×

درباره میز از اینجا و آنجا

هر دسته از موضوعاتی که بارورتر شده‌اند در میزهای مستقل ارایه می‌شوند. سایر موضوعات در میز«از اینجا و آنجا» تقدیم می‌شوند. از این رو این محیط شامل مطالبی کاملا متنوع است.
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
پنج شنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۳
۵ رمضان ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره

همه شب با غم و با غصه سحر کردم من

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۱۰/۱۸-۹:۳۲:۴۶
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۸/۱۰/۱۸-۹:۳۱:۱۴
    • کد مطلب:23277
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1790

همه شب با غم و با غصه سحر کردم من

ناله از دوری و هجران پدر کردم من

ياد پرپر شدن محسن خود افتادم

به در سوخته هر گاه نظر کردم من

از غم شوهر و هجر پدر و داغ پسر

جاری از ديده خود خون جگر کردم من

سيلي خصم چنان کرد رخ چون ماهم

مخفی از ديده خورشيد قمر کردم من

بهر مظلومی و بر غربت مولايم بود

روز و شب ناله زدم گريه اگر کردم من

من نوشتم به در خانه به خون سينه

پيش سنگ غم او سينه سپر کردم من

آنچنان ناله زدم من پس از آن ضرب لگد

شهر را زين غم جانسوز خبر کردم من

جان خود بهر علی در خطر انداخته‌ام

شکر لله از او دفع خطر کردم من

نه فقط جان خودم را به فدايش کردم

به فدای ره او جان پسر کردم من

شد مدينه ز من و من ز مدينه راحت

عاقبت سوی پدر عزم سفر کردم من

روز و شب گریه نمودم نه برای غم خود

وقف غمهای علی ديده تر کردم من

ياد چشمان پر از اشک حسن افتادم

هر زماني که از آن کوچه گذر کردم من

منبع: کانال رضیع الحسین محمد معارف‌وند

  • نظر خوانندگان
تا کنون نظر قابل انتشاری ثبت نشده است
  • نظر شما