×

درباره میز شهر اندیشه

اگر «امتیاز انسان» «خردمندی» است و اگر «لازمه‌ی خردمندی» انسان «اندیشمندی» و «حاصل خردورزی» و اندیشمندی گوهر «شناخت» است، خرد، اندیشه و شناخت، بهای بیشتری می‌طلبد. پس تمرکز بر «شهر اندیشه» انسان «بایسته‌ترین» حرکت انسانی است.
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
چهارشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۴
۱۰ شوال ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره

آشنایی با روش اندیشه

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۱۸-۱۵:۲۰:۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:8588
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 13137

مهم‌ترین تأملات بر دروازه شهر اندیشه آشنایی با روش اندیشه است.

از این رو به برخی از مهم‌ترین نکات کلی آن نگاهی می‌افکنیم.

آزادی تحقیق (نه نو اندیشی و نه دگر اندیشی)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۱۸-۱۵:۲۰:۲۳
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۷/۲۲-۱۴:۵۵:۷
    • کد مطلب:36
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1809

دست‌مایه‌ی این طرح چیزی نبوده و نیست جز حقیقت‌جویی؛[i] از این رو تعیین مسیر راه را، به ویژه در «حركت از صفر» (جغرافیای تاریخی شناخت) و «تحقیق در تحقیق» (مهندسی شناخت)، به آزاد اندیشیدن واگذاشتم و به چیزی جز آنچه باید و شاید نیندیشیدم، خواه حاصل آن به كام این و آن خوش آید و خواه نه.

اسم این حقیقت‌جویی و حق­‌طلبی را هم «تحقیق آزاد» می‌گذارم، نه نواندیشی و نه دگراندیشی؛

چرا كه رسم حقیقت‌جویی، رسیدن به حقیقت است، خواه آن حقیقت باستانی باشد (مانند دو دو تا چهار تا) و خواه نو؛ از این رو نمی‌توانم به لحاظ محتوا (و نه شكل كار) اسم آن را «نواندیشی» بگذارم؛

و مرام آزادی واقعی نیز این نیست كه با تیشه‌ی نفی و تخطئه‌ی کور به جانِ گفتار و كردار دیگران بیفتیم؛ پس «دگراندیشی» را هم به طور مطلق روا نمی‌دارم.

از سوی دیگر تحقیق آزاد ضمانت نمی‌كند كه طریقه‌ی پیشینیان دربسته و سربسته، بی كم و كاست همچنان پابرجا بماند؛ پس نه از نگاه نقدآلود ابایی دارد و نه از گله‌مندی هراسی.

از همین رو گله كرده‌ام:

آنچه گذشت بیانگر حقیقتی تلخ است و آن فراموش شدن توسعه‌ی شناختی و محور قرار دادن توسعه‌ی قدرتی (اعم از توسعه‌ سیاسی و اقتصادی و به ویژه تبلیغاتی) است. این حقیقت تلخ را می‌توان این گونه مجسم كرد كه ما مغز را فراموش كرده تا كاملا تهی گردد، اما در بدن سازی از هیچ تلاشی فروگذار نكنیم.

در دوران كنونی با جریانی نیرومند در حوزه‌ی دین به شكل عام (جوامع اسلامی) و خاص (حوزه‌های علمیه‌ی شیعه) روبرو هستیم كه تكیه فوق العاده‌ای بر كاستی‌های تبلیغ دین دارد كه بیشتر بر بحث رسانه‌ها و شیوه‌های نوین متناسب با عصر ارتباطات تكیه دارد؛  این در حالی است كه پرداختن به محتوایی كه عقل‌گرایان حقیقی را سیراب نماید به دست فراموشی سپرده شده است. با تأمل در آنچه گذشت روشن می‌شود كه همه‌ی این مباحث (شیوه‌های نوین تبلیغ) در مجموعه‌ی توسعه‌ی قدرت جای دارد. البته توسعه‌ی قدرت به بحث شیوه‌های نوین تبلیغ منحصر نمی‌باشد، بلكه خود مجموعه‌ی بزرگی است شامل مباحث سیاسی، اقتصادی و….

پرداختن به كاستی‌های تبلیغ (و سایر حركتهایی كه در راستای توسعه قدرت انجام می‌شود) آن گاه ارزشمند است كه بدانیم چه چیزی را تبلیغ نماییم. با ابهام و ایهامهای موجود در ماهیت دین و مرزهای داخلی و خارجی آن، در مباحث درون دینی و برون دینی، چگونه می‌توان دل به روشهای نوین تبلیغاتی  (و سایر حركتهای توسعه قدرت)، خوش نمود؟!…[ii]

در هر صورت تحقیق آزاد بسیار ارزشمند است، اما نه به خاطر خود تحقیق، بلكه از آن رو ارزشمند است كه آینه‌ای است برای تماشای زیبایی‌های حقیقت، و راهی است برای سیراب شدن حقیقت‌جویان از شهد آن، آن هم بدون غل و زنجیر عادات، رسوم و…، و نیز با به دور انداختن منطقِ «دیگران چنین كردند ما نیز چنین می‌كنیم».[iii]

متأسفانه منطق «دیگران چنین كردند ما نیز چنین می‌كنیم» تنها شامل «تقلیدهای كورِ نسلهای قدیم» و «مدپرستی‌های بی‌ارادگان نسلهای جدید» نیست، بلکه مصادیق پنهان آن احیانا در جهان فلسفه اسلامی از سوی مرعوب شده‌گان شخصیتها، و در جهان اندیشه‌ی نو از سوی روشن‌فکرنمایان نیز ظهور و بروز پیدا می‌كند.

نگریستن از این منظر، نه با «استبداد فكری» سازگار است و نه با «تقدس ذاتی اندیشه» و نه با «احترام مطلق عقیده»، و…، و صد البته حركتهای فكری بر محور هواپرستی ـ‌و نه حقیقت‌طلبی‌ـ را نفی می‌كند، هر چند با زر ورق «روشنفكری» بَزَك شود.[iv]

 

[i]ـ برای توضیح بیشتر به الفبای انسانیت مراجعه شود.

[ii]ـ گزیده‌ای از «آرمان صلح».

[iii]ـ این منطق همان ضرب المثل عامیانه است که می‌گوید: «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو».

[iv]ـ مطلق نگری در ارزش تفكر، احترام عقیده، ستایش روشنفكری، نوآوری، دگر اندیشی و… نه تنها هیچ مستند علمی ندارد، بلكه از تیرهای مسمومی است كه از كمان دیگران پرتاب شده است. انشاء الله برخی از این امور در ادامه‌ی بحث «مرجعیت دینی جامع عقلانیت و شرعیت» عرضه می‌گردد.

انواع تحقیق (هرمی و شیپوری)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۱۸-۱۵:۲۰:۲۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۷/۲۲-۱۵:۸:۴۱
    • کد مطلب:37
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1783

طرحهای تحقیقاتی از منظر مقایسه‌ی محتوای آن و خروجی و ارایه آن، در دو گروه کلی قرار می‌گیرند:

نخست تحقیقاتی که در آن، تمام توان علمی به خدمت گرفته شده، تا با توجه به امکانات و شرایط موجود، حرف آخر در موضوع مورد نظر زده شود، اما کم و کیفِ ارایه‌ی آن (و نه خود تحقیق)، محدود به ویژگی­های مخاطب است؛ از این رو پس از به انجام رسیدن تحقیق نهایی، بررسی می‌شود که حاصل این تحقیق مثلا برای کودکان چه اندازه خروجی داشته باشد و خروجی آن برای صاحب نظران در چه سطحی باشد. مسلما کیفیت خروجی یک طرح برای ارایه به کودکان، معرّف کم و کیف علمی چنین تحقیقی نیست، بلکه تنها معرف تناسب و نیاز مخاطب است.

گروه دوم تحقیقاتی است که تنها با توجه به مخاطب آن اجرا می‌شود؛ یعنی از همان آغاز، سرمایه گذاری و برنامه ریزی تحقیقات، کاملا محدود و محصور به خروجی آن است.

این دو روش تفاوتهای عمده­‌ای دارند که مجال مطرح کردن تمام آنها نیست، اما ذکر برخی از آنها لازم است.

تحقیقات گروه دوم را می‌توان به شیپور تشبیه نمود؛ با دمیدن در شیپور تلاش می‌شود انرژی محدودی را در گسترده‌ترین سطح ممکن پخش نماییم؛ در این گروه رابطه نقش تحقیقات و ارایه را می‌توان به محل دمیدن و خروجی صدا در شیپور مقایسه نمود؛ امتیاز این روش استفاده حد اکثری در بهره برداری از یک تحقیق محدود است.

ولی تحقیقات گروه اول شبیه به هرمی است که تحقیقات، قاعده، یعنی بزرگترین بخش آن را، تشکیل می‌دهد اما خروجی بر حسب نیاز مخاطب سیر نزولی دارد و احیانا به منزله سر هرم می‌باشد.

مقایسه این دو روش را در مثال چشمه بهتر می‌توان دید؛ با این توضیح که برخی از چشمه­‌ها ریشه در سفره‌های زیرزمینی بزرگی دارند؛ از این رو در شرایط گوناگون جوّی و در طی فصول سال پیوسته جوشان هستند؛ اما برخی دیگر کاملا وابسته به نزولات آسمانی فصل هستند و با اندکی تأخیر در بارندگی می‌خشکند.

متأسفانه اکثر تحقیقات علمی ما از گروه دوم است؛ مثلا با یک ساعت مطالعه، چند ساعت سخنرانی می‌کنیم و یا با یک تحقیق، ده­‌ها مقاله می‌نویسیم و…؛ از این رو با بروز یک پرسش نو و یا با مطرح شدن یک عنصر جدید، رخنه‌ها و خلأهای تحقیقات پیشین نیز بر ملا می‌شود. در حالی که برخی سالیانی می‌اندیشند و در نهایت یک کتاب چاپ می‌کنند و یا این که در هر صد ساعت کار، نود و نه ساعت می‌اندیشند و یک ساعت اجرا می‌کنند.

در مجموع تحقیقات گروه نخست، به سیراب شدن روح انسان می‌اندیشد؛ ولی تحقیقات گروه دوم بر اساس بُعد اقتصادی نیاز فعلی ما (به معنی عام آن) رقم می‌خورد.

از مزایای مهم روش اول که بگذریم، معایبی چون دیربازدهی و بالا بودن هزینه‌ها را نمی‌توان ناگفته گذاشت.

طرح حاضر تمایل به روش دوم دارد، هر چند با توجه به محدودیتهای موجود، از این منظر هم چندان موفق نبوده است. اما با این همه، تأثیر روش دوم در اجرای طرح قابل انکار نیست.

با توجه به آن چه گذشت اگر بخواهم عصاره ساختار اصلی طرح را کاملا فشرده معرفی نمایم، باید به چند نکته بسنده کنم:

نخست: در تمامی مباحث آنچه بیشتر در نظر بوده است، تمرکز بر زیربناهای فکری و زیر ساختهای مبانی اندیشه­‌ای آن است؛ بسیار پیش آمده است که بحثی آغاز شده، اما پس از مدتی ریشه آن را در جای دیگری یافته‌­ام، از این رو آن بحث را رها کرده و در حد امکان به سراغ ریشه­‌ها رفته‌­ام.

دوم: هر چند فرو رفتن در مباحث زیر بنایی هزینه سنگینی داشته و احیانا از فضای اولیه تحقیق فاصله گرفته است، اما این امتیاز را دارد که ارتباطات پنهان مباحث، آشکار شده و بدین ترتیب امکان بر قرار کردن رابطه فنی و منطقی میان شاخه­‌ها، و نیز ارتباط زیرساختها با رو ساختها فراهم آمده است.

سوم: یکی از ویژگی­‌های کار، تکیه آن بر «مهندسی علمی اندیشه» است تا گستردگی تتبعات؛ البته این امر تنها به معنی مقدم داشتن مهندسی علمی بر تتبع است و نه بی­‌نیازی از آن، با اعتراف به این که بی هیچ تردیدی مهندسی علمی اندیشه، بدون ضمیمه شدن تتبعات کامل به آن، فاقد نتیجه مطلوب است.

در توضیح این نکته باید مثلی بزنم و آن گونه‌های متفاوت شهرسازی است:

گونه نخست این که زمینی در نظر گرفته می‌شود و بلافاصله با چند ماشین مهندسی و راهسازی زمین را مسطح کرده و چند خیابان کشیده و همزمان در حاشیه خیابانها، دست به کار ساخت و ساز ساختمانهای مورد نظر می‌شویم.

گونه دوم آغاز کار با ترسیم نقشه جامع شهر است؛ در رابطه با نقشه جامع در بحث عقلانیت فراگیر چنین آمده است:

با توجه به دانش بشر در شناخت خط زلزله و انواع گسلهای زمین، آیا بهتر نیست شهر را در جایی بسازیم كه احتمال آسیب آن از زلزله كمتر باشد؟

با توجه به معضله كلان شهرها، آیا بهتر نیست پیشاپیش منابع آب آشامیدنی شهر را برای صدها سال آینده تدبیر نمود؟

با توجه به مشكلات آلودگی هوا، آیا بهتر نیست شهر در منطقه‌ای ساخته شود كه از جریانات جوی بیشتری برخوردار باشد؟

چه كسانی در شهر مورد نظر اسكان می‌یابند؟ كاركنان اداری، بازرگانان، كشاورزان، صنعتگران و یا… اگر پیشه اصلی ساكنین شهر كشاورزی است آیا با توسعه جمعیت شهر امكان توسعه كشاورزی نیز وجود دارد؟ و اگر…

با این اشاره كوتاه اندكی از دشواری طرح نقشه جامع یك شهر متناسب با جهان كنونی را شناختیم، ولی این قصه سر دراز دارد و مباحثی چون امنیت، تراكم جمعیت، تقسیم متوازن امكانات آموزشی، درمانی و… همه و همه باید از پیش اندیشیده شود و بر اساس آن نقشه شهر ترسیم گردد.

اینك به اولویتهای لازم توجه كنید؛ آیا پیش از نهایی شدن نظر زمین‌شناسان، می‌توان دست به خیابان‌كشی زد؟ روشن است كه هرگز چنین چیزی شایسته نیست؛ زیرا خیابان‌كشی باید بر اساس منطقه، عملی شود؛ اما عناصر هر منطقه‌ای با منطقه دیگر متفاوت است؛ بنا بر این اگر نظر زمین‌شناسان نسبت به یك منطقه منفی باشد، تمامی زحمتهایی كه پیشاپیش برای خیابان‌كشی آن منطقه انجام شده است هدر می‌رود.

مثال یاد شده ما را با اهمیت اولویت‌بندی در نقشه یك شهر آشنا می‌كند؛

آیا نمی‌توان گفت ساختمان اندیشه‌ی انسان بسیار پیچیده‌تر و گسترده‌تر از یك كلان شهر است؟! با دقت در این اشاره كوتاه، اهمیت فوق العاده اولویت‌بندی در برپایی ساختمان اندیشه انسان آشكار می‌شود.

هر چند در جهان اندیشه و تحقیقات، همیشه ضرورتهای فوری و فوتی وجود دارند که تأخیر آنها روا نیست، اما تلف شدن سرمایه­‌ها و هدر رفتن هزینه‌ها و نیروها که از غفلتِ از زیربناها ناشی می‌شود نیز، موضوع کوچکی نیست و نباید دست کم گرفته شود.

گذشته از این که روزمره کاری در تحقیقات غیر بنیادین، خود موجب تولد ضرورتهای دیگری در آینده می‌گردد و این دور باطل همچنان ادامه می‌یابد و منشأ اتلاف همیشگی سرمایه‌­ها و هدر رفتن دائمی نیروها می‌گردد.

امور یاد شده موجب شده است که شیوه دوم را پیش روی خویش قرار دهیم؛ از همین رو بسیاری از مباحث عمده و مهم که امکان به انجام رسیدن آن وجود داشت و یا حتی کار آن آغاز شده بود، فدا گردید و تنها به اموری بسنده شد که اولویت آنها در چهار چوب طرح قوی­تر باشد.

معجزه تولد اندیشه‌ی دینی، از طرحی فرادینی!

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۱۸-۱۵:۲۰:۲۶
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۷/۲۲-۱۵:۱۷:۳
    • کد مطلب:38
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1754

جهانِ اندیشه به شکل رسمی و یا غیر رسمی، تضادی غیر قابل انکار میان «اندیشه» و «دین» را پذیرفته است؛ از همین رو در ارتکاز بسیاری، «اندیشه» مساوی با فرادینی بودن، و «دین» مساوی با تعبد کور است.

در توجیه این توافق عمومی (خواه به شکل مصرح یا غیر مصرح) با کمال تأسف باید گفت:

تفاسیر ارایه شده از «عقل»، غالبا به تنزل و تحقیر عقل، و به زنجیر کشیدن آن به تجربه حسی و مانند آن منتهی می‌شود؛

و از دیگر سو «اندیشه دینی» نیز، به ایمان در غیر بستر خرد، و یا وحی بدون پشتوانه عقل، تفسیر می‌شود.

پیداست که از نطفه­‌ی منعقد شده از آمیزش نامشروع این دو تفسیر نادرست، چیزی جز باطل متولد نمی‌شود و جز نگرشی حرامزاده پا به جهان اندیشه نمی‌گذارد.

چرا که در این اندیشه، از سویی «عقل»، طغیان­گر و عصیان­گری نمایانده می‌شود که می‌خواهد همه مرزها را (تأکید می‌کنم همه مرزها را)، حتی مرز واقعیتها و حقیقتها را، در هم بشکند و از سوی دیگر «وحی» هم هیولای ناشناخته­‌ای به تصویر کشیده می‌شود که در مقابل عقل غداره بسته است و با عربده کشی اجازه نفس کشیدن را به خرد نمی‌دهد.

قدم این فرزند نامشروع برای جهان اندیشه آن چنان نامیمون و شوم بوده و هست که چیزی جز جنگهای رنگارنگ برای انسان به ارمغان نیاورده است، جنگهای خونین، تلخ، ظالمانه و بی پایان.

در ظاهر، دفاع از عقل، البته با چنین تفسیری، در مقابل وحی، با چنان تفسیری، قد علم کردن انسان در مقابل خدا نمایانده می‌شود. از این رو پنداشته می‌شود سود پیروزی عقل به جیب انسان سرازیر می‌گردد.

اما بر خلاف این پندار ناپخته و با کمال ناباوری، در میانه‌ی این میدان، انسان زیان­کارترین، عقل مظلوم­ترین و وحی نیز غریب­ترین است، خواه پیروز این میدان چنان عقلی باشد و خواه چنین وحیی.

این در حالی است که عقل و وحی دو هدیه‌ی الهی به انسان هستند که هر یک مکمّل دیگری است؛ آن یکی مظهر رحمانیت خداوند در هدایت تکوینی، و این یکی مظهر رحمانیت او در هدایت تشریعی؛ عقل تکیه­‌گاه وحی، و وحی بارور کننده عقل، و پایان هر دو کیمیای معرفتی بی‌پایان…!

بگذریم به تحقیق آزاد بازگردیم.

ناگفته پیداست که تحقیق آزاد، الزاما به اندیشه‌ی دینی منتهی نمی‌شود؛ دقیق­تر بگویم تحقیق آزاد هم می‌تواند به اندیشه دینی برسد و هم نرسد.

اما این که حاصل تحقیق آزاد، می‌تواند اندیشه دینی نباشد، به دو دلیل است:

نخست این که هدف تحقیق آزاد، حقیقت‌جویی است و بس، دیگر کاری ندارد که در کدام ساحل لنگر اندازد و بر کدام کنگره بنشیند؛

دوم این که مفهوم دین، آن اندازه بی در و دروازه شده است که هر گونه مزخرفات متضاد با عقل را هم می­‌تواند در خودش جای دهد؛

پس تحقیق آزاد هرگز نمی­‌تواند تحقیق دینی با این مفهوم وسیع باشد.

اما اگر 1ـ تعریف ما از «عقل»، حقیقتی روشنگر واقعیات باشد، 2ـ دین را محصور و منحصر به ایمان صرف نکنیم، در این صورت ممکن است (تأکید می‌کنم ممکن است) حاصل تحقیق، اندیشه‌ی دینی باشد.

توضیح این که اگر عقل حقیقتی روشنگر واقعیات، آن هم بدون کم و کاست، باشد، و اگر دینی باشد که با عقلانیت پایه‌ریزی شده باشد و تا آنجا که عقل واقعا (نه به پندار و تخیل ما) توان دارد، عقلانیت آن دین با دقت بالا حفظ شده باشد، در این صورت تحقیق آزاد، الزاما به معنی اندیشه‌ی دینی است؛

به سخنی دیگر تحقیقی که بر اساس واقعیت‌گرایی (به بحث اعتدال مراجعه شود) در اندیشه‌ی جهان­ن‌ما (به الفبای فقه اکبر مراجعه شود) تحقق پذیرد، جز بر تارک وحی ننشیند و هرگز از اندیشه دینی چنینی تفکیک پذیر نیست.

البته این مطلب به معنی نفی ایمان در حوزه دین نیست؛ زیرا:

اولا ذات ایمان هیچ منافاتی با اندیشیدن ندارد و با تعقل نیز قابل جمع است؛ و بدین گونه باورها و «ایمان عقلانی» رقم می‌خورد.

ثانیا بر اساس مفروض بحث (دین پایه‌ریزی شده بر عقلانیت)، اگر «عقلِ کلی» باشد، دیگر هیچ تعبدی در کار نیست؛ پس اگر محدودیتی در تعقل هست، ناشی از قصور ماست نه عدم امکان تعقل (البته با یك تبصره بسیار مهم[i])؛ و بدین سان «وحی عقلانی» تفسیر می‌شود؛

توضیح این که پایه­‌های چنین اندیشه‌ی دینی، صد در صد عقلانی است و در آن هیچ بویی از تعبد به مشام نمی‌رسد؛ البته ساختمان بنا شده بر این پایه­‌های عقلانی، گنگره­‌های بلندی دارد که جز با امداد وحی راهی به برپایی آن نیست و صد البته بناهای وحیانی بر پایه­‌های عقلانی، هرگز نمی‌تواند تضادی با عقلانیت داشته باشد؛

حاصل این فرض این است که همیشه و همه جا عقل و وحی دوش به دوش یکدیگر پیش می‌روند و تنها استثنایی که هست میدان­داری و تک‌تازی وحی منحصر به موارد قصور و سکوت خرد است.

این چنین دستگاه وحی با اتکا به عقل برپا می‌شود و عقل با امداد وحی پر پرواز می‌گشاید.

تلخ بگذریم و شیرین بیندیشیم که طرح پیش روی شما، در عین حالی که تلاش دارد فرادینی بودن را به کمال و تمام حفظ کند، می‌خواهد معجزه‌ی تولد اندیشه‌ی دینی را هم در چنین بستری با قدرت تمام تجربه کند.

بدین سان هم خط بطلان بر تفسیر «فرادینی» به «ضد دینی»، و تفسیر «دینی» به «ضد عقلی» می‌کشد و هم زمینه­‌ای برای هیاهوکاری با ادبیات بیمار باقی نمی‌گذارد.

می­‌توان گفت حاصل این كار (که به ادعای این کوچکترین، هم تحقیق آزاد و هم تحقیق دینی است) بیشتر آشکار کردن ساختار علمی دین و ساماندهی آن، متناسب با فضای موجود است تا چیز دیگری؛ از این رو گمان آن دارم كه حد اقل از منظر نتیجه علمی (و نه ساماندهی عملی)، در کلیات راه اختلاف چندانی با طریقه‌ی سلف صالح دیده نشود.[ii]

ممکن است هدف طرح را به آشتی عقل و وحی تعبیر نماییم. این تعبیر هم درست است و هم نادرست؛ چرا كه در درون خود دچار ابهام، و نیز موجب ایهام دیگران در برون است. از این رو بایسته است که با تفسیر روشن آشتی و تفاهم عقل و وحی، دست به ابهام زدایی زنیم.

مقصود ما از آشتی خرد و دین این است که خود این دو ـ‌البته با تفسیر درست آنها‌ـ ذاتا مکمل یکدیگرند؛ اما دستهای ناپیدا با تفسیر دروغین، دست به آتش آفروزی زده‌اند.

بنا بر این تفسیر، هدف، تبیین شناخت دقیق حیطه مشترك و مختص هر كدام از خرد و دین است؛ از این رو نه نیازمند خراطی دین هستیم و نه تحریف خرد.

اما اگر مقصود از آشتی، صلح كدخدامنشی باشد، به این معنی كه با تغییر مواضع حقیقی طرفین، آنها را در کنار هم قرار دهیم، این آشتی هرگز محققانه نخواهد بود، بلکه حرکتی است معامله‌گرانه همانند تعامل احزاب و گروه‌ها و صد البته ناپایدار.[iii]

 

[i]ـ اینجا یك تبصره بسیار مهم وجود دارد كه تنها به اشاره به آن بسنده می‌كنیم و تفصیل آن را به لابلای طرح واگذار می‌كنیم و آن این كه همچنان كه چشم سَر ذاتا محدود به امور حسی است، چشم سِرّ هم محدودیتی دارد كه با یك مَثَل بدان اشاره می‌كنیم:

«آیا می‌شود خورشید را با شمع دید؟» هرگز! مبدأ و خالق خرد نیز علاوه بر این كه خود درخشان‌تر از این است كه نیازی به روشنگر داشته باشد، با شمع خرد دیدنی نیست.

[ii]ـ مراجعه به بحث «دفاع از کدامین دین؟!» بسیار ضروری است.

[iii]ـ از این رو آن چه تقدیم می‌شود با آن چه كه ملاصدرا با عرفان و فلسفه كرده و كاری كه اخوان الصفا میان عقل و شریعت انجام داده، کاملا متفاوت است.

نخست، به اندیشه‌ی خویش سامان دهیم!

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۱۸-۱۵:۲۰:۲۷
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۱۰/۱۶-۹:۵۲:۳۰
    • کد مطلب:39
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1848

در جهان اندیشه برخی خواب سنگینی دارند؛ به این معنی که تا حمله‌‌ای به آنان صورت نگیرد، از خود حرکتی نشان نمی‌دهند؛ از این رو بسیاری از تحقیقات علمی ناظر به نقد و انتقاد و یا شبه‌افکنی‌ است. اینجاست که برخی از تحقیقات خواسته و ناخواسته حال و هوای جنگیدن را پیدا می‌کند. این در حالی است که نیاز علمی و تحقیقاتی ما منحصر به این موارد نیست.

به باور این کوچکترین سمت و سوی یک تحقیق علمی باید متناسب با هدف واقعی آن باشد. مسلما در بسیاری از موارد، هدف یک تحقیق، پیدا کردن یک راه حل برای خود انسان است، تا پاسخ به یک انتقاد و یا مرتفع ساختن یک شبهه.

علاوه بر این، حتی در موارد پاسخ به انتقادات نیز باید توجه داشت که اگر مطلبی اساس و پایه‌‌های آن واقعا متقن و مستحکم نباشد، هر چند سطوح بیرونی آن با استحکامات فراوانی ساخته و پرداخته شود، بالاخره یک روز رخنه‌‌ای به سوی هسته آن پیدا می‌شود، و حد اقل خود انسان در درون خویش قانع نمی‌گردد.

از این رو به نظر می‌رسد در تحقیقات علمی، طبقه بندی مخاطبین و اولویت بندی آنها به ترتیب زیر لازم است:

1ـ نخست باید به این اندیشه شود که آیا در این مسأله، خود به تنهایی و به دور از هر جار و جنجالی، قانع شده‌‌ایم یا این که آرامش درونی و استقرار عقلانی پیدا نکرده‌‌ایم؟

2ـ مخاطب منصفی در نظر گرفته شود که فاقد هر گونه جبهه‌بندی باشد، اما این مخاطب بی‌دلیل هم چیزی را نمی‌پذیرد. آیا می‌توان چنین مخاطبی را قانع نمایم و با خود همراه کنم؟

3ـ کسانی که در جبهه مخالف ما قرار دارند، اما کاملا منصف هستند، مورد خطاب قرار گیرند.

4ـ هدف تحقیق، برخورد با مخاطبان مخالف غیر منصف باشد.

5ـ در نهایت باید به چگونگی برخورد و درمان مخاطبانی پرداخت که حق را یافته، اما عامدانه و عالمانه با آن در ستیز هستند.

متأسفانه بیشتر حرکتهای علمی ما ناظر به مرحله چهارم و پنجم است.

طرح حاضر بیشتر تلاش می‌کند به مرحله نخست بنگرد، هر چند ماهیت کار در برخی از مباحث، به شکلی است که نمی‌توان دیگر اندیشه‌‌ها را نادیده گرفت.

پس می‌توان گفت مخاطب اصلی طرح، خود این کوچکترین است؛ به سخن دیگر سازمان‌دهی به ساختمان اندیشه‌‌ام نخستین هدفم می‌باشد.

در یک کلمه، با طرح حاضر در درجه نخست تأمین نیازهای شخصی‌‌ام را جستجو می‌کنم، نیازهایی که تصور می‌کنم هم عینی است و هم فوری و فوتی، هر چند در حین کار و با لمس لایه‌‌های زیرین نیاز، حرکت طرح حال و هوای دیگری پیدا کرده است.

البته این بدان معنی نیست که دیگران چنین نیازهای عینی، فوری و فوتی ندارند، بلکه این نیازهای بنیادین، همگانی است.

به اندیشه‌ها بیندیشیم تا به صاحبان آنها

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۱۸-۱۵:۲۰:۲۸
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۷/۲۲-۱۵:۲۸:۱۰
    • کد مطلب:40
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1826

ناگفته پیداست که هر چیزی که پا در جهان اندیشه گذاشته است، مدافعانی دارد و مخالفانی؛ این تقابل از دو منظر قابل تأمل است:

نخست از منظر افراد؛

هنگامی که مدافعان دست به دفاع و مخالفان دست به نقد یک اندیشه می‌زنند، خواه ناخواه شاهد جبهه‌بندی میان اشخاص و گروه­ها می‌شویم.

احیانا این جبهه‌بندی­ها مالیات سنگینی را هم تحمیل می‌کند که ناشی از وجهه‌ی اجتماعی افراد یا دقیق‌تر بگوییم ناشی از نفسانیت آنها و یا افراد حاشیه‌ی آنهاست.

با افزوده شدن عنصر نامقدس تعصب و جابجایی خاکریزها از جبهه­‌های علمی به جبهه­‌های اجتماعی و سیاسی، و سپس کشاندن توده مردم به خاکریزها، ممکن است شاهد حوادث آن چنان تلخی شویم که ناچار گردیم عطای تحقیق علمی را به لقای آن ببخشیم و اگر پای مبارک! کانونهای قدرت و ثروت هم آشکارا به این مباحث کشانده شود که دیگر واویلاست.

دوم از منظر اندیشه؛

تصور کنید ما با اندیشه و نظریه‌­ای روبرو شده­‌ایم که صاحب آن را نمی‌شناسیم. چه آسان و آسوده آن اندیشه را مطالعه نموده، چه خوب آن را می‌فهمیم، احتمالا از آن استفاده می‌بریم و احیانا به راحتی نقدش می‌کنیم، بدون هیچ تعصبی از درون و وحشتی از برون.

انشاءالله در بحث شیوه «حرکت تبیینی»[i] با امتیازات منظر دوم (یعنی تأمل از منظر اندیشه و نه صاحبان اندیشه) و نیز هزینه­‌های سنگین منظر نخست (یعنی تأمل از منظر صاحبان اندیشه و نه خود اندیشه) آشنا می‌شویم. در آن بحث خواهیم دید:

باید توجه داشت که در فضای حرکت تبیینی هر جا پای فردی به میان آید یا به دلیل استشهاد به کلام او بر یک اندیشه است، و یا بر حسب عادت؛ پس لازم است خواننده همه افراد را نادیده انگارد و آنها حذف نماید. تا ساحت خردورزی اندیشمندان از عناصر بیگانه از تعقل متأثر نگردد.

بر همین اساس مؤکدا خواهش می‌شود تلخی و گزندگی سخن، و یا جسارت در نقد را هیچگاه به حساب افراد واریز نکنید؛ چرا که تنها و تنها، هدف، خود اندیشه، تفکر و نظریه است، خواه قایلی داشته باشد خواه خیر، قایل هم اگر دارد هر کس که باشد فرقی نمی‌کند؛ پس دوباره تأکید می‌کنم که عنصر شخصیت فردی و گروهی در این میانه جایگاهی ندارد.

هر چند ضرورت مطلب یاد شده در حرکت تبیینی، بیشتر است، اما تردیدی هم نیست که إعمال این شیوه در همه جا سودمند است؛ از این رو، هدف، گسترش شیوه یاد شده در کل طرح است. بدین سان تلاش می‌شود افراد و اشخاص را تا آن جا که ممکن است از گردونه نقد و انتقاد خارج ساخته، و تنها دست در پنجه اندیشه­‌ها افکنیم، البته آن هم به اقتضای ضرورتها.

از این رو پیشاپیش از صاحبان هر اندیشه و نظریه­‌ای که به شکلی متعرض اندیشه­‌ی آنها شده‌­ایم، پوزش می‌طلبیم و نسبت به كاستی‌ها از خداوند طلب مغفرت می‌کنیم.

 

[i]ـ حرکت تبیینی یکی از انواع حرکتهای شناختی (شامل حرکتهای تفاهمی، ارشادی، تبیینی، تدافعی و تهاجمی) است که انشاءالله در بحث «در جستجوی صلح» با آن آشنا می‌شویم.

  • نظر خوانندگان
تا کنون نظر قابل انتشاری ثبت نشده است
  • نظر شما