همه شب با غم و با غصه سحر کردم من
ناله از دوری و هجران پدر کردم من
ياد پرپر شدن محسن خود افتادم
به در سوخته هر گاه نظر کردم من
از غم شوهر و هجر پدر و داغ پسر
جاری از ديده خود خون جگر کردم من
سيلي خصم چنان کرد رخ چون ماهم
مخفی از ديده خورشيد قمر کردم من
بهر مظلومی و بر غربت مولايم بود
روز و شب ناله زدم گريه اگر کردم من
من نوشتم به در خانه به خون سينه
پيش سنگ غم او سينه سپر کردم من
آنچنان ناله زدم من پس از آن ضرب لگد
شهر را زين غم جانسوز خبر کردم من
جان خود بهر علی در خطر انداختهام
شکر لله از او دفع خطر کردم من
نه فقط جان خودم را به فدايش کردم
به فدای ره او جان پسر کردم من
شد مدينه ز من و من ز مدينه راحت
عاقبت سوی پدر عزم سفر کردم من
روز و شب گریه نمودم نه برای غم خود
وقف غمهای علی ديده تر کردم من
ياد چشمان پر از اشک حسن افتادم
هر زماني که از آن کوچه گذر کردم من
منبع: کانال رضیع الحسین محمد معارفوند