آخر کجاست جای تو «یَا اَیُّها الْعَزیز»
تا جان کنم فدای تو «یَا اَیُّها الْعَزیز»
با ذکرِ مَسَّنا و دَمِ «اَهْلَنَا الضُّرَ»ند
این دستها گدای تو «یَا اَیُّها الْعَزیز»
ما را به این بضاعتِ مُزْجٰاة بخششی
قربان دستهای تو «یَا اَیُّها الْعَزیز»
بادست خالی «اَوْفِ لَنَا الْکَیْل» گفتهایم
امیدمان سَخای تو «یَا اَیُّها الْعَزیز»
آقا بیا «تصدق عَلَیْنٰا» که چشم ما
مانده است برعطای تو «یَا اَیُّها الْعَزیز»
خواهم حیات خویش فقط تا دمی که هست
در سینهام هوای تو «یَا اَیُّها الْعَزیز»
آقا بیا که حسِّ مسیحا به پا کند
در گوش من نوای تو «یَا اَیُّها الْعَزیز»
در حجّ عاشقی به تمنّا نمودهام
بیتوته در منای تو «یَا اَیُّها الْعَزیز»
در این جهان ظلم و ریا میرسد به گوش
کم کم صدای پای تو «یَا اَیُّها الْعَزیز»
بازآ که قلب "سادۀ" محزون شود بهشت
از عطر جانفزای تو «یَا اَیُّها الْعَزیز»