس) واضح و صریح است، مانند خورشید. در انجیل در نامه‌ی پولس رسول به اهل روم فصل 15 آمده است:

«12 و اشعیا نیز می‌گوید که ریشة یَسّا (مسیح) خواهد بود و آنکه برای حکمرانی امّت‌ها مبعوث شود (قائم)، امید امّت‌ها بر وی خواهد بود.»

گفتند: بله آن‌ها دو نفر هستند.

گفتم: ولی (مهم این است) کدام یک از این دو نفر مسؤلیت هدایت امت‌ها را به عهده می‌گیرد و آن‌ها را از بدی‌ها نجات می‌دهد؟

جوانان سکوت کردند.

گفتم: صریح متن (کتاب مقدس در مورد کسی که مسئولیت را به عهده می‌گیرد) اشاره می‌کند به اسم نفر دوم که «قائم» خوانده می‌شود. از این جهت که در متن، اول می‌گوید: آن دو (مسیح و قائم) به زودی آقایی (حکومت داری) خواهند کرد، ولی بعد از اسم «قائم» گفته است: «امید امت‌ها به او خواهد بود» و نگفته است «امید بشر به آن دو خواهد بود». از این جا می‌فهمیم که مسئولیت انتشار عدالت (در جهان) بر دوش این شخص مسلمان (قائم) است.

گفتند: پس مسئولیت مسیح در آن زمان چیست (او چکاره است)؟

به آن‌ها گفتم: بحث جدیدی را شروع کرده‌ام در مورد «پسر انسان» (که در کتاب مقدس به این نام به آن اشاره شده است) که او کیست و چه جایگاهی دارد به زودی این بحث کامل می‌شود و آن را در اختیار شما می‌گذارم.

اکنون این بحث را که یک هفته است کامل شده، برای آن‌ها فرستادم. سه روز پیش نزد من آمدند و از من  توضیحات بیشتری خواستند.

به آن‌ها گفتم: خوب به من گوش دهید! اشکالاتی که هیچ یک از مفسرین کتاب مقدس از آن‌ها جواب پیدا نکرده‌اند بسیار است و پیدا کردن جواب آن‌ها احتیاج به تحقیق بسیار عمیق و پیچیده‌ای در متون کتاب مقدس دارد.

هدف مفسرین کتاب مقدس به دست گرفتن ذهن مردمان ساده دل است، کسانی که از نظر عاطفی زود تحت تأثیر قرار می‌گیرند و به این سبب و به خاطر جهالت، مطالبی را می‌پذیرند که عقل عاقل متفکر هرگز آن را نمی‌پذیرد.

برادران من «پسر انسان» رمزی است در کتاب مقدس که اشاره می‌کند به شخصیت مقدس و صاحب نفوذ بزرگی که صلاحیت بسیار گسترده‌ای از جانب خدا به او داده شده است. پسر انسان آخرین حلقه‌ی عملیات اصلاح کردن بشریت (توسط پیامبران و اوصیاء آنان) است که خداوند او را آماده کرده است برای به سر انجام رساندن نظم همه چیز، به این که عدالت و سلامت را به دست او بازگرداند و آرزوی سلسه‌ای از پیامبران که به این هدف مبعوث شدند برآورده شود.

و اشاره (رمزی) می‌کند (با به کار بردن لفظ پسر انسان) به این که این شخص از نسل پدر و مادر بشری است. (یعنی مقصود از پسر انسان حضرت عیسی نیست، زیرا او از نسل انسان نیست از جانب پدر و مادر، و پدر ندارد).

و این شخص (قائم) مسؤولیت معینی دارد که قبل از شروع نهضتش آن را به سر انجام خواهد رسانید و آن مسئولیت خالص کردن انسان‌ها است، این گونه که مردم در مدتی طولانی به مصیبت و درد و بلایی شدید مبتلا شوند و مورد امتحان قرار گیرند و خالص شوند، همان گونه که آهن در آتش خالص می‌شود. برای این که از برگزیده‌ی این انسان‌ها در گسترش عدل در نقاط مختلف دنیا کمک بگیرد.

یکی از مهم‌ترین مسئولیت‌های این شخص (پسر انسان، قائم) عملیات «جداسازی» (غربال) بزرگ است که آن را در کتاب‌های مقدس به وضوح و در مقابل چشمان‌مان می‌بینیم، در متون مقدس ثابت، در تورات و انجیل و قرآن. و چه بسیار است این متون!

در سلسله‌ی اخیر از سلسله بشارت‌های پیامبران، مسیح به همراه بشارات بسیاری آمد و برای همین کتاب مقدس مسیح را انجیل یعنی بشارت نام گذاری کردند، چون مشتمل بر بشاراتهای روشن و واضح بسیاری است از آینده.

و آن مقداری که ما به آن دست یافتیم با وجود اشکالات بسیاری است که بر اثر آلوده کردن عمدی متون کتاب مقدس و همچنین بر اثر تغییراتی است که با (به اصطلاح) ترجمه کردن ایجاد شده است.

از جمله‌ی این بشارات که قسمی از آن را در بحث‌های گذشته‌ی خود ذکر کردم، بشارت به پیامبری است که مبعوث می‌شود (پیامبر اسلام) و کتاب جدیدی که می‌آید (قرآن) و دین جدیدی که بروز پیدا می‌کند (اسلام) و امامی که ظهور می‌کند.

و همچنین بشارت به آمدن (دوباره‌ی) مسیح (علیه السلام). ولی این بشارت بعد از بشارت به آمدن پیام‌آور عدل و سلامت «پسر انسان» یا همان «قائم» است که در انجیل این گونه ذکر شده است که مسیح با او ظهور می‌کند.

من مسؤولیت مسیح را در مقالات گذشته شرح دادم، ولی مسؤولیت «مهدی»، «قائم» (علیه السلام) قبل از قیام و نهضت بزرگش چیست؟

مهدی یا آن چه در مسیحیت به «پسر انسان» و «قائم» شناخته می‌شود، عملیات جداسازی (غربال) را در میان شیعیانش، در قالب دو عملیات به نوعی پیچیده انجام می‌دهد:

عملیات اول عملیاتی است که در خلال عمر طولانی او انجام می‌شود که در بشارات به این مطلب تصریح شده است که «او با زمان حرکت می‌کند».[1]

جنگهای مستمر بسیار، طوفان‌ها و بلاهای مذهبی واقع می‌شود که عقاید انسان‌ها را به لرزه درمی‌آورد و آن‌ها را مورد آزمایش و محک قرار می‌دهد، تا حدی که نگاه داشتن دین، مانند نگاه داشتن زغال سرخ در کف دست می‌گردد، آن گونه که در تعابیر و روایات مسلمین وارد شده است. و یا آن گونه که در تعابیر ما آمده است: مانند کسی می‌شود که دستش را در آتون[2] قرار داده است. فرقی نمی‌کند چون زغال و آتون هر دو آتش هستند.

در خلال این آزمایش کسانی که از شهواتشان تبعیت می‌کنند غربال می‌شوند و عده‌ی بسیار کمی که زحمات و سختی‌های این نهضت کبرا را تحمل می‌کنند باقی می‌مانند.

اما عملیات دوم (بعد از ظهور انجام می‌شود)؛ «قائم مهدی» (علیه السلام) همان کسی است عملیات غربال را برای جداسازی مؤمن صحیح الایمان از منافق فریبکار انجام خواهد داد.

و این چیزی است که به وضوح و روشنی بسیار و آشکارا در کتاب مقدس می‌بینیم. از این جهت که در انجیل آمده است که «پسر انسان» مردم را غربال خواهد کرد، پس او مؤمنین را سمت راست خود و اشرار را سمت چپ خود قرار می‌دهد.

در انجیل متی فصل 25 می‌گوید: «13 پس بیدار باشید زیرا شما از روز و ساعت این واقعه (آمدن پسر انسان) خبر ندارید. 31 وقتی پسر انسان با جلال خود همراه با همه فرشتگان می‌آید، بر تخت پادشاهی خود خواهد نشست 32  و تمام ملل روی زمین در حضور او جمع می شوند. آنگاه او مانند شبانی که گوسفندان را از بُزها جدا می کند، آدمیان را به دو گروه تقسیم خواهد کرد. 33 گوسفندان را در دست راست و بُزها را در دست چپ خود قرار خواهد داد. 34  آنگاه پادشاه به آنانی که در سمت راست او هستند خواهد گفت: ای کسانی که از جانب پدر من برکت یافته‌اید! بیایید و وارث سلطنتی شوید که از ابتدای آفرینش عالم برای شما آماده شده است. 41 آنگاه به آنانی که در سمت چپ او هستند خواهد گفت: ای ملعونان، از من دور شوید و به آتش ابدی که برای ابلیس و فرشتگان او آماده شده است بروید، 46 و آنان به کیفر ابدی خواهند رسید، ولی نیکان به حیات جاودانی وارد خواهند شد.»

ولی ای برادران عزیز من! در انجیل متی تغییر کمی در متن واقع شده است، از این جهت که در انجیل متی فصل 13 می‌گوید: «41 پسر انسان فرشتگان خود را خواهد فرستاد و آنها هر کسی را که در پادشاهی او باعث لغزش شود و همچنین همه‌ی بدکاران را جمع می کنند. 42 و در کوره‌ای مشتعل خواهند افکند، جایی که اشک می‌ریزند و دندان بر دندان می فشارند. 43 در آن زمان نیکان در پادشاهی پدر خود مانند خورشید خواهند درخشید. هرکه گوش شنوا دارد بشنود.»

اشکالی که بعضی مطرح می‌کنند این است که مسیح خودش همان پسر انسان است!

ولی ما می‌بینیم که مسیح، خودش را از این اسم (پسر انسان) جدا می‌کند و می‌گوید «پسر انسان» در آینده خواهد آمد. این مطلب در انجیل متی فصل 16 آمده است:

«13 وقتی عیسی به نواحی و اطراف قیصریه فیلپس رسید، از شاگردان خود پرسید: مردم درباره‌ی من چه می‌گویند؟ آیا من پسر انسان هستم؟! 14 آن‌ها جواب دادند بعضی می‌گویند تو یحیی تعمید دهنده هستی و عده‌ای می‌گویند تو ایلیا یا ارمیا و یا یکی از انبیاء هستی. 15 عیسی پرسید شما مرا چه می‌دانید؟ 16 شمعون پطرس جواب داد تو مسیح هستی. 17 آن گاه عیسی گفت ای شمعون پسر یونا خوشا به حال تو. 27 پسر انسان با جلال پدر خود همراه با فرشتگان می‌آید و به هر کس بر طبق اعمالش پاداش می‌دهد.»[3]

این گونه مسیح مطلب را به جا و درست بیان فرمود و گفت که من «مسیح» هستم و «پسر انسان» در آینده خواهد آمد.

ولی مثل گذشته (یهودیان که خلاف دستورات موسی عمل کردند) هیچ کس نخواست حرف مسیح را بشنود. گفته‌ی او را انکار کردند و کسانی را از خودشان اختیار کردند و این گونه با وصایای مسیح مخالفت کردند.

و به این مطلب (مخالفت یهودیان با دستورات موسی) کتاب مقدس اشاره کرده است در سفر نحمیا فصل 9 می‌گوید: «16 ولی اﺟﺪاد ﻣﺎ ﻣﺘﻜﺒﺮ و ﺧﻮدﺳﺮ ﺑﻮدﻧﺪ و ﻧﺨﻮاﺳﺘﻨﺪ از دﺳﺘﻮرات تو اﻃﺎﻋﺖ کنند. 17 و زمانی که یاﻏﯽ ﺷﺪﻧﺪ رهبری ﺑﺮای خود اﻧﺘﺨﺎب کردند تا ﺑﻪ ﻣﺼﺮ، ﺳﺮزﻣﻴﻦ ﺑﺮدﮔﯽ خود ﺑﺮﮔﺮدﻧﺪ. 18 مجمسه‌ی گوساله‌ای ساختند و گفتند این خدای ما است. به تو اهانت بزرگی نمودند.»

پس با پیامبر خود مخالفت کردند و برای خود گوساله‌ای درست کردند و او را اطاعت کردند و برای همین (مخالفت یهود با پیامبرشان) می‌بینیم زمانی که شاگردان مسیح از (آمدن) «پسر انسان» سؤال کردند به آن‌ها این گونه گفت:

متی فصل 17: «10 شاگردان پرسیدند پس چرا ملایان می‌گویند باید اول (قبل از پسر انسان) ایلیا بیاید؟ 11 عیسی پاسخ داد درست است، اول ایلیا خواهد آمد برای این که هر چیزی را به اصلش برگرداند و اصلاح کند. 12 اما من به شما می‌گویم که ایلیا آمده است و آنان او را نشناختند و آن چه خواستند با او کردند، پسر انسان نیز همین طور از دست ایشان رنج خواهد برد.»

آن‌ها می‌دانستند که پیامبری خواهد آمد و بعد از او «ایلیا» یا همان «انسان»[4] خواهد آمد و لکن اصحاب او گوساله‌ای خواهند ساخت که حاکمشان باشد و او را اطاعت می‌کنند و «ایلیا» را (از منصب خلافت) دور می‌کنند و به همین جهت خداوند مجبور می‌شود که مسیر هدایت را به شخص دیگری کامل کند و او «پسر انسان» (مهدی قائم) است.

پس سؤال شاگردان این بود که یهود می‌گویند «ایلیا» اول، (قبل از پسر انسان) خواهد آمد، سپس مسیح آن‌ها را تأیید می‌کند و می‌گوید بله، «ایلیا» اول می‌آید، او شخصی (هارون) را برای آن‌ها آورد[5] ولی او را نشناختند بلکه او را انکار کردند و گفتند او کم سن و سال است و آن چه خود می‌خواستند انجام دادند نه آن چه خدا برای آن‌ها خواسته بود و برای همین پسر «ایلیا» یا همان «پسر انسان» خواهد آمد و او هم رنج بسیار خواهد کشید و غیبت طولانی خواهد داشت به سبب این رنج.

تحقیقا مسیح نپذیرفت که خودش «ایلیا» یا همان «انسان» باشد و همچنین نپذیرفت که خودش «پسر انسان» باشد، از این جهت که به وضوح این مطلب را در انجیل یوحنا فصل 1 می‌بینیم: «21 پس از او پرسیدند آیا تو ایلیا هستی؟ گفت: نه، من ایلیا نیستم. پرسیدند: آیا تو آن پیامبر موعود هستی؟ جواب داد: نه.»

و برای همین بشارات از قدیم به آمدن دو نفر اشاره می‌کند که سومی ندارند و آن دو، دو تیر ذکر شده در ملحقات سفر استیر هستند 1 : 11 «پس آشکار می‌شوند آن دو تیر در برابر خدا در روز موعودی که از آن زمان برای همه‌ی امت‌ها مشخص و معین بوده است»

برای ما از خلال این متن روشن می‌شود که آن روزی که این دو تیر از کمان پرتاب می‌شوند را خدا مشخص کرده است از زمانی که آسمان و زمین را خلق کرد و همه‌ی امت‌ها این را می‌دانند.

و به این جهت که مسیح قسمت مهمی از این روز را رقم می‌زند و به دوش او مسئولیت بسیار مهم و بزرگی است در بازگشت دوباره‌اش، ـ و آن مسؤولیت مهم این است که مقابله با دجال را به عهده می‌گیرد، چون دجال با تمام قوای تبلیغاتی و نظامی و اقتصادی‌اش عده‌ی بسیاری را فریب می‌دهد و به همین جهت مسیح همه‌ی این امکانات دجال را از بین می‌برد و فضا را برای «قائم» فراهم می‌کند ـ می‌بینیم که اهتمام بسیار ورزیده است در سفارشاتش به مردم و مردم را از آن روز بر حذر داشته است، علامات قبل از آن روز را و آن چه باید انجام دهند زمانی که آن علامات را می‌بینند برای آن‌ها بیان کرده است.

به این جا که رسید یکی از جوانان با اشتیاق پرسید: سفارشات مسیح برای ما چیست؟

گفتم: وصیت مسیح فقط برای مسیحیان نیست، بلکه برای هر کسی که وصیت او را می‌شنود لازم است که آن را انجام دهد و به همین جهت این یگانه سفارش او است که دست‌خوش هیچ گونه تغییری نشده است و همان گونه که بوده به ما رسیده است. همان وصیتی که وقتی از او سؤال شد از آن روز موعود، به شاگردانش فرمود. و این آخرین وصیت او است که در انجیل مرقس فصل 13 آمده است:

«3 وقتی عیسی در کوه زیتون بود، پطرس و یعقوب و یوحنا و اندریاس به طور خصوصی به او گفتند: 4 به ما بگو این در چه وقت اتّفاق خواهد افتاد؟ علامت نزدیک بودن وقوع این امور چه خواهد بود؟ 5 عیسی در جواب آنها فرمود: 7 وقتی صدای جنگ بشنوید و یا اخبار جنگ به گوشتان برسد، هراسان نشوید. این چیزها باید اتّفاق بیفتد. 8 ملّتی با ملّتی دیگر و مملکتی با مملکتی دیگر جنگ خواهند کرد و در جاهای بسیار، زمین لرزه‌ها روی می‌دهد و خشکسالی خواهد شد. 12 برادر، برادر را تسلیم مرگ خواهد کرد و پدر، فرزند را. فرزندان علیه والدین خود طغیان خواهند کرد و آنان را به کشتن خواهند داد. 17 آن روزها برای زن‌های آبستن و یا شیرده چقدر وحشتناک خواهد بود. 18 دعا کنید. 19 زیرا در آن روزها چنان مصیبتی روی خواهد نمود، که از زمانی که خدا دنیا را آفرید تا به حال، مثل آن دیده نشده. 20 اگر خداوند آن روزها را کوتاه نمی‌کرد، هیچ جانداری، جان سالم بدر نمی‌برد.»[6]

مایلم نظرتان را به این کلام مسیح جلب کنم که به آمدن میسح دجال اشاره می‌کند. او گفت: «21 پس اگر کسی به شما بگوید: نگاه کن مسیح این جا و یا آن جا است! باور نکنید.22 مسیح‌ها و انبیای دروغین ظهور خواهند کرد و چنان نشانه‌ها و معجزاتی خواهند نمود که اگر ممکن باشد برگزیدگان خدا را گمراه کنند. 23 مواظب خودتان باشید من شما را از همه‌ی این چیزها قبلاً باخبر کرده‌ام. 24 امّا در آن روزها بعد از آن مصیبت‌ها، آفتاب تاریک خواهد شد و ماه دیگر نخواهد درخشید. 25 ستاره‌ها از آسمان فرو خواهند ریخت. 26 آن وقت پسر انسان را خواهند دید که با قدرت عظیم و جاه و جلال، می‌آید. 27 او فرشتگان را خواهد فرستاد و برگزیدگان خود را از چهار گوشه‌ی عالم از دورترین نقاط زمین تا دورترین حدود آسمان جمع خواهد کرد.31 آسمان و زمین از بین خواهد رفت، امّا سخنان من هرگز از بین نخواهد رفت. 33 هوشیار باشید، و دعا کنید، شما نمی‌دانید چه وقتی می‌آید. 35 پس بیدار باشید 36 مبادا او ناگهان بیاید و شما را در خواب ببیند.37 آن چه را به شما می‌گویم، به همه می‌گویم: بیدار باشید.»

این جا بود که دیدیم اشک‌هایشان بر گونه‌هایشان جاری شد. متأسفانه آن‌ها در غفلت به سر می‌بردند و سفارش مسیح به بیداری و دعا را نمی‌دانستند.

پس باید همه دعا کنیم و بیدار باشیم تا آن روز موعود غافل‌گیرمان نکند.

(قرآن کریم می‌فرماید:) «آیا منتظر هستند تا ملائکه بیایند یا خدا بیاید یا بعضی از نشانه‌های او بیاید؟! روزی که بعضی از نشانه‌های خدا می‌آید (دیگر) ایمان آوردن کسانی که قبلا ایمان نیاورده‌اند یا خیری در ایمان‌شان کسب نکرده‌اند سودی ندارد.»[7]

(و در اینجیل یوقا آمده است:) «پس گوش به زنگ باشید و در تمام اوقات دعا کنید، گریه و زاری کنید تا قدرت آن را داشته باشید که همه‌ی رنج‌هایی را که بزودی پیش می‌آید پشت سر بگذارید و در حضور پسر انسان بایستید.»[8]

 

[1]- عمر او طولانی می‌شود. مترجم

[2]- کوره‌ی آتش. مترجم

[3]- ترجمه‌ها در این قسمت بسیار متفاوت است ولی با توجه به آیه‌ی 27 این صحیح‌ترین ترجمه است. مترجم

[4]- همان گونه که مفسرین سنی و شیعه نوشته‌اند، سوره‌ی «انسان» در قرآن کریم در شأن علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شده است و این گواه بر این است که مقصود از پسر «انسان» پسر امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام است که او همان امام دوازدهم شیعیان مهدی و قائم است. در تفسير القرطبي الجامع لاحكام القرآن، از ابوالقاسم قشیری نقل می‌کند که این سوره در شأن علي بن أبي طالب نازل شده است. و در تفسير (الخازن) لباب التأويل في معاني التنزيل از ابن عباس همین مطلب را نقل می‌کند. و در تفسير (البغوي) الشافعي به نام (معالم التنزيل) همچنین وتفاسیر بسیار دیگر.

[5]- این که چگونه ایلیا که بعد می‌آید هارون را که در زمان موسی است آورد، در مقاله‌ی دیگری از این نویسنده از کتاب مقدس ثابت شده و توضیح داده شده است که ایلیا کسی است که همراه همه‌ی پیامبران بوده است و خدا نور او را برای کمک به انبیاء از قدیم خلق کرده است و این ایلیا کسی است که در آینده به همراه پیامبری می‌آید و او امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام است. مضمون همین مطلب در کتب شیعه هم نقل شده است. مترجم

[6]- نکته مهم شباهت این بخش از کتاب مقدس با آیات رجعت و ظهور امام عصر در قرآن است. در این باره به تفسیر آیات اولیه سوره حج در روایت مفضل مراجعه کنید. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏53، ص: 16. مترجم

[7]- انعام 158

[8]- انجیل اوقا 21 : 36

امتی که از شعائرش خجالت می‌کشد

  • نویسنده:ایلیا
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۸/۱۵-۱۱:۱:۳۸
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۸/۱۶-۱۱:۱:۴۹
    • کد مطلب:15601
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2694

«شما امتی هستید که از شعائرش خجالت می‌کشد» عنوان مقاله‌ای است که یک راهبه‌ی مسیحی که در دفاع از شعائر حسینی نوشته است و این نوشتار پاسخی است به پرسش شخصی به نام زینب.

«شما (تنها) امتی هستید که از شعائرتان خجالت می‌کشید»، جوابیه به یکی از خواهران (شیعه)

ایزابل بنیامین ماما آشوری

 

این خواهر ما می‌گوید: شعائر حسینی از مسیحیت گرفته شده است. اما من [نویسنده مقاله] دلیلش را نمی‌دانم.

نه خواهرم زینب، هیچ کدام از شعائر حسینی کپی برداری از مسیحیت نیست. حالتی است مشابه آن چه به سر حسین یا عباس [علیهما السلام] آمد… و همچنین زنجیر حالتی است مثل به زنجیر کشیدن اسیران. برای همین به شانه هایشان زنجیر می‌زنند.

این درد و عاطفه‌ی متلاطم و دوستی عمیق، تنها با این راه به صورت کامل به تصویر کشیده می‌‌شود.

خصوصا برای کسانی که اهل فرهنگ نیستند و نمی‌‌شود با روش دیگری با آن‌ها سخن گفت، و این عمل از این محبت عمیق پرده برمی‌دارد.

و در مسیحیت و یهودیت کسی را پیدا نمی‌کنید که این [دقیقا همین] عمل را انجام دهد . بلکه آنها به خاطر تأسی به مسیح اعمالی شبیه به این را انجام می‌دهند که گمان می‌کنند به سر او آمده است. مثل کوبیدن میخ‌های تیز در دست و پا؛ چون به حسب اعتقاد آنها یهود با مسیح چنین کردند.

حتی یهود نیز برای تأسی کردن به موسی که هنگام رفتن به ملاقات خدا چهل روز چیزی نخورد، روزه‌های سخت می‌گیرند.

دین شما مسلمانان، شما را به الگو گرفتن دستور می‌دهد و می‌گوید: «و برای شما در پیامبرتان الگوی خوبی است».

و مطابق روایت، پیامبر شما گریه کرد زمانی که جبرئیل از شهادت نوه‌اش حسین خبر داد و از خاک کربلا برایش آورد که رنگش سفید یا سرخ بود. پس پیامبر آن را بوئید و چشمانش پر از اشک شد.

این گونه رفتار و کارها کپی برداری از دینی نیست، بلکه تبعیت و اقتدا است و این در همه‌ی دین‌ها موجود است.

میلیون‌ها بودایی به بودا اقتدا می‌کنند که دنیا و خوشی‌های آن را ترک کرد و برای خدا گوشه‌گیری اختیار کرد و الان میلیون‌ها نفر این کار را می‌کنند و ترک دنیا می‌کنند برای این که از بودایشان تبعیت کرده باشند.

شیطان از این راه [یعنی تشکیک در تعظیم شعائر و شرم از انجام آن] وارد می‌‌شود تا از بیان احساسات و ادراکات انسان جلوگیری کند.

نشنیدم در مسیحیت که مسیحی انتقاد کند به اعمالی که مسیحیت انجام می‌دهند. بدنشان را با میخ‌های تیز زخم می‌کنند یا بر آتش راه می‌روند یا بر مجسمه‌ی مسیح سجده می‌کنند در حالی که او طفلی در گهواره است و خانه‌ی هیچ مسیحی از مجسمه یا عکس مسیح خالی نیست و او دائما بر صلیب آویزان است. نشنیدم احدی بگوید که مجسمه‌ی مسیح با این حالت زننده است که دست و پایش با میخ به صلیب کوبیده شده و سوراخ است و خون از بدن او جاری است در حالی که فریاد می‌زند و ضعیف و هراسان به نظر می‌رسد.

هرگز نشنیدم احدی انتقاد کند و این مطلب تاثیری در پیشرفت مسیحیت نداشته است.

و این هند است که گاو می‌پرستند و بعضی از آنها موش و بوزینه را می‌پرستند و کسانی از آنها عبادات عجیبی دارند، خود را با نیزه مجروح می‌کنند و زبان و دو لب خود را سوراخ می‌کنند و به خدای «سیفا» اقتدا و از او تبعیت می‌کنند. سیک‌ها شمشیر را در بدن خود فرو می‌کنند و به خدای «بهادر» اقتدا می‌کنند و با همه‌ی این اعمال و مناسک، هند به جایی رسیده است که در زمره کشورهای هسته‌ای است و وزنه‌ی سنگینی در اقتصاد و پزشکی دارد.

احدی از این‌ها نگفته است که این اعمال دینشان را مشوه و بدنام می‌کند و موجب وهن مذهبشان می‌‌شود.

متأسفانه تنها شما مسلمانها هستید که از تاریختان خجالت می‌کشید و این را وهن اسلام می‌دانید.

علت آن هم این است که شما عمق تأثیر فاجعه کربلا در افکار مردم را درک نکرده‌اید و تاثیر آن را در انقلابها و واژگون کردن تختهای سلطنت ندانسته‌اید.

چون ظالمین از انقلاب امام حسین می‌ترسند، [با دسیسه و شیطنت] تخم حقارت و کوچکی [شعائر] آن را در قلبهای شما می‌کارند و شما را بر آن وامی‌دارند که بگویید موجب وهن اسلام است و….

چگونه موجب وهن اسلام است در حالی که برای اسلام و زنده نگه داشتن آن انجام می‌‌شود.

هر یک از شعائر کربلا بُعد فلسفی دارد که بسیار عمیق است و انسان جز با تکامل خاص و یا شمول رحمت الهی از ادارک آن عاجز است؟!

من کشیشی را می‌شناسم که در هر حرف از حروف کلمه‌ی کربلا بحثی فلسفی نوشته است که کتابی مشتمل بر 600 صفحه شده است.

پس این را دور از ذهن ندان، چون اگر کتاب پروفسور «ولیم بارا» را بخوانی که در مورد کربلا و حسین [علیه السلام] نوشته است درک خواهی کرد که کربلا رمزی بس عمیق است مدفون در بقعه‌ای که به برکت جسد او قطعه‌ای از بهشت خواهد شد.

آنچه موحد مازندارانی در معالی السبطین گفته، در این مورد کفایت می‌کند.

این مطلب مؤید کلامی است که دربندی در اسرار الشهاده گفته است.

این دلیل کافی است بر عظمت کربلا که مردم برای آن… زنجیر می‌زنند و برهنه سینه می‌زنند در حالی که درد را احساس نمی‌کنند.

سفیری بود فرانسوی، مسیحی مذهب و عالم به علوم ریاضی و محاسبات فلکی. کربلا را از قبل نمی‌شناخت و از آن چیزی نشنیده بود و به بحث درباره‌ی اسلام علاقه‌ی زیادی داشت و در دربار شاه عباس زیاد حضور پیدا می‌کرد.

روزی در میان حضار، فیض کاشانی هم حضور داشت. فیض رو به سفیر کرد و گفت تو که به محاسبات ریاضی و فلکی مسلط هستی می‌توانی بگویی در دست من چیست؟

سفیر همه‌ی علم خود را به کار گرفت تا سرّ آن چه در مشت فیض کاشانی بود را بفهمد. در این حال رنگش زرد و چهره‌اش متغیر شد و گفت: به حق مسیح و مادرش می‌دانم در دست تو چیست ولی متحیرم که تو چگونه به آن دست یافتی!

فیض گفت به چه فکر می‌کنی؟

سفیر گفت در دست تو قطعه‌ای از خاک بهشت است، چون همه‌ی محاسبات من می‌گویند که آن چه در دست تو است ملکوتی است، ولی متحیرم که این خاک چگونه به زمین آمده است.

در این حال فیض کاشانی دست خود را باز کرد و فرمود این قطعه ای از خاک کربلا است در کشور عراق.

مترجم: ایلیا

منبع:

متن اصلی مقاله إيزابيل بنيامين ماما اشوري به زبان عربی

ترجمه انگلیسی مقاله إيزابيل بنيامين ماما اشوری

سایت «آشتی با خرد»: توجه به دو نکته لازم است: ۱- مترجم بر اساس ضرورت تصرفاتی در ترجمه نموده است. اما برای رعایت امانت لینک مقاله اصلی نیز در دسترس محققین قرار دارد. ۲- نقل این گونه مقالات به معنی تأیید تمامی محتویات آن نیست.

اربعین بزرگترین اجتماع بشری در کتاب مقدس

  • نویسنده:ایلیا
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۸/۰۸-۱۲:۴۸:۴
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۸/۲۲-۱۹:۹:۵۸
    • کد مطلب:15602
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 3210

اربعین بزرگترین اجتماع بشری در کتاب مقدس

مقاله‌ای که در پیش رو دارید نوشته‌ی راهبه‌ی مسیحی ایزابل بنیامین ماما آشوری است.

آن چه در این مقاله می‌خوانید درباره‌ی آیاتی است از کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان که از اجتماع میلیونی شیعیان در اربعین حسینی خبر می‌دهد.

 

آن‌ها را از اطراف زمین جمع می‌کنم. این‌ها چه کسانی هستند؟

ایزابل بنامین ماما آشوری


نمی‌خواهم موضوع خاصی بنویسم فقط به اندازه‌ای که جواب سوالی باشد که از خواندن متون [کتاب مقدس] به وجود آمده و همچنان این متون [پس از توضیحات من] از جوانب متعدد پیچیده است.

معروف است که قبور تعداد زیادی از پیامبران مفقود است و اثری از آن‌ها نیست و اگر در کتب آسمانی نام این پیامبران نیامده بود، هیچ چیز از گذشته آن‌ها را نمی‌دانستیم.

و همچنین می‌دانیم که قبور تعدادی کمی از پیامبران موجود است و بین مردم شناخته شده است، خصوصا در عراق و شام و فلسطین و قسمتی از ایران.

ولی کسی از یهودی‌ها و مسیحی‌ها و صائبین آن‌ها را زیارت نمی‌کند.

و می‌بینیم که فقط مسلمان‌ها هستند که همیشه رعایت و زیارت این قبور را فراموش نمی‌کنند و به آن ملتزم هستند با این که این‌ها پیامبرانِ مسلمانان نبودند.

[در عین حال] ندیده‌ایم در هیچ زمانی گروه زیادی از مردم به زیارت قبر پیامبری از پیامبران بروند و نه حتی در روزی از روزهای سال.

حال که این گونه است، پس این متونی که در کتاب مقدس وارد شده و جملاتی که تحسین می‌کند یک حرکت مردمی را که هر سال فقط به سوی قبر یک نفر می‌روند، درباره چه کسانی سخن می‌گوید؟

این متون به ما خبر می‌دهد که این کاروان بشری به خودی خود حرکت نکرده است، بلکه این خدا است که این‌ها را جمع می‌کند و شوق زیارت را در این‌ها به حرکت درمی‌آورد و اینان را از اطراف زمین، از شمال و جنوب و شرق و غرب [برای زیارت به حرکت] می‌آورد.

این جمعیت ملیونی هر چقدر هم که بزرگتر شود و تعدادشان بیشتر شود، گرسنه و خسته و تشنه نمی‌‌شوند و در مسیری حرکت می‌کنند که پر آب است [کنایه از وجود رودخانه‌های بزرگ] و در آن لغزش نمی‌کنند. زمینی نرم و روان که پای در آن نمی‌لغزد.

درست است این متن قدیمی است، ولی همان طوری که می‌دانیم کلام خدا ابدی است و بر هر زمانی صادق است. پس کلام خدا قدیم و جدید ندارد؛ چون کلام خدا با خدا سیر می‌کند و از خدا جدا نمی‌‌شود. ولی خداوند بر اساس مقتضیات هر زمان مطالب را به گونه‌ای جدید بیان می‌کند.

متن کتاب مقدس، آن گونه که در سفر ارمیا 31: 8 آمده است، این چنین است:

من آن ها را از سرزمین شمال می‌‌آورم و از دورترین نقاط روی زمین جمع می‌‌کنم. در میانشان کور و لنگ و زنان حامله و در حال زایمان حضور دارند. گروه بزرگی به اینجا مراجعت می‌کند. گریان می‌آیند وبا آه و زاری آن‌ها را می‌آورم. آن‌ها را کنار جویهای آب، به راه راست و هموار هدایت می‌کنم تا نلغزند، خداوند می‌فرماید:  «صدائی بگوش می‌رسد، صدای ماتم و ناله‌های زار. راحیل برای فرزندان خود گریه می‌کند، و [و با تسلیتِ تسلیت دهندگان] آرام نمی‌گیرد زیرا آن‌ها را از دست داده است.» خداوند چنین می‌فرماید: «دیگر گریه نکن و اشک نریز، زیرا بخاطر اعمالت پاداش خوبی دریافت می‌کنی. آینده‌ی امید بخشی در پیش رو داری. خداوند فرموده است.[1]

این نص کتاب مقدس است. ولی کسی که تورات را تدوین کرده مطالب زیادی را از خود اضافه کرده و با آن مخلوط کرده و برای همین می‌بینیم مفسرین از مرور این نص ابا می‌کنند.

«انطونيوس فکری» در تفسیرش به این مطلب اشاره‌ای نکرده. ولی کشیش «تادرس یعقوب» تفسیر فلسفی از این مطلب ارائه کرده که کسی از آن چیزی نمی‌فهمد. ولی از جایی که خودش هم نمی‌دانسته به مکان این اجتماع بشری اشاره کرده و گفته این اجتماع در بابل است.(1)

بنا بر این، این نص همچنان پیچیده باقی می‌ماند تا این که کسی بیاید و بگوید اینان چه کسانی هستند که خدا آن‌ها را می‌آورد و در گذر زمان، در یک موسم معین اجتماع می‌کنند که کسی نمی‌تواند مانع آن‌ها شود و به مرور زمان بر تعدادشان افزوده می‌‌شود، گرسنه نمی‌‌شوند، تشنه نمی‌‌شوند؟

 

و کیست زنی که گریه می‌کند بر فرزندانش و هرگز از گریه ساکت نمی‌‌شود و آرام نمی‌گیرد؟ همان زنی که خدا او را تسلی می‌دهد و به او می‌گوید: پاداشی برای عمل تو در نظر گرفته شده و امیدی برای آخرت تو و ثوابی بر اندوه تو.

مصادر وتوضيحات ـــــــــــــــــ

1- مشکلی که این جا است این است که مفسر در این جا جمع بین متناقضین کرده است. در اول نص می‌گوید کسانی که برای زیارت این مکان می‌آیند با خوشحالی و رقص می‌آیند. ولی در آخر نص می‌گوید آن‌ها با اشک و توبه می‌آیند و خداوند در عوض این ناله و گریه، شادی و عوض غصه راحتی و خوشبختی به آن‌ها می‌دهد. همان طوری که در تفسیر می‌بینیم در عهد قدیم کشیش تادرس یعقوب ارمیا 31. او می‌گوید: زینت آن‌ها شادی دائمی است دائما خارج می‌‌شود تا جان‌ها را در برگیرد رقص می‌کنند و شادی می‌کنند به خاطر خدایی که در مورد آن‌ها این چنین کرده است بعد از این که [از تعجب] گیتار خود را بر درخت بید رها می‌کنند در «بابل».[2] و در شادی بی دوامی زندگی خواهند کرد. خداوند کور را می‌‌آورد و خود چشم او می‌‌شود و راه را به او نشان می‌‌دهد و او را شکوه می‌‌بخشد! شل را می‌‌آورد مثل این که او را بر دستان خدایی خود حمل می‌‌کند تا بتواند به راحتی بر اعمال خویش فائق آید. زن باردار و تازه زایمان کرده را که از حرکت کردن به اندازه چند متر کوتاه عاجز هستند می‌‌‌آورد برای این که به سرعت آنان را به مقصد برساند نه برای چند مایل، بلکه برای خروج از محبت عالم به سوی آسمان. میان اشکهای توبه آنان را شادی بزرگی دست می‌دهد به همراه جاری شدن نهرهای روحانی از صخره‌ها. عوض نوحه، شادی جایگزین می‌‌شود و خداوند عوض غم به آن‌ها راحتی و خوشبختی می‌‌دهد. با گریه می‌‌آیند و من ایشان را با زاری کردن خواهم آورد.

توضیح مترجم: ممکن است تناقض یاد شده را این گونه مرتفع ساخت که شادی از جهت شمول رحمت الهی و توفیق زیارت باشد اما توضیح دهندگان بر حسب ذهن خود آن را همراه با رقص کرده باشند و یا این که به جای رقص کلمه‌ای بوده که بر حرکتهای جمعی در عزاداری مانند هروله[3] منطبق می‌شده اما شرّاح آن را درک نکرده و از آن با تعبیر رقص یاد نموده‌اند.

مترجم: ایلیا

منبع: مقاله اصلی به زبان عربی

مقاله به زبان انگلیسی

کانال تلگرام

https://telegram.me/aashtee

 

[1]- ارمیا فصل 31:  8 من آن ها را از سرزمین شمال و از دورترین نقاط روی زمین جمع کرده باز می گردانم. حتی اشخاص کور و لنگ و زنان حامله و در حال زایمان را با آن ها به اینجا می آورم و گروه بزرگی به اینجا مراجعت می کند.9 گریان و دعاکنان می آیند و من ایشان را رهبری می کنم. آن ها را کنار جویهای آب به راه راست و هموار هدایت می کنم تا نلغزند، زیرا من پدر اسرائیل هستم و افرایم پسر اول من است.»15 خداوند می فرماید: «صدائی از رامه بگوش می رسد، صدای ماتم و ناله های زار. راحیل برای فرزندان خود گریه می کند، زیرا آن ها را از دست داده است.»16 خداوند چنین می فرماید:  «دیگر گریه نکن و اشک نریز، زیرا بخاطر اعمالت پاداش خوبی می گیری و فرزندانت از سرزمین دشمنان باز می گردند.17 آیندۀ امید بخشی در پیشرو داری، زیرا فرزندانت دوباره به وطن خود بر می گردند.» خداوند فرموده است. منبع: نرم‌افزار مژده.

[2]- این جمله برای رساندن مفهوم دهشت و تعجب و شگفت زدگی به کار می‌رود و ذکر گیتار به خاطر محبوبیت زیاد این وسیله حساس است. یعنی این قدر از این اجتماع تعجب می‌کنند که محبوب ترین چیزهایشان را فراموش می‌کنندو به تماشای این اجتماع می‌نشینند.

[3]- حرکت کردن با سرعتی بیش از راه رفتن و کمتر از دویدن را هروله می‌گویند که در عزاداری ها مرسوم است و هیئت طویریج از هیئتهای معروفی است که روش عزاداری آن‌ها هروله است.

گفتاری از راهبه «ایزابیل بنیامین ماما اشوری» درباره حضرت «قائم» ع

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۰۱/۱۱-۱۲:۲۹:۵۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24614
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1113

گاهی اتفاق می‌افتد که در زمان و مکان معینی با شخصی ملاقات می‌کنید که تقدیر و سرنوشت می‌خواهد او را  ساکت و درمانده و یا رسوا کند.

این همان چیزی است که چند روز پیش در بصره در دیدار من از دایی کشیشم در کلیسای «صخره رسولیه» برای من اتفاق افتاد. جایی که دایی من برای جشن «عید تقدیم» دعوت شده بود.[1]

در این مجمع، بحث جشن مهدی منتظر و این که بصره و به طور کلی شیعیان، این عید را گرامی می‌دارند و آن را تقدیس می‌کنند، مطرح شد.

کشیش بهنام امجد با تمسخر گفت: کار این مسلمانان عجیب است؛ تولد شخصی را که ندیده‌اند و بیش از هزار و سیصد سال است که پنهان است را جشن می‌گیرند.

سپس اظهار نظرها توسط کشیش‌های جوان شروع شد که با برجسته کردن عضلات خود تلاش زیادی داشتند که خودی نشان دهند.

از آن‌جایی که دایی‌ام جوانان مسیحی را تشویق می‌کند که با مسلمانان در مناسبت‌هایشان مشارکت کنند، یکی از آن‌ها به دایی‌ام چشمکی زد و [با طعنه] به او گفت آیا شما هم این عقاید را می‌پذیرید؟!

من به این کشیش نورسیده که او را مغرور توصیف می‌کنم، گفتم: آیا شما معتقدید که عیسی مسیح زنده‌ای است که روزی داده می‌شود؟

گفت: آری او زنده است و این اعتقاد مسیحی است که قابل انکار نیست.

به او گفتم: آیا او را دیده‌ای؟

گفت: نه، من او را ندیده‌ام، زیرا نزدیک به دو هزار سال است که غیبت کرده است و روزی مطابق آنچه «انجیل» می‌گوید خواهد آمد.

به او گفتم: چگونه به او ایمان آوردی که او را ندیدی؟!

علاوه بر ایمان به او، ایمان دارید که او از دو هزار سال پیش زنده است.

گفت: این اعتقادی است که قابل مناقشه نیست. عیسی برای هدفی طبق نقشه پروردگار غایب شد، پس این غیبت، غیبت پوچی نیست.

من به او گفتم: اولاً شما معتقدید که عیسی همان پروردگار است، پس چگونه می توانید بگویید که او طبق نقشه پروردگار ناپدید شد، پس پروردگار در این‌جا کیست؟!

علاوه بر آن، عیسی مسیح دو غیبت دارد، یکی غیبت کوچک و دیگری غیبت بزرگ که هنوز در آن غیبت است.

[با اعتقاد شما به غیبت عیسی] چگونه عقیده مسلمانان درباره غیبت امام‌شان را مسخره می‌کنید، با علم به این که غیبت، آزمونی برای ایمان است؟!

موسی، چهل روز غیبت کرد که قومش روی برگرداندند و گوساله را پرستش کردند و عیسی از میان آن‌ها به آسمان بالا رفت و از پولس یهودی سرکش پیروی کردند.

حضار از این سخن من تعجب کردند و اعتراضات بلند شد.

یکی از آنان گفت: گویا ما در مسیحیت نیز غیبت صغری و غیبت کبری داریم در حالی که از آن بی‌اطلاعیم.

به او گفتم: آیا به انجیل اعتقاد داری؟

گفت بله.

به او گفتم که در انجیل آمده است که عیسی مسیح دو غیبت داشت، یکی غیبت صغری که سی سال به طول انجامید و دیگری غیبت کبری که از دو هزار سال قبل پیوسته در آن غیبت به سر می‌برد.

[برخی از حضار] با پرخاش در صورت من گفتند: این مطلب در کجای انجیل است؟

به آنها گفتم: اما غیبت صغری، به این خاطر بود که والی رومانی (هرودیس) پس از اطلاع از تولد عیسی مسیح او را تعقیب می‌کرد تا او را بکشد، چنان که آن را می‌خوانیم:

«فرشته خداوند بر یوسف ظاهر شد و به او گفت: برخیز، طفل و مادرش را بگیر و فرار کن، زیرا هیرودیس در تلاش است که کودک را بجوید تا او را بکشد».[2]

این چنین بود که به دلیل تهدید حاکم رومانی، خداوند عیسی را سی سال پنهان کرد، آن چنان که انجیل می گوید:

«عیسی شروع کرد و حدود سی ساله بود».[3]

عیسی پس از تولدش، سی سال از میان آنها غایب شد و منتظران او نمی‌دانستند که او کجا رفته است.

لذا می‌بینیم که اناجیل از بیان کودکی و جوانی عیسی مسیح خالی است و دلیل آن این است که پروردگار عیسی را پنهان و ایام غیبت او را سرّی قرار داده است.

اما پس از اینکه عیسی از غیبت صغرای خود ظاهر شد و حاکم رومانی خطر عیسی را بر تخت خود احساس کرد و زندگی عیسی بار دیگر در خطر قرار گرفت، پروردگار تصمیم گرفت او را دوباره پنهان کند و این چنین غیبت دوم او تا به امروز و تا روزی که در آن ظهور خواهد کرد ادامه یافت، و این چیزی است که انجیل آن را تأکید می کند:

«او بالا رفت در حالی که می‌نگریستند و ابری او را از چشمان ایشان گرفت، همانا این عیسی که از میان شما به آسمان بالا رفت، خواهد آمد.»[4]

[رو به کشیش معترض ادامه دادم که] ای پدر روحانی چگونه می‌توانی عقیده مردمی را مسخره کنی که خود عقیده‌ای مانند آن را داری؟!

مسلمانان نیز دلیل غیبت صغرای «قائم» را تهدید خلیفه عباسی به قتل او می‌دانند، وقتی خداوند بعد از سال‌ها دید که تصمیم خلفا تغییر نکرده و همچنان به دنبال «قائم» هستند تا او را بکشند، تصمیم گرفت دوباره او را پنهان کند تا روزی که معین کرده که به همراه عیسی بیاید و عدالت را در زمین برقرار کنند.

یکی از کشیشان به من گفت: چرا مهدی شیعیان را «قائم» می‌خوانی که گویا به این نام اعتقاد داری؟

پس به او گفتم: ای خردمند، من نیز مانند تو به آنچه انجیل می‌گوید ایمان دارم، و انجیل در کلامی روشن و درست که شکی در آن نیست، تأکید می‌کند که عیسی مسیح در آمدنِ دوم خود با شخص دیگری به نام «قائم» خواهد آمد.

و وقتی در تمام کتاب مقدس و همه تفاسیر جستجو کردم، چیزی جز «قائم» مسلمانان که با عیسی خواهند آمد، نیافتم.

آیا سخن او را در رومیه نخوانده‌اید:

«به زودی خواهد بود اصل عیسی و قائم تا آقایی کند بر امت‌ها و به زودی امید امت‌ها به او خواهد بود».[5]

توجه داشته باشید که مقصود از این سخن او که «تا آقایی کند بر امت‌ها و به زودی امید امت‌ها به او خواهد بود»، مقصود «قائم» است و نه عیسی و این در اکثر تفاسیر به این معنی است:

اصل بازگشت عیسی به خاطر «قائم» است تا بر سیادت و حکومت او را یاری کند زیرا همه امت‌ها امیدشان بر «قائم» است.

و از این رو ما مسیحیان معتقدیم که به زودی در دولت عدلی که خواهد آمد، حاکمیت و وجود و نقش خواهیم داشت و من به شما نمی‌گویم زیر چه پرچم یا عقیده‌ای.

سپس رو به آنها کردم و به آنها گفتم: آیا کسی از شما می‌تواند مرا به قائمی در مسیحیت که عیسی با او می‌آید، غیر از «قائم» مسلمانان، راهنمایی کند؟!

زیرا در متن آمده است: «عیسی و القائم» و اما عیسی پس او را شناختیم، اما آن «قائم» که با عیسی خواهد آمد کیست؟

توجه داشته باشید که این نص از پیشگویی‌های آینده است، زیرا در «سیکون» «سین» استقبال و آینده است [زمان فعلی که «سین» بر سر آن اضافه شده آینده است]. یعنی در آینده در زمانی غیر معلوم خواهد بود، چنان که عیسی می فرماید:

«اما آن روز و آن ساعت را هیچ کس نمی‌داند حتی فرشتگانی که در آسمان هستند جز خدا».[6]

یکی از کاهنان سالمند گفت: به نظر می‌رسد که در این جا بی‌اعتنایی عمدی به شخصیت «قائم» یاد شده در انجیل وجود دارد، مسیح را ما می‌شناختیم، اما «قائم» کیست؟ چرا در این مورد تحقیق و بحث نکردیم؟[7]

به او گفتم: چون اگر تحقیق می‌کردید به نتیجه‌ای می‌رسیدید که نمی‌پذیرفتید.

همگی متحیر و سرگردان شدند.

آنها را در حیرتشان رها کردم و از جمع آنان بیرون رفتم.

منبع مقاله عربی:

https://www.kitabat.info/subject.php?id=179178

مترجم آقای محمد ذاکری

 

[1]) و آن کلیسای آمریکایی جامعه انجیلی در شهرهای وادی الرافدین است که جرج بوش پسر در آن هزینه می کند و پس از سقوط صدام افتتاح شد و در اواخر سال 2005 فعالیت خود را آغاز کرد. این کلیسای شیطان است که حامی سازمان‌های جامعه مدنی در منطقه است.

[2]) انجیل متی 2:13.

[3]) انجیل لوقا 3:23.

[4]) اعمال رسولان 1:10.

[5]) رساله پولس به رومیان 15:12.

[6]) انجیل مرقس 13:32.

[7]) عیسی مسیح «قائم» نیست، زیرا خود انجیل سرپرستی دین را به شخص دیگری نسبت داده است که او را «قائم» خوانده و انجیل به ما خبر داده که او در آینده خواهد بود.

  • نظر خوانندگان
تا کنون نظر قابل انتشاری ثبت نشده است
  • نظر شما