منم همان که به عصیان، شکست پیمانش
همان که جهل، کشیده به سمت کفرانش
امام عصر، منم بندهای که یک عمر است
فریب خورد و به پایان رسیده دورانش
از آسمان نگاهت، مرا گناه انداخت
کشید و برد در اعماق چاه خسرانش
مرا نخواست کسی و نبود خواهانم
خوشا کسی که تویی خواستار و خواهانش
بیا و حال خوشی را که رفته از دستم
به یک دعای سحرگاه، بازگردانش
به دل، ولای علی هست و از ازل شدهام
به اذن فاطمه از طیف ریزه خوارانش
خدا کند که به یک گوشه چشمِ خود مادر
به نوکران برساند نَمی از احسانش
اگر شروع شود کارها به نام علی
به لطف حضرت زهرا خوش است پایانش
چه منتی است به هر کس شده است فرزندش
چه مادری است، همه مادران به قربانش
روا نبود چنین، مادری حسینش را...
به روی نیزه ببیند، شود پریشانش
روا نبود که در ازدحام مجلس شام
میان طشت ببیند شکسته دندانش
منبع: کانال رضیع الحسین محمدجواد شیرازی