زمین خوردهی آسمانیم ما
بهاری به شکلِ خزانیم ما
که در بوتهی امتحانیم ما
خدا هرچه خواهد همانیم ما
فقیران صاحب زمانیم ما
پریشانتر از گیسوی دلبریم
چو انگشت در بند انگشتریم
در این وادی از هیچ هم کمتریم
مپرس از نشان؛ بی نشانیم ما
فقیران صاحب زمانیم ما
بسی شعله از دل بر افروختیم
به جز داغ و حسرت نیندوختیم
چنان در غمش روز و شب سوخیتم
که هم رنگ آتشفشانیم ما
فقیران صاحب زمانیم ما
اگر بین مردم ریا کردهایم
اگر کم برایت دعا کردهایم
تو را محض حاجت صدا کردهایم
ولی فارغ از دیگرانیم ما
فقیران صاحب زمانیم ما
به هر کس هر آنچه که اعطا شده
به امر تو و لطف زهرا شده
کرامات تو شامل ما شده
که همسایهی جمکرانیم ما
فقیران صاحب زمانیم ما
اگر تلخ بودیم و شیرین شدیم
اگر درد بودیم و تسکین شدیم
اگر بندهی آل یاسین شدیم
بدهکار این خاندانیم ما
فقیران صاحب زمانیم ما
تو بالایی و زیر پای توایم
زمین بوس دار الولای توایم
پی دام زلف رهای توایم
که هم سِلکِ دلدادگانیم ما
فقیران صاحب زمانیم ما
اگر حرف عاشق شدن میزنیم
قدم با اویس قَرَن میزنیم
دم از حُجّة بن الحسن میزنیم
گرفتار یک دلسِتانیم ما
فقیران صاحب زمانیم ما
در این ماه که ماه پیغمبر است
در این شب که از قند شیرینتر است
چه فیضی در عالم از این بهتر است؟
سر سفرهاش میهمانیم ما
فقیران صاحب زمانیم ما
منبع: کانال شعر مذهبی رضیع الحسین محمد قاسمی