در یک روز پاییزی در سال ١٩٠۶ دانشمند انگلیسی "فرانسیس گالتون" خانهی خود را در شهر پلیموت به مقصد یک بازار مکاره در خارج شهر ترک کرد. مقصد گالتون بازار مکارهی سالیانهای بود در غرب انگلستان، جایی که زارعین احشام خود را برای ارزشیابی و قیمتگذاری به آنجا میآوردند. گالتون بخش بزرگی از عمر خود را صرف اثبات این نظریه کرده بود که اکثریت افراد یک جامعه فاقد ظرفیت لازم برای ادارهی جامعه هستند.
آن روز در آنجا مسابقهای ترتیب داده شده بود. یک گاو نر فربه انتخاب شده و در معرض دید عموم قرار گرفته بود. هر کس که تمایل به شرکت در مسابقه را داشت باید شش پنس میپرداخت و وزن گاو را پیش بینی می کرد. در روز آخر گاو وزن میشد و نزدیکترین تخمین برنده آن گاو بود.
اما برای گالتون سوال این بود که میانگینِ نظر افراد چیست. او میخواست ثابت کند چگونه تفکر افراد وقتی نظریاتشان با هم جمع شده و معدل گرفته میشود در صورتی که متخصص نباشند از واقعیت به دور است. او آن مسابقه را به یک تحقیق علمی بدل کرد. او ورقههایی را که افراد بر روی آن نظرات خود را در خصوص وزن گاو نر منعکس کرده بودند از مسؤلین مسابقه به عاریت گرفت تا مطالعات آماری خود را بر روی آنان انجام دهد.
مجموعا ٧٨٧ نظر داده شده بود. او میخواست دریابد عقل جمعی مردم پلیموت چگونه قضاوت کرده است. بدون شک تصور او این بود که عدد مزبور فرسنگها از عدد واقعی فاصله خواهد داشت. اما بر خلاف تصور گالتون میانگین نظرات جمعیت این بود که گاو نر ١١٩٧ پوند وزن دارد و وزن واقعی گاو که در روز مسابقه وزن کشی...