×

درباره میز من شیعه هستم

اسلام کامل چیست؟ آیا تشیع همان اسلام کامل است؟
تشیع چیست؟ و چگونه و از کی متولد شده است؟
شیعه کیست؟ نسب شیعه و صفاتش و فضایلش کدام است؟
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
سه شنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۴
۹ شوال ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره

وقتی دوستی و دشمنی تزاحم پیدا می‌کند (دامنه تأثیر ضرورتها بر آثار شناخت)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۱/۱۷-۱۶:۲۱:۴۸
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۲/۱۱-۲۱:۹:۲۶
    • کد مطلب:1253
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 39125

روشن است که هدف از شناخت، ارتباط درست با واقعیت است. حاصل و برداشت از ارتباط با واقعیت هم، بار کردن تمام آثاری است که آن واقعیت دارا است.

از این رو شناختی که آثار آن بار نشود، اگر ارزش منفی‌تر از نادانی نداشته باشد، لا اقل با نادانی مساوی است.

آیا می‌شود واقعیتی را شناخت که امکان بار کردن تمام آثار آن وجود نداشته باشد؟!

در بسیاری از شرایط بار کردن آثار شناخت، دچار هیچ مشکلی نمی‌گردد.

اما احیانا ضرورتهایی پیش می‌آید که امکان بار کردن تمامی آثار واقعیت شناخته شده، وجود ندارد. در این موارد به ناچاری دست ما از بار کردن برخی از آثار کوتاه است و ما بر اجرای همه آثار شناخت توانا نیستیم.

چه ضرورتهایی وجود دارد که از بار کردن آثار شناخت جلوگیری می‌کند؟

آیا می‌شود شناخت باشد اما دوستی و دشمنی حاصل از آن نباشد؟

پاسخ این پرسش مهم هدف این بخش است.

 

«قانون کلی تزاحم» و دچار شدن به ضرورتها

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۱/۱۷-۱۶:۲۲:۵۷
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۲/۱۱-۲۱:۹:۴۱
    • کد مطلب:1254
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1570

بار نشدن آثار شناخت بر اثر کاستی‌های درونی، عمدتا به ضعف شناخت برمی‌گردد. این امر اگر از روی تقصیر باشد، امری منفی و غیر قابل توجیه است.

اما احیانا موانع برونی و تزاحم با برخی دیگر از مسائل، جلو بار کردن آثار شناخت را می‌گیرد.[1]

در این صورت یک قانون عقلی کلی وجود دارد که تمامی مشاکل را در این گونه موارد حل می‌کند و آن «قانون اهم و مهم» است؛

توضیح این که اگر دچار محذوری شدیم که از عمل به تمامی آن چه لازم است، ناتوان شدیم، در این صورت باید توانایی را صرف امور درجه اول نماییم و از پرداختن به امور درجه دوم یا سوم خودداری کنیم.

از این مطلب با تعبیر فنی «قانون اهم و مهم» یاد می‌شود. بر اساس این قانون در تنگناها با وجود اهم نوبت به مهم نمی‌رسد.

«قانون اهم و مهم» یک قانون عقلی کلی و بدیهی است که تکلیف ما را در همه مواردی که بار کردن آثار شناخت دچار محذورات و موانع می‌شود، روشن می‌کند و نیازی به تفصیل بحث وجود ندارد.

یکی از مصادیق تزاحم که با قانون اهم و مهم حل می‌شود، ضرورتهایی است که موقتا احکام اولیه را تعطیل و احکام ثانویه را جایگزین آن می‌کند.[2]

اما بسیار مناسب است با مرزها و خط قرمزهای قانون اهم و مهم از جمله تطبیق آن بر دوستی و دشمنی، آشنا شویم.

 

[1]ـ باید توجه داشت که اصطلاح اصولی تزاحم با معنی لغوی آن متفاوت است. در اصطلاح اصولی تزاحم به معنی محذور در مقام امتثال است. اما تزاحم لغوی اعم است. از این رو شامل تزاحم در مرحله ملاکات هم می‌شود. در هر دو صورت قانون اهم و مهم حلال مشکل است یعنی در تزاحم در ملاکات هم پس از اندکاک مصالح و مفاسد، آن مصلحت یا مفسده‌ای که اهم است، مقدم داشته می‌شود. مقصود ما از تزاحم معنی لغوی آن است.

[2]ـ تعبیر تعطیل احکام اولیه خالی از مسامحه نیست و درستی این تعبیر از نظر فنی مورد تأمل است که در جای خود بحث می‌شود.

مرز کلی «قانون اهم و مهم» در «تزاحم»

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۱/۱۷-۱۶:۲۲:۵۸
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۲/۱۱-۲۱:۹:۴۹
    • کد مطلب:1255
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1504

گفتیم قانون اهم و مهم، بدیهی و همه جایی است.

البته شناخت اهم و مهم احیانا پیچیده می‌شود و کار آسانی نیست.

اگر تشخیص ما در اهم و مهم درست باشد، در هیچ ضرورتی دچار بنبست نمی‌شویم.

اما یک مشکل دیگر هست و آن این که اگر ضرورتی پیش آمد که ناچار به ترک مهم شدیم، محدوده و دایره مقدم داشتن اهم بر مهمی چه اندازه است؟

روشن است که تا وقتی ضرورتی اهم وجود دارد، باید از آن مهمی که وظیفه اولیه است، دست کشید.

اما به محض این که ضرورت منتفی شد یا از اهمیت افتاد، دیگر دست برداشتن از وظایفِ اولیه‌ی مهم هیچ توجیهی ندارد.

در بحث آثار شناخت هم چنین است؛ اگر چیزی را شناختیم که آثاری داشت، اما ترتب آن آثار با ضرورتهای مهم‌تری تزاحم داشت، در این صورت موقتا از آثار شناخت دست برمی‌داریم.

البته این دست برداشتن موقتی است و مشروط است به: 1ـ این که ضرورتی بر خلاف آثار شناخت وجود داشته باشد و 2ـ آن ضرورت اهمیت بیشتری از آثار یاد شده شناخت داشته باشد.

روشن است که با منتفی شدن هر یک از دو قید، دیگر نباید از آثار شناخت دست برداشت.

 

آسیبهای قانون تزاحم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۱/۱۷-۱۶:۲۳:۲۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۲/۱۱-۲۱:۹:۵۸
    • کد مطلب:1256
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2193

قانون اهم و مهم در تزاحم میان دو چیز، یک ضرورت عقلانی است، البته اگر مرزهای آن با دقت رعایت شود؛ اما عدم دقت لازم، آسیبهایی را به همراه دارد که توجه به برخی از آنها در این بحث شایسته است.

 

حذف دوستی و دشمنی، خنثی کردن شناخت!

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۱/۱۷-۱۶:۲۳:۱۲
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۲/۱۱-۲۱:۱۰:۷
    • کد مطلب:1257
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1519

با قانون کلی اهم و مهم آشنا شدیم و دانستیم در حد ضرورتهای مهم‌تر از آثار شناخت، باید دست از بار کردن آثار شناخت برداشت.

این جا یک پرسش مهم پیش می‌آید و آن این که آیا ضرورتها می‌تواند از دوستی با خوبی‌ها و دشمنی با بدی‌ها جلوگیری نماید؟

پیش از این گفتیم که آثار شناخت دو گونه است: آثار قلبی و آثاری که با اعضاء ظاهری بروز می‌کند.

دوستی و دشمنی از آثار قلبی است که می‌تواند در عمل ما هم آشکار شود.

ویژگی کارهای قلبی این است که اصل آن، ارتباطی به اعضای ظاهری ندارد. انسان می‌تواند کسی را بسیار دوست داشته باشد، ولی این دوستی را از همگان پنهان کند. همچنین تنفر بینهایت خود را از کسی و یا چیزی هیچ گاه آشکار نکند.

بر اساس این ویژگیِ کارهای قلبی، هرگز ضرورتی که با آثار قلبی شناخت  مزاحمت داشته باشد، پیدا نمی‌شود.

از این رو مهم‌ترین آثار شناخت، یعنی دوستی و دشمنی، نیز دچار هیچ ضرورتی نمی‌شود که دست کشیدن از آن را توجیه کند و هرگز دوستی خوبی‌ها و دشمنی با بدی‌ها حذف شدنی نیست.

با این که این مطلب بدیهی است، اما آن چه اتفاق می‌افتد چیز دیگری است؛

توضیح این که شناخت، همان روشن شدن واقعیت در پرتو خرد است. این روشنگری خرد، همان گونه که راه گشاست، احیانا رسواگر هم می‌گردد.

در شرایطی که روشنگری خرد، به رسواگری نسبت به باطل می‌انجامد، جبهه باطل دست روی دست نمی‌گذارد و بیکار نمی‌نشیند.

اگر جبهه باطل بتواند از گام گذاشتن در راه شناخت جلوگیری نماید که خود را از رسوایی نجات داده است.

ولی اگر در این راه موفق نگردد از ترفندهای مختلف استفاده می‌کند که یکی از مهم‌ترین آنها، خنثی کردن شناخت است.

خنثی کردن شناخت با حذف دوستی و دشمنی با توجیهات گوناگون رقم می‌خورد.

یکی از این ترفندها، برخی از تفاسیر «تکثرگرایی» و «تحمل نظر دیگران» است.

اصل «تکثرگرایی» و «تحمل نظر دیگران» در حوزه شناخت و با ضوابط آن امری پسندیده و لازم است.

یکی از ضوابط مهم «تحمل نظر دیگران» در حوزه شناخت، تعهد همگانی به بیان نظرات مستند است. زیرا اگر راه برای اظهار تمامی نظرات و ادعاهای بیدلیل  گشوده شود، عملا با کلید خوردن «‌پروژه قبح زدائی» روبرو خواهیم شد.

در هر صورت بحث «تکثرگرایی» بحثی مهم است که انشاء الله مستقلا به آن خواهیم پرداخت.

اما تجاوز «تکثرگرایی» از حوزه شناخت به حوزه عمل از ترفندهای بسیار خطرناک دیگران است.

البته با توجه به آن چه گفت شد روشن شد که هیچ ضرورتی وجود ندارد که نتیجه آن حذف آثار قلبی شناخت از جمله دوستی و دشمنی باشد.

 

ضرورتها، بهانه‌ای برای فرار!

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۱/۱۷-۱۶:۲۳:۱۳
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۲/۱۱-۲۱:۱۰:۱۳
    • کد مطلب:1258
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1547

گذشت که مقدم داشتن ضرورتها بر وظایف اولیه، محدود و موقت و مشروط است.

از این رو توجه به مرزهای آن فوق العاده ضروری است.

احیانا عدم توجه کافی به این مسئله، یا غفلت خود خواسته از آن، راه را برای برخی از سوء استفاده‌ها باز می‌کند.

از جمله این سوء استفاده‌ها، فرار از مسئولیت است. بنا بر این باید متوجه بود که ضرورتها، بهانه‌ای برای فرار از بار کردن آثار شناخت نگردد.

روشن است که آن چه تا کنون گفتیم همه جایی است و اختصاصی به آثار شناخت ندارد. 

 

محو احکام اولیه با بزرگ‌نمایی ضرورتها!

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۱/۱۷-۱۶:۲۳:۱۴
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۲/۱۱-۲۱:۱۰:۱۹
    • کد مطلب:1259
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1571

گاهی ضرورتها یا به تعبیر فنی عناوین ثانویه، آن چنان بزرگ‌نمایی می‌شود که عناوین اولیه در آن محو می‌گردد و به تدریج به فراموشی سپرده می‌شود.

حتی در برخی از موارد، بدون روشن ساختن احکام اولیه، تنها بر ضرورتها و احکام ثانویه تکیه می‌شود.

باد کردن ناآگاهانه ضرورتها و توجه بیش از حد به آنها، به قربانی شدن احکام اولیه می‌انجامد که حاصل تدریجی آن مسخ خرد و تحریف دین است.

فدا شدن احکام اولیه، مصداقی است از برداشت اندک با تاوانی بس بزرگ.

 

قالبهای نادرست

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۱/۱۷-۱۶:۲۳:۱۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۲/۱۱-۲۱:۱۰:۲۵
    • کد مطلب:1260
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1619

یکی از موارد تزاحم که اندک هم نیست، تزاحم میان آثار شناخت و قالبهای نادرستی است که آثار شناخت با آن قالبها ابراز می‌شود.

به دلیل اهمیت فوق العاده این بحث، در ادامه همین بحث بخشی جداگانه برای آن می‌گشاییم.

 

چرا باید از ابراز تولی و تبری دست برداریم؟!

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۱/۱۷-۱۶:۲۳:۴۰
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۲/۱۱-۲۱:۱۰:۳۱
    • کد مطلب:1261
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2535

مصادیق قانون تزاحم و کاربرد قاعده‌ی اهم و مهم، بسیار فراوان است.

اشاره کردیم که ضرورتها، عناوین ثانویه را می‌آفرینند و اهمیت واقعی آنها، احکام اولیه را محدود می‌کند.

هر چند مصادیق قانون تزاحم، منحصر به این گونه ضرورتها نیست، اما این گونه ضرورتها بخش عمده‌ای از مصادیق آن را تشکیل می‌دهند.

مناسب است ببینیم چه ضرورتهایی جلو ابراز دوستی و دشمنی را می‌گیرد؟ و چرا باید از تولی و تبری دست برداریم؟

البته همه این موارد با قانون اهم و مهم حل می‌گردد.

 

اگر تولی و تبری موجب ضرر شود

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۱/۱۷-۱۶:۲۵:۱۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۲/۱۱-۲۱:۱۰:۴۱
    • کد مطلب:1262
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2317

یکی از مواردی که گفته می‌شود باید دست از ابراز دوستی و دشمنی برداریم، مواردی است که از ترتب آثار شناخت، ضرری مترتب شود.
در بحث ما ممکن است گفته شود ترتب آثار شناخت، از قبیل تولی و تبری، احیانا موجب ضرر و زیان می‌گردد؛ از این رو نباید آثار شناخت را در همه جا مترتب نمود و در همه جا دوستی و دشمنی خود را ابراز نمود.
البته در این بحث تنها از منظر عقلی به موضوع ضرر می‌نگریم و کاری به «قاعده شرعی لاضرر» نداریم.
چند صورت برای ضرر تصور می‌شود:
1. ضرر جانی شامل:
1.1. ضرر جانی بر خود
1.2. ضرر جانی بر غیر
2. ضرر مالی شامل:
2.1. ضرر مالی بر خود 
2.2. ضرر مالی بر غیر
3. ضرر عرضی و شخصیتی شامل:
3.1. ضرر عرضی بر خود
3.2. ضرر عرضی بر غیر
3.3. ضرر عرضی بر دین که دارای زیر مجموعه زیر است: وهن دین، تمسخر، باز شدن راه بدعت و…
در تمامی موارد ضرر، قانون اهم و مهم جاری است؛ یعنی باید ضرر مترتب بر آثار شناخت، و آثار مثبت شناخت را، سبک و سنگین نمود، هر کدام از این دو اهمیت بیشتری داشت همان را مقدم داشت.
قبلا در بحث «آسیبهای قانون تزاحم» از سه آسیب جدی نام بردیم: 1ـ حذف دوستی و دشمنی، خنثی کردن آثار شناخت 2ـ ضرورتها، بهانه‌ای برای فرار 3ـ محو احکام اولیه با بزرگ‌نمایی ضرورتها.
پیش از هر چیزی باید متوجه آسیبهای یاد شده باشیم تا با طرح ضرر راه سوء استفاده گشوده نشود.
در مرحله بعد باید ضرر را تعریف کنیم.

 

فرمول محاسبه ضرر، تناسب هزینه با برداشت نهایی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۱/۱۷-۱۶:۲۴:۲۸
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۲/۱۱-۲۱:۱۰:۴۸
    • کد مطلب:1263
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1555

ممکن است تصور شود صرف از دست دادن چیزی، ضرر است. بر این اساس هم نتیجه گیری کنیم که هر گاه ترتب آثار شناخت موجب از دست دادن چیزی شد، باید دست نگه داریم و از ابراز دوستی و دشمنی خودداری نماییم. آیا چنین است؟

هر کسی که هدفی داشته باشد در راه رسیدن به آن هدف، سرمایه گذاری مناسب کرده و احیانا هزینه هنگفتی را متحمل می‌شود.

مثلا ساختن یک کارخانه بسیار بزرگ، گاهی مستلزم چند سال هزینه کلان است.

اما با توجه به بازگشت سرمایه در سالهای آتی، این هزینه کردن، ضرر نامیده نمی‌شود.

همچنین یک مغازه‌دار برای جلب مشتری بیشتر، تلاش می‌کند جنسش را کاملا جور کند، هر چند برخی از اجناس سود چندانی هم نداشته باشند و یا اصلا ضرر داشته باشند. اما با توجه به این که جور بودن جنس، موجب جلب مشتری بیشتر می‌گردد و با مشتری بیشتر، فروش بیشتری عاید خواهد شد، در این صورت فروش بیشتر، زیانهای اندک از ناحیه برخی از اجناس را جبران می‌کند.

همچنین برخی از کارخانه‌ها یا شرکتها در آغاز کار کالاهای خود را بدون در نظر گرفتن سود، می‌فروشند تا کاملا مشهور شده و بازار خرید را قبضه کنند؛ پس از جا افتادن یک کالا در بازار فروش، در فرصت کوتاهی، جبران تمامی سودهای از دست رفته امکان می‌یابد.

و همچنین…

 

در مثالهای یاد شده دیدیم صرف  هزینه کردن یا سود نکردن موقتی یا حتی زیان کوتاه مدت، ضرر نیست، بلکه باید بر اساس برداشت نهایی قضاوت نمود.

به سخن دیگر باید مجموع هزینه‌ها و برداشتها را در نگاه کلان دید تا قضاوت نمود ضرر و زیانی در کار است یا خیر.

پس از روشن شدن اساس محاسبه ضرر و زیان، در تطبیق قانون تزاحم بر موارد ضرورتهایی که از ناحیه ضرر پیش می‌آید، باید به چند نکته توجه کرد.

 

حیثیت، برتر از مال و جان

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۱/۱۷-۱۶:۲۴:۳۰
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۲/۱۱-۲۱:۱۰:۵۵
    • کد مطلب:1264
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1565

با توجه به فرمول محاسبه ضرر روشن می‌شود که هزینه کردن مال برای حفظ جان ضرر نیست.

اندک نیست مواردی که ذخیره ده‌ها سال تلاش اقتصادی، در راه درمان یک بیماری سخت بر باد می‌رود.

همچنین اندک نیست مواردی که برای دفاع از ناموس از تمامی اموال و حتی جان هم چشم پوشی شده است.

البته دایره حیثیت و ناموس منحصر به زن و فرزند نیست، بلکه انواع دیگری از حیثیت هم داریم، مانند حیثیت انسانی، صنفی، ملی، قومی، دینی و…

ناگفته پیداست که هیچ کس هزینه کردن مال و جان را در دفاع از حیثیت تخطئه نمی‌کند. بلکه احیانا شخصی که در راه ناموسش کشته شده است تبدیل به قهرمان هم می‌شود.

پس روشن شد که احیانا پذیرفتن برخی از ضررها، هیچ محذوری ندارد بلکه پذیرفتن آن ضرورت هم پیدا می‌کند.

 

توجیه هزینه‌های سنگین

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۱/۱۷-۱۶:۲۴:۳۱
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۲/۱۱-۲۱:۱۱:۱
    • کد مطلب:1265
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1580

روشن شد که صرف هزینه کردن ضرر نیست، یا به تعبیر دقیق، ضرر واقعی نیست و خردمندی اقتضا می‌کند برای برخی از برداشتها، هزینه‌های احیانا سنگین را بپردازیم.

مثلا در دنیای کنونی هزینه‌های تبلیغاتی و فرهنگ سازی که دشمن برای سیطره بر جهان پرداخت می‌کند، سرسام‌آور است. با توجه به اهدافی که صاحبان رسانه‌ها به دنبال آن هستند، سرمایه‌های کلانی را در این راه صرف می‌کنند.

از هزینه‌های کلان زیر ساختها مانند اختراع رادیو و تلوزیون، کامپیوتر و اینترنت، ماهواره و… گرفته تا راه اندازه شبکه‌های مجانی ماهواره‌ای، همه و همه نشان از نیات کاملا انسان دوستانه!!! کسانی می‌دهد که برای جمع کردن مال و منال دست به چه جنایتهایی که نمی‌زنند.

این گونه هزینه‌ها، نه تنها تخطئه نمی‌شود، بلکه ما خود را سرزنش می‌کنیم چرا در این حوزه از دیگران عقب مانده‌ایم.

پس هزینه‌های کلان برای رسیدن به اهداف فرهنگی هرگز ضرر شمرده نمی‌شود.

 

توجیه احکام ضرری

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۱/۱۷-۱۶:۲۴:۳۲
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۲/۱۱-۲۱:۱۱:۱۴
    • کد مطلب:1266
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1663

با توجه به اهداف کلان یک مجموعه، احینا قوانینی وضع می‌شود که در نگاه اولیه کاملا ضرری است؛ مانند مالیات در نظامهای متکی بر مالیات یا مالیات برای اداره جنگ و…

روشن است که پرداخت مالیات در نگاه اولیه ضرر است، اما در نگاه کلان شکل دیگری پیدا می‌کند.[1]

ممکن است احکام زکات و خمس نیز بر همین اساس باشد که تشریح آن خارج از بحث ماست.[2]

آن چه مربوط به بحث ماست این است که اگر مرتب کردن آثار شناخت، هزینه مالی داشته باشد صرف این مسئله ضرر شمرده نمی‌شود.

همچنین حکم جهاد نیز یک حکم ضرری است که بر اساس خرد و شرع تشریع شده است.

گروهی که به جهاد می‌روند علاوه بر صرف هزینه‌های سنگین مالی، به یقین می‌دانند که عده‌ای کشته و عده‌ای مجروح می‌شوند.

اما حکم جهاد یک حکم کاملا عقلانی است و از سوی شرع هم پذیرفته شده است و تنها سخن در شرایط عقلی و شرعی آن است.

به خصوص جهاد دفاعی هرگز قابل تردید نیست.

پس روشن است که صرف هزینه‌ی جانی هم مستلزم ضرر واقعی نیست و موجب تعطیل احکام نمی‌شود.

آن چه مهم است شناخت اهمیت و جایگاه عقلی و شرعی تولی و تبری است، تا بتوان گفت چه ضرورتهایی می‌تواند از ابراز دوستی و دشمنی جلوگیری نماید.

 

[1]ـ این مطلب مربوط به جوامع غیر اسلامی است اما مالیات در نظام اسلامی دارای مباحث مهمی است که مجال دیگری می‌طلبد.

[2]ـ حکمتهای خمس و زکات متعدد است که مربوط به این بحث نیست.

یک نمونه از رنگ باختن ضرر در مقابل ابراز دوستی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۱/۱۷-۱۶:۲۴:۳۳
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۲/۱۱-۲۱:۱۱:۲۰
    • کد مطلب:1267
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1584

اشاره کردیم که بیگانگان هزینه‌های کلانی را صرف تسلط بر فرهنگ و شعور ملتها می‌کنند تا راه استعمار و استحمار آنان را هموار سازند.

به سخن دیگر در دوره معاصر رسانه‌های جمعی جهان، تنها یک ابزار برای انتقال پیام نیستند، بلکه خود، تبدیل به پیام شده‌اند و درصدد هویت سازی تحمیلی برای سایر فرهنگها هستند.

کدام خردمندی باور می‌کند غولهای اقتصادی جهان برای آگاهی و اعتلاء فرهنگ ملتها دل بسوزانند و گریبان بدرانند؟!!!

اگر چنین است کدام هدف مهمی است که چنین هزینه‌های کلانی را برای کسانی که مالشان را بیشتر از جانشان دوست دارند، توجیه می‌کند؟!

یکی از مصادیق عینی جهان ما، قضیه امام حسین علیه السلام است.

دستگاه امام حسین علیه السلام از دیر باز دچار حملات و تهاجمات بسیاری بوده و هم اکنون نیز گرفتار شبیخون‌های غرب و شرق، سنی و شیعه، روشنفکر و متحجر، داخلی و خارجی است.

اما با این همه، با فرا رسیدن ماه محرم و برقراری مراسم دهه عاشورا، غالب دستاوردهای کانونهای شبیخون، بر باد رفته و بی اثر می‌گردند.

از مهم‌ترین جلوه‌های زیبای این حرکت شگفت، پیاده روی هر ساله شیعیان عراق در اربعین حسینی است که دوست و دشمن را شگفت زده کرده است.

در دو سفرنامه‌ای که در بخش گوناگون تقدیم می‌شود تا اندازه‌ای به ابعاد بیکران این حادثه می‌پردازیم.

همین پیاده روی اربعین را ببینید، هزینه مالی آن ملیاردهاست که از سوی خود مردم تأمین می‌شود و نزدیک به دو هفته، کار و کاسبی عمده عراق تحت تأثیر این جریان قرار می‌گیرد و هر ساله بر اثر جنایات وهابیون عده‌ای کشته و مجروح و احیانا تا آخر عمر معلول می‌شوند.

با وجود این که هر سال مشکلات اقتصادی و امنیتی مردم بیشتر می‌شود، این مراسم آن چنان با شکوه و عظمت مضاعفی برگزار می‌گردد که تنها باید از نزدیک مشاهده کرد تا بتوان گوشه‌ای از آن را درک نمود.

یکی از آثار ظاهری این مراسم، نقش بر آب شدن عمده‌ی توطئه‌های یک ساله دشمن است.

هر چند این مظهر بزرگِ دوستی و وفاداری به امام حسین علیه السلام، هزینه‌های کلان مالی، زمانی و جانی برمی‌دارد، اما ارزش برداشت آن به هیچ حسابی قابل محاسبه نیست.

بر همین اساس است که در منابع وحی در مورد ثواب زیارت امام حسین غوغا شده است. البته زیارت با پای پیاده حساب دیگری دارد.

همچنین بر همین اساس است که در منابع وحیانی، استحباب زیارت امام حسین علیه السلام حتی در شرایطی که خطر جانی دارد، مورد تأکید قرار گرفته است.

پرسش این است که با این که اجمالا می‌دانیم در هر سفری صدها کشته و مجروح می‌شوند، چرا در منابع وحی این گونه بر استحباب پیاده روی تأکید می‌گردد؟!

جز این است که تمامی مالها و جانها در مقابل یک اثر کوچک زیارت اربعین اندک است؟! جز این است که حیات دینی اسلام کامل یعنی تشیع با این گونه حرکتها تضمین و بیمه می‌گردد؟! جز این است که…؟!

پس از مقدمه چنینی با این نمونه به بحث اصلی برگردیم.

 

مقایسه ضرر تحریف دین با ضرر مالی و جانی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۱/۱۷-۱۶:۲۴:۳۴
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۲/۱۱-۲۱:۱۱:۲۹
    • کد مطلب:1268
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1601

گذشت که اگر ترتب آثار شناخت، یعنی تولی و تبری و ابراز دوستی و دشمنی، موجب ضرر گردید، بر اساس اهمیت هر یک از طرفین باید اقدام کرد.

اما این مطلب به این معنی نیست که در مطلق موارد ضرر، باید دست از تولی و تبری کشید؛ زیرا با شرایط ویژه‌ای احکام ضرری در نظامهای عقلائی و شرعی، از قبیل جهاد دفاعی و مانند آن، وجود دارد.

در نتیجه پرهیز از ضرر به شکل مطلق خردمندانه نیست؛ بلکه باید دو طرف قضیه را سبک و سنگین نمود و آن چه که اهمیت بیشتری دارد مقدم داشت.

یکی از مواردی که باید به ضرر جانی و مالی تن دهیم، مواردی است که دست برداشتن از دوستی و دشمنی به تحریف دین می‌انجامد.

توضیح این که اگر ضرورتهای موردی پیش آید که موجب کتمان برخی از حقایق دین در یک دوره طولانی گردد، نتیجه آن رشد و نموّ کودکان ما بر طبق عقایدی است که با واقعیت دین متناقض است. روشن است که ادامه این وضعیت در چند نسل، به معنی بیگانه شدن نسلهای جدید از حقیقت دین است.

اهمیت حفظ دین آن چنان است که برای آن حکم جهاد آمده است و با خون خوبان فراوانی زنده مانده است، آیا به خاطر ضرورتهای شخصی و موردی، می‌توان آن را نادیده گرفت و از آن دست برداشت؟!!!

اینجاست که زیان مالی که هیچ، زیان جانی هم نمی‌تواند در مقابل حفظ دین، قد علم کند و آن را کنار زند.

به سخنی دیگر حفظ جان مهمتر از حفظ مال است و حفظ حیثیت مهمتر از حفظ جان.

پس در شرایطی برای حفظ حیثیت فردی باید از مال و جان گذشت.

حال اگر حیثیت دین که حیثیت صنفی مسلمانان هم هست، در خطر باشد چگونه می‌توان دست روی دست گذاشت و به خاطر به خطر افتادن مال و جان افراد در اثر ابراز دوستی و دشمنی، از آن دفاع نکرد؟!

 

دوگانه بازی در بحث ضرر

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۱/۱۷-۱۶:۲۴:۳۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۲/۱۱-۲۱:۱۱:۳۶
    • کد مطلب:1269
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1554

در مقوله دین دیده شده است که ضررهای اندک، بزرگ نمایی می‌شود و با عنوان ضرر، از برخی از مظاهر دوستی و دشمنی جلوگیری می‌گردد.

این در حالی است که مثلا سرخ شدن دست در هنگام کاری مانند کلنگ زنی و حتی تاول زدن آن ضرر دیده نمی‌شود!

این در حالی است که ضررهای جانی یک فرد در راه خدمت به دیگران فداکاری نامیده می‌شود و احیانا چنین اشخاصی قهرمان ملی هم می‌شوند!

این در حالی است که تحمل فشارهای روحی و جسمی شدید برای زندگی آبرومندانه افتخار شمرده می‌شود!

این در حالی است که جانفشانی مادران و پدران برای به کمال رسیدن فرزندانشان ستوده می‌شود!

این در حالی است که در ورزش‌هایی همچون فوتبال، ژیمناستیک و… چه دستها و پاها شکسته نمی‌شود؟!

این در حالی است که…!

اما در نقطه مقابل، مسائل بسیار کوچک در امر دین بزرگ نمایی شده و به عنوان ضرر تخطئه و محکوم می‌شود.

آیا این دو گانه بازی نیست؟! آیا تبعیض در عقلانیت جز این است؟!

چه خوب است به بحث ضرر در همه جا به یک چشم بنگریم!

 

اگر تولی و تبری چهره دین را مخدوش کند

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۱/۱۷-۱۶:۲۵:۱۶
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۲/۱۱-۲۱:۱۱:۴۳
    • کد مطلب:1270
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2256

احیانا گفته می‌شود ترتب آثار شناخت از قبیل ابراز دوستی و دشمنی در بعضی از شرایط، موجب مخدوش شدن چهره دین می‌گردد. در نتیجه برای حفظ حیثیت دین، لازم است از مصادیق تظاهر به دوستی و دشمنی، خودداری نمود.

با تأمل در مطالب پیشین روشن می‌شود که آن چه در بحث ضرر تقدیم شد، مشکل ما  به شکل کلی در این بحث را حل می‌کند؛

توضیح این که یکی از انواع ضرر، ضرر حیثیتی بود و یکی از مصادیق ضرر حیثیتی، صدمه زدن به وجهه دین است.

بر اساس آن چه در بحث ضرر گفته شد، قانون اهم و مهم حلال مشکل است.

اما عنوان خدشه به چهره دین، خیلی کلی و مبهم است و باید شفاف گردد تا مورد سوء استفاده قرار نگیرد.

برخی از مصادیق مخدوش شدن چهره دین، تمسخر دشمنان، سرزنش دین، بدنام شدن دین، بدبین شدن بیگانگان و…

مناسب است هر یک از این عناوین مستقلا تجزیه و تحلیل شود.

 

تمسخر دین توسط بیگانگان

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۱/۱۷-۱۶:۲۴:۴۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۲/۱۱-۲۱:۱۱:۴۸
    • کد مطلب:1271
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1597

مسخره کردن دین دو گونه است: مسخره کردن به حق و مسخره کردن به ناحق.

مسخره کردن به ناحق دین از سوی کافران و فاسقان خیلی سابقه دارد و تمامی انبیاء از سوی مخالفین مورد تمسخر قرار می‌گرفتند. اصلا شگرد هر عاجز و درمانده‌ای، مسخره کردن طرف مقابل است. مخالفین انبیاء هم چون منطقی برای مقابله با انبیاء نداشتند، دست به دامن تمسخر می‌زند.

دوران کنونی هم بیشتر از دوران انبیاء نیست.

مثلا برای سجده ما برای خدا، کاریکاتور مستهجن کشیده‌اند؛ آیا به صرف یک کاریکاتور باید سجده برای خداوند را ترک نماییم؟! و…

این راجع به تمسخر به ناحق.

اما با توجه به حق بودن اسلام کامل، مسخره کردن به حق دیگر معنی ندارد.

البته ممکن است که بر اثر نادانی و جهالت، نتوانیم تبیین عقلانی از دین داشته باشیم و بیگانگان از دین دچار توهمات نادرستی نسبت به دین شوند و دست به تمسخر زنند.

این دیگر تقصیر ما در تبیین درست دین است، نه این که مجوزی باشد برای عقب نشینی از مظاهر دینی.

آری اگر ما خود دین را تحریف کرده باشیم و یا قالبهایی را برای ابراز دوستی و دشمنی به کار بریم که متضاد با خرد و دین باشد، در این صورت تمسخر دشمنان به حق خواهد بود.

در صورت تحریف دین که روشن است، باید به دین واقعی بازگردیم.

اما اگر تمسخر ناشی از قالبهای متضاد با خرد و دین باشد، بحث آن مستقلا خواهد آمد.

 

سرزنش دین

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۱/۱۷-۱۶:۲۴:۴۶
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۲/۱۱-۲۱:۱۱:۵۴
    • کد مطلب:1272
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1725

سرزنش بیگانگان نسبت به دین هم خیلی روشن است.

در منابع وحی یکی از کمالات مهم مردان الهی با این تعبیر بیان شده است:

«لا تأخذه فی الله لومة لائم» (درباره خداوند، سرزنش هیچ سرزنش کننده‌ای در او تأثیر نمی‌گذارد).

اگر سرزنش اهل باطل در ما تأثیر گذار است، باید به فکر اصلاح خود باشیم نه این که از ابراز آثار شناخت و مظاهر دوستی و دشمنی جلوگیری نماییم.

 

بدنام شدن دین

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۱/۱۷-۱۶:۲۴:۴۶
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۲/۱۱-۲۱:۱۲:۰
    • کد مطلب:1273
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1606

بدنام شدن دین بر اثر ابراز دوستی و دشمنی، باید دید به حق است یا به ناحق.

بدنامی به ناحق با تهمت زدن و مانند آن دیرینه طولانی داشته و همچنان هم ادامه دارد.

به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هم تهمتهای فراوانی زدند که از جمله آنها جنون بود.

تهمت هم مانند تمسخر، دلیل ناتوانی دشمن است، نه مجوز برای عقب نشینی ما از مواضع دین.

در دوره کنونی با اتهاماتی چون توحش، خشونت و… روبرو هستیم.

اگر ما با یک تهمت تغییر روش دهیم، به معنی مؤثر بودن شگرد دشمن است و این موجب بیشتر شدن طمع دشمن نسبت به اتهام است.

البته در این جا هم ضعف و ناتوانی ما در تبیین دین فاجعه آفرین است؛ اما مقصر خود ما هستیم. از این رو باید بر مسلح شدن به اسلحه دانش و بینش اندیشید تا عقب نشینی زبونانه.

اگر ما عرضه تبیین عقلانی قصاص، سنگسار و… داشته باشیم و اگر ما خدمت واقعی به بشر را تبیین نماییم و اگر ما… باز هم تهمت توحش و خشونت به اسلام کامل می‌چسبد؟!

علاوه بر این اگر توحش و خشونت بیگانگان را، در کنار این مسئله ترسیم کنیم، دنیا به خوبی خواهد یافت که وحشی و خشن کیست!

این مطلب راجع به بدنامی به ناحق دین است.

اما بدنامی به حق در اسلام کامل متصور نیست مگر به شکلی که در بحث تمسخر گذشت. با مراجعه به آن بحث نیاز به تکرار نیست.

 

اگر تولی و تبری راه بدعت و تحریف دین را بگشاید

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۱/۱۷-۱۶:۲۴:۵۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۲/۱۱-۲۱:۱۲:۹
    • کد مطلب:1274
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1482

یکی از سخنانی که در بحث آثار دوستی و دشمنی گفته می‌شود این است که بسیاری از مظاهر عرفی ابراز دوستی و دشمنی، سابقه دینی ندارد.

قالبهای عرفیِ دوستی و دشمنی، قالبهایی است که بر اساس فرهنگ و عادات ملل و اقوام مختلف تفاوت می‌کند.

ممکن است گفته شود اگر ما ابراز تولی و تبری را آزاد بگذاریم، مسائل زیادی با رنگ و بوی دینی وارد زندگی دینی ما می‌شود. این امر راه بدعت و تحریف در دین را می‌گشاید. پس نباید ابراز تولی و تبری را آزاد گذاشت.

آیا این چنین است؟

غنای اسلام کامل همه ابعاد بشر را پوشش می‌دهد.

از جمله‌ی این ابعاد رنگ خدایی گرفتن دوستی و دشمنی در اسلام است. ثواب و پاداش اصل دوستی و دشمنی در اسلام شگفت انگیز است.

قالبهای ابراز دوستی و دشمنی نیز در اسلام به شدت مورد توجه قرار گرفته است. یکی از هزاران تعبیر منابع دین در این راستا «سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم» (با دوستان شما اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله در صلح و با دشمنان شما در جنگم) است.

در اسلام کامل، ثواب و پاداشی که بر هر قالبی مترتب می‌شود متفاوت است؛ از این رو درجات بهشتی نیز یکسان نیست.

این جا یک بحث مهم پیش می‌آید و آن این که  می‌توانیم از قالبهای عرفی برای ابراز دوستی و دشمنی استفاده کنیم؟

پرسش یاد شده در نگاه موشکافانه، دو پرسش را در دل دارد:

یکی این که آیا اصلا قالبهای عرفی می‌تواند نظر دین را در ابراز دوستی و دشمنی تأمین کند یا این که کاربرد قالبهای عرفی مصداق بدعت در دین است؟

پرسش دوم این که آیا بر قالبهای عرفی هم ثواب و پاداش مترتب است یا خیر؟

اصل دوستی و دشمنی، از ضروریات اسلام کامل است و ابراز آن هم اگر ضروری نباشد، جزء تردید ناپذیر دین است.

بنا بر این هیچ مشکلی در قالبهای عرفی نخواهیم داشت؛ چرا که با قالبهای عرفی همانی را ابراز کرده‌ایم که شرع، به شکل کلی ما را مأمور به آن کرده است.

ما هم چیزی بر دائره دین نیفزوده‌ایم.

البته اگر کسی مدعی شود خود این قالب عرفی به تمام ویژگی‌های شخصی‌اش جزو دین است، بدیهی است که این ادعا، مصداق بدعت است.

اما هرگز کسی مدعی این نیست که تمامی قالبهای عرفی در اقوام و ملل گوناگون، مورد توجه مخصوص دین بوده است.

بر این اساس این نتیجه بسیار مهم آشکار می‌شود که:

1ـ با وجود دلیل بر ضرورت ابراز دوستی و دشمنی به شکل کلی، قالبهای عرفی ابراز دوستی و دشمنی هیچ نیازی به دلیل شرعی ندارد؛

2ـ قالبهای عرفی بدون انتساب مستقیم خود قالب به شرع مصداق بدعت نیست.

انشاء الله چند تبصره در این رابطه را در بحث قالبها خواهیم دید.

 

ترسیم مرزهای ضرورتها در حکم تقیه

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۱/۱۷-۱۶:۲۳:۰
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۲/۱۱-۲۱:۱۲:۱۷
    • کد مطلب:1275
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1595

یکی از مصادیق مهمِ ضرورتهایی که احکام اولیه را تغییر می‌دهد، «تقیه» است. متأسفانه برداشت عمده ما از تقیه، به ترس از دشمن محدود می‌شود.

اما با مراجعه به روایات خواهیم دید که این بحث بسیار گسترده است و خود دارای مصادیق متنوعی است.

چون بحث تقیه بسیار مهم و گسترده است، تنها به چند اشاره بسنده می‌کنیم و به مجال مناسب وامی‌گذاریم.

اگر نگوییم تمامی مصادیق تقیه، مسلم عمده‌ی مصادیق تقیه، عقلی و بدیهی است.

بر این اساس شاید بتوان گفت در حکم «تقیه» چیزی افزون بر «قانون عقلی تزاحم» و «قاعده اولویت مهم» وجود ندارد. از این رو توجه به مرزهای تقیه، شایسته و بایسته است.

از جمله مواردی که به عنوان مرز تقیه در روایات ذکر شده است، این است که اگر تقیه به قتل امام معصوم بینجامد، آن تقیه حرام است و به سخن دیگر در واقع جایی برای تقیه نیست.

در هر صورت تقیه برای حفظ دین است، نه گشودن درِ تسامحات، آن گونه که اصل دین نابود شود.[1]

در بحث تقیه با عناوین مختلفی روبرو می‌شویم مانند: سوء استفاده دشمن، رعایت ظرفیت افراد، شیوه‌های متفاوت تبلیغ از جمله تبلیغ گام به گام و…. اما همه این عناوین به حفظ دین باز می‌گردد.

آثار شناخت یعنی دوستی و دشمنی نیز احیانا مصداق تقیه واقع می‌شود.

بحث تقیه، عمده‌ترین مصداق احکام ثانویه است. البته احکام ثانویه، خود از مصادیق ضرورتهایی است که در بحث تزاحم جای دارد.

همه این موارد با قانون اهم و مهم حل می‌گردد.

اگر ما مرزهای تقیه را بشناسیم، علاوه بر این که مرز بسیاری از ضرورتهایی که در دل تقیه جای دارند، شناخته‌ایم، با حد و مرز سایر ضرورتها نیز آشنا می‌شویم.

یکی از مرزهایی که در تقیه بیان می‌شود، شرایط ویژه‌ای است که بندگی آشکار خداوند ممکن نیست و خداوند به شکل پنهان عبادت می‌شود. شناخت این مرز در بحث تولی و تبری نیز اهمیت حیاتی دارد.

روشن است که بحث تقیه بسیار گسترده‌تر از آن است که در این مجال بگنجد.

 

[1]ـ  البته در شرایط متفاوت، حفظ دین مراتب متفاوتی پیدا می‌کند که مجال پرداختن به آن نیست. 

  • نظر خوانندگان
تا کنون نظر قابل انتشاری ثبت نشده است
  • نظر شما