×

درباره میز از اینجا و آنجا

هر دسته از موضوعاتی که بارورتر شده‌اند در میزهای مستقل ارایه می‌شوند. سایر موضوعات در میز«از اینجا و آنجا» تقدیم می‌شوند. از این رو این محیط شامل مطالبی کاملا متنوع است.
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
جمعه ۲۹ فروردین ۱۴۰۴
۱۹ شوال ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره

قحطی دوستی، ارمغان مدرنیته

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۱۲/۰۸-۷:۴۰:۱۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21650
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2533

مقابل عابربانک ایستاده‌ام و در حال برداشت و جابجایی پول هستم. پیرزنی با ساک خرید چرخ‌دار در حالِ عبور است.

می‌پرسد «آقا پولِ نو هم می‌ده؟» می‌گویم «نه متأسفانه». درحالی‌که نیم‌نگاهی به او دارم از قدیم و دادنِ پولِ نو به بچه‌ها حرف می زند. لبخند می‌زنم و در تأیید حرف‌هایش جمله‌های کوتاهی می‌گویم. جمله‌های کوتاه من باعث می‌شود تا صحبت‌هایش را ادامه دهد. کارم تمام می‌شود. چند متری با او همراهی می‌کنم و سپس خداحافظی.

معمولاً در مقابل کیوسک‌های مطبوعات هم با چنین صحنه‌هایی مواجه می‌شوم. آدم‌هایی که با خواندن تیتر روزنامه‌ها دوست دارند با کسی درباره آن تیترها حرف بزنند. شاید هم فقط می‌خواهند با کسی حرف بزنند و تیتر روزنامه تنها یک بهانه است.

در ژاپن شرکت‌هایی تأسیس شده‌اند که خدمات متنوعی ارائه می‌دهند. مثلاً « خارجی‌های اجاره‌ای» برای شرکت در مراسم عروسی تا با حضور آنها عروسی بین‌المللی به نظر آید.

«شوهر اجاره‌ای»؛ یعنی کسی که گهگاه سرو کلّه‌اش پیدا شود و در کوچه و مقابل چشم همسایه‌ها خودی نشان بدهد و برود.

« دختر اجاره‌ای» برای فریب دادن و به قول بعضی‌ها خوشحال کردن والدینی که برای ازدواج به پسران خود فشار می‌آورند.

«خواهر یا مادر شوهر اجاره‌ای» تا در عروسی متقاضی شرکت کنند تا بی کس و کار به نظر نرسد.

در این اجاره‌ها، داشتن روابط جنسی و قرض دادن پول ممنوع است.

در مجموع خدمات این شرکت‌ها، کاستن از تنهایی آدم‌هاست.

این شرکت‌ها از متقاضیان ساعتی 30 تا 50 دلار دستمزد طلب می‌کنند. تا کنون حدود 10 شرکت در این خصوص تأسیس شده است و بزرگ‌ترین شرکت در سراسر ژاپن حدود 8 شعبه دارد.

یکی از مؤسسان در این زمینه می‌گوید که «ما ژاپنی‌ها از بیرون؛ کشور ثروتمندی به نظر می‌رسیم ولی هم اکنون مشکلات روانی عدیده‌ای داریم». او ادامه می‌دهد که «گاهی به کسانی برخورد می‌کنیم که وقتی با آنها دست می دهیم، ناخودآگاه گریه می‌کنند چون مدت زیادی است که با کسی حرف نزده‌اند». زنان و مردان سالمندِ تنها، یکی از مشتریان این شرکت‌ها هستند. گاهی اوقات آنان با پرداخت پول، کسانی را اجاره می‌کنند که فقط بتوانند ساعاتی با آن‌ها مقابل تلویزیون بنشینند و فیلم ببینند.

نکتۀ قابل تأمل گفته‌های یکی از دختران اجاره‌ای است. او می‌گوید که بخشی از مشتریان آن‌ها کسانی هستند که در دنیای مجازی فالوئرها (طرفداران) و ارتباطات وسیعی دارند. درواقع دور و بر آن‌ها در فضای مجازی بسیار شلوغ است ولی در دنیای واقعی بشدت تنها هستند.

این بدان معنا است که ارتباطات مجازی چندان کمکی به برطرف شدن احساس تنهایی نمی‌کند و تنها سرمان را شلوغ می‌کند.

همچنین بخشی از مشتریان کسانی هستند که در دنیای واقعی دورِ همی‌ها و معاشرت‌های وسیعی دارند ولی آن قدر نگران قضاوت دیگران درباره خودشان هستند که نمی‌خواهند و نمی‌توانند سفرۀ دلشان را برای کسی باز کنند. اینان هم به دنبال دوست اجاره‌ای می آیند. دوستی که آن‌ها حرف بزنند، او گوش کند و بعد خداحافظ!

برخی از جامعه شناسان و روان شناسان اجتماعی معتقدند که یکی از مشکلات و مسائل آدم‌های امروزی به ویژه در شهرهای بزرگ، تنهایی و به تعبیر برخی، اسیر شدن در یک سلول انفرادی بزرگ به وسعت جامعه است.

برخی تنها شدن انسان‌ها را پیامد ناخواستۀ روند زندگی مدرن می‌دانند. کسانی که نگاه منفی به مدرن شدن جوامع دارند باورشان بر آن است که افراط در فردگرائی- که البته از ویژگی‌های مثبت جوامع جدید بود - و افراط در ارزش دادن به حریم خصوصی- که آن هم از ویژگی‌های مثبت جوامع جدید بود - زمینۀ تنها شدن آدم‌ها را فراهم کرده است. البته تغییرات جمعیتی را نیز باید در این زمینه مؤثر دانست. تغییر خانوادۀ گسترده (زندگی والدین و در مواردی وابستگان والدین به همراه فرزندان مجرد و متأهل در یک خانه) به خانوادۀ هسته‌ای (زندگی والدین و فرزند یا فرزندان مجرد در یک خانه) و در نتیجه کاهش بعد خانوار به شکل اجتناب ناپذیری موجب کاهش دایرۀ روابط اجتماعی آدم‌ها شده است.

ولی فرض اخیر مخالفان خودش را دارد. برای مثال کم نیستند آدم‌هایی که در دل یک جمع، در بین اعضای خانواده خودشان و در بین فامیل خودشان هم، احساس تنهایی شدیدی دارند. اینان درواقع مصداق غریبِ آشنا و آشنایانِ غریب هستند.

گویی مسئله آدم‌های امروزی نداشتن دوست است. در هر جغرافیایی باشید، در هر جمعی باشید، چه خانواده و چه فامیل، چه محل کار و چه خیابان، مسئله وجود کسی است که «دوست»مان باشد. یافتن دوست در دنیای جدید روز به روز دشوارتر می‌شود.

سخن پایانی: آیا آنچه گفتیم آیندۀ کشور ما در سال های پیشِ روست؟

منبع: خبر آنلاین

  • نظر خوانندگان
تا کنون نظر قابل انتشاری ثبت نشده است
  • نظر شما