×

درباره میز از اینجا و آنجا

هر دسته از موضوعاتی که بارورتر شده‌اند در میزهای مستقل ارایه می‌شوند. سایر موضوعات در میز«از اینجا و آنجا» تقدیم می‌شوند. از این رو این محیط شامل مطالبی کاملا متنوع است.
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
چهارشنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۳
۴ رمضان ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره

عاقبت ندادن زکات

  • نویسنده:احمد
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۱۱/۲۱-۶:۵:۱۶
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۲/۲۰-۱۷:۴۲:۵
    • کد مطلب:21671
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1265

آقای شیخ اسماعیل جابلقی از حاج شیخ حسن وکیل عراقی نقل کرد که گفت من شبی در خواب دیدم که یک نفر در حال احتضار است ما به عیادت او رفته‌ایم و از علماء عراق هم آقای آقا نور الدین و آقای حاج محمد علی خان و آقای آقا سید احمد تشریف دارند دیدم دو نفر زیر پای او نشته‌اند و به او می‌گویند تو یا یهودی بمیر و یا نصرانی آن‌ها اصرار می‌کنند آقایان هم چیزی نمی‌گویند تا این که او گفت من نصرانی می‌میرم آن گاه مرد. من از خواب بیدار شدم صبح طرف خانه آن شخص رفتم که مبادا مرده باشد رفت دیدم خبری نیست برگشتم در مراجعت کسی به من گفت فلانی ناخوش است بیا برویم از وی عیادت کنیم از قضا من ناخوشی او را تا آن وقت نشنیده بودم. پس رفتیم وقتی که وارد شدم دیدم صورت مجلس عین همان است که دیشب در خواب دیدم همان سه نفر آقایان نام برده تشریف دارند ولی آن دو نفر را که در زیر پای نشسته بودند ندیدم بقیه همه بودند. آن شخص همان روز از دنیا رفت و لکن او نام او را نگفت الا این که پرسیدم که او تارک حج بود یا نه چون در باب تارک حج روایت هست که یا یهودی بمیر و یا نصرانی. گفت نه. گفتم یقینا مانع زکات بوده. گفت بلی. معلوم شد که وجهش همین بوده چون در خبر است که هر که یک قیراط از زکات منع نماید اگر می‌خواهد یهودی بمیرد یا نصرانی ...

با این که این موضوع به قدری مهم است که پیغمبر مانعین آن را از مسجد بیرون کرد و مخصوصا پنج نفر را اسم برد پاشو ای فلان ای فلان از مسجد ما بیرون شوید و در این جا نماز نخوانید چون شما زکات نمی‌دهید...

یکی گفت فقراء و اغنیاء هر یک عیب دیگری را می‌گویند فقراء می‌گویند اغنیاء زکات نمی‌دهند و اغنیاء می‌گویند فقراء نماز نمی‌خوانند ...

علاوه از این منع زکات آثار شوم دیگر هم دارد از جمله قحطی است حضرت رسول صلی الله علیه و آله می‌فرماید که همواره امت در خیرند مادام که به یکدیگر خیانت نکنند و اداء امانت کنند و زکات بدهند و اگر این را نکنند مبتلی به قحطی می‌شوند

[مؤلف در ادامه قحطی‌ای را که خود شاهد آن بوده نقل می‌کند. برای دیدن این مطلب به مطلبی با عنوان «گزارشی از قحطی سال 1336ق» مراجعه کنید.]

منبع: الکلام یجر الکلام با اصلاحات جزئی ج 2 ص252

  • نظر خوانندگان
تا کنون نظر قابل انتشاری ثبت نشده است
  • نظر شما