خادم مسجد یکی از مطالبی که به ما گفت این بود: اظهار داشت شبی متوجه شدم در مسجد که بستهام، خودش در حال باز شدن است.
من در کناری ناظر قضیه بودم، دیدم شخص بزرگواری که بعدا معلوم گردید مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی است وارد مسجد شد و نماز خواند و بعد گریهی بسیار نمود که از گریهی او من هم خیلی گریه کردم. اما بیصدا به طوری که ایشان متوجه نشوند.
از جمله خبرهایی که بیان میداشت و خطاب به آقا امام زمان (عج) بود مربوط به نداشتن شهریهی طلبهها و این که اگر پولی بدانها نرسد از حوزه خواهند رفت و حوزه از هم پاشیده میشود. و طوری صحبت میکردند، مثل اینکه کسی مواجه ایشان است و باهم صحبت میکنند.
بعد از این توجهات از مسجد بیرون رفته الاغشان [را] سوار شدند و رفتند.
من چون شاهد بر این قضیه بودم و این که حاجت ایشان رسیدن پول برای پرداخت شهریهی طلبهها بود به شهر به در منزل حضرت آیة الله حایری (ره) رفتم.
از پیرمرد خادم ایشان که رفاقت قبلی با هم داشتیم سؤال کردم کسی به تازگی مراجعه نکرده تا برای ایشان پولی بیاورد؟
گفت چرا صبح زود شخصی به در خانه آمد و کیسهی کرباسی که پر از پول بود آورد و گفت به آقای حاج شیخ بگویید غصهی پول نخورند. شهریهی طلاب را خودمان میرسانیم.
البته او اطلاعی از قضیهی رفتن ایشان به جمکران نداشت.[1]
«برگ سبز» تحفه درویش
[1]- شرح زندگانی حضرت آیة الله مؤسس و فرزند برومندشان آیة الله شیخ مرتضی حائری ص 42
خادم مسجد یکی از مطالبی که به ما گفت این بود: اظهار داشت شبی متوجه شدم در مسجد که بستهام، خودش در حال باز شدن است.
من در کناری ناظر قضیه بودم، دیدم شخص بزرگواری که بعدا معلوم گردید مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی است وارد مسجد شد و نماز خواند و بعد گریهی بسیار نمود که از گریهی او من هم خیلی گریه کردم. اما بیصدا به طوری که ایشان متوجه نشوند.
از جمله خبرهایی که بیان میداشت و خطاب به آقا امام زمان (عج) بود مربوط به نداشتن شهریهی طلبهها و این که اگر پولی بدانها نرسد از حوزه خواهند رفت و حوزه از هم پاشیده میشود. و طوری صحبت میکردند، مثل اینکه کسی مواجه ایشان است و باهم صحبت میکنند.
بعد از این توجهات از مسجد بیرون رفته الاغشان [را] سوار شدند و رفتند.
من چون شاهد بر این قضیه بودم و این که حاجت ایشان رسیدن پول برای پرداخت شهریهی طلبهها بود به شهر به در منزل حضرت آیة الله حایری (ره) رفتم.
از پیرمرد خادم ایشان که رفاقت قبلی با هم داشتیم سؤال کردم کسی به تازگی مراجعه نکرده تا برای ایشان پولی بیاورد؟
گفت چرا صبح زود شخصی به در خانه آمد و کیسهی کرباسی که پر از پول بود آورد و گفت به آقای حاج شیخ بگویید غصهی پول نخورند. شهریهی طلاب را خودمان میرسانیم.
البته او اطلاعی از قضیهی رفتن ایشان به جمکران نداشت.[1]
...