بيا كه آتش خيمه هنوز شعلهور است
بيا كه شام غريبان، هنوز بی سحر است
بيا كه زينب و هشتاد و چار غمديده
اسير در دل صحرا هنوز دربدر است
هنوز میچكد از تيغ، خون تازه، بيا
كه در برابر زينب به نوك نيزه سر است
هنوز دست رباب از تكان نيوفتاده
به ياد طفل خيالی هنوز نوحهگر است
بيا عزيز دلم، يوسف سفر كرده
بيا كه چشم به راه تو حضرت قمر است
هنوز منتظر وعدهی عمو هستند
بيا كه طفل رباب از بقيه تشنهتر است
بيا كه در شب تاريك و ظلمت صحرا
رقيهی به زمين خورده دست بر كمر است
بدون تو نشود درد ها دوا آقا
بيا كه درد دل از اين شماره بيشتر است
منبع: کانال رضیع الحسین مسعود صفارنژاد