داستان دعوت نوح پیامبر علیه السلام و کیفیت نابودی کفار، شگفتیهای فراوانی دارد. یکی از شگفتیهایی که در منابع وحی آمده است، جریان نزول فرج بر نوح و یارانش است. در این راستا دو حدیث را که هر دو مکمّل یکدیگر هستند، نقل میکنیم.
در حدیث بسیار جالبی از امام صادق علیه السلام درباره ویژگیهای امام زمان عجل الله فرجه و غیبت آن حضرت این چنین آمده است:
حدیث 2) خداوند تأخیر در فرج آن حضرت را همانند تأخیر در فرج نوح پیامبر علیه السلام قرار داده است… به راستی هنگامی که نوح، عذاب کفار قومش را از آسمان درخواست نمود، خداوند عز و جل جبرئیل روح الامین را همراه هفت دانه فرستاد و گفت ای پیامبر خدا به راستی که خداوند تبارک و تعالی به تو میفرماید: این مردم، آفریدگان و بندگان من هستند و من اینها را با صاعقهای از صاعقههایم نابود نمیکنم، مگر بعد از تأکید در دعوت به حق و الزام حجت (بیشتر)، از این رو به تلاش در دعوت قومت به حق بازگرد که من بر این تلاش به تو ثواب میدهم و این دانهها را بکار؛ چرا که در رویش و رشد و به ثمر نشستن آنها برای تو گشایش و خلاصی است؛ سپس مؤمنینی که از تو پیروی کردهاند به این امر مژده ده.
هنگامی که (نوح دانهها را کاشت و آنها سبز شده و) درختان سبز و قوی و تنومند شدند و شاخه دادند و به ثمر نشستند و میوه آنها رسید، پس از این زمان طولانی، نوح از خداوند سبحان و تعالی انجام وعده را خواستار شد، اما خداوند تبارک و تعالی به او فرمان داد (دوباره) از دانه(ی میوهی) این درختان بکارد و به صبر و تلاش بازگردد و حجت را بر قومش مؤکد سازد.
نوح این خبر را به گروهی که ایمان آورده بودند، داد. پس از این خبر سیصد مرد از مؤمنان از دین برگشتند و کافر شدند و گفتند اگر آن چه نوح ادعا میکند حق بود، در وعده پروردگارش تخلفی واقع نمیشد.
پس از این خداوند همچنان به نوح فرمان میداد که دانه(ی میوهی) درخت جدید را پشت سر هم بکارد تا این که این جریان هفت بار تکرار شد.
در این میان هم پیوسته گروه گروه از مؤمنان از دین باز میگشتند تا این که تعداد آنها به هفتاد و اندی رسید.
در این هنگام خداوند عز و جل به نوح وحی کرد و فرمود ای نوح اینک صبح روشن برای چشم تو فرا رسیده و از شب جدا گشته، در زمانی که حق محض آشکار شده و با ارتداد هر کسی که سرشتش ناپاک بود، ایمان از کدورتها(ی نفاق) صاف شده است.
پس اگر من (همان زمان که درخواست کردی) کفار را نابود میساختم و کسانی که (به وسیله این امتحان) مرتد شدند همراه مؤمنان واقعی باقی میگذاشتم، به وعده پیشین خود برای مؤمنین از قوم تو که خالصانه موحد شده بودند و به ریسمان پیامبری تو چنگ زده بودند، وفا نکرده بودم؛ زیرا به مؤمنین وعده داده بودم آنها را در زمین جانشین کفار کنم و دینشان را (بر جهان) مسلط سازم و ترسشان را به امنیت تبدیل نمایم تا این که با رفتن شک از دلهای آنها عبادت برای من خالص شود.
چگونه این وعده عملی میشد، با این که از سستی یقین مرتد شدگان و سرشت ناپاک و باطن بد آنان که نتیجه نفاق و آشکار شدن گمراهی آنان بود، آگاه بودم.
(اگر این آزمایش انجام نمیشد و منافقان در میان مؤمنان باقی میماندند)، منافقین (به سبب هلاکت کفار توسط من) از سوی من بر سلطنت سوار میشدند، گرفتار تاریکی صفات نفاق میگشتند و نفاق درونی آنها مستحکم میگردید و ریسمانهای گمراهی دلهای آنها همیشگی میگشت و با برادران مؤمنشان آشکارا دشمنی میکردند و برای طلب ریاست و به دست گرفتن اختیار امر و نهی با آنان میجنگیدند.
با برانگیخته شدن فتنهها و واقع شدن جنگها، چگونه تسلط دین بر زمین و انتشار امر الهی در مؤمنین امکان پیدا میکرد؟! این هرگز شدنی نبود.
امام صادق علیه السلام در ادامه فرمود امر قائم (علیه السلام) نیز چنین است؛ آن چنان غیبت آن حضرت امتداد پیدا میکند تا این که حق محض آشکار شود و با ارتداد هر کسی از شیعه که سرشتش ناپاک است، ایمان از کدورت نفاق پاک گردد، تا کسانی که خوف نفاق(شان) در زمان به قدرت رسیدن و تسلط و امنیت فراگیر وجود دارد در میان مؤمنین باقی نمانند…
حدیث 3) در حدیث دیگری امام صادق علیه السلام فرمود: نوح از پروردگارش درخواست کرد که بر قومش عذاب نازل نماید. پس خداوند به سوی او وحی فرستاد که دانههایی از درخت خرما را بکارد، زمانی که بزرگ شدند و به میوه نشستند و نوح از میوه آنها بخورد، خداوند قومش را هلاک میکند و عذاب را بر آنها نازل میکند. پس نوح دانهها را کاشت و اصحابش را به این مطلب آگاه ساخت.
زمانی که درختان خرما بزرگ شدند و میوه دادند و نوح از میوه آنها چید و خورد و به اصحابش هم خوراند. اصحاب نوح گفتند ای پیامبر خدا وعدهای که به ما داده بودی (چه شد؟) نوح پروردگارش را خواند و از او درخواست وفای به وعده نمود. پس خداوند به او وحی نمود که دوباره کشت دانه را ادامه دهد تا این که درختان خرما بزرگ شوند و میوه دهند و از میوه آنها بخورد، پس از این خداوند عذاب را بر کفار نازل میکند.
نوح این خبر را به اصحابش داد (بر اثر این جریان) اصحاب نوح سه فرقه شدند: یک فرقه آشکارا از دین برگشتند و یک فرقه ایمانشان را از دست دادند، اما ظاهرا همراه نوح ماندند و یک فرقه با نوح ثابت قدم ماندند.
پس نوح فرمان خدا را انجام داد تا این که درختان خرما بزرگ شدند و میوه دادند و نوح از آنها خورد و به اصحابش هم خوراند.
اصحاب گفتند ای پیامبر خدا وعدهای که داده بودی (چه شد؟) پس نوح پروردگارش را خواند و خداوند به او وحی فرستاد که برای سومین بار دانههای خرما را بکارد زمانی که درختان خرما بزرگ شوند و میوه دهند، قوم نوح را هلاک میکند. پس نوح اصحابش را خبردار کرد و اصحاب او (همچون بار گذشته) سه فرقه شدند: یک فرقه آشکارا از دین برگشتند و یک فرقه ایمانشان را از دست دادند اما ظاهرا همراه نوح ماندند و یک فرقه با نوح ثابت قدم ماندند.
(این جریان ادامه داشت) تا این که نوح ده بار این کار را تکرار کرد و خداوند با اصحاب باقی مانده او چنین میکرد که فرقه(ی باقی مانده در امتحان بعدی) بر طبق روال قبلی سه فرقه میشدند.
پس از بار دهم مردی از اصحاب خاص نوح همراه (سایر) مؤمنین به سوی نوح آمد و گفت: ای پیامبر خدا آن چه را که به ما وعده دادی، انجام دهی یا ندهی (برای ما فرقی نمیکند ما میدانیم) تو راستگو هستی و پیامبرِ فرستاده شده هستی، در حقانیت تو شک و تردید نمیکنیم، هر چند (همچنان) با ما چنین کنی.
پس هنگام این سخن آنان، خداوند کفار را به خاطر نفرین نوح نابود ساخت و یاران خاص نوح را پس از صاف شدن آنان و برطرف شدن ناخالصیشان با نوح وارد کشتی نمود و آنان را همراه نوح از غرق نجات داد.
آزمایش و غربال برای تصفیه مؤمنین در روایات فراوانی آمده است.
حدیث 4) و البته و صد البته برای مشخص شدن گمراهان (از مؤمنان حقیقی)، قائم علیه السلام از مردم پنهان خواهد شد، آن چنان (غیبت طولانی) که جاهل میگوید برای خداوند در آل محمد حاجتی نیست (و خداوند نیازی به ظهور قائم ندارد.)
حدیث 5) یکی از یاران امام صادق علیه السلام بر آن حضرت وارد شد و گفت فدای شما گردم سوگند به خدا واقعا که من شما را دوست دارم و کسی را که شما را دوست بدارد نیز دوست دارم.
ای آقای من چقدر شیعیان شما فراوان هستند!
حضرت فرمود آنها را نام ببر گفت (خیلی) فراوان هستند (نمیشود یکی یکی نام برد).
حضرت فرمود میدانی چند نفر هستند؟ گفت آنها بیشتر از این هستند که تعدادشان را بدانم.
سپس امام صادق علیه السلام فرمود آگاه باش اگر عدّه(ی مورد نیاز برای قیام) که به سیصد و خوردهای توصیف شدهاند، کامل گردد، آن گاه آن چه شما طالب آن هستید (که فرج و ظهور امر آل محمد است) اتفاق خواهد افتاد.
و لکن (هرگز چنین عدهای کامل نشدهاند. زیرا) شیعه ما کسی است که صدایش از گوشش تجاوز نمیکند (اهل داد و بیداد نیست) دشمنیاش از بدنش فراتر نمیرود (و به دیگران ستم نمیکند) و دوستدار ما را دشمن نمیدارد.
به امام گفتم: پس با این کسانی که این صفات را ندارند و(لی) با هم اختلاف (و جنگ و دعوا دارند)، ادعای تشیع هم دارند، چه کنم؟ حضرت فرمود: در میان اینان (آزمایشاتی رخ میدهد که) خوب و بد از هم جدا میگردد و در میان اینان (ابتلائاتی پیش میآید که) خالص از ناخالص جدا میگردد و در اینها (اتفاقاتی میافتد که) تغییر و میکنند و ایمان خود را از دست میدهند. بر آنها سالهای (سختی) میگذرد که آنان را نابود میکند و بر آنها شمشیری (مسلط میگردد که) آنان را میکشد و اختلافاتی (رخ میدهد) که آنان را تکه تکه میکند.
همانا شیعیان ما کسانی هستند که چون سگ زوزه نمیکشند و چون کلاغ طمع نمیکنند و هر چند از گرستگی بمیرند گدایی نمیکنند.
گفتم فدای شما گردم شیعیانی که این گونه توصیفشان کردی کجا بیابم و جستجو کنم؟…
درنگ در روایات پیشین روشن ساخت که یکی از علل تأخیر در ظهور امام زمان علیه السلام، فرصت برای آزمونهای گوناگون و دشواری است که مؤمنان حقیقی را از دیگران کاملا جدا سازد.
امتحاناتی که در دوران غیبت رخ میدهد، به فراوانی در روایات بیان شده، تعبیراتی همچون زلزله و غربال و… نشان از سختی فوق العاده ابتلائات آخر الزمان دارد.
داستان دعوت نوح پیامبر علیه السلام و کیفیت نابودی کفار، شگفتیهای فراوانی دارد. یکی از شگفتیهایی که در منابع وحی آمده است، جریان نزول فرج بر نوح و یارانش است. در این راستا دو حدیث را که هر دو مکمّل یکدیگر هستند، نقل میکنیم.
در حدیث بسیار جالبی از امام صادق علیه السلام درباره ویژگیهای امام زمان عجل الله فرجه و غیبت آن حضرت این چنین آمده است:
حدیث 2) خداوند تأخیر در فرج آن حضرت را همانند تأخیر در فرج نوح پیامبر علیه السلام قرار داده است… به راستی هنگامی که نوح، عذاب کفار قومش را از آسمان درخواست نمود، خداوند عز و جل جبرئیل روح الامین را همراه هفت دانه فرستاد و گفت ای پیامبر خدا به راستی که خداوند تبارک و تعالی به تو میفرماید: این مردم، آفریدگان و بندگان من هستند و من اینها را با صاعقهای از صاعقههایم نابود نمیکنم، مگر بعد از تأکید در دعوت به حق و الزام حجت (بیشتر)، از این رو به تلاش در دعوت قومت به حق بازگرد که من بر این تلاش به تو ثواب میدهم و این دانهها را بکار؛ چرا که در رویش و رشد و به ثمر نشستن آنها برای تو گشایش و خلاصی است؛ سپس مؤمنینی که از تو پیروی کردهاند به این امر مژده ده.
هنگامی که (نوح دانهها را کاشت و آنها سبز شده و) درختان سبز و قوی و تنومند شدند و شاخه دادند و به ثمر نشستند و میوه آنها رسید، پس از این زمان طولانی، نوح از خداوند سبحان و تعالی انجام وعده را خواستار شد، اما خداوند تبارک و تعالی به او فرمان داد (دوباره) از...