با تضاد قالبهای دوستی و دشمنی آشنا شدیم.
آیا این تضاد را میتوان مرتفع ساخت؟
ممکن است گفته شود این تناقض و دوگانگی با تفکیک «عمل» و «قالب ابراز» آن بر طرف میشود.
باز هم به مثال پیشین یعنی میزبان و مهمان برمیگردیم.
در این مثال، الف) میزبان، مهمان را میشناسد؛ ب) میزبان، مهمان را قلبا دوست دارد؛ ج) میزبان، در صدد است عملا به مهمان احترام بگذارد؛ د) قالب این احترام، کاری است كه مورد نفرت مهمان میباشد.
با فرض این که در درستی نفرت از این عمل، حق را به مهمان بدهیم، سراغ ارزش گذاری میرویم.
1) شناخت مهمان یک مسئله شناختی و مثبت است که اگر تحقق نیابد آثار بعدی آن همچون احترام، مترتب نخواهد شد.
2) دوستی قلبی مهمان هم، امری کاملا مثبت و پسندیده است.
3) در صدد احترام عملی برآمدن هم، انتقال احترام از فاز قلبی به فاز ابراز و عمل است. این هم که کاملا مثبت است.
4) میزبان از فرهنگ و عادت مهمان بیخبر است.
5) شکل و قالب این احترام، بر اساس فرهنگ میزبان مثبت است.
6) شکل و قالب این احترام، بر اساس فرهنگ و عادت مهمان منفی است.
روشن است که از مرحله یکم تا سوم کاملا پسندیده است.
مرحله پنجم نیز بر حسب درک و اطلاع میزبان مثبت است.
با فرض حق به جانب مهمان بودن، این کار عادتی نادرست است؛ اما میزبان به خاطر عدم آگاهی از نادرستی آن معذور است.
با فرض حق به جانب مهمان بودن، مرحله ششم نقطه تقابل میان میزبان و مهمان است.
ناگفته پیداست این تقابل ناخواسته است و با توجه به عدم علم میزبان به عادات مهمان، صورت پذیرفته است. اگر میزبان به این امر آگاه بود، هرگز چنین نمیکرد.
در نتیجه:
- تمامی مراحل سه گانه نخست، یعنی مهمان شناسی و مهمان دوستی و در صدد احترام عملی برآمدن نسبت به مهمان، هم چنان کاملا مثبت و پسندیده است.
- نسبت به قالب نامناسب هم تردیدی در معذور بودن میزبان وجود ندارد.
حال اگر کسی بخواهد این قالب نامناسب را اصلاح کند چه باید بکند؟
شیوه اول:
روش نخست این است که با نهایت تقدیر از مراحل نخست و بدون خدشه وارد ساختن به مهمان دوستی و احترام عملی، مهمان، دست به اصلاح قالب میزبان بزند؛ البته بدون این که آزردگی در میزبان ایجاد کند. این در صورتی است كه اصلاح قالب ممكن باشد.
اما اگر اصلاح قالب احترام میزبان ممکن نیست، مهمان این وضعیت را تحمل کند.
در مفروض بحث، قالب نادرست است و از این جهت حق با مهمان است. بر این اساس تحمل مهمان، نه به معنی درستی قالب میزبان است و نه به معنی تأیید عمل میزبان.
شیوه دوم:
روش دوم در برخورد با قالبهای نادرست هم این است که مهمان به میزبان پرخاش کند و او را محکوم نماید؛
ناگفته پیداست که این حمله و پرخاش، باعث رنجش میزبان میگردد و حتی اگر هم به ظاهر تحمل كند، اما از احترام به مهمان و ابراز عملی آن زده میشود؛ تا آن جا كه ممكن است دیگر هیچ مهمانی را نپذیرد.
اینک به موضوع بحث باز گردیم.
پیش از این روشن شد که شناخت، امری مثبت است و آثار آن نیز قابل انفکاک از شناخت نیست.
آثار قلبی که مهمترین آنها دوستی و دشمنی است، ربطی به بحث قالبها ندارد.
هنگامی هم که در صدد ابراز و اظهار دوستی و دشمنیِ خردمندانه برمیآییم نیز، هیچ مشکل عقلانی وجود ندارد.
پس از این مرحله، نوبت به انتخاب قالبهای ابراز دوستی و دشمنی میرسد.
اینجاست که ممکن است برخی از قالبها نادرست باشند.
مثلا شیوههای عزاداری یا مراسم جشن و سرور، همراه با برخی از محرمات گردد، یا این که در این مراسم حرکاتی غیر خردمندانه انجام شود.
در مثال یاد شده به دو روش اشاره کردیم:
روش نخست: با ارج نهادن به 1ـ شناخت و 2ـ دوستی و دشمنی حاصل از آن و 3ـ قدردانی از این که کسی در صدد ابراز دوستی و دشمنی خردمندانه برآمده است، 4.1ـ در صورت امکان دست به اصلاح قالبها بزنیم. 4.2ـ در صورت عدم امکان اصلاح قالبها، بدون تأیید و امضای قالبها آن را تحمل کنیم.
روش دوم: آن چنان قالبها را مورد پرخاش قرار دهیم و کسانی را که از آنها استفاده میکنند محکوم نماییم که رنجش حاصل از آن موجب شود، راهِ ابراز دوستی و دشمنی خردمندانه از اساس کور شود.
به نظر شما در بیشتر موارد، از كدام روش استفاده میكنیم؟! هیچ اندیشیدهایم چه چشمهایی را که به خاطر ابرو (آن هم اندکی کجی) کور کردهایم؟!
حال اگر آن چشم کور شده، تعطیل کردن دوستی و دشمنی باشد که کلید تمامی آثار شناخت است، چقدر خردمندانه عمل کردهایم؟!
آیا تعطیل کردن دوستی و دشمنی با کجی قالبها، فاجعهبار نیست؟!
ای کاش در همان کجی اندک هم واقعگرا بودیم و سلیقهای برخورد نمیکردیم!!!
مسلم در صورت امکان، اصلاح قالبها امری پسندیده و حتی ضروری است. اما در اصلاح قالب باید ظرافتهایی رعایت شود و نکاتی مورد توجه قرار گیرد که هیچ گاه دیده نمیشود.
با تضاد قالبهای دوستی و دشمنی آشنا شدیم.
آیا این تضاد را میتوان مرتفع ساخت؟
ممکن است گفته شود این تناقض و دوگانگی با تفکیک «عمل» و «قالب ابراز» آن بر طرف میشود.
باز هم به مثال پیشین یعنی میزبان و مهمان برمیگردیم.
در این مثال، الف) میزبان، مهمان را میشناسد؛ ب) میزبان، مهمان را قلبا دوست دارد؛ ج) میزبان، در صدد است عملا به مهمان احترام بگذارد؛ د) قالب این احترام، کاری است كه مورد نفرت مهمان میباشد.
با فرض این که در درستی نفرت از این عمل، حق را به مهمان بدهیم، سراغ ارزش گذاری میرویم.
1) شناخت مهمان یک مسئله شناختی و مثبت است که اگر تحقق نیابد آثار بعدی آن همچون احترام، مترتب نخواهد شد.
2) دوستی قلبی مهمان هم، امری کاملا مثبت و پسندیده است.
3) در صدد احترام عملی برآمدن هم، انتقال احترام از فاز قلبی به فاز ابراز و عمل است. این هم که کاملا مثبت است.
4) میزبان از فرهنگ و عادت مهمان بیخبر است.
5) شکل و قالب این احترام، بر اساس فرهنگ میزبان مثبت است.
6) شکل و قالب این احترام، بر اساس فرهنگ و عادت مهمان منفی است.
روشن است که از مرحله یکم تا سوم کاملا پسندیده است.
مرحله پنجم نیز بر حسب درک و اطلاع میزبان مثبت است.
با فرض حق به جانب مهمان بودن، این کار عادتی نادرست است؛ اما میزبان به خاطر عدم آگاهی از نادرستی آن معذور است.
...