علم غیب معصومین علیهم السلام، دارای مستندات قطعی عقلی و نقلی است.
علم غیب ائمه، مانند هر کمال دیگری در مخلوقات، اعطا خداوندی است و بشر مالکیت ذاتی نسبت به آن ندارد.
ویژگی این کمال، باز هم همانند سایر کمالات، این است که باید هر آن و لحظه افاضه شود و ابدا تفویضی در کار نیست.
مسلما اقتضای برخی از امتحانات الهی، آگاهی از عاقبت امور است.
همانند آمدن حضرت صدیقه طاهره به پشت در و رفتن امام حسین علیه السلام به کربلا، در این گونه موارد، عظمت امتحان به این است که اولیاء خدا دانسته و فهمیده اقدام کرده باشند.
اما اقتضای برخی دیگر از امتحانات، عدم آگاهی از عاقبت امور است (حتی به مناط احتمال جریان بداء)
همانند امتحان حضرت ابراهیم در ذبح اسماعیل (با توجه به مقام حضرت ابراهیم و ارائه ملکوت به حضرت). در این گونه موارد، عظمت امتحان منوط به پوشیده بودن عواقب امور است.
بر فرض تنزل از پاسخهای پیشین، امتحان لیلة المبیت از دسته دوم امتحانات است.
نتیجه این پاسخ تنزلی این است که علم غیب به مقتضای ادله قطعی، برای امیرالمؤمنین ثابت است و لکن به حکمت امتحان ويژه، تنها برای لحظاتی، آن هم تنها در این یک مورد، این علم سلب شده باشد.
بر این اساس نیز از یک سو اصل فضیلت علم غیب، به استثنای یک مورد محفوظ است.
از سوی دیگر در فضیلت معامله جان با خداوند نیز خدشهای در آن وارد نمیشود.
ممکن است برای این پاسخ هم شواهدی از روایات پیدا نمود. مانند:
وَ قَالَ لَكَ: إِنَّ مَنْزِلَتَهُ مَنْزِلَةُ إِسْمَاعِيلَ الذَّبِيحِ مِنْ إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلِ يَجْعَلُ نَفْسَهُ لِنَفْسِكَ فِدَاءً، وَ رُوحَهُ لِرُوحِكَ وِقَاء… فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِيٍّ ع: أَ رَضِيتَ أَنْ أُطْلَبَ فَلَا أُوجَدَ وَ تُوجَدَ، فَلَعَلَّهُ أَنْ يُبَادِرَ إِلَيْكَ الْجُهَّالُ فَيَقْتُلُوكَ قَالَ: بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ رَضِيتُ أَنْ تَكُونَ رُوحِي لِرُوحِكَ وِقَاءً، وَ نَفْسِي لِنَفْسِكَ فِدَاء… بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج19، ص: 80 ح34
يَسْتَتِبَّ أَمْرُكُمْ فَخَرَجَ الْقَوْمُ عِزِينَ وَ سَبَقَهُمْ بِالْوَحْيِ بِمَا كَانَ مِنْ كَيْدِهِمْ جَبْرَئِيلُ ع فَتَلَا هَذِهِ الْآيَةَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَ يَمْكُرُونَ وَ يَمْكُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ فَلَمَّا أَخْبَرَهُ جَبْرَئِيلُ بِأَمْرِ اللَّهِ فِي ذَلِكَ وَ وَحْيِهِ وَ مَا عَزَمَ لَهُ مِنَ الْهِجْرَةِ دَعَا رَسُولُ اللَّهِ ص عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ لِوَقْتِهِ فَقَالَ لَهُ يَا عَلِيُّ إِنَّ الرُّوحَ هَبَطَ عَلَيَّ بِهَذِهِ الْآيَةِ آنِفاً يُخْبِرُنِي أَنَّ قُرَيْشاً اجْتَمَعَتْ عَلَى الْمَكْرِ بِي وَ قَتْلِي وَ إِنَّهُ أُوحِيَ إِلَيَّ عَنْ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ أَهْجُرَ دَارَ قَوْمِي وَ أَنْ أَنْطَلِقَ إِلَى غَارِ ثَوْرٍ تَحْتَ لَيْلَتِي وَ أَنَّهُ أَمَرَنِي أَنْ آمُرَكَ بِالْمَبِيتِ عَلَى ضِجَاعِي أَوْ قَالَ مَضْجَعِي لِتُخْفِيَ بِمَبِيتِكَ عَلَيْهِ أَثَرِي فَمَا أَنْتَ قَائِلٌ وَ صَانِعٌ فَقَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلَامُ أَ وَ تَسْلَمَنَّ بِمَبِيتِي هُنَاكَ يَا نَبِيَّ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ فَتَبَسَّمَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلَامُ ضَاحِكاً وَ أَهْوَى إِلَى الْأَرْضِ سَاجِداً شُكْراً لِمَا أَنْبَأَهُ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ سَلَامَتِهِ فَكَانَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلَامُ أَوَّلَ مَنْ سَجَدَ لِلَّهِ شُكْراً وَ أَوَّلَ مَنْ وَضَعَ وَجْهَهُ عَلَى الْأَرْضِ بَعْدَ سَجْدَتِهِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَلَمَّا رَفَعَ رَأْسَهُ قَالَ لَهُ امْضِ لِمَا أُمِرْتَ فِدَاكَ سَمْعِي وَ بَصَرِي وَ سُوَيْدَاءُ قَلْبِي وَ مُرْنِي بِمَا شِئْتَ أَكُنْ فِيهِ كَمَسَرَّتِكَ وَاقِعٌ مِنْهُ بِحَيْثُ مُرَادُكَ وَ إِنْ تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ وَ قَالَ وَ أَنْ أُلْقِيَ عَلَيْكَ شِبْهٌ مِنِّي أَوْ قَالَ شِبْهِي قَالَ إِنْ يَمْنَعْنِي نَعَمْ قَالَ فَارْقُدْ عَلَى فِرَاشِي وَ اشْتَمِلْ بِبُرْدِيَ الْحَضْرَمِيِّ ثُمَّ إِنِّي أُخْبِرُكَ يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَمْتَحِنُ أَوْلِيَاءَهُ عَلَى قَدْرِ إِيمَانِهِمْ وَ مَنَازِلِهِمْ مِنْ دِينِهِ فَأَشَدُّ النَّاسِ بَلَاءً الْأَنْبِيَاءُ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ وَ قَدِ امْتَحَنَكَ يَا ابْنَ أُمِّ وَ امْتَحَنَنِي فِيكَ بِمِثْلِ مَا امْتَحَنَ بِهِ خَلِيلَهُ إِبْرَاهِيمَ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ الذَّبِيحَ إِسْمَاعِيلَ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَصَبْراً صَبْراً فَ إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ ثُمَّ ضَمَّهُ النَّبِيُّ ص إِلَى صَدْرِهِ وَ بَكَى إِلَيْهِ وَجْداً بِهِ وَ بَكَى عَلِيٌّ ع جَشَعاً لِفِرَاقِ رَسُولِ اللَّهِ ص بحار الأنوار (ط - بيروت) / ج19 / 60
البته در این روایات این احتمال هم وجود دارد که ناظر به پاسخ دوم یعنی احتمال بداء باشد.
علم غیب معصومین علیهم السلام، دارای مستندات قطعی عقلی و نقلی است.
علم غیب ائمه، مانند هر کمال دیگری در مخلوقات، اعطا خداوندی است و بشر مالکیت ذاتی نسبت به آن ندارد.
ویژگی این کمال، باز هم همانند سایر کمالات، این است که باید هر آن و لحظه افاضه شود و ابدا تفویضی در کار نیست.
مسلما اقتضای برخی از امتحانات الهی، آگاهی از عاقبت امور است.
همانند آمدن حضرت صدیقه طاهره به پشت در و رفتن امام حسین علیه السلام به کربلا، در این گونه موارد، عظمت امتحان به این است که اولیاء خدا دانسته و فهمیده اقدام کرده باشند.
اما اقتضای برخی دیگر از امتحانات، عدم آگاهی از عاقبت امور است (حتی به مناط احتمال جریان بداء)
همانند امتحان حضرت ابراهیم در ذبح اسماعیل (با توجه به مقام حضرت ابراهیم و ارائه ملکوت به حضرت). در این گونه موارد، عظمت امتحان منوط به پوشیده بودن عواقب امور است.
بر فرض تنزل از پاسخهای پیشین، امتحان لیلة المبیت از دسته دوم امتحانات است.
نتیجه این پاسخ تنزلی این است که علم غیب به مقتضای ادله قطعی، برای امیرالمؤمنین ثابت است و لکن به حکمت امتحان ويژه، تنها برای لحظاتی، آن هم تنها در این یک مورد، این علم سلب شده باشد.
بر این اساس نیز از یک سو اصل فضیلت علم غیب، به استثنای یک مورد محفوظ است.
از سوی دیگر در فضیلت معامله جان با خداوند نیز خدشهای در آن وارد نمیشود.
ممکن است برای این پاسخ هم شواهدی از روایات پیدا نمود…