×

درباره میز از اینجا و آنجا

هر دسته از موضوعاتی که بارورتر شده‌اند در میزهای مستقل ارایه می‌شوند. سایر موضوعات در میز«از اینجا و آنجا» تقدیم می‌شوند. از این رو این محیط شامل مطالبی کاملا متنوع است.
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
شنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۴
۶ شوال ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره

سرمایه دلبری

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۱/۱۷-۱۶:۳۸:۴۹
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۱/۲۲-۲۱:۳۱:۵۷
    • کد مطلب:2403
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 4456

سنگ صبور بودن، هم چیزی خوبی هست و هم درد سر ساز.

خب بعضی می‌آیند و دلشان را خالی می‌کنند خیالشان هم راحت است که حرفهایشان جایی درز پیدا نمی‌کند و…

اما درد سرش هم زیاد است. یکی این که حرفهایی که نباید بشنوی می‌شنوی و…

با این مقدمه متوجه خواهید شد که چه چیزهایی نیست که گفته و شنیده نمی‌شود.

بد نیست یکی از همینها را بهانه کنم.

بنده خدایی می‌گفت من دوست دارم که همسرم در خانه موهایش را باز بگذارد اما او به خاطر راحتی خودش در حین کار و عرق نکردن در گرما و… همیشه موهایش را می‌بندد.

این باعث شد با خودم چند کلمه‌ای کلنجار بروم.

اول یک مثال بد نیست. سرمایه کاسب باید در بازار جریان داشته باشد تا سودآوری کند و…

اگر کاسبی به خاطر علاقه زیاد به سرمایه‌اش آن را توی انبار یا گاوصندوق پنهان کند و اصلا از آن استفاده نکند، کار و روزش به کجا می‌کشد؟!

این آدم چقدر عاقل است و چه اندازه در کاسبی موفق، خوب معلوم است دیگر.

حالا یکی پشتوانه کاسبی لازم دارد یا ذخیره روز مبادا که معلوم است قصه‌اش فرق می‌کند. صحبت از کل سرمایه است.

سرمایه زن در خانه چیست؟ اصلا زن چند تا سرمایه دارد؟ آیا زنان به این موضوع هم فکر کرده یا می‌ٔکنند؟!

بماند.

یکی از سرمایه‌های زن در خانواده «دلبری» است که کم و بیش قابلیت خدا دادی همه زنان است.

آیا زنان خانه‌دار به این سرمایه توجه می‌کنند و از آن استفاده می‌برند؟

اصلا در جوامع فعلی چه کسی بیشترین استفاده از سرمایه دلبری را دارد؟

خیلی خیلی ببخشید، اما متأسفانه رتبه اول استفاده از سرمایه دلبری مال فاحشه‌هاست! هر چه دلبری بیشتر مشتری بیشتر!

مقام دوم هم مال روابط نامشروع است که از کمش شروع می‌شود و احیانا تا یک پله به فاحشه شدن قله‌های کمال! یکی پس از دیگری فتح می‌شود!!!

استفاده از دلبری در این گروه با زبان عامیانه همان مخ زنی مردان توسط زنان است.

چقدر باید افتخار کنیم که الان انواع و اقسام این مخ زنی یا همان دلبری را دختر بچه‌های ما به برکت رادیو و تلویزیون و… بلدند!!! اصلا محیط ما خود کفا شده نیازی به این چیزها هم نیست!!! آن چنان محیط مدرنی داریم که در اخبار می‌خوانیم بعضی از روابط کثیف تا سن زیر نه سالگی هم آمده و… !!!

ای کاش مقام سوم استفاده از سرمایه دلبری مال زنان خانه‌دار بود ای کاش!

اما متأسفانه مقام سوم هم مال خانمهای سالمی است که مقید به برازندگی در محیط خارج از خانه هستند، آن هم در مرئی و منظر اهل خانه که یکیش هم شوهرِ مادر مرده است. تمام تلاششان این است که همیشه و پیوسته برازندگی شان را به عالم و آدم نشان دهند.

اصلا برازندگی هیچ ارتباطی با وقار و سنگینی زن ندارد!!!

این برازندگی از خرجهای آن چنانی شروع می‌شود تا می‌رسد لباس آن چنانی، قیافه آن چنانی، جملات آن چنانی، لحن آن چنانی، نگاه آن چنانی و… همه و همه نشان از برازندگی زن در جامعه دارد!

البته گاهی این برازندگی سر از عشوه شتری هم در می‌آورد که به آن کاری نداریم.

قبل از این که سراغ خانمهای خانه‌دار برویم، لازم است یک سری هم به داخل خانه‌های همین خانمهای برازنده بزنیم، ببینیم این برازندگیِ حیاتی، چه به سر زندگی خودشان و شوهر بیچاره می‌آورد!

همین خانمی که در خیابان و مجالس، آن چنانی و این چنینی حرکت می‌کند، داخل خانه دیگر باید ریاضت بکشد و کمتر خرج کند تا بتواند آمادگی برازندگی دائمی مجلسی و خیابانی‌اش را حفظ کند!

نازل‌ترین لباس که البته مستعمل‌ترین آنها هم هست، مال خانه است، یعنی مال شوهر خانه، البته از مندرس بودن آن که صرف نظر کنی، باز هم قصه حل نمی‌شود، باید با کثیفترین لباس هم بسازی!

آرایش در خانه هم خرج دارد، پس حذف!

حالا پوستهایی که خیلی عادت به مواد آرایشی پیدا کرده، بدون آرایش چقدر دلپذیر! و رومانتیک! است که روده کوچک را هم به دهان می‌آورد، بماند!

عطر و ادکلن هم خرج دارد، باشد برای بیرون خانه!

البته اگر خانم عنایت ملوکانه‌ای هم به خانواده داشته باشد و اندکی تا اندازه‌ای آشپزی بکند، همین رایحه‌های دل انگیز آشپزخانه کفایت می‌ٔکند و اصلا نیازی به عطر و ادکلن نیست!

یک دوش گرفتن هم با چند مشکل اساسی روبرو است که یکی از آنها برای فاکتور گرفتنش بس است، از وقت نداشتن، بالا رفتن هزینه آب، تا خستگی و در آخر همه هم این که با این همه دوندگی در زندگی، نایی برای خانم خانه باقی  نمانده است، بگیر و ادامه وضعیت کاملا سفید تا آخر شب هم دیگر معلوم است!!!

حالا ماسکهای طبی یا زیبایی خانم برازنده را هم به سعادت مرد خانه بیفزایید!!! یک مرد این همه خوشبختی محال است!!!

فراموش نکنیم که اینها مال اندرونی خانمهای برازنده بیرونی بود!

حالا بیاییم سراغ خانمهای خانه‌دار واقعی، یعنی خانمی که تمام وجودش را وقف شوهر و بچه‌هایش کرده.

البته اول از همه باید این خوبیش را، یعنی مایه گذاشتن برای زندگی را، قشنگ و قشنگ ببینیم، تا دچار ناسپاسی نشویم.

اما این خوبی قشنگ، دلیل این می‌شود که از سرمایه خدادادی دلبری در خانه چشم پوشی شود؟!

اصلا آیا سرمایه دلبری نمی‌تواند نقشی در صفت خوب و قشنگِ فداکاری برای خانواده داشته باشد؟!

اگر زندگی از چاشنی لذت بخش دین هم گرم‌تر شده باشد، آیا دلبری زن برای شوهرش مستحب نیست؟! آیا ثواب آخرتی در انتظار چنین زنی نیست؟!

آیا دلبری زنان خانه‌دار برای شوهرانشان راه بسیاری از مفاسد اجتماعی را سد نمی‌کند؟!

آیا دلبری زن، گرمی زندگی خود زن را بیمه نمی‌کند و ضمانت پایداری زندگی خانوادگی نیست؟!

از همه اینها هم که بگذریم آیا دلبری زن برای شوهرش برازندگی برای زن شمرده نمی‌شود؟!!!

آیا این برازندگی به واسطه سپاس شوهر و رفتار قدرشناسانه او، برازندگی زن در اجتماع را به دنبال نخواهد داشت؟!

چرا سرمایه دلبری تنها در راه‌های حرام و یا مشکوک سودآوری دارد؟؟؟

چرا مقام قهرمانی دلبری در انحصار فاحشه‌ها، زنان لا قید و زنان برازنده باشد؟!!

چرا زنان خانه‌دار از سرمایه دلبری استفاده نمی‌کنند و به قهرمانی در دلبری نمی‌اندیشند؟!!!

آیا سرمایه الهی دلبری تنها مصرف حرام دارد؟!

گویا اصلا بعضی‌ها قسم خورده‌اند تا مالشان را حرام نکنند نخورند!

اگر به واجبات و مستحبات دین مقید نیستید…

و ا گر به مرد بیچاره خانه رحمی نمی‌کنید…

بیایید نگذاریم با احتکار دلبری زندگی‌مان به ورشکستگی بینجامد.

 

این سرنوشت یکی از سرمایه‌های زنان بود. بقیه‌اش باشد برای بعد.

البته و صد البته مردها خیلی اعتماد به نفس پیدا نکنند که کار آنها هم کم خراب نیست!!!

  • نظر خوانندگان
تا کنون نظر قابل انتشاری ثبت نشده است
  • نظر شما