در باب حجاب و بیحجابی، سخنان زیادی گفتهاند و میتوان گفت. میخواهم در این خصوص از منظر فلسفۀ سکس به نکاتی توجه نمایم که غالباً مورد غفلت قرار میگیرد.
بیحجابی، یا بدحجابی، در جامعهای مانند ایران، علل متعددی دارد که این علل در مجموع، عالمی را برای ایرانیان بطور عام ساخته است که من از آن به «زیست جهان جنسی» و یا «عالم سکسشوال» یاد میکنم.
در جامعهای که معماری، شهرسازی، ترافیک، صنعت، ورزش، هنر، رسانه، سینما، سیاست و بسیاری از امور آن ساختار و ماهیت سکسشوآل دارد، بطور طبیعی، رفتار افراد نیز ماهیت سکسشوآل پیدا میکند.
ماهیت سکسشوآل این امور، ارجاع به ماهیت تمدنی دارد که اصل «لذت» و کسب آن را غایت خود قرار داده است. به گمانم فروید در تشریح ماهیت این تمدن به درستی میگفت که: «اگر ناگزیر نبودیم به منظور بقای خود کار کنیم، شاید به سادگی، تمام طول روز را دراز میکشیدیم و کاری نمیکردیم و لذت میبردیم»(Literary Theory, p151)
اما نکتهای که فروید نتوانست در غایت این تمدن آن را ببیند، «فروپاشی معنا» بود که حاصل سیر منطقی اصل لذت در زیست جهان انسان مدرن بود. اصل لذت، در بسط تاریخی خود منجر به تغییر «موضوع» مقولهای شد، که امروزه از آن به فروپاشی معنا یاد میشود. هر مقولهای از جمله «سکس» موضوعی دارد. موضوع این مقوله، روابط انسانی است. یعنی سکس در روابط دو انسان همواره طرح بوده و غایت آن «تولید مثل» و بقای نسل انسانی است. البته در تفکر دینی علاوه بر این غایت، اهداف دیگری نیز در میان است مانند، تکامل روحی و معنوی انسان در ذیل زوجیت. پس سکس، در تفکر دینی و به تبع در تمدن دینی اصلی است که ارجاع به امر قدسی دارد. اما وقتی سکس صرفاً برای لذت میشود، به طور منطقی هدف «تولید مثل» نیز از میان برداشته میشود و صرفاً کنشی خواهد شد معطوف به لذت.
البته در تمدن غربی امروزه دیگر حتی سکس برای لذت هم دیگر نیست. یعنی کنشی طبیعی فرض میشود که برخواسته از سرشت آدمی است و میبایست آدمی در ظهور این کنش موانع را برطرف نماید. اینگونه سکس دیگر غایت لذت جویی را نیز از دست میدهد. عدم هیچ گونه ارجاع یک کنش به چیزی فراتر از خود را «فروپاشی» معنا مینامند. یعنی اگر چیزی به فراتر از خود ارجاع نداشته باشد، طبیعتاً بیمعنا خواهد بود. کلمهای مانند «هشلپو» در لغت نامهها ارجاعی ندارد. یعنی در مقابل این کلمه هیچ کلمهای وجود ندارد. و تنها به خود ارجاع دارد، لذا بی معناست. خود مرجعی و خودبنیادی، بیمعنای است.
سکس، دیگر به چیزی جز خود ارجاع ندارد. این عدم ارجاع منجر به تکثیر، موضوعاتی میشود که اولاً هیچ نسبتی با سکس ندارد. وقتی سکس موضوع اصلی خود که همان روابط انسانی را از دست میدهد، در موضوعات دیگر مانند معماری، شهر سازی، ورزش، صنعت و... خود را متکثر مینماید.
تکثیر سکس در موضوعات و بسترهای غیر متجانس، عالمی را پدیدار میسازد که ما آن را «زیست جهان جنسی» مینامیم. و البته باید توجه داشت که این تکثیر، دلالت بر فروپاشی معنای آن دارد.
زیست جهان جنسی حاصل، فروپاشی معنای سکس است و فروپاشی معنای سکس نیز حاصل، اصلی است که فروید به خوبی آن را تشریح کرده است.
درون این زیست جهان، همه چیز به گونهای دیگر تفسیر و تعبیر میشود.
یکی از مظاهر این زیست جهان، «بیحجابی» و یا «بدحجابی» است. بیحجابی، کنشی است از یکسو هم معلول زیست جهانِ سکسشوآل است و ازسوی دیگر هم علت آن. در این مقال سعی خواهم کرد کمی درباب این «عالم» و «زیست جهان» سخن بگویم.
معماری جنسی
توجه به معماری اصیل اسلامی ایران، بسیار در فهم ماهیت سکسشوآل معماری مدرن موثر خواهد بود. معماری اصیل ایرانیان، در ذات خود «عفیف» بود. عناصری مانند «اندرونی» و «بیرونی»، «مطبخ»، حتی کلون در، که یکی برای اهل خانه و محرمها بود و دیگری برای بیگانه و نامحرمان بود. همۀ این عناصر در یک ساختار مناسب و محاسبه شده در خدمت «کلی» بود که نام این کل «خانه» بود. خانه، محل امنیت و آسایش بود تا در آن، اهل خانه به «سکینه» برسند. پاکی و عفت از در و دیوار خانۀ ایرانی میبارد.
اما در مقابل، معماری مدرن با عناصری که اساساً خانه را تبدیل به یک «سرپناه» کرده است. آدمی خسته از فعالیت اجتماعی، شب هنگام به یک سرپناه نیاز دارد و خانه چنین جایی میشود، همچنان که مسافرخانه، هتل، حتی زیر یک پل و داخل باجه تلفن نیز میتواند برای کسانی «سرپناه» باشد. دیگر چیزی به نام «سکینه» و «آرامش» و «عفت» در این معماری معنا ندارد. همه چیز بطور آشکار و لخت عرضه میشود. باید از کمترین فضا برای بیشترین منفعت استفاده کرد. آشپزخانه «باز» میشود. آشپزخانۀ «اُپن» نماد روسپیگری معماری مدرن است. حتی حمام نیز میتواند شیشهای باشد. نیازی به پوشیدگی نیست. هیچ حریم خصوصی وجود ندارد. سایۀ «برجها» بر روی خانههای سنتی، و ساختمانهای دیگر سنگینی میکند. دیگر عفت در معماری وجود ندارد. چنین معماری در ذات خود سکسشوآل است.
…
رسانه جنسی
شاید رسانهها در عصر جدید مهمترین عامل اشاعۀ سکسشوالیته در جوامع باشند. البته رسانههای غربی بطور مستقیم و با ساخت برنامههای «پورنو» و دیگر رسانهها از جمله رسانۀ ملی با ساخت برنامههایی با ماهیت سکسشوآل، در شکل گیری ذائقۀ سکسشوآل مردم موثرند.
حضور زنان که البته باید هم صدای جذاب و هم سیمای خوبی داشته باشند، در برنامهها و ایجاد یک ذهنیت مقایسهای و تطبیقی برای مخاطب، عملاً بر شعلههای جنسی جامعه میافزاید. البته این وقایع همگی در سطح ناخودآگاه افراد شکل میگیرد و همین ناخودآگاه منجر به ظهور و بروز رفتارها و کنشهایی میشود که ما آنها را با عناوینی مانند «بدحجابی»، «بیحجابی» و «ناهنجاری» و ... میشناسیم.
البته باید توجه داشت که زیست جهان جنسی، تنها منجر به ظهور کنشهای ناهنجار نمیشود. واقعیت آن است که همۀ کنشها درون این زیست جهان متأثر از آن خواهند بود. شاید طبیعی باشد که در بازار سنتی مانند بازار شاه عبدالعظیم، فروشگاه البسه زنانه، پشت ویترین مغازه مینویسد، «چادر اندامی موجود است». وقتی «چادر» که یکی از عناصر زیست جهان دینی و عفیف بوده، اینگونه بدل به استعارهای جنسی میشود، براحتی میتوان دانست که «زیست جهان جنسی» در لایههای پنهانی از زیست جهان ما نفوذ کرده است.
بیحجابی به مثابۀ یک کنش جنسی
آنچه در خصوص زیست جهان جنسی گفتیم، البته اندکی از این جهان سکسشوآل است که به طرق مختلفی سعی در کتمان ماهیت خود دارد. سکشوالیته دلالت به تکثیر امر جنسی در موضوعات نامتجانسی دارد که به راحتی به دید نمیآید. اما آنچه مهم است اینکه، رفتارها و ناهنجاریها و حتی هنجارهای ما امروزه درون این زیست جهان درحال شکلگیری است. شاید دیگر در چنین عالمی تکیه بر «سخنِ» (Discourse) قدرت در ایجاد یک هنجار مانند، حجاب هم غیر ممکن و هم نامطلوب باشد. در زیست جهانی که ماهیت سکسشوآل دارد، تکیه بر «سخنِ قدرت» برای مقابله با مقولهای مانند بیحجابی جز تشدید آن ناهنجاری هیچ نتیجه و فایدهای نخواهد داشت. تجربه سی سال گذشته در قالب «گشت ثارالله»، «گشت جندالله» و «گشت ارشاد» و ناکامیهای آنها مؤید این نظر است. سکسشوآلیته، ماهیت بسیاری از کنشهای است که تهی از «خودآگاهی» و قصد و غرض است. سکسشوآلیته پنهان است و چون پنهان است، قدرتمند عمل میکند.
شاید آرایش فزایندۀ دختران ایرانی در تمام دنیا بینظیر باشد. در حالی که شاید هیچ قصد و غرض آگاهانۀ سکسشوآل نیز برای این کنش وجود ندارد، با این حال براحتی میتوان ماهیت سکسشوآل این رفتار دختران را دریافت.
به نظر میرسد، نهادها و سازمانهایی که دغدغه این مقوله را دارند، هنوز فهم درستی از این پدیده نیافتهاند. پدیدهای مانند بیحجابی، معلول زیست جهانی است که بسیار پیچیده تر از آن است که با اوامر و دستورالعملها و بخشنامههای اداری به سرانجام نیکی برسد. بیحجابی هنوز مقولهای پیچیده و بیحجاب نیز فردی ناشناخته است. تصور ساده و دم دستی در باب شخص بی حجاب این است که او یا با فرامین دینی ناآشنا است و یا سر مخالفت با شریعت اسلام را دارد! این تصور به نظر من از بن خطاست و با چنین تصوری از این مقوله هرگز نمیتوان به راه حلی دست یافت…
لینک:
http://drjabbari.blogfa.com/post-8.aspx
مقالهی «حجاب و زیست جهان جنسی» از دکتر اکبرجباری نکات جالبی را در بردارد که میتواند در برخی از جهات مکمل بحث «عقلانیت پوشش» باشد.
در بخشی از این مقاله میخوانیم:
توجه به معماری اصیل اسلامی ایران، بسیار در فهم ماهیت سکسشوآل معماری مدرن موثر خواهد بود. معماری اصیل ایرانیان، در ذات خود «عفیف» بود. عناصری مانند «اندرونی» و «بیرونی»، «مطبخ»، حتی کلون در، که یکی برای اهل خانه و محرمها بود و دیگری برای بیگانه و نامحرمان بود. همۀ این عناصر در یک ساختار مناسب و محاسبه شده در خدمت «کلی» بود که نام این کل «خانه» بود. خانه، محل امنیت و آسایش بود تا در آن، اهل خانه به «سکینه» برسند. پاکی و عفت از در و دیوار خانۀ ایرانی میبارد.
اما در مقابل، معماری مدرن… دیگر چیزی به نام «سکینه» و «آرامش» و «عفت» در این معماری معنا ندارد. همه چیز بطور آشکار و لخت عرضه میشود. باید از کمترین فضا برای بیشترین منفعت استفاده کرد. آشپزخانه «باز» میشود. آشپزخانۀ «اُپن» نماد روسپیگری معماری مدرن است. حتی حمام نیز میتواند شیشهای باشد. نیازی به پوشیدگی نیست. هیچ حریم خصوصی وجود ندارد. سایۀ «برجها» بر روی خانههای سنتی، و ساختمانهای دیگر سنگینی میکند. دیگر عفت در معماری وجود ندارد. چنین معماری در ذات خود سکسشوآل است.
گزیدهای از این مقاله را در این سایت درج میکنیم. البته با تأکید بر این نکته که تمامی آن چه در بخش «در حاشیهی…» آورده میشود تنها برای ارایه شواهد مورد نظر است و هرگز در صدد نقد یا تأیید تمامی محتوای آنها نیستیم.