×

درباره میز امام زمان، مصلح کل

فراگیری صلح رؤیایی‌ترین آمال و برترین آرزوی بشر، در گرو وجود «مصلح کل». مصلح کلی که شاخص آن لبالب ساختن زمین از عدالت است. آیا مقدس‌ترین آمال و برترین آرزوی بشر پشتوانه‌ای دارد؟!
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
یکشنبه ۱۷ فروردین ۱۴۰۴
۷ شوال ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره

امام زمان ع در آینه شعر

  • نویسنده:
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۳/۱۱-۱۶:۲۶:۲۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 258942

آفتابا بس که پیدائی نمی دانم کجائی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۳/۱۱-۱۶:۳۷:۱۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۳/۱۱-۲۱:۵۲:۳
    • کد مطلب:9862
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (1) نظر برای این موضوع

آفتابا بس که پیدائی نمی دانم کجائی
دور از مائی و با مائی نمی‌دانم کجائی
هر طرف رو آورم روی دل آرای تو بینم
جلوه گر از بس به هر جائی نمی‌دانم کجائی
جمع ها سوزند گِرد شمع رخسار تو و، تو
در میان جمع تنهائی نمی‌دانم کجائی
گاه چون یونس به بحری گه چو عیسی در سپهری
گاه چون موسی به سینائی نمی‌دانم کجائی
گاه دلها را بکوی خویش از هر سو کشانی
گاه خود پنهان به دلهائی نمی‌دانم کجائی
در جهان جویم رخت یا از جنان گیرم سراغت
در دو عالم عالم آرائی نمی‌دانم کجائی
هر کجا می‌خوانمت بر گوش جان آید جوابم
پیش من با من هم آوائی نمی‌دانم کجائی

از قلب دریا کاروان نور پیداست

  • نویسنده:محمد
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۳/۱۱-۲۱:۴۲:۵۳
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۳/۱۱-۲۱:۵۱:۴۹
    • کد مطلب:9871
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (2) نظر برای این موضوع

ز قلب دریا کاروان نور پیداست
چون مهر تابان کشتیی از دور پیداست
کشتی ولی بر عرشه آن قرص خورشید
هرجا درخشید و درخشید و درخشید
از سینه دریا گریبان چاک می‌کرد
در آب طی ره به سوی خاک می‌کرد
کشتی ولیکن دامنش دریائی از نور
نزدیک ساحل می‌رسید از دور از دور

دلْ مرده‌ام، ز خاک درت زنده می‌شوم

  • نویسنده:محمد
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۵/۰۲-۱۱:۲۷:۱۳
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۵/۰۲-۲۱:۴۶:۲۹
    • کد مطلب:13207
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (1) نظر برای این موضوع

دل مرده ام ز خاک درت زنده می شوم

با مهر تو چو مهر، فروزنده می شوم

چون در حریم خویش مرا راه می دهی

از جرم خویش و لطف تو شرمنده می شوم

دولت این است که یک لحظه گدای تو شوم

  • نویسنده:محمد
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۵/۰۸-۱۷:۵۰:۷
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۷/۰۳-۱۶:۳۵:۱۲
    • کد مطلب:13226
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

دولت این است که یک لحظه «گدای تو شوم»
کی دهد دست که خاک کف پای تو شوم
شرف بندگی توست زیاد از سر من
بار ده بلکه سگ درب سرای تو شوم

بیا پا بر سرم بگذار تا خاک درت گردم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۷/۱۷-۹:۳۱:۳۴
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۷/۱۷-۹:۳۱:۵۷
    • کد مطلب:15556
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

بیا پا بر سرم بگذار تا خاک درت گردم
غبارم کن، به بادم ده، بگو دور سرت گردم
اگر چه کم تر از سنگم، بیا آیینه ام گردان
که یک شب رو به رو با روی ازگل بهترت گردم
به جای آنکه باشم کوه آتش، هیزم خشکم
سرا پا آتشم کن تا مگر خاکسترت گردم
نگاهم مرده،ای چشم خدا، اینک نگاهم کن
که هر دم زنده از فیض نگاه دیگرت گردم
نه من آن قدر دارم تا شوم خاک سپاه تو
مگر خاکم کنی تا پایمال لشکرت گردم
غبارم کن که از جا خیزم و بر پات بنشینم
نسیمم کن که دور قبر زهرا مادرت گردم
اگر ازصحنه گیتی کنی محوم، چه غم دارم؟
نیاید لحظه ای بر من که محو از خاطرت گردم
خوش آن روزی که آید از کنار کعبه، آوایت
سراپا محو فریاد عدالت گسترت گردم
خدا را آتشی تا "میثمت" را آب گردانی
الهی اشک باشم، دور چشمان ترت گردم

کمک کن این دلم، از این سیاه‌تر نشود

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۱۳-۲۰:۴۴:۴۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15934
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

کمک کن این دلم، از این سیاه‌تر نشود
از این که هست، دلم پر گناهتر نشود
خدای من تو کمک کن که صاحب عصرم
خدا نکرده از این بی سپاه‌تر نشود
به یک نگاه مرا زیر و رو کنی تو اگر
به خاطر گنهم، چشم شاه تر نشود
نفهم بودم و رفتم، پناه من، تو نرو
نرو که زندگی‌ام بی پناهتر نشود

مگر نه فصل بهار آمده، بهار کجاست؟!

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۰۵-۱۰:۴۷:۵۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15973
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

مگر نه فصل بهار آمده، بهار کجاست بهار ماست گل روی یار، یار کجاست دل پیاده‌ام از پا فتاد و رفت ز دست ندیدم عاقبت، آن یار تک سوار کجاست زمانه در دل شب های تیره حبس شده مهی که می‌دمد از قلب شام تار کجاست نوشته افضل اعمال انتظار فرج زهی حدیث، ولی مرد انتظار کجاست به بی‌قراری دل‌های بی‌قرار قسم قرار این همه دل‌های بی‌قرار کجاست یگانه ساقی لب تشنگان جام وصال شفای زخم جگرهای داغدار کجاست به برگ برگ شقایق نوشته این مصراع که باغبان گلستان روزگار کجاست مگر که چهره گذارم به پای زائر او خدای من حرم ابن مهزیار کجاست امید گمشده‌ی اهل بیت، رخ بگشا بگو که مادر سادات را مزار کجاست خزان گرفته تمام وجود میثم را گلی که عالمی از او شود بهار کجاست منبع: نخل...

بازآ قرار دل‌ که به دل‌ها قرار نیست

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۱۹-۶:۵۳:۵۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۱/۰۵-۱۰:۳۹:۲۲
    • کد مطلب:15974
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

بازآ قرار دل‌ که به دل‌ها قرار نیست
داغی به سینه سخت‌تر از انتظار نیست
هر گله‌ای به صاحب خود دارد اعتبار
ما را بدون صاحب خود اعتبار نیست
در روزگارِ غیبت تو، صبح ما به چشم
غیر از غروب غربت و جز شام تار نیست
هر چند در فراق تو یک چند زنده‌ایم
دوران انتظار به جز احتضار نیست
گیرم ولایت دو جهان را به ما دهند
ما را به جز ولای شما افتخار نیست
بی‌اقتدار دولت حقِّ تو شیعه را
با اقتدار ارض و سما اقتدار نیست

سیدی بازآ که پیغمبر صدایت می‌زند

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۲۶-۱۱:۲:۱۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15975
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

سیدی بازآ که پیغمبر صدایت می‌زند
مادرت صدیقه‌ی اطهر صدایت می‌زند
بازوی مجروح زهرا چشم گریان حسن
دست‌های بسته‌ی حیدر صدایت می‌زند
چارده قرن است کز قلب مزاری گم شده
پهلوی بشکسته‌ی مادر صدایت می‌زند
زخم یاسین، قلب طاها، سینه‌ی مجروح نور
آیه‌های سورۀ کوثر صدایت می‌زند

ای یادگــار عتــرت و قـرآن بیا بیا

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۲/۰۳-۵:۴۳:۳۰
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۱/۰۵-۱۰:۴۷:۳۹
    • کد مطلب:15976
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

ای یادگــار عتــرت و قـرآن بیا بیا
جان‌ها به لب رسیده ز هجران بیا بیا
گردیده سخت گله‌ی بی صاحبت اسیر
در چنـگ گرگ‌هـای بیابــان بیا بیا
بشنـو صـدای نالـۀ مـولا درونِ چـاه
تا چنـد چشم فاطمـه گریـان بیا بیا
تا کی سـر حسین بـه بـالای نیزه‌ها؟
تا کی به خـاک آن تـن عریان بیا بیا
تا کی کبـود قامت زینب ز کعـب نی؟
تا کـی غـریب عتـرت و قـرآن بیا بیا

از آمدن و دیدنت ای دوست خبر نیست

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۲/۰۹-۱۳:۵۸:۵۲
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۲/۰۹-۱۳:۵۹:۳
    • کد مطلب:16030
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

از آمدن و دیدنت ای دوست خبر نیست
بستان و گلستان مرا بی تو ثمر نیست
ای دُرّ محمد نسب فاطمه سیرت
والله كه در بحر دلم چون تو گهر نیست
مهتاب به منظومه ی شمسی به وفور است
یك ماه ولی چون مه روی تو قمر نیست
گر صبح جهان را دم مهر تو نباشد
نوری به دل و دیده و انفاس بشر نیست
در شام دعا گر نفتد چشم تو بر ما
در دست دعای من و این سینه اثر نیست
ای كاش بگوید به سحر هاتف غیبی
سر آمده این غیبت و ایام خطر نیست

رفته ای در سفر و آمدنت دیر شده!

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۲/۱۷-۱۴:۲۳:۳۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:16031
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (1) نظر برای این موضوع

رفته ای در سفر و آمدنت دیر شده!
مشکلی هست مگر باعث تأخیر شده؟
سالها می گذرد غایبی از دیده ی ما
نکند چشم تو از دیدن ما سیر شده؟!
حالمان حال خوشی نیست بیا کن مددی
زندگی بی تو دگر سخت و نفس گیر شده
دور دیدند تو را بر سر امت آقا...
دشمن دین به خودش آمده و شیر شده!
جرم و تقصیر ز ما بوده و هست آقا جان
که دعای فرجت فاقد تأثیر شده!
ما اگر بد شده ایم،خاطر زهرا برگرد
مادرت قامت خم از غم تو پیر شده!
آه برگرد به آن رأس جدا بر سر نی
به همان جسم که بازیچه ی شمشیر شده!
تشنه ی ذکر انالمهدی تو هست حسین...
طالب خون خدا،آمدنت دیر شده

فقط یک بار اگر پاسخ دهی عرض سلامم را

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۲/۲۳-۱۲:۴۱:۱۲
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۲/۱۹-۱۷:۳۸:۶
    • کد مطلب:16048
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

فقط یک بار اگر پاسخ دهی عرض سلامم را
تمام عمر شیرین می کند این شهد، کامم را
هزاران بار سمتم گام برمی داری آقا جان
اگر سمت تو بردارم فقط یکبار گامم را

چه خوش می‌تابی ای ماه تمام نیمه‌ی شعبان

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۳/۰۱-۱۷:۱۱:۴۹
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۳/۰۱-۱۷:۱۲:۹
    • کد مطلب:17075
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

چه خوش می تابی ای ماه تمام نیمه‌ی شعبان
بتاب ای لحظه‌هایت را همه عمر جهان قربان
بتاب امشب که داری در بغل خورشید نور افشان
بتاب امشب بخوان با اختران تا صبحدم قرآن
بخوان با من که یار آمد
به باغ دل بهار آمد
به ملک جان قرار آمد
گل نرگس به بار آمد...

هر که در طایفه منتظران جا دارد

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۳/۰۶-۱۶:۵۱:۲۳
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۳/۰۶-۱۶:۳۷:۴۹
    • کد مطلب:17089
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

هر که در طایفه منتظران جا دارد
چشم امید به بیداری فردا دارد
ما که یک عمر دم از یاری مولا زده ایم
گرچه گفتیم، ولی، وقت عمل جا زده ایم

دو چشم خیس به راه نگار دارم من

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۳/۱۳-۱۱:۱۹:۵۲
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۳/۰۶-۱۶:۴۳:۱۲
    • کد مطلب:17090
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

دو چشم خیس به راه نگار دارم من
همیشه گریه بر این شوره زار دارم من
هوار عاشقی ام را شنید گوش فلک
طریق عاشقیِ آشکار دارم من
دوباره نامه من را به دست تو دادند
همیشه از عملم صد هوار دارم من

‍ﻫﺮ قطره دریا می شود وقتی بیایی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۶/۱۸-۲۱:۱۴:۴۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:18692
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

‍ﻫﺮ قطره دریا می شود وقتی بیایی
صحرا شکوفا می شود وقتی بیایی
آئینه در آئینه در آئینه لبخند
دنیا چه زیبا می شود وقتی بیایی
چیزی شبیه آنچه در باور نگنجد
مانند رؤیا می شود وقتی بیایی
رمز تمام قفلهای بسته ی ما
یک لحظه پیدا می شود وقتی بیایی
یوسف که در مصر ملاحت پادشاه است
محو تماشا می شود وقتی بیایی

می شود این شب هجران سحر ان شاءلله

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۷/۰۱-۱۶:۵۳:۱۷
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۷/۰۱-۱۶:۵۳:۴۲
    • کد مطلب:18698
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

می شود این شب هجران سحر ان شاءلله
می رسد صبح سفید ظفر ان شاءلله
مژده ای منتظران چشم شما روشن باد
به مه طلعت آن منتظر ان شاءلله
سر بازار ستادیم همه چشم به راه
کآید از یوسف زهرا خبر ان شاءلله
آی اثنی عشریون همه جان بر سر دست
کآید آن حجت ثانی عشر ان شاءلله
شیعه آن گمشده طفلی ست که می بینم باز
بنشیند به کنار پدر ان شاءلله

بی تو در زندگیم رنگ خدا نیست که نیست

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۱/۲۲-۷:۱۲:۲۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:18846
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

بی تو در زندگیم رنگ خدا نیست که نیست
بین عشاق چو من بی سر و پا نیست که نیست
با غم دوری تو سوخته و ساخته‌ام
اثری از چه بر این سوز و نوا نیست که نیست
نیمه شب وقت مناجات بگویم با خویش
گوئیا قلب تو از بنده رضا نیست که نیست
من گنه کارم و آلوده قبول است قبول
بی محلی ز کریمان که روا نیست که نیست
بی جهت ناز طبیبان نکشم – چون دردم
درد هجر است و به جز وصل دوا نیست که نیست
هر کجا رو زده‌ام آبرویم را بردند
هیچ کس غیر شما فکر گدا نیست که نیست
در دعا فکر گرفتاری خود بودم و بس
یاد تو در دل ما وقت دعا نیست که نیست
بهر درمان پریشانی این نوکرها
چاره‌ای جز سفر کرببلا نیست که نیست
از زمانی که شنیدم در آن کوچه چه شد
داغییِ سیلی از این سینه جدا نیست که نیست
مادرت دیده به راه است بیائی مهدی
پشت در ناله‌ای آمد که کجایی مهدی

یوسف زهرا در این کنعان کسی بیدار نیست

  • نویسنده:محمد
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۲/۱۲-۲۲:۲۶:۵۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:18890
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (2) نظر برای این موضوع

یوسف زهرا در این کنعان کسی بیدار نیست خوابمان برده ست...در اینجا کسی هشیار نیست تو دعامان می‌کنی، ما بی‌محلی می‌کنیم هیچ کس انگار مشتاق تو ای دلدار نیست بی‌قراری از غم هجر تو کار عاشق است من که عاشق نیستم، وقتی که حالم زار نیست آخرش می‌میرم و رویت ندیده می‌روم ظاهرا این نوکر تو لایق دیدار نیست زحمتت دادم، برایت درد سر بودم ببخش در میان نوکرانت مثل من سر بار نیست باز هم بار گناهانم مرا زد بر زمین توبه و بدقولی من که همین یکبار نیست من فقیر و رو سیاهم، بی‌نوایم... بی‌کسم هم‌نشینی کریمان با فقیران عار نیست این دل ویرانه را آباد کن یابن‌الحسن بهر این ویرانه‌دل غیر از شما معمار نیست دست من در محضرت خالیست می‌دانم ولی مطمئنم با کریمان کارها دشوار نیست من که سر تا پا گناهم... غیر گریه بر حسین مرهمی بر زخم‌های این دل بیمار نیست زینب و دروازه‌ی ساعات و یک شهر شلوغ یک مسلمان در میان این همه اغیار نیست؟ بین بازار از روی ناقه صدا زد یا أخا جای خواهرهای تو در بین این بازار نیست مثل اینکه باز از زوار او جا مانده‌ام قسمتم کرب و بلا در اربعین انگار نیست شاعر: علی سپهری منبع: رضیع...

عمریست تشنه کام تو هستیم و آب نیست

  • نویسنده:محمد
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۱/۳۱-۲۳:۲۳:۳۸
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۶/۰۱/۳۱-۲۳:۲۵:۳۸
    • کد مطلب:18984
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

عمریست تشنه کام تو هستیم و آب نیست
عمریست بیقرار نشستیم و تاب نیست

باز دل، چلّه‌نشین حرمِ راز شده‌ست

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۲/۲۱-۱۳:۳۷:۲۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:19041
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

آفرینش به لبش، ذکر خوش‌آمد دارد
این گل سرخ، که از گلبن توحید شکفت
هر که دیدش، «زَهَقَ الباطِلُ و جاءَ الحَق» گفت
جلوۀ «وَالقمر» و آیت «وَالعصر» آمد
رحمت واسعۀ بی‌حد و بی‌حصر آمد
فتح نزدیک شد و، زمزمۀ نصر آمد
کارفرمای دوعالم، ولیِ‌ عصر آمد
گرچه در خوشدلی فاطمه، تردیدی نیست
زادروز پسرش هست، ولی عیدی نیست
چه بگویم که مرا عقدۀ عالم به گلوست
داستان من وغم، خاطرۀ سنگ و سبوست
کی شود پرده به یک سو رود از چهرۀ دوست
«آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست»

ای وارث شیر خدا یا صاحب الامر

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۲/۲۹-۱۷:۲۸:۴۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:19061
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

ای وارث شیر خدا یا صاحب الامر
خونخواهِ شاه کربلا یا صاحب الامر
در لجّۀ ظلمت گرفتاریم، دریاب
ای فُلک دین را ناخدا یا صاحب الامر

آخر کجاست جای تو «یَا اَیُّها الْعَزیز»

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۳/۰۵-۵:۰:۲۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:19067
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

آخر کجاست جای تو «یَا اَیُّها الْعَزیز»
تا جان کنم فدای تو «یَا اَیُّها الْعَزیز»
با ذکرِ مَسَّنا و دَمِ «اَهْلَنَا الضُّرَ»ند
این دستها گدای تو «یَا اَیُّها الْعَزیز»
ما را به این بضاعتِ مُزْجٰاة بخششی
قربان دستهای تو «یَا اَیُّها الْعَزیز»
بادست خالی «اَوْفِ لَنَا الْکَیْل» گفته‌ایم
امیدمان سَخای تو «یَا اَیُّها الْعَزیز»
آقا بیا «تصدق عَلَیْنٰا» که چشم ما
مانده است برعطای تو «یَا اَیُّها الْعَزیز»
...

بر نفس خود دچارم، یابن الحسن اغثنی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۳/۱۱-۱۰:۳۴:۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:19068
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

بر نفس خود دچارم، یابن الحسن اغثنی
عبدی خرابکارم، یابن الحسن اغثنی
در غفلت از قیامت، با شعله‌ی جهالت
آتش گرفته بارم، یابن الحسن اغثنی
تاریک و روسیاهم، افتاده قعر چاهم
ای شمس روزگارم یابن الحسن اغثنی
...

ای روزه دار، افطار محتاج یک دعایم

  • نویسنده:ایلیا
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۳/۲۵-۱۹:۲۹:۵۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:19282
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

ای روزه دار، افطار محتاج یک دعایم آقای آبرودار، محتاج یک دعایم با نامه ی سیاهم قلب تو را شکستم آلوده و گنه کار، محتاج یک دعایم خیلی دلم گرفته، از تو خبر ندارم با این وجود دلدار، محتاج یک دعایم تا خواستم بیفتم، دست مرا گرفتی این دفعه هم چو هر بار، محتاج یک دعایم شرمنده ام کجاها، دیدی گناه کردم خیلی شدم گرفتار، محتاج یک دعایم نگذاشتی بریزد یک لحظه آبرویم هستم به تو بدهکار، محتاج یک دعایم ای کاش یک سحر هم راهت بیفتد اینجا در انتظار دیدار، محتاج یک دعایم خیمه نشین صحرا، آرام جان زهرا هر جای هستی ای یار، محتاج یک دعایم وقت اذان مغرب دلتنگ کربلایم ای روزه دار افطار، محتاج یک دعایم قاسم...

تو از سوز دل و از غربت حیدر خبر داری

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۴/۲۲-۱۰:۵۵:۴۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:20350
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

تو از سوز دل و از غربت حیدر خبر داری
تـو از تنهایــی اولاد پیغمبــر خبـر داری
تو همچون نور در صلب حسین ابن علی بودی
تـو از سـوز دل صدیقه اطهـر خبـر داری
اگر چه کرد پنهان راز خود را از علی، زهرا
تـو تنهـا از مـدال سینه مـادر خبر داری
عموی کوچک تو قاتل خـود را ندیـد اما
تو خود ازآنچه پیش آمد به پشت در، خبرداری
تو می دانی علی با چاه کوفه شب چه ها می گفت
تـو از ناگفتـه غم‌هـای دلِ حیـدر خبـر داری
تو اشک خجلت عباس را در علقمـه دیدی
تو از آن کشته بی چشم و دست و سر خبر داری
...

مژده‌ی صبح ظهور و ظفرش می‌آید

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۱۲/۰۱-۷:۷:۰
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۹/۱۲/۰۱-۷:۶:۵۵
    • کد مطلب:20366
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

مژده‌ی صبح ظهور و ظفرش می‌آید
مرد تنهای زمین از سفرش می‌آید
مرهم درد بشر جمعه‌ی موعود خدا
با همان سیصد و اندی نفرش می‌آید
...

مردم به خدا از غم هجران و جدایی

  • نویسنده:محمد
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۵/۲۰-۷:۲۸:۳۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:20384
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (1) نظر برای این موضوع

مردم بخدا از غم هجران و جدایی
ای دلبر دور از نظرم پس تو کجائی

مه مبارک در ابر آرمیده، بیا

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۵/۲۷-۲۱:۳۳:۱۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:20409
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

مه مبارک در ابر آرمیده، بیا
امید آخر دل های داغ دیده، بیا
به طول غیبت و اشک مدام و سوز دلت
که جان شیعه ز هجران به لب رسیده، بیا
ز پشت در بشنو ناله‌های فاطمه را
به سوز سینه آن مادر شهیده، بیا
عزیز فاطمه، جدت حسین در یم خون
تو را صدا زند از حنجر بریده، بیا
...

کنار بیت خدایی به یاد ما هم باش

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۶/۲۳-۵:۲۱:۳۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21447
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (1) نظر برای این موضوع

کنار بیت خدایی به یاد ما هم باش
به مروه یا به صفایی به یاد ما هم باش
در استلام حجر نیز یادی از ما کن
همین که گرم دعایی به یاد ما هم باش
چو دور کعبه طواف آوری به کعبه قسم
تو کعبۀ دل مایی به یاد ما هم باش
به ما که رو نگشودی، به ما نگاهی کن
ز ما اگر که جدایی به یاد ما هم باش
...

امان از بادها... سوزان وزیدند

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۶/۳۰-۷:۲۲:۳۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21448
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

امان از بادها... سوزان وزیدند
امان از تیغ ها برّان رسیدند
ألا یا اهلَ العالم جد من را
به روی خاک ها عریان کشیدند
ألا یا اهلَ العالم اهل کوفه
سرش را با لب عطشان بریدند
سواره ده نفر ناپاک زاده
به روی آن تن بی جان دویدند
جسارت بر تنش کردند اما
فقط از رأس او قرآن شنیدند
...

گفتم این جمعه یار می‌آید

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۸/۰۵-۹:۴۲:۲۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21505
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

گفتم این جمعه یار می‌آید
باغ دل را بهار می‌آید
گفتم این جمعه جمعه‌ی فرج است
مصلح روزگار می‌آید
گفتم این جمعه منتظر باشم
که به سر انتظار می‌آید
گفتم این جمعه آفتاب امید
از دل کوهسار می‌آید
...

هیچ کس کاش نباشد نگهش بر راهی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۹/۲۴-۱۰:۳۰:۲۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21605
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

هیچ کس کاش نباشد نگهش بر راهی
چشم بر در بود و دلبر او دیر کند
کاش چشم گل زهرا به دل ما افتد
با نگاهش به دل غمزده تاثیر کند
...

در این هوای بهاری شدم دوباره هوایی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۱/۰۳-۱۰:۳۵:۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21798
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

در این هوای بهاری شدم دوباره هوایی
بهار می رسد اما بهار من! تو کجایی؟
چه برکتی، چه نویدی، چه سبزه ای و چه عیدی؟
به سال نو چه امیدی؟ اگر دوباره نیایی
...

عیدی رسیده است که در آن امید نیست

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۱/۰۶-۱۰:۱۳:۲۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۱/۰۳-۶:۴۰:۶
    • کد مطلب:21799
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

عیدی رسیده است که در آن امید نیست
صدها بهار هم برسد، بی‌تو عید نیست
تکراری و شبیه به هم، چون گذشته‌ها
امسال هم اگر تو نیایی جدید نیست
...

به سیل غم به جهان جز تو کوهساری نیست

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۱/۱۳-۱۷:۲۳:۵۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21800
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

به سیل غم به جهان جز تو کوهساری نیست
به غیر پرچم عدل تو اعتباری نیست
هزار نرگس اگر رویَد ، ای گل نرگس
بدون گوشهٔ چشمت مرا بهاری نیست
اگر هزار بهار آید و رَوَد، از داغ
چو قلب عاشق تو باغ لاله زاری نیست
...

دل هست مبتلای تو یاصاحب الزمان

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۱/۲۴-۱۷:۲۶:۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21801
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

دل هست مبتلای تو یاصاحب الزمان
دارد به سر هوای تو یاصاحب الزمان
تا جمعه ها به خاطر تو ندبه میکنم
سرمستم از دعای تو یاصاحب الزمان
...

یوسف، کلاف اهل دعا را قبول کن

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۲/۱۴-۲۱:۱۴:۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21802
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

یوسف، کلاف اهل دعا را قبول کن
ناچیزی بضاعت ما را قبول کن
با دست خالی آمده‌ام ایّها العزیز
یا حضرت کریم، گدا را قبول کن
...

کسی که بی تو سر صحبت جهانش نیست

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۲/۲۱-۱۹:۲۳:۵۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21829
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

کسی که بی تو سر صحبت جهانش نیست
چگونه صبر و تحمل کند؟ توانش نیست
به سوز هجر تو سوگند ، ای امید بشر!
دل از فراق تو جسمی بود، که جانش نیست
...

بر نفس خود دچارم، یابن الحسن اغثنی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۲/۲۸-۱۱:۲۷:۵۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21853
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

بر نفس خود دچارم، یابن الحسن اغثنی
عبدی خرابکارم، یابن الحسن اغثنی
در غفلت از قیامت، با شعله‌ی جهالت
آتش گرفته بارم، یابن الحسن اغثنی
تاریک و روسیاهم، افتاده قعر چاهم
ای شمس روزگارم یابن الحسن اغثنی
...

شعری به رسم هدیه...سلامی به رسم یاد

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۲/۱۱-۹:۴۱:۴۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21854
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

شعری به رسم هدیه...سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
...

بدون عشق دلسردم، کمی آقا نگاهم کن

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۳/۰۳-۱۰:۵۰:۴۳
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۳/۰۳-۱۰:۵۲:۳۹
    • کد مطلب:21855
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

بدون عشق دلسردم، کمی آقا نگاهم کن
سرا پا غصه و دردم، کمی آقا نگاهم کن
درختی بی ثمر هستم، برایت دردسر هستم
خزانم... شاخه‌ای زردم، کمی آقا نگاهم کن
...

هر کوچه و هر خانه‌ای از عطر، چو باغی‌ست

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۲/۱۲-۱۲:۳۱:۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21856
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

هر کوچه و هر خانه‌ای از عطر، چو باغی‌ست
در سینهٔ هر اهل دل و دلشده داغی‌ست
آویخته بر سر درِ هر خانه چراغی‌ست
بر هر لبی از موعد و موعود، سراغی‌ست
...

ای که غبار راه تو، سرمه چشم تار من

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۲/۱۱-۹:۴۷:۴۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21858
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

ای که غبار راه تو، سرمه چشم تار من
کی به سر آوری دگر، موسم انتظار من
مرغ دلم به صد نوا، بال شکسته بینوا
ناله حزن سر دهد، کو گل من بهار من
...

ناسپاسی ست اگر مایه‌ی عارش باشیم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۳/۱۱-۱۱:۵۹:۳۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21861
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

ناسپاسی ست اگر مایه‌ی عارش باشیم
بی تفاوت به غم ایل و تبارش باشیم
اُف به دنیا که نشد آینه‌دارش باشیم
«با کدام آبرویی روز شمارش باشیم»
«عصرها، منتظر صبح بهارش باشیم»
...

ای وجه احد، نور صمد، حجت دادار

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۴/۱۴-۱۶:۳۹:۱۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21944
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

ای وجه احد، نور صمد، حجت دادار
دل‌ها همه بر عشق تو گردیده گرفتار
امید دل غمزدگان، یوسف زهرا
اِکسیر شفا بخش دل خسته و بیمار
...

آقای ما بیا و دعا کن برای ما

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۴/۲۹-۵:۲۸:۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22018
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

آقای ما بیا و دعا کن برای ما
جز تو نمی‌رسد به کسی این صدای ما
ما «تحبس الدعا» شده از فرط غفلتیم
یا ربنا بگو گل زهرا به جای ما
...

يا رب زغمش تا چند اشکم ز بصر آيد

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۵/۰۵-۵:۵:۲۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22019
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

يا رب زغمش تا چند اشکم ز بصر آيد
بنشسته سر راهش، شايد ز سفر آيد
تا چند بنالم زار شب تا سحر از هجرش
كوكب شِمُرم هر شب، شايد كه سحر آيد
...

در خودم گم شده‌ام، آه بگو راه کجاست

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۵/۱۲-۱۹:۱۸:۱۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22040
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

در خودم گم شده‌ام، آه بگو راه کجاست
شب تاریک پر ابری شده‌ام، ماه کجاست
دورم از ساقی و بی یار شدم مست خودم
گله دارم گله دارم گله از دست خودم
سخت سرگرم رصد کردن مردم شده‌ام
از خودم دورم و بی قبله‌نما، گم شده‌ام
...

بیا که زینب کبری تو را صدا می‌زد

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۵/۱۹-۵:۵۲:۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22050
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

بیا که زینب کبری تو را صدا می‌زد
سر بریده‌ی آقا تو را صدا می‌زد
تو و غریبی و زاری! خدا مرا بکشد
به آن غمی که تو داری خدا مرا بکشد
...

جز رحمت چشمان تو، دنیا چه می‌خواهد

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۵/۲۶-۵:۵۸:۵۸
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۵/۲۶-۵:۵۸:۵۶
    • کد مطلب:22055
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (1) نظر برای این موضوع

جز رحمت چشمان تو، دنیا چه می‌خواهد
تشنه به غیر آب، از دریا چه می‌خواهد
حالا که موسایم شدی راهی نشانم ده
غیر از نجات، این قوم از موسی چه می‌خواهد
شاید بپرسی از چه دنبال دَمَت هستم
دل مرده نوعاً از دَم عیسی چه می‌خواهد؟
...

گل با صفاست امّا بی تو صفا ندارد

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۶/۰۲-۵:۴۴:۱
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۵/۲۶-۶:۱:۰
    • کد مطلب:22054
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (1) نظر برای این موضوع

گل با صفاست امّا بی تو صفا ندارد
گر بر رخت نخندد در باغ جا ندارد
پیش تو ماه باید رخ بر زمین بساید
بی پرده گر برآید شرم و حیا ندارد
...

ای آفتاب زهرا عَجّل علی ظهورک

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۶/۰۹-۱۹:۴:۴۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22059
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (4) نظر برای این موضوع

ای آفتاب زهرا عَجّل علی ظهورک
تنهای شهر و صحرا، عجّل علی ظهورک
گم گشته وجودی، هم غیب و هم شهودی
در دیده و دل ما، عجّل علی ظهورک
بی تو غریب، قرآن، بی تو اسیر، عترت
بی تو علی است، تنها، عجّل علی ظهورک
...

با غصه‌های آل عبا گریه می‌کنی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۷/۱۳-۱۲:۵۵:۲۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22172
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

با غصه‌های آل عبا گریه می‌کنی
در اوج روضه‌های عزا گریه می‌کنی
ما با گناه اشک تو را در می‌آوریم
از سوز بی وفایی ما گریه می‌کنی
...

تنهاترین غریب، کجایی؟ ظهور کن

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۹/۰۲-۶:۳۲:۵۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22273
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

تنهاترین غریب، کجایی؟ ظهور کن
ای بهترین حبیب، کجایی؟ ظهور کن
آقا بیا، دوباره حوالی قتلگاه
پیچیده بوی سیب، کجایی؟ ظهور کن
بر سینه حسین نشسته هنوز هم
این شمر نانجیب، کجایی؟ ظهور کن
...

«سُفره دار خدا، امام زمان»

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۱۲/۳۰-۱۲:۲۰:۲
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۹/۱۲/۳۰-۱۲:۲۱:۴۸
    • کد مطلب:22409
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

«سُفره دار خدا، امام زمان»
خاتَمُ الاُولیا، امام زمان
«اَلاِمام اَلاَبو الشَّفیق» یعنی:
پدر با وفا، امام زمان
...

یک نظر کن به دل در به در نوکرها

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۹/۲۳-۱۰:۲۰:۱۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22435
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

یک نظر کن به دل در به در نوکرها
دست خود را بکش آقا به سر نوکرها
سر به زیریم و گرفتار ز بس خم کرده
معصیتهای فراوان کمر نوکرها
پر زدیم و نرسیدیم به تو, افتادیم
مرهمی باش به هر زخم پر نوکرها
...

حال و روزم را بیا آقا ببین بهتر نشد

  • نویسنده:محمد
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۱/۰۵-۵:۹:۴۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22600
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

حال و روزم را بیا آقا ببین بهتر نشد این گدای بی وفا هم واقعا نوکر نشد درد و غم هایم زیاد و این دلم آلوده است معصیت عادت شد و از من جدا آخر نشد از فراقت گریه و ناله نکردم یک شبی دل ندادم به تو و این فاصله کمتر نشد توبه ها کردم ولی توبه شکستم بعد از آن این چنین بودم که درد من دوا دیگر نشد با چه رویی حاجتم را بر زبان جاری کنم من که دیدم غربتت اما دلم مضطر نشد مشروح مقاله

این روزها نگاه تو از خونِ دل تر است

  • نویسنده:محمد
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۲/۰۳-۱۲:۲:۴۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22603
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

این روزها نگاه تو از خونِ دل تر است گویا دلت حسینیه ی اشك مادر است شال عزا دوباره نشسته به دوش تو شالی كه حیف، سوخته از آتش در است گلبرگ های گونه ی شبنم گرفته ات زخمی، شكسته، نیلی، چون یاس پرپر است ای وارث تمامی غم های اهل بیت این روزها غریبی تو مثل حیدر است... ...چون دیده ام تو را و سلامت نداده ام یا تو سلام كرده ای و گوش من كر...

بيا كه گنبد خضراست ديده بر راهت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۱/۲۶-۱۶:۰:۱۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22640
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

بيا كه گنبد خضراست ديده بر راهت بيا كه حيدر تنهاست ديده بر راهت چقدر منتظران تو بي صدا رفتند نگاه مضطرب ماست ديده بر راهت به هر ديار عزادار مادرند همه بيا كه عترت طاهاست ديده بر راهت قسم به خاك نشسته به چادر مادر سكوتِ غربتِ دنياست ديده بر راهت هنوز ناله مادر به گوش مي‌آيد ببين كه حضرت زهراست ديده بر راهت ميان كوچه به دنبال گوشواره حسن شهيد سيلي اعداست ديده بر راهت كنار بستر غرق به خون مادرتان هنوز زينب كبراست ديده بر راهت ميانِ گوديِ مقتل حسين افتاده هنوز زير لگدهاست ديده بر راهت به ناله‌هاي بُنَيَّ كنار آن گودال زني كه غرقِ تماشاست، ديده بر راهت نشسته بي ادبي رويِ سينه ماهش ببين كه مادرت آنجاست ديده بر راهت زمان كشتن لب تشنه آب مي‌خوردند لباس هاي تنش را يكي يكي بُردند منبع: کانال رضیع الحسین قاسم...

مانند یک ابر بهاری یابن الزهرا

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۲/۱۰-۷:۱۳:۱۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22641
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

مانند یک ابر بهاری یابن الزهرا حال و هوای گریه داری یابن الزهرا این روزها خیلی دلت را غم گرفته دلخسته از این روزگاری یابن الزهرا با واژه‌ی «مادر» شود آهت کشیده در لا به لای اشک و زاری یابن الزهرا ای وای مادر های تو می‌گوید آقا خیلی برایش بی‌قراری یابن الزهرا آقا مگر من مرده‌ام که مثل حیدر سر را به زانو می‌گذاری یابن الزهرا آقا! تنم، جانم، همه چیزم فدایت آماده‌ام بر جان نثاری یابن الزهرا گریه مکن که طفل اشک بی‌قرارم با گریه‌ات گردیده جاری یابن الزهرا جز اشک دیده مرهم دیگر ندارم با عرض پوزش از «نداری» یابن الزهرا از این که هستم دوستدار مادر تو حتماً مرا تو دوست داری یابن الزهرا تا این که باشم زائر قامت خمیده دنبال یک سنگ مزاری یابن الزهرا «زهرا» به «زهراها» شده تبدیل... یعنی : در کوچه شد آیینه کاری یابن الزهرا منبع: کانال رضیع الحسین محمد...

سپیده سر زده آیا تو بر نمی‌گردی؟

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۲/۲۴-۱۳:۲:۳۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22642
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

سپیده سر زده آیا تو بر نمی‌گردی؟ برای دلخوشی ما تو بر نمی‌گردی؟ ببین که خشک شده صحن آبی چشمم تمام وسعت دریا تو بر نمی‌گردی؟ همیشه حسرت و تنهایی و غم و دوری شده َست قسمت من تا تو برنمی‌گردی ز بس که طول کشیده زمان آمدنت چه بدگمان شده دنیا تو بر نمی‌گردی تمام ثانیه های شب تو پرسیدند ... طلوع روشن فردا تو بر نمی‌گردی؟ اگر قسم بدهم بر دعای نیمه شبِ قنوت خسته‌ی زهرا تو برنمی‌گردی اگر شبی وسط روضه‌ام بخوانم از دو دست حضرت سقّا تو بر نمی‌گردی نشسته‌ام همه‌ی شب به راه آمدنت سپیده سر زده حالا؛ تو بر نمیگردی؟ منبع: کانال رضیع الحسین محمد حسن...

شب و روز غُصّه دارم كه تو نيستي كنارم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۱۶-۶:۲:۵۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22643
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

شب و روز غُصّه دارم كه تو نيستي كنارم تو كه نيستي كنارم شب و روز غُصّه دارم ز شـب بلند هجـران ، گِـله‌اي ندارم اي جان كه به عشقِ روزِ وَصلَت شب و روز مي‌شُمارم "من اگـر چه در نـيايم به شـمار بنــدگانت" به صف فـدائيانـت ، به شمـارگـان بيـارم دل من خوش است جانا كه دُرُست واقفي كه چه قـَدَر به مُعجزاتِ نَفَـست اميــدوارم ... همه‌ي كـبوتـران را به كمـند خود در آرم سـحري به تـير مژگان بكني اگـر شـكارم چه تفاوت است در اين كه به روز حشر بي تو به بهشت؟ به جهنّم ؟ به كُــدام رهسـپارم ؟ تو كه وَ الضُّحاي مايي به ظهور اگر درآيي بـرســد به روشـنايي شـبِ تــارِ انتـظـارم نه فقط غروب جمعه ، همه روزه تا ظهورت به تأسّي از تو هر شب به حسين ، اشكبارم به سـپيديِ گـل ياس ، كه شـده كبودِ نيلي تو كه نيستي سياه است هميشـه روزگارم غم فاطمه ست در دل ، چه نياز بر سُـرورم؟ كه سُرور در حقيقت ، بُـوَد اين كه سوگوارم منبع: کانال رضیع الحسین محمد...

رو بگرداني زِ ما دنيا جهنم مي‌شود

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۲۳-۱۰:۴۲:۱۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22644
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

رو بگرداني زِ ما دنيا جهنم مي‌شود روزيِ ما روز و شب اندوه و ماتم مي‌شود پلكهايت باز كن درهاي رحمت را نبند بي نگاه تو دل ما خانه غم مي‌شود عاقبت هر كس دلش را شستشو داد از گناه در حريم آيه تطهير ، مَحرم مي‌شود در سر و رويم شده پيدا دگر موي سپيد فرصت ديدار دارد روز و شب كم مي‌شود چون خَمِ گيسوي تو اي ليليِ صحرا نشين قامت چشم انتظاران شما خم مي‌شود با كمان ابرُوانت زود مي‌ريزد به هم نبض عالم با نگاه تو منظم مي‌شود يا ولي اله راضي مي‌شوي از دست من؟! با رضاي تو رضاي حق فراهم مي‌شود هر كه زهرا مادرت را الگوي راهش كند وقت لبخند تو مشغول دعا هم مي‌شود خاك پاي مادر تو سرمه چشمان ماست دست بوسِ او رسول اللهِ خاتم مي‌شود شك ندارم كه حسين هم با دعاي مادرش صاحب كرب و بلا ، اربابِ عالَم مي‌شود گريه ما باعث تسكين قلبِ فاطمه است اين حسين جانها به زخم سينه مرهم مي‌شود فاطميه كربلا شبهاي جمعه ديدني ست مادرت صاحب عزاي ذبح اعظم مي‌شود روضه گودال مثل روضه مسمار شد ماجراي كوچه زير چكمه‌ها تكرار شد ...

جمعه رسید و باز تو آقا نیامدی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۳۰-۱۱:۲۶:۴۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22655
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

جمعه رسید و باز تو آقا نیامدی
مرهم گذار زخم دل ما نیامدی
کردم کنار کعبه تو را آرزو ز دوست
ای کعبه‌ی امید احبّا نیامدی
...

سامرا از بس که زیبا شد شب میلاد تو

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۳۱-۵:۴۵:۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22824
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

سامرا از بس که زیبا شد شب میلاد تو
آسمان غرق تماشا شد شب میلاد تو
با طلوع نورت ای خورشید ایمان، شور عشق
در دل هر ذره پیدا شد شب میلاد تو
ای گل نرگس که از دامان نرگس آمدی
گلشن هستی مصفا شد شب میلاد تو
...

نسیم امشب پیام آسمانی با خود آورده

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۳۱-۲۳:۱۵:۴۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22827
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

نسیم امشب پیام آسمانی با خود آورده
فضا امشب فروغ جاودانی با خود آورده
فلک با آن همه پیری جوانی با خود آورده
عروس شب لباس شادمانی با خود آورده
به شادی خضر، آب زندگانی با خود آورده
نویدی خوش تر از جان، یار جانی با خود آورده
که امشب از زمین سامره خورشید می‌تابد
مهی که نور حق در آن توانی دید می‌تابد
...

رسیدنش نفسی تازه داده دنیا را

  • نویسنده:حنان
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۲/۰۶-۱۱:۵۶:۲۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22839
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

رسیدنش نفسی تازه داده دنیا را همان مسیح که احیا کند مسیحا را همان که یوسف کنعان به شوق دیدارش شده ست مشتری پا به قرص بازارش همان که چهره ی او نور فاطمی دارد کنار گونه ی خود خال هاشمی دارد خدا کند بپذیرد مرا به خادمی اش سپید بخت شوم مثل خال هاشمی اش سلام یوسف زهرا خوش آمدی آقا امید آخر دنیا خوش آمدی آقا سلام یوسف زهرا تورا صدا کردم برای آمدنت آمدم دعا کردم نگو که فاصله ی ما هزار فرسنگ است ببین که مادر پیرم چقدر دلتنگ است عزیز فاطمه عمریست بی تو دربدریم هزار جمعه گذشت و هنوز بی خبریم عزیز فاطمه آقا کجاست خانه تو گرفته است دل تنگ ما بهانه تو تو آخرین پسر خانواده ی ماهی تو آبروی زمینی بقیه اللهی... شاعر: مجید تال منبع:رضیع...

ای خیر ناله‌ی سحری صاحب الزمان

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۳/۱۵-۱۰:۴۳:۵۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22976
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

ای خیر ناله‌ی سحری صاحب الزمان
از درد ما که باخبری صاحب الزمان
ما ندبه‌های پشت سر مرکب توایم
پایان راه در به دری صاحب الزمان
دیدی نیامدی و نشد زائرت شوم؟!
شد عمر بی وفا سپری صاحب الزمان
...

حضور دارد و ما فکر غیبتش هستیم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۳/۱۷-۱۳:۱۰:۵۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22980
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

حضور دارد و ما فکر غیبتش هستیم
غریب مانده و غافل ز غربتش هستیم
سراغ از او نگرفتیم! او سراغ گرفت!
گله نکرده ز ما گر چه رعیتش هستیم
...

برای دیدن روی تو ناله‌ها دارم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۳/۲۴-۱۲:۲۳:۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22981
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

برای دیدن روی تو ناله‌ها دارم
خوشم اگر چه غریبم ولی تو را دارم
تمام سوز دل من ز ناله‌های شماست
ز درد هجر تو سوزی در این صدا دارم
...

بیا بی تو جهان تنهاست، می‌دانم که می‌آیی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۳/۳۱-۱۰:۴۰:۳۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23003
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

بیا بی تو جهان تنهاست، می‌دانم که می‌آیی
وجودت مُصلح دنیاست، می‌دانم که می‌آیی
بیا ای حجّت حق! با قیام خود، قیامت کن
ظهورت محشر کبراست، می‌دانم که می‌آیی
...

آقا بیا که بی تو پریشان شدن بس است

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۴/۱۴-۱۲:۹:۳۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23046
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

آقا بیا که بی تو پریشان شدن بس است
از دوری تو پاره گریبان شدن بس است
کنعان دل، بدون تو شادی پذیر نیست
یوسف! ظهور کن که پریشان شدن بس است
یعقوب دیده‌ام چه قَدَر منتظر شود؟
یعنی مقیم کلبه‌ی احزان شدن بس است
...

دنیا زده به عزت دنیا نمی‌رسد

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۴/۲۱-۱۰:۲۹:۳۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23069
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

دنیا زده به عزت دنیا نمی‌رسد
حیران غیر دوست به صحرا نمی‌رسد
باید بفکر بود که او فکر ما کند
مجنون بی‌خیال به لیلا نمی‌رسد
...

جان بر لب است از غم جانان دعا كنيد

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۵/۰۴-۱۰:۴۳:۳۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23144
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

جان بر لب است از غم جانان دعا كنيد
شايد به سر رسد شب هجران دعا كنيد
با چشمه هاي خالي و خشكيده نگاه
در حسرت رسيدن باران دعا كنيد
...

با چه رویی بنویسم که بیا آقا جان

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۶/۲۹-۱۰:۳۱:۳۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23145
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

با چه رویی بنویسم که بیا آقا جان
شرم دارم خجلم من ز شما آقا جان
با چه رویی بنویسم ز غم دوری تو
که گناهان من آزرده تو را آقا جان
...

ای جان ما فدای تو مولا بیا بیا

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۶/۱۵-۹:۴۸:۱۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23210
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

ای جان ما فدای تو مولا بیا بیا
ای درد هجر با تو مداوا بیا بیا
شیعه قرار و صبر ندارد ز دوری‌ات
بی تو دو دیده است چو دریا بیا بیا
...

ای قلب داغ دیدهٔ عالم بیا بیا

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۶/۱۷-۱۲:۱۹:۳۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23213
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

ای قلب داغ دیدهٔ عالم بیا بیا
صاحب عزای ماه محرم بیا بیا
خیمه به خیمه، روضه شدم‌ در فراق تو
ای همنشین گریهٔ نم‌نم بیا بیا
...

امید دل چرا در جیب غم بردی سر خود را

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۶/۲۲-۱۵:۳۷:۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23217
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

امید دل چرا در جیب غم بردی سر خود را
بیا بنما به عالم روی از گل بهتر خود را
بیا ای یوسف گمگشتۀ مصر ولا مهدی
نشان شیعیان ده قبر زهرا مادر خود را
بیا و در کنار جسم خونین برادر بین
به زیر تازیانه عمّۀ غم پرور خود را
...

وقت است که از چهره‌ی خود پرده گشایی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۷/۲۶-۱۶:۲۳:۴۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23230
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

وقت است که از چهره‌ی خود پرده گشایی
«تا با تو بگویم غم شب‌های جدایی»
اسپندم و در تاب و تب از آتش هجران
«چون عودم و از سوختنم نیست رهایی»
...

چو شمع، آب، ز شب تا سحرشدن کافی ست

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۸/۰۳-۱۶:۵۶:۴۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23233
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

چو شمع، آب، ز شب تا سحرشدن کافی ست
ز رفت و آمدِ تو بی خبرشدن کافی ست
عزیزِ فاطمه تا کِی به هر دری بزنم؟
بیا بیا، که دگر دربِدرشدن کافی ست
...

تمام عمر پی اشتباه می‌گردم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۹/۱۵-۶:۳۰:۳۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23234
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

تمام عمر پی اشتباه می‌گردم
میان راهم و دنبال راه می‌گردم
تو در منی و من آن چشمهٔ سیاهدلم
که بیقرار به دنبال ماه می‌کردم
...

بیا که جان به لب آمد ز شوق دیدارت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۱۰/۰۶-۱۱:۱:۳۳
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۸/۱۰/۰۶-۱۱:۲:۴۶
    • کد مطلب:23271
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

بیا که جان به لب آمد ز شوق دیدارت
همیشه یار دل من! خدا نگه‌دارت!
چو اشک بر سر بازار دیده، پای گذار
الا که گرم‌تر از محشر است بازارت!
...

به لحظه‌ای که در آن شعله‌ها نوا کرده

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۱۰/۲۰-۱۳:۲۳:۴۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23282
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

به لحظه‌ای که در آن شعله‌ها نوا کرده
برای آمدنت مادرت دعا کرده
برای اینکه بگیری تو انتقامش را
میان نافله‌هایش چه ناله‌ها کرده
...

بیا بر قله‌ی هستی لوای عدل بر پا کن

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۱۰/۲۷-۱۰:۶:۳۳
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۸/۱۰/۲۷-۱۰:۶:۳۰
    • کد مطلب:23288
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

بیا بر قله‌ی هستی لوای عدل بر پا کن
بیا دین را دوباره مثل جدّ خویش احیا کن
چرا از چشم خود تنهای تنها اشک می‌ریزی
بیا در ماتم جدّ غریبت گریه با ما کن
بیا و گریه کن بر یاس‌های نیلی زهرا
بیا روی کبود عمّه‌هایت را تماشا کن
...

تب وصال تو را شب شب به سر دارد

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۶/۰۵-۷:۳۷:۱۸
    • تاریخ اصلاح:۱۴۰۰/۰۶/۰۵-۷:۳۸:۴۳
    • کد مطلب:23289
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

تب وصال تو را شب شب به سر دارد
کسی که از غم تو گریه سحر دارد
هوایی تو هوایی هیچ بامی نیست
تعلقات برای گدا ضرر دارد
چگونه زندگی اش راحت است و آسوده؟!
یتیم اگر به دلش حسرت پدر دارد
...

ای دیده خون ببار نیامد نگار ما

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۱۲/۰۲-۱۲:۸:۸
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۸/۱۰/۲۷-۱۰:۱۳:۴۱
    • کد مطلب:23290
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

ای دیده خون ببار نیامد نگار ما
آخر سحر نگشت شب انتظار ما
یا ذالکرم به غربت عشاق رحم کن
کی می‌رسی به داد دل بی قرار ما
صاحب عزا به مجلس ما هم سری بزن
رحمی نما بر این جگر داغدار ما
...

يا اين دل شكسته‌ی ما را صبور كن

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۱۲/۱۶-۱۵:۳۴:۵۸
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۸/۱۰/۲۷-۱۰:۲۰:۳۱
    • کد مطلب:23291
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

يا اين دل شكسته‌ی ما را صبور كن
يا لا أقل به خاطر زينب ظهور كن
ديگر بتاب از افق مكه، ماه من!
اين جاده‌های شب زده را غرق نور كن
با ذوالفقار حضرت مولا، بيا و بعد
دلهای شيعه را پرِ حسّ غرور كن
...

به بزم ماتم جدّت، بیا اباصالح

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۱۲/۲۳-۶:۹:۶
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۸/۱۰/۲۷-۱۰:۳۰:۱۴
    • کد مطلب:23292
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

به بزم ماتم جدّت، بیا اباصالح
شده محرّم جدّت، بیا اباصالح
شعار صبح ظهور تو یالثارات است
به زیر پرچم جدّت، بیا اباصالح
به اشک چشم محبان سیدالشهدا
که ریخت در غم جدّت، بیا اباصالح
...

خدا کند ورق روزگار برگردد

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۱۲/۲۸-۲۰:۴۳:۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23339
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

خدا کند ورق روزگار برگردد
امید‌ِ مردم‌ِ چشم‌انتظار برگردد
دعا‌کنیدکه‌بعدازهزارسال‌عطش
دوباره آب‌ به‌این‌ شوره‌زار برگردد
...

به سیل غم به جهان جز تو کوهساری نیست

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۱/۰۸-۸:۴۳:۵۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23350
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

به سیل غم به جهان جز تو کوهساری نیست
به غیر پرچم عدل تو اعتباری نیست
هزار نرگس اگر رویَد ، ای گل نرگس
بدون گوشه‌ی چشمت مرا بهاری نیست
...

ای منجی رهایی دین خدا بیا

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۱/۱۵-۱۲:۱۱:۵۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23357
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

ای منجی رهایی دین خدا بیا
جبران دردهای دل هل اتا بیا
ای آخرین سلاله‌ی مظلوم اهل بیت
آقا تو را به آبروی مصطفی بیا
از چاههای كوفه چه داری خبر؟ بگو!
ای باخبر ز درد دل مرتضی بیا
...

شب قدر است و شب بارش خیر و برکات

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۱/۲۰-۶:۴۲:۳۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23371
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

شب قدر است و شب بارش خیر و برکات
آمده ماه جبینی که بُوَد جلوه‌ی ذات
آمده تا که شود ساحل کشتیِ نجات
به قدم‌های پر از میمنت او صلوات
...

آه ای سحر طلوع کن از شام تار من

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۲/۱۱-۱۲:۵۷:۵۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23393
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

آه ای سحر طلوع کن از شام تار من
بگذار پا به دیده‌ی شب‌زنده‌دار من
شرمنده از گناهم و شرمنده‌تر که بود
وقت گناه دیده‌ی تو اشکبار من
...

با غم هجران تو هرچند که راه آمدیم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۳/۰۲-۱۳:۴:۴۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23434
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

با غم هجران تو هرچند که راه آمدیم
باز هم بی تو به استقبال این ماه آمدیم
پای ما را دعوت چشمت به مهمانی کشاند
ما به شوق تو به مهمانی الله آمدیم
آمدیم اما چگونه؟! آمدیم اما چطور؟!
پر گناه و رو سیاه و باز گمراه آمدیم
...

دلمرده‌ایم و یاد تو جان می‌دهد به ما

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۳/۰۲-۱۳:۱۴:۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23435
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

دلمرده‌ایم و یاد تو جان می‌دهد به ما
قلبیم و بودنت ضربان می‌دهد به ما
ماه خدا دومرتبه بی ماه روی تو
دارد بشارت رمضان می‌دهد به ما
برگرد! ای که لحظه‌ی افطار، عاقبت
یک روز دست‌های تو نان می‌دهد به ما
روزی سه بار غرق غریبی و بی کسی ست
حسی که بی تو وقت اذان می‌دهد به ما
...

‎نفس به سینه مبدل به آه خواهد شد

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۳/۰۲-۱۳:۱۴:۱۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23436
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

‎نفس به سینه مبدل به آه خواهد شد
‎بدون تو همه عمرم تباه خواهد شد
‎فدای آن رمضانی که با تو می‌آید
‎و با حضور تو شامش پگاه خواهد شد
...

در تنور غمش قرارم سوخت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۳/۰۸-۲۰:۳۱:۳۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23439
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

در تنور غمش قرارم سوخت
نه قرارم که روزگارم سوخت
زل زدم بس به جاده‌ی خورشید
عاقبت چشم انتظارم سوخت
...

دلم گرفته خدایا در انتظار فرج

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۳/۲۲-۲۰:۳۶:۵۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23450
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (1) نظر برای این موضوع

دلم گرفته خدایا در انتظار فرج
دو دیده‌ام شده دریا در انتظار فرج
هنوز می‌رسد از کوچه‌های شهر حجاز
صدای گریه‌ی زهرا در انتظار فرج
هنوز در همه عالم میان دشمن و دوست
علی ست بی کس و تنها در انتظار فرج
...

‎هزاران جمعه رفت و نیست دیگر باورم بی تو

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۳/۳۰-۸:۱۰:۱۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23457
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

‎هزاران جمعه رفت و نیست دیگر باورم بی تو
‎نگـردد بـاز صبح جمعـه‌ای، چشم ترم بی تو
‎دوایش را نمی‌خواهم شفایش را نمی‌خوانم
‎اگر عیسی ابن مریم پا گذارد بر سرم بی تو
...

ما منتظر عیدِ تو، ای روحِ بهاریم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۱۲/۲۹-۱۷:۱:۳۰
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۹/۱۲/۲۹-۱۷:۱:۲۲
    • کد مطلب:23479
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

ما منتظر عیدِ تو، ای روحِ بهاریم
تا صبحِ ظهورِ گُل تو، لحظه شماریم
صد حمد که مخلوقِ گِل عشقِ شماییم
صد شکر که زیرِ کفِ پای تو غُباریم
...

ای وارث غدیر، چه سخت است انتظار

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۹/۲۹-۲۱:۵:۲۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23503
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

ای وارث غدیر، چه سخت است انتظار
ای وارث غدیــــر، بیـــا مَـــردِ اقتـــــدار
ای وارث غدیــــر، بیــا جـــــان فاطــــمه
در انتظارِ دستِ تو مانده است ذوالفقـار
ای وارث غدیـر، بیا چون که گفته‌اند
با اولین حضـورِ تو، عالَـم شـود بهــار
...

به کربلا قَسَمَت می‌دهم به آن ساعت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۶/۲۱-۱۱:۱۷:۴۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23538
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

به کربلا قَسَمَت می‌دهم به آن ساعت
که پا برهنه زنی سمت قتلگاه دوید
به لحظه‌ای که عدو رفت و روی سینه نشست
به خنجری که حیا کرد و از گلو نبرید
...

ای داغدارِ اصلیِ این روضه‌ها، بیا

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۱۰/۰۵-۷:۱۶:۴۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23539
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

ای داغدارِ اصلیِ این روضه‌ها، بیا
صاحب عزای ماتمِ کرب و بلا، بیا
تنها امیدِ خَلقِ جهان، یابنَ فاطمه
ای منتهای آرزوی اولیا، بیا
...

ای عاقبت کار به دست تو، نگاهی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۱۱/۰۳-۸:۱۵:۳۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23611
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

ای عاقبت کار به دست تو، نگاهی
این عمر گذشت و نشدم آن که تو خواهی
تا ممتثل تو شدنم راه زیاد است
کو طاعت بی چون ز تو ای نور الهی
می‌‌خواستم ای آقا سپر جان تو باشم
ای وای که خود تیرِ جفایم به تو گاهی
...

دور از تو ای شاه زمن

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۱۱/۰۹-۲۲:۳:۴۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23620
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

دور از تو ای شاه زمن
بیزارم از باغ و چمن
دل شد زهجرت پر محن
یابن‌الحسن یابن‌الحسن
...

در انتظار تو چشمم هميشه بارانيست

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۱۱/۱۷-۷:۳:۴۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23621
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

در انتظار تو چشمم هميشه بارانيست
و بی تو حال و هوای دلم چه طوفانيست
بيا که خیری از این زندگی نمی‌بینم
كه لحظه لحظه‌ی عمرم پر از پريشانيست
...

با گریه مانوسم نه یک ماه و دو ماهی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۱۰/۱۹-۷:۱۲:۲۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23622
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

با گریه مانوسم نه یک ماه و دو ماهی
شد گریه‌ام باب فیوضات الهی
هر روز و شب کارم سلامِ برحسین است
با این امیدی که کنی سویم نگاهی
من بار‌ها دیدم که با یک قطره‌ی اشک
با آبرو گردید، عبدِ رو سیاهی
...

هر وقت دل بهانه‌ی یاد تو را گرفت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۱۱/۲۴-۶:۵۸:۴۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23623
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

هر وقت دل بهانه‌ی یاد تو را گرفت
شادی از آن بلند شد و غصه جا گرفت
ابریست آسمان دل بیقرار تو
بیخود نبود اگر که دوباره هوا گرفت
گفتم شبی شبیه تو گریه کنم ولی
چشمم ز اشک خشک شد آقا صدا گرفت
...

صاحب عزای حضرت خیر النسا، بیا

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۱۰/۱۹-۷:۱۲:۳۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23624
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

صاحب عزای حضرت خیر النسا، بیا
ای بانی شکسته دل روضه‌ها، بیا
درد فراق تو به خدا می‌کشد مرا
رحمی نما به حال دل این گدا، بیا
از بس به هجر روی تو عادت نموده‌ایم
دل می‌رود به سمت گناه و خطا، بیا
...

سال نو با بهار می‌آید

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۱/۰۲-۸:۲۵:۲۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23681
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

سال نو با بهار می‌آید
جشن سرو و چنار می‌آید
باغ در باغ ، گل جوانه زند
بلبل از شوق گل ترانه زند
...

آفرینش از گل نرگس گلستان است امشب

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۱/۰۷-۲۲:۲۰:۲۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23682
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

آفرینش از گل نرگس گلستان است امشب
آسمان دریا ولی دریای غفران است امشب
سامره سرسبزتر از باغ رضوان است امشب
گام گامش بوسه گاه خور و غلمان است امشب
گوش جانم این شنفته جبرئیل وحی گفته
قوموا ای دلهای خفته لاله نرگس شکفته
...

این عطر بهشت است که خیزد زکلامم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۱/۰۵-۶:۵۶:۱۴
    • تاریخ اصلاح:۱۴۰۰/۰۱/۰۴-۱۱:۵۲:۵۴
    • کد مطلب:22828
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

این عطر بهشت است که خیزد زکلامم
این فیض مسیح است که ریزد زپیامم
در هر نفسی اجر صلات است و صیامم
با قدمی ذکر سجود است و قیامم
شد آتش دل آیه، برداً و سلامم
زد بوی خوش لاله‌ی نرگس به مشامم
...

خورشید پشت ابر! نشانی به ما بده

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۱/۲۷-۱۲:۵۸:۳۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23715
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

خورشید پشت ابر! نشانی به ما بده
ای ماه! مژده‌ی رمضانی به ما بده
مثل نسیم صبح از این جا گذر کن و
باد صبای مشک فشانی به ما بده
...

کی غربت شود تمام، ای شمشیر در نیام

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۲/۳۰-۵:۵۴:۴۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23783
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

کی غربت شود تمام، ای شمشیر در نیام
آیی بهر انتقام، یا صاحب الزمان
غم شد قسمت بقیع، بشکست حرمت بقیع
وای از غربت بقیع، یا صاحب الزمان
...

دَر عاشقی، تحمُّلِ هجران به من رسید

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۳/۰۷-۱۲:۱۵:۲۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23793
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

دَر عاشقی، تحمُّلِ هجران به من رسید
سَرگشتگی به کوه و بیابان به من رسید
کَشتیِ دل، به نیل و فُراتم به گِل نشست
از دوری‌ات، دو دیده‌ی گریان به من رسید
هر روز شُعله‌های فِراقِ تو گُر گرفت
قلبِ کباب و سینه‌ی سوزان به من رسید
...

ﮔﻞ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻬﺎﺭ ﺧﺪﺍ ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۳/۱۴-۸:۵۶:۴۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23812
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

ﮔﻞ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻬﺎﺭ ﺧﺪﺍ ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ
ﭼﻘﺪﺭ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ‌ﯼ ﺷﮑﻮﻓﺎﯾﯽ
ﺍﺳﯿﺮ ﭘﻨﺠﻪ‌ﯼ ﭘﺎﯾﯿﺰﻡ ﻭ ﺧﺮﻭﺵ ﺧﺰﺍﻥ
ﻧﺴﯿﻢ ﺻﺒﺢ ﺭﻫﺎﯾﯽ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯽ‌ﺁﯾﯽ؟
ﺷﻨﯿﺪﻩ‌ﺍﻡ ﮐﻪ ﺗﻮ ﯾﮏ ﺟﻤﻌﻪ ﻣﯽ‌ﺭﺳﯽ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ
ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺍ ﺷﮑﯿﺒﺎﯾﯽ
...

اگرچه حقیرم لیاقت ندارم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۳/۲۸-۸:۵۴:۲۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23821
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

اگرچه حقیرم لیاقت ندارم
پناهی جز این در به جانت ندارم
شکستم دلت را دلم را شکستند
من از کار دنیا شکایت ندارم
...

ترک ما كرده‌ای ای ساكن در صحراها

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۵/۲۲-۱۱:۴۴:۳۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23960
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

ترک ما كرده‌ای ای ساكن در صحراها
بی تو آرام نگيرند دل درياها
مهر هر كس به دل ما ننشسته بی تو
مهربان دلم، آقای همه آقاها
...

شد غرق در غم روزگارت عمه جانم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۵/۲۹-۱۱:۱۲:۵۵
    • تاریخ اصلاح:۱۴۰۰/۰۵/۲۹-۱۱:۱۳:۴۳
    • کد مطلب:23988
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

شد غرق در غم روزگارت عمه جانم
خیلی دلم شد بیقرارت عمه جانم
در پیش چشمت زیر خنجر دست و پا زد
در خاک و خون دار و ندارت عمه جانم
بر روی تل، در غربتِ شام غریبان
ایکاش بودم در کنارت عمه جانم
...

یگانه حامی خون خدا، بنفسی انت!

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۶/۱۲-۱۲:۳۹:۴۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23997
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

یگانه حامی خون خدا، بنفسی انت!
سلاله‌ی سرِ از تن جدا، بنفسی انت!
بیا که می‌گذرد قرن‌ها هنوز دهند
تو را هماره شهیدان ندا، بنفسی انت!
بیا که حضرت صدیقه چارده قرن است
کند برای ظهورت دعا، بنفسی انت!
...

ای امام و ‌ای امیر اربعین یابن الحسن

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۷/۰۲-۱۰:۱۸:۱۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24016
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

ای امام و ‌ای امیر اربعین یابن الحسن
ای علمدار مسیر اربعین یابن الحسن
میزبان و سفره دار اربعین یابن الحسن
بهترین لبیک بر هل من معین یابن الحسن
...

گدای اهل بیت تا به آستانه می‌رسد

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۷/۱۶-۶:۱۶:۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24027
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

گدای اهل بیت تا به آستانه می‌رسد
عطا و لطف هل اتی ز هر کرانه می‌رسد
چرا دو دست ما به سوی دشمنان دراز شد؟!
مگر که رزق و روزی از سوی سما نمی‌رسد؟
ولیِ عصر هر کجا همیشه شد گره‌گشا
به سوی ما عنایتش به هر بهانه می‌رسد
...

جان عالم بر لب آمد ای خدا مهدی نیامد

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۸/۰۶-۲۱:۲۶:۵۷
    • تاریخ اصلاح:۱۴۰۰/۰۸/۰۶-۲۱:۲۷:۵۹
    • کد مطلب:24049
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (1) نظر برای این موضوع

جان عالم بر لب آمد ای خدا مهدی نیامد
دیده پر خون شد جدا و دل جدا مهدی نیامد
هر چه گفتم یا بن طاها یا بن یاسین یا بن احمد
العجل یا بن علی المرتضی مهدی نیامد
...

مرد تنهای سامرایی تو

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۸/۱۴-۶:۱۹:۳۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24053
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

مرد تنهای سامرایی تو
بی جهت نیست در نوایی تو
خودمانی بگویم ای آقا
ما چه کردیم؟ تا بیایی تو
این نشد رسم انتظار، فقط
نعره‌ها می‌زنم کجایی تو
...

بیا تا کی نهادی سر به صحرا یا ابا صالح

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۸/۲۱-۶:۳۸:۲۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24054
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (1) نظر برای این موضوع

بیا تا کی نهادی سر به صحرا یا ابا صالح
بتاب ای آفتاب عالم آرا یا ابا صالح
صدای غربت مولا ز چاه کوفه می‌آید
علی تنهاست ای تنهای تنها یا ابا صالح
بیا ای وارث حیدر که زخم سینه‌ی زهرا
به شمشیر تو می‌گردد مداوا یا ابا صالح
...

ای جان ما فدای تو یا فارس الحجاز

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۸/۲۸-۱۲:۴۵:۴۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24058
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

ای جان ما فدای تو یا فارس الحجاز
ای دیده جای پای تو یا فارس الحجاز
در کام مرگ ناز به آب بقا کنم
میرم اگر برای تو یا فارس الحجاز
دنیا در انتظار و جهان گوش سر به سر
تا بشنود ندای تو یا فارس الحجاز
...

رنگ از چهره پریده است، خودت می‌دانی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۹/۰۴-۱۶:۲۸:۵۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24081
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

رنگ از چهره پریده است، خودت می‌دانی
عرقِ شرم چکیده است، خودت می‌دانی
پشت این خانه گدا آمده و با گریه
دستِ یاری طلبیده است، خودت می‌دانی
تو بزرگی و مرام تو نبخشیدن نیست
از شما قهر بعید است… خودت می‌دانی
...

لال است آن زبان که نگوید ثنای تو

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۹/۱۲-۶:۴۷:۵۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24090
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

لال است آن زبان که نگوید ثنای تو
کور است دیده‌ای که ببیند سوای تو
رحمت به روح"صائب" شیرین سخن که گفت:
«عالم پر است از تو و خالی است جای تو»
...

شکسته بال و پرم، وا نمی‌شود بالم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۹/۱۸-۲۰:۵۰:۴۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24091
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

شکسته بال و پرم، وا نمی‌شود بالم
از این خراب تر آقا نمی‌شود حالم
هنوز هم که هنوز است در مسیر جنون
به پختگی نرسیدم، چو میوه‌ای کالم
گذشت فرصت عمرم، سپید شد مویم
بدون رؤیت رویت گذشت هر سالم
...

در هوایت بی قرارم یا اباصالح مدد

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۱۰/۰۳-۶:۴۴:۳۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24092
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (1) نظر برای این موضوع

در هوایت بی قرارم یا ابا صالح مدد
سر ز پایت برندارم یا ابا صالح مدد
جان احمد جان حیدر جان زهرا جان عشق
هجر تو برده قرارم یا ابا صالح مدد
بنده‌ای هستم گنهکار و فقیر و رو سیاه
از گناهان شرمسارم یا ابا صالح مدد
...

شمشیر تو در غلاف تا کی؟

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۹/۲۶-۱۱:۵۰:۲۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24097
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

شمشیر تو در غلاف تا کی؟
گیتی به تو در خلاف تا کی؟
آن خال به زیر زلف تا چند
وین نافه نهان بناف تا کی؟
...

خونِ مظلوم، تو را می‌خواند

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۱۰/۱۰-۹:۴۴:۳۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24127
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (1) نظر برای این موضوع

خونِ مظلوم، تو را می‌خواند
آهِ محروم، تو را می‌خواند
اشکِ معصوم، تو را می‌خواند
قلبِ مغموم، تو را می‌خواند
تو گشاینده‌ی مشکل‌هایی
تو شفابخشِ همه دلهایی
...

روشنی بخشِ شب تار نيامد چه كنم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۱۱/۰۱-۸:۴۸:۳۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24150
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

روشنی بخشِ شب تار نيامد چه كنم
رفت عمر من و دلدار نيامد چه كنم
قلب من مخزن الأسرار فراقش باشد
حضرت ِمطلع الأنوار نيامد چه كنم
"عجل الله تعالی فرجه" می‌خوانم
حجتِ مطلقِ دادار نيامد چه كنم
...

دُنيا چه زیبا می‌شود، وقتی بیایی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۱۰/۲۴-۹:۲۱:۳۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24147
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (1) نظر برای این موضوع

دُنيا چه زیبا می‌شود، وقتی بیایی
خوشحال، زَهرا می‌شود، وقتی بیایی
نورِ تو می‌تابَد به عالم با ظُهورَت
خورشید رُسوا می‌شود، وقتی بیایی
فَصلِ خَزانِ زِندگی پایان بِگیرد
هَر غُنچه‌ای وا می‌شود، وقتی بیایی
...

کدام جمعه، دعا مستجاب خواهد شد؟

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۱۱/۱۵-۴:۴۹:۲۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24169
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

کدام جمعه، دعا مستجاب خواهد شد؟
مسیح عاطفه پا در رکاب خواهد شد
کدام جمعه، ز عطر بهشتیِ گل یاس
بهار، غرق شمیم گلاب خواهد شد
کدام جمعه، شود بخت عاشقان بیدار
و چشم فتنه‌ی عالم، به خواب خواهد شد
...

در هــر دمــم هــزاران فریـاد انتظار است

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۱۱/۲۲-۵:۴۷:۲۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24180
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

در هــر دمــم هــزاران فریـاد انتظار است
یک لحظه بی تو بودن، یک عمر احتضار است
وقتــی تــو را نــدارم، بهتر که جان سپارم
این زندگی تباهی، ایـن عمـر انتحـار است
آنکــو قــرار دارد، کـی عشق یار دارد؟
عاشق بسان طوفان، پیوستـه بی قرار است
...

دوریم از رخ ماه، أین بقیة الله

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۱۲/۰۶-۵:۵۴:۱۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24200
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

دوریم از رخ ماه، أین بقیة الله
ماندیم در دل چاه، أین بقیة الله
دلتنگ یار بودیم، هر روز، وقت و بی وقت
گفتیم گاه و بیگاه، أین بقیة الله
یارب تفضلی کن، خسته شدیم ازین غم
با ما کمی بیا راه، أین بقیة الله
...

تا کی به اشک و آه تمنا کنم تو را

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۱۲/۱۳-۹:۱۳:۳۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24214
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

تا کی به اشک و آه تمنا کنم تو را
جانا بیا دمی که تماشا کنم تو را
امید دل به راه وصالت نشسته‌ام
تا یک نظر به آن قد رعنا کنم تو را
وقت سحر امید اجابت رود که من
...

من گم شده‌ای دارم، یابن الحسن ای مولا

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۱۲/۲۰-۱۱:۶:۲۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24223
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

من گم شده‌ای دارم، یابن الحسن ای مولا
محروم ز دیدارم، یابن الحسن ای مولا
بازآ كه دلم خون است، دل واله و مجنون است
ای دلبر و دلدارم، یابن الحسن ای مولا
تنها هنرم این است، عشقم به تو دیرین است
الغوث شده كارم، یابن الحسن ای مولا
...

صبحدم پیک مسيحا دم جانان آمد

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۱۲/۲۶-۶:۱۵:۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24248
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (3) نظر برای این موضوع

صبحدم پیک مسيحا دم جانان آمد
گفت برخيز كه آرام دل و جان آمد
سحر از پرده نشينان حريم خلوت
نغمه برخواست كه شاهنشه خوبان آمد
عاشقان را رسد اين طرفه بشارت زسروش
كه سحرگاه شب نيمه شعبان آمد
...

سلام‌ ای وجود خدا را نشانی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۱۲/۲۷-۵:۵۹:۵۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24249
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

سلام‌ ای وجود خدا را نشانی
سلام ای که‌ روزی‌رسان جهانی
بزرگی‌ که‌ طاووس‌ِ اهل‌ِ جَنانی
بیابان نشینی که عرش‌ آشیانی
تو مافوق توصیف و شرح و بیانی
که تو صاحب‌الامر و صاحب‌زمانی
...

زمین خورده‌ی آسمانیم ما

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۰۱/۱۲-۱۸:۲:۴۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24250
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

زمین خورده‌ی آسمانیم ما
بهاری به شکلِ خزانیم ما
که در بوته‌ی امتحانیم ما
خدا هرچه خواهد همانیم ما
فقیران صاحب زمانیم ما
...

خوش آن عيدی که با دلدار باشيم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۰۱/۰۲-۶:۱۹:۳۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24251
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

خوش آن عيدی که با دلدار باشيم
همه با هم کنار يار باشيم…
الا ای شمع بزم آشنايی
ندارد بی تو چشمم روشنايی
دلم خون شد دلم خون از جدايی
گلم، باغم، بهارم، کی ميايی؟
...

آمد بهار و بی‌ گُلِ رویَت، بهار نیست

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۰۱/۰۵-۱۶:۲۶:۲۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24252
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (1) نظر برای این موضوع

آمد بهار و بی‌ گُلِ رویَت، بهار نیست
بادِ صبا مباد، چو پیغامِ یار نیست
بی روی گلعُذار، مخوانم به لاله زار
بی گل، نوایِ بلبل و شورِ هَزار نیست
بی سرو قدّ یار، چه حاجت به جویبار
ما را سرشکِ دیده، کم از جویبار نیست
...

اگر از این در خانه برانی‌ام چه کنم؟

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۰۲/۲۳-۱۰:۴۱:۴۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24310
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

اگر از این در خانه برانی‌ام چه کنم؟
مرا نخواهی و از خود ندانی‌ام چه کنم؟
گناه ذائقه‌ام‌ را ببین عوض کرده
اسیر شهوت و نفس جوانی‌ام چه کنم؟
ندیدن تو شبیه شبی غم انگیز است
دچار این شب سرد و خزانی‌ام چه کنم؟
...

تقصیر ماست آقا از تو خبر نداریم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۰۲/۳۰-۶:۹:۵۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24315
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

تقصیر ماست آقا از تو خبر نداریم
حتی به خیمه‌ی تو راه گذر نداریم
شرمنده‌ایم اگر که در محضرت فقیریم
چیزی برای عرضه جز چشم تر نداریم
ما را ببخش اینقدر بی تو خوشیم و خوشحال
اصلا برای دوری خون جگر نداریم
...

بیچاره‌ام به چاره‌ی من التفات کن

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۰۳/۱۳-۶:۱۹:۵۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24322
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

بیچاره‌ام به چاره‌ی من التفات کن
آنی، دمی، نگاه بر این خاک پات کن
بر طالع کویر دلم خشک‌سالی است
فکری به حال و روز دل این قنات کن
...

ای جوانی که پیرِ دورانی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۰۴/۰۳-۵:۴۸:۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24334
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

ای جوانی که پیرِ دورانی
پیرِ دوران و چون جوانانی
از جمالت، جلال می‌بارد
جلوه‌ی تامِ نور یزدانی
...

گم گشته‌ام به اشک که پیدا کنم تو را

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۰۴/۳۱-۱۲:۴۳:۳۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24353
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

گم گشته‌ام به اشک که پیدا کنم تو را
دل شسته‌ام ز جان که تمنا کنم تو را
خاکسترم زآتش دوزخ برون مباد
سودا اگر به جنت اعلا کنم تورا
چون باغ گل گشوده هزاران هزار چشم
تا یک نظر به قامت رعنا کنم تو را
...

سلام من به تو و بر محرم جدت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۰۵/۰۷-۵:۲۹:۵۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24354
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

سلام من به تو و بر محرم جدت
سلام من به تو و روضه‌ی غم جدت
فدای شال سیاهت که پرچم روضه است
دوباره آمده‌ام زیر پرچم جدت
به زیر چادر زهرا دوباره جمع شدیم
شدیم سینه زن داغ ماتم جدت
...

زمان، زمان عجیبی ست، امتحان سخت است

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۰۵/۲۸-۹:۳۱:۱۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24424
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

زمان، زمان عجیبی ست، امتحان سخت است
طی زمانه‌ی بی صاحب الزمان سخت است
ببخش عزیز خدا! جان ندادم از هجرت
چقدر منتظرت، جان‌عزیز و جان‌سخت است
"و لا تُری و أری الخلق" این چه تقدیری ست
تو را ندیدن و دیدار این و آن سخت است
...

بجز نگاه تو بر زخم سينه مرهم نيست

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۰۶/۰۴-۸:۵۳:۱۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24426
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

بجز نگاه تو بر زخم سينه مرهم نيست
اسير عشق تو را كار با دو عالم نيست
ببين كه غرقه‌ی درياى اشك شد دل من
به بيقرارى چشمم فرات و زمزم نيست
تو اى مسافر صحراى ناکجا برگرد
كه قرن‎ها غم و دلواپسى ما كم نيست
...

بی تاب و بی صبر و قرارم در فراقت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۰۶/۱۱-۹:۰:۵۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24432
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

بی تاب و بی صبر و قرارم در فراقت
یا بن الحسن ابر بهارم در فراقت
در سینه آتش دارم و در دیده باران
این است حال و روزگارم در فراقت
یک عمر دردل بودی و از دیده پنهان
هم با منی، هم غصه دارم از فراقت
...

شِکوه‌ها دارم از ایمانی که نیست

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۰۶/۱۸-۶:۵۵:۴۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24433
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

شِکوه‌ها دارم از ایمانی که نیست
کُشت من را چشمِ گریانی که نیست
آی مردم! یار را گم کرده‌ام
خیمه دارم در بیابانی که نیست
از عذاب بچه‌ی نااهل خود
نوح شد سرگرم طوفانی که نیست
...

بیت وحی و شعله‌های نار أَینَ المُنتَقِم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۰۷/۰۸-۱۰:۴۱:۲۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24467
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (1) نظر برای این موضوع

بیت وحی و شعله‌های نار أَینَ المُنتَقِم
سوخت در آتش گل و گلزار أَینَ المُنتَقِم
این صدای ناله زهراست می‌آید به گوش
از میان آن در و دیوار أَینَ المُنتَقِم
مادر و شش ماهه با هم پشت در افتاده‌اند
کار شد بر خادمه دشوار أَینَ المُنتَقِم
..

بی تاب یارم هر صبح جمعه

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۰۸/۰۶-۹:۵۲:۵۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24483
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

بی تاب یارم هر صبح جمعه
دل بی‌قرارم هر صبح جمعه
با درد دوری، ندبه بخوانم
شد گریه کارم هر صبح جمعه
تسبیح اشکم دانه به دانه
غم می‌شمارم هر صبح جمعه
...

عصر هر جمعه‌ی دلگیر، تو را می‌خواند

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۰۸/۱۳-۹:۲۷:۴۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24488
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

عصر هر جمعه‌ی دلگیر، تو را می‌خواند
دم به دم کوچه‌ی تقدیر تو را می‌خواند
مادری چشم به راه است بیایی از راه
کنج خانه پدری پیر تو را می‌خواند
ندبه‌ها اشک شد و از تو نیامد خبری
قطره‌ی اشک سرازیر تو را می‌خواند
...

قرار بود زمستان شود بهار چه شد

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۰۸/۲۰-۶:۹:۴۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24492
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (1) نظر برای این موضوع

قرار بود زمستان شود بهار چه شد
قرار بود به سر آید انتظار چه شد
مدینه منتظر فارس الحجاز بُوَد
قرار بود رسد از ره آن سوار چه شد
قرار بود که یک صبح جمعه بوسه زند
به مقدمش حجر و رکن و مستجار چه شد
...

تقصیر ماست غیبتِ طولانیِ شما

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۰۸/۲۷-۵:۷:۴۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24504
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

تقصیر ماست غیبتِ طولانیِ شما
بغضِ گلو گرفته‌ی پنهانیِ شما
بر شوره‌زارِ معصیتم گریه می‌کنی
جانم فدای دیده‌ی بارانی شما
پرونده‌ام برای شما دردسر شده
وضعِ بَدم، دلیلِ پریشانی شما
...

ما همانیم که از مهرِ تو غفلت کردیم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۰۹/۰۴-۴:۴۸:۴۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24503
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

ما همانیم که از مهرِ تو غفلت کردیم
با همه آدمیان، غیرِ تو خلوت کردیم
جای خالی تو را هیچ کس احساس نکرد
به گمانم که به دوریِ تو عادت کردیم
جمکران هم که رسیدیم به جای نُدبه
فقط از حاجتِ خود، پیشِ تو صحبت کردیم
...

ای زمین سامره طور تجلّا خوانمت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۱۲/۱۷-۱۱:۴۰:۴۰
    • تاریخ اصلاح:۱۴۰۱/۱۲/۱۷-۱۱:۴۱:۱۹
    • کد مطلب:24583
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

ای زمین سامره طور تجلّا خوانمت
یا بهشت حضرت باری تعالا خوانمت
سرزمین مکّه یا گلزار بطحا خوانمت
جبهه هفت آسمان یا عرش اعلا خوانمت
کعبه‌ی پیغمبران یا طور سینا خوانمت
قبله‌ی امید فرزندان زهرا خوانمت
...

پشتِ زمین شکست و دلِ آسمان گرفت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۱۲/۲۶-۱۷:۲۸:۵۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24595
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

پشتِ زمین شکست و دلِ آسمان گرفت
بی تو بهار، حال و هوایِ خزان گرفت
گفتیم می‌رسی و شبِ عید می‌رسد
امسال هم نیامدی و حالمان گرفت
خوشبخت آن کسی که سرِ سفره ات نشست
از خیمه گاهِ عرشیِ تو آب و نان گرفت
...

آمد بهار اما بهار من نیامد

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۰۱/۰۱-۶:۴۹:۲۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24596
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

آمد بهار اما بهار من نیامد
دنیای بی مهدی به کار من نیامد
در عصر غیبت باطنا فرقی ندارند
اسفند و فروردین من فرقی ندارند
چشمان بر در پلک شبنم خیز دارد
اردیبهشتم جلوه‌ی پاییز دارد
...

گریه‌ی عاشقان بی اثر نیست

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۰۱/۱۱-۱۰:۲:۴۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24613
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (3) نظر برای این موضوع

گریه‌ی عاشقان بی اثر نیست
مهدی از حال ما بی خبر نیست
بی تجلاّی خورشید رویش
روشنی در نگاه بشر نیست
او به جز شیعه یاری ندارد
شیعه را غیر خون جگر نیست
...

رسید فصل بهار و بهار ما نرسید

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۰۲/۰۸-۶:۱۹:۳۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24661
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

رسید فصل بهار و بهار ما نرسید
بهار عمر گذشت و نگار ما نرسید
کجاست مرهم غم‌های بی‌شمار علی
دوای زخم دل داغدار ما نرسید
به شوق دیدن رویش به صبح خیره شدیم
چقدر خیره شدیم و سوار ما نرسید
...

عمری مرا تو بیشتر از من دعا کردی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۰۲/۱۵-۴:۵۸:۵۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24668
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

عمری مرا تو بیشتر از من دعا کردی
من معصیت کردم ولیکن تو حیا کردی
دادی جوابم را تو بی چون و چرا اما
چون و چرا کردم مرا وقتی صدا کردی
ای وای از آن نیمه شب‌هایی که آقاجان
من خواب بودم تو به حالم گریه‌ها کردی
...

از سرِ عادت و تکرار، نوشتیم بیا

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۰۲/۲۲-۱۹:۱۰:۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24680
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

از سرِ عادت و تکرار، نوشتیم بیا
اصلاً انگار به اجبار، نوشتیم بیا
تو زِ ما، بندگی و ترک گُنه می‌خواهی
با همین قلب گنهکار، نوشتیم بیا
کوفیان را همه محکوم نمودیم، ولی
مثل آن قومِ جفاکار، نوشتیم بیا
...

این چنین بر دلم افتاد... به امّید خدا

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۰۲/۲۹-۱۸:۷:۴۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24685
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

این چنین بر دلم افتاد... به امّید خدا ...
غم نخور... می‌رسد امداد به امّید خدا
چه قدَر عقده در این سینه‌ی ما جمع شده
عقده‌ها می‌شود آزاد به امّید خدا
دل ما که به خدا تنگ شده، منتظریم
تا که از ما بکند یاد به امّید خدا
...

شده وقت سحر از غصه نجاتم بدهید

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۰۳/۰۵-۹:۲۲:۵۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24695
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

شده وقت سحر از غصه نجاتم بدهید
ز آتش هجر جهانسوز براتم بدهید
خضر از لعل لبی یافت حیات ابدی
تا نمردم نفسی آب حیاتم بدهید
قبله‌ی ماه همان صورت گندم گون است
خوشه‌ای زان مه سیما به زکاتم بدهید
...

تنهاترین امام زمین، مقتدای شهر

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۰۴/۲۳-۵:۱۱:۲۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24718
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (1) نظر برای این موضوع

تنهاترین امام زمین، مقتدای شهر
تنها، چه می‌کنی؟ تو کجایی؟ کجای شهر؟
وقتی کسی برای تو تب هم نمی‌کند
دیگر نسوز این همه آقا به پای شهر
تو گریه می‌کنی و صدایت نمی‌رسد
گم می‌شود صدای تو در خنده‌های شهر
تهمت، ریا و غیبت و رزق حرام و قتل
...

وای این چه غفلت است که در خَلقِ عالم است

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۰۴/۳۰-۸:۴۷:۲۹
    • تاریخ اصلاح:۱۴۰۲/۰۴/۳۰-۸:۴۸:۴۰
    • کد مطلب:24721
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (1) نظر برای این موضوع

وای این چه غفلت است که در خَلقِ عالم است
«مَهدی» غریب و سر به گریبانِ ماتم است
ما مدّعیِ شیعۀ آن پاک طینتیم
او از گناه و کردۀ ما غرقِ در غم است
...

خستگان عشق را ایام درمان خواهد آمد

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۰۵/۲۰-۸:۴۴:۳۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24737
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (2) نظر برای این موضوع

خستگان عشق را ایام درمان خواهد آمد
غم مخور آخر طبیب دردمندان خواهد آمد
آن قدر از کردگار خویشتن امیدوارم
که شفا بخش دل امیدواران خواهد آمد
باغبانا سختی دی ماه سی روز است و آخر
نو بهار و نغمه مرغ خوش الحان خواهد آمد
...

آن دَرد می اَرزد، که دَرمانش تو باشی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۰۶/۰۳-۶:۵۲:۴۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24743
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

آن دَرد می اَرزد، که دَرمانش تو باشی
آن هِجر می چَسبد، که پایانش تو باشی
دل آرزو دارد، در این تاریکیِ مَحض
یک شَب بیایی، ماهِ تابانش تو باشی
روحی که در سَردَرگُمی‌ها در عَذاب است
آرامشِ حالِ پریشانش تو باشی
...

فراق تو درد است و درمان ندارد

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۰۷/۰۷-۵:۵۶:۳۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24760
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

فراق تو درد است و درمان ندارد
چرا قصه ی هجر پایان ندارد
تو جان جهانی تو صاحب زمانی
بدون تو جسم جهان جان ندارد
بیا ای که در سال‌های ظهورت
پر است از بهار و زمستان ندارد
...

از آن زمان که خدایم سرشت تا باشم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۰۷/۲۸-۵:۲۰:۳۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24787
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

از آن زمان که خدایم سرشت تا باشم
نوشت تا که فقط عاشق شما باشم
نوشت با همه کس غیر تو غریب شوم
نوشت تا که فقط با تو آشنا باشم
خدا رقم زده این سرنوشت را؛ چه کنم؟
همیشه شاه تو باشی و من گدا باشم
...

عمرم شده جان‌کندن، در اوجِ پریشانی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۰۸/۲۵-۲۰:۳۱:۱۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24796
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

عمرم شده جان‌کندن، در اوجِ پریشانی
زین کوتَهی عمر و، زین غیبتِ طولانی
عمری به تمنّایت، بـا یادِ قـدم‌هایت
از پارۀ دل‌ کردم، پیوسته گل‌افشانی
گردیده سیه روزم، می‌سازم و می‌سوزم
دارم بـه جگـر پنهان، صـد شعله‌ی پنهانی
...

مهدی بیا که بی‌تو، عالَم صفا ندارد

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۰۹/۱۰-۹:۲۹:۲۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24802
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (1) نظر برای این موضوع

مهدی بیا که بی‌تو، عالَم صفا ندارد
بازآ که بی‌تو خورشید، نور و ضیا ندارد
مهدی بیا که بی‌تو، افسرده گشته دلها
در گلشنی که گل نیست، بلبل نوا ندارد
مهدی بیا که بی‌تو، روزی سیاه داریم
دردِ فراقِ رویَت، جز تو دوا ندارد
...

مادری بود و غمی داشت وَرای باور

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۰۹/۱۷-۵:۳۵:۰
    • تاریخ اصلاح:۱۴۰۲/۰۹/۱۷-۵:۳۴:۵۷
    • کد مطلب:24805
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

مادری بود و غمی داشت وَرای باور
غمِ مظلوم یَلی داشت به نام حیدر
نفَسش بوی دَم و رایحۀ ماتم داشت
پسرش رفت، همین را ز غریبی کم داشت
بر یَد حیدر او بند به عُدوانی زد
آنکه روزی به نبی، تهمت هذیانی زد!
...

قومی که گرفتار بلای شب یلداست

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۱۰/۲۲-۷:۳۵:۵۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24833
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

قومی که گرفتار بلای شب یلداست
دلبستۀ گیسوی رهای شب یلداست
بیدار نمی‌گردد از این خوابِ پریشان
این خفته که سرگرم ثنای شب یلداست!
بیمی ز غم غیبتِ خورشید ندارد
جهلی که خودش سنگِ بنای شب یلداست!
...

می‌شود فرصتِ ديدار، مُهیّا حتماً

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۱۱/۲۷-۷:۷:۲۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24834
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

می‌شود فرصتِ ديدار، مُهیّا حتماً
بد به دل راه مده، می‌رسد آقا حتماً
ای كه دنبالِ دواى غمِ هجران هستى
مى‌شود دردِ نهانِ تو مداوا حتماً
اگر امروز نشد بوسه به دستش بزنيم
وعدۀ ما همه افتاده به فردا حتماً
...

دیدن روی شما کاش میسر می‌شد

  • نویسنده:محمد
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۱۲/۰۵-۷:۳۵:۴۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24860
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

دیدن روی شما کاش میسّر می شد شام هجران شما کاش که آخر می شد بین ما فاصله ها فاصله انداخته اند کاش این فاصله با آمدنت سر می شد شهر ما بوی خدا داشت، دوباره ای کاش با ظهورت نفس شهر معطّر می شد پاک می شد دل تاریک به لطفت ای کاش مالک خانهء دل ساقی کوثر می شد طاقتم طاق شد از دوری دلگیر شما جمعهء آمدنت کاش مقدّر می شد صبح و شب اهل دلی زمزمه می کرد ای کاش پسری منتقم سینهء مادر می شد کاش می شد حرم از دست تو سیراب شود دست تو یاور عبّاس دلاور می...

بيا كه آتش خيمه هنوز شعله‌ور است

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۱۲/۱۸-۲۰:۱۲:۴۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24867
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

بيا كه آتش خيمه هنوز شعله‌ور است
بيا كه شام غريبان، هنوز بی سحر است
بيا كه زينب و هشتاد و چار غمديده
اسير در دل صحرا هنوز دربدر است
هنوز می‌چكد از تيغ، خون تازه، بيا
كه در برابر زينب به نوك نيزه سر است
...

باز در بغض صدایم آتش آه آمده

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۳/۰۱/۰۱-۳:۲۸:۳۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24875
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

باز در بغض صدایم آتش آه آمده
باز هم ماه خدا بی ماه از راه آمده
آه ماه فاطمه! برگرد که حتی نفس
از میان سینه‌ها بی تو به اکراه آمده
باز هم شب‌های بخشش آمد و با لطف تو
کوه سنگین گناهم رفت و چون کاه آمده
...

هجر تو برده صبر و تابم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۳/۰۱/۰۳-۱۵:۴۵:۳۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24876
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

هجر تو برده صبر و تابم
داغ ندیدنت عذابم
دیده‌ی تر گرفته خوابم
ای که ظهور عدل و دادی
غَيْبَتُكَ نَفَتْ رُقَادِي
سیدی یا بقیه الله
...

نوشته‌ام نامه‌ای برای

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۳/۰۱/۳۱-۴:۳۸:۵۴
    • تاریخ اصلاح:۱۴۰۳/۰۱/۰۳-۱۵:۴۶:۱۷
    • کد مطلب:24878
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

نوشته‌ام نامه‌ای برای
امام مهدی، اگر بخواند
مرا کفایت کند اگر که
سیاهه را در سحر بخواند
به غیر پروندهإی گناهم
که جمعه با چشم تر بخواند
...

بعد از علی در آتشِ دنیا چه کرده‌ایم؟!

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۳/۰۱/۱۴-۱۸:۴۲:۲۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24893
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

بعد از علی در آتشِ دنیا چه کرده‌ایم؟!
با غربتش به غیر تماشا چه کرده‌ایم؟!
جز اشک‌های موسمی و جامۀ سیاه
تا امر دین او شود احیا چه کرده‌ایم؟!
جز نوحه در اجابت امرش چه خوانده‌ایم؟!
با دفتر وصیتش آیا چه کرده‌ایم؟!
...

دنیای من، نبودِ تو را جار می‌زند

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۳/۰۳/۱۱-۷:۲:۵۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24921
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

دنیای من، نبودِ تو را جار می‌زند
باران برای آمدنت، زار می‌زند
بغضِ پُر التهابِ زمین، می‌خورد شکاف
نبضِ زمان، مُشوّش و بیمار می‌زند
موجِ غم است، اینکه سرازیر می‌شود
مُشتِ بلاست، اینکه به دیوار می‌زند
...

بهرِ ظهورِ نورِ خدا: «أکـثِـروا الدُّعاء»

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۳/۰۴/۲۲-۸:۵۱:۲۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24941
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

بهرِ ظهورِ نورِ خدا: «أکـثِـروا الدُّعاء»
با ضجّه و خضوع و بُکا: «أکـثِـروا الدُّعاء»
با هم طلب کنید و بخواهید با امید
اذنِ ظهورِ او زِ خدا: «أکـثِـروا الدُّعاء»
با عزمِ یاری‌اش همگانی دعا کنید
صبح و مَسا به بانگِ رسا: «أکـثِـروا الدُّعاء»
...

ای گیسوی هماره پریشان کربلا

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۳/۰۵/۱۲-۱۶:۴۷:۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24955
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

ای گیسوی هماره پریشان کربلا
ای چشمه‌ی همیشه خروشان کربلا
با ما بگوچه دیده‌ای ای خون گریسته!
در سرخی عقیق سلیمان كربلا
هر یک فراز ناحیه صد مقتل آتش است
از اعظم مراثی دیوان کربلا
...

ای وارث علی یا صاحب الزمان

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۳/۰۵/۱۹-۵:۴۸:۵۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24959
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

ای وارث علی یا صاحب الزمان
بنگر به عمه‌ات با چشم خون فشان
بر روی ناقه عریان و بی جهاز
یا فارس الحجاز یا فارس الحجاز
بنگر به حالتِ سردار قافله
خون گریه می‌کند چشمان سلسله
...

بیا بیا که ز هجرت دگر قرار ندارم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۳/۰۷/۲۷-۸:۹:۱۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:25001
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

بیا بیا که ز هجرت دگر قرار ندارم
بیا بیا که دگر تابِ انتظار ندارم
برفت عُمر و اجل در رسید، ای مه تابان
بیا که حوصلۀ روزگارِ تار ندارم
دلی که خوش بُوَد از یک نظر به سوی تو، مَنعش
مکن، بیا که به جز چشمِ اشکبار ندارم
...

ای سلیمان موری آمد بر درت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۳/۰۸/۰۴-۱۴:۳۸:۴۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:25007
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

ای سلیمان موری آمد بر درت
رد مکن او را به جان مادرت
ای که صدها چون سلیمان مور توست
چون کلیم الله بسی در طور توست
اختیار ماسوا در دست توست
خلق عالم جملگی پابست توست
...

کرامت پیشه‌ای بی مثل و بی مانند می‌آید

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۳/۰۸/۲۵-۸:۵۴:۴۹
    • تاریخ اصلاح:۱۴۰۳/۰۸/۲۵-۹:۲:۱۳
    • کد مطلب:25040
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

کرامت پیشه‌ای بی مثل و بی مانند می‌آید
که باران تا ابد پشت سرش یک بند می‌آید
کسی که نسل او را می‌شناسد، خوب می‌داند
که او تنها نه با شمشیر، با لبخند می‌آید
همان تیغی که برقش می‌شکافد قلب ظلمت را
همان دستی که ما را می‌دهد پیوند می‌آید
...

کی می‌شود بیند بشر، خیر البشر را

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۳/۰۹/۰۲-۵:۴۰:۴۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:25041
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

کی می‌شود بیند بشر ، خیر البشر را
آه ای سفر کرده بده پایان، سفر را
عیسی مسیح من ! که باید جز تو بخشد
جان دوباره این جهان محتضر را؟!
ایمان شده یک تکه آتش در کف دست
دنیا به قصد دین ما بسته کمر را
...

خبری می‌رسد از راه، خبر نزدیک است

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۳/۰۹/۰۹-۶:۴۸:۳۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:25043
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

خبری می‌رسد از راه، خبر نزدیک است
آب و آیینه بیارید سحر نزدیک است
طبق آیات و روایات رسیده، ای قوم!
جمعۀ آمدن او به نظر نزدیک است
قطره چون رود شود راه به جایی ببرد
به دعای فرج جمع، اثر نزدیک است
...

بی‌قرار و خسته‌ام! صلح و صفا گم کرده‌ام

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۳/۰۹/۳۰-۸:۵:۲۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:25059
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

بی‌قرار و خسته‌ام! صلح و صفا گم کرده‌ام
یارِ دیرین و رفیقِ با وفا گم کرده‌ام
بی تو نابینایم و دارم هراس ِ چاه را
بر زمین می‌افتم انگاری عصا گم کرده‌ام
حاجتِ روزانه‌ام در حسرت آدینه ماند
برنگشتی! باز هم مشکل گشا گم کرده‌ام
...

طی شود این شب دیجور، اگر بر گردی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۳/۱۰/۰۷-۱۹:۶:۴۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:25066
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

طی شود این شب دیجور، اگر بر گردی
عالمی پر شود از نور، اگر بر گردی
همه گویندکه نزدیک بود صبح ظهور
غم شود از دل ما دور، اگر برگردی
جمعه‌ای باز رسید و خبری از تو نشد
چه شود ای گل مستور، اگر برگردی
...

گر بی تو بگذرد عمر بگذار تا بمیرم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۳/۱۰/۱۴-۸:۴۸:۱۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:25071
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

گر بی تو بگذرد عمر بگذار تا بمیرم
ور با تو بایدم زیست آخر چرا بمیرم
یا بنگرم به حسنت یا چشم خود درآرم
یا دامنت بگیرم در دست، یا بمیرم
یک عمر با شمایم باشد همین دعایم
هم با شما بمانم هم با شما بمیرم
...

منم همان که به عصیان، شکست پیمانش

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۳/۱۰/۲۱-۷:۴۲:۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:25072
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

منم همان که به عصیان، شکست پیمانش
همان که جهل، کشیده به سمت کفرانش
امام عصر، منم بنده‌ای که یک عمر است
فریب خورد و به پایان رسیده دورانش
از آسمان نگاهت، مرا گناه انداخت
کشید و برد در اعماق چاه خسرانش
...

بازآ كه بى تو خسته دلان را قرار نيست

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۳/۱۰/۲۸-۱۶:۳۳:۵۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:25078
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

بازآ كه بى تو خسته دلان را قرار نيست
يك روزِ خوش به كام دل روزگار نيست
در چار فصل باغ، خزان موج می‌زند
يعنى بيا كه تا تو نيايى بهار نيست
يوسف جمال مصر ولايت ظهور كن
جانسوزتر ز تاب و تب انتظار نيست
...

امروز خانه دل نور و ضیا ندارد

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۳/۱۱/۰۵-۶:۱۰:۳۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:25085
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

امروز خانه دل نور و ضیا ندارد
جایی که دوست نَبْوَد، آنجا صفا ندارد
شهری است پر ز آشوب، کاشانه لگدکوب
آن دل که از تغافل، شوق لقا ندارد
دزدان به کشور دل، هر جا گرفته منزل
وان میر صدر محفل، در خانه جا ندارد
...

ای یوسف گم‌گشتۀ زهرا، به کجایی؟

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۳/۱۱/۱۲-۱۰:۳۴:۴۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:25096
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

ای یوسف گم‌گشتۀ زهرا، به کجایی؟
ای غائب ز نظر، وی مَهِ یکتا، به کجایی؟
ای بر همۀ جنّ و بشر، رهبر و سرور
وی بر همه کس مِهتر و مولا، به کجایی؟
ای عزّتِ یاران و دگر ذلّتِ عُدوان
وی نوگلِ خوش‌منظرِ رعنا، به کجایی؟
...

لبت به کعبه چو ذکر خدا کند مهدی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۳/۱۱/۱۹-۶:۴۵:۲۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:25105
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

لبت به کعبه چو ذکر خدا کند مهدی
مسیح ، پیش لبت جان فدا کند مهدی
چه جمعه‌ای شود آن جمعه‌ای که آمدنت
به چارگوشه‌ی عالم صدا کند مهدی
اذان برای نماز تو می‌دهد داود
مسیح پشت سرت اقتدا کند مهدی
...

ولادت امام زمان علیه السلام (بحر طویل)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۳/۱۱/۲۳-۱۶:۱:۲۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:25109
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

کشتی برده فروشان، ز ره دور عیان است که برعرشه‌ی آن بانوی مُلک دو جهان است، بگو فخر زنان است، بگو مادر مولای زمان است، بود منتظر مقدم او بُشر سلیمان که به عنوان کنیزش بخرد، تا ببرد بر ولی قادر منّان، حسن عسکری آن یازدهم اختر تابان ولایت، به کف بُشر یکی نامه از آن شمس هدایت ،که ز اسرار خدا داشت حکایت، نگه دخت یشوعا چو بر آن نامه بیفتاد، قرار از کف خود داد و ببوسید و روی چشم نهاد و گـُل لبخند به لب گفت که: این نامه‌ی یار است، خطش را خبر از وصل نگاراست، سپس گفت که ای بُشر مپندار کنیزم که زده فاطمه گل بوسه به پیشانی و خوانده است عزیزم، شرفم بس که عروس علی و فاطمه‌ام، داده خداوند به من این شرف و قدر و بها را.
...

دِلِ خود را به تو یِک دَم نَسِپُردَم، جانا

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۳/۱۱/۲۶-۱۹:۵۴:۳۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:25106
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

دِلِ خود را به تو یِک دَم نَسِپُردَم، جانا
یِک شَب از دوریِ تو غُصّه نَخوردَم، جانا
بِهتَر آن اَست، شَبَش گَردَنِ مَن را بِزَنَند
صُبحِ آن روز، که نامِ تو نَبُردَم، جانا
جُمعه‌ها آمد و رَفت و، زِ غَمِ هِجرانَت
دِل به سَرپَنجه‌ی اَشکَم نَفِشُردَم، جانا
...

آمد به جهان پادشه عالم امکان در نیمهٔ شعبان

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۳/۱۱/۲۶-۲۰:۲۷:۱۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:25114
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

آمد به جهان پادشه عالم امکان / در نیمهٔ شعبان
محکم شد از او شرع نبی، مذهب [و] ایمان / در نیمهٔ شعبان
آن وارث پیغمبر و زهرا و ائمّه / آن حامی اُمّه
آن هادی و هم حجّتی از جانب یزدان / در نیمهٔ شعبان
همنام نبی، هم‌لقبش، قائم بالحق / مولای مصدَّق
مانند نبی خاتم انگشت امامان / در نیمهٔ شعبان
...

ای که می‌خوانید مرا در هر زمان

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۳/۱۲/۲۴-۱۷:۵۳:۱۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:25107
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

ای که می‌خوانید مرا در هر زمان
با ندای "سیدی صاحب زمان"
با خبر هستم من از احوالتان
شاهدم بر ظاهر و پنهانتان
صاحبُ الأمرِ همه عالَم منم
صاحبِ مال و منال و جانتان
...

گلی گم کرده‌ام، می‌جویم او را

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۴/۰۱/۰۸-۱۲:۱۸:۳۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:25113
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

گلی گم کرده‌ام، می‌جویم او را
به هر گل می‌رسم، می‌بویم او را
گل من نِی بُوَد این و نه آنست
گل من مهدیِ صاحب زمان است
دلم اندر هوایش می‌زند پَر
شرر افکنده بر جانم چو آذر
...

از ما عجیب نیست دعایی نمی‌رسد

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۴/۰۱/۱۵-۱۲:۱۶:۴۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:25128
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

از ما عجیب نیست دعایی نمی‌رسد
از تَحبِسُ‌الدُّعا که صدایی نمی‌رسد
ما تَحبِسُ‌الدُّعا شدهٔ نانِ شُبهه‌ایم
آنجا که شُبهه است عطایی نمی‌رسد
پَر باز می‌کنم بِپَرم، می‌خورم زمین
بال و پَرِ شکسته به جایی نمی‌رسد
...
  • نظر خوانندگان
تا کنون نظر قابل انتشاری ثبت نشده است
  • نظر شما