بیقرار و خستهام! صلح و صفا گم کردهام
یارِ دیرین و رفیقِ با وفا گم کردهام
بی تو نابینایم و دارم هراس ِ چاه را
بر زمین میافتم انگاری عصا گم کردهام
حاجتِ روزانهام در حسرت آدینه ماند
برنگشتی! باز هم مشکل گشا گم کردهام
میگرفتی کاش گاهی یک سراغی از من و
کاش میگفتی خداوندا گدا گم کردهام
دوست دارم که نمازم را بخوانم رو به تو
کعبه یک سنگ است! من قبله نما گم کردهام
یک نفر ای کاش میفهمید از بیتابیام
دردمندم! خیمهٔ دارالشفا گم کردهام
حالِ خوبِ سابقم را در کدامین معصیت؟!
عهد و پیمان با تو را آیا کجا گم کردهام؟!...
چشمها را بستم و در محضرت زانو زدم
در خیالاتم دوباره دست و پا گم کردهام
دستهایم را بگیر و باز پیدا کن مرا
در شلوغیهای این دنیا تو را گم کردهام!
منبع: کانال رضیع الحسین م_عاطفی