ای داغدارِ اصلیِ این روضهها، بیا
صاحب عزای ماتمِ کرب و بلا، بیا
تنها امیدِ خَلقِ جهان، یابنَ فاطمه
ای منتهای آرزوی اولیا، بیا
بالا گرفتهایم برایت دو دست را
ای مردِ مستجابِ قنوت و دعا، بیا
فهمیدهایم با همه دنیا غریبهای
دیگر به جانِ مادرت ای آشنا، بیا
از هیچکس به جز تو نداریم انتظار
بر دستهای توست فقط چشمِ ما، بیا
هفته به هفته میگذرد با خیالِ تو
پس لااقل به حرمتِ خونِ خدا، بیا
بیش از هزار سال، تو خون گریه کردهای
ای خون جگر ز قامتِ زینب، بیا بیا
از معرفت تُهی ام و از مصلحت، پُرم
تا زیر و رو شَوَم ز قدومِ شما، بیا...